در دوران انقلاب در 11 شهر به دلیل اهمیت و شدت فعالیت های انقلابی، حکومت نظامی برقرار شد که کازرون هم یکی از این 11 شهر بود و میدان انقلاب محور و مرکز فعالیتهای انقلابیون کازرون و محل شهادت لالههای گلگونی چون بانو برنجی بود.
به گزارش کازرون نما، اینجا میدان انقلاب است. میدانی که در روزهای پر تب و تاب انقلاب، یکی از مراکز تجمع مردم انقلابی کازرون بود. میدانی که در تمامی روزهای حماسه و خون، حضور یکپارچه و متحد مردم کازرون علیه رژیم سلطنتی پهلوی را به نظاره نشسته بود.
در آن روزها میدان انقلاب (آهنگران) به عنوان مرکزی برای شروع راهپیمایی ها، حرکت های انقلابی، پخش و توزیع اعلامیه ها و ... نقش بزرگی را ایفا نمود.
این میدان، نه تنها مرکزیت مردم انقلابی کازرون به شمار می آمد، که در برخی از روزها نیز، حوادثی در آن اتفاق افتاد که کمتر نسل کنونی انقلاب از آن باخبرند.
شاید بتوان گفت مهمترین واقعه ای که در حوزه جغرافیایی این میدان اتفاق افتاد، شهادت دو تن از تظاهرکنندگان کازرونی بود. شهید شیخیان و شهید بانوبرنجی. در دی ماه 1357.
روز نهم. روزی که سرما و بوی خون و آتش سراسر کازرون را در برگرفته بود. در آن روز مردم جنازه شهید عبدالحسین خدیو را با شعار«مردم به ما ملحق شوید شهید راه حق شوید» حمل میکردند.
از آنجاکه نظامیان، خیابان های شهر را در دست گرفته بودند، جنازه این شهید در کوچه های شهر تشییع می شد. تشییع این شهید تا نزدیکی میدان انقلاب انجام گرفت. و در همین جا بود که از سوی خفاشان شب، دو تن از عزیزان این آب و خاک به خون غلطیدند و برگ زرینی دیگر از حماسه مردم کازرون را به نمایش گذاشتند.
در همین بین با یکی از دوستانم تماس گرفتم و بعد از احوالپرسی کوتاه در مورد خاطرات خانوادهاش از آن روزها پرسیدم و گفت: کودکانه تعریف کنم یا جدی؟ گفتم هر طور راحتی و ادامه داد:کوچکتر که بودم مادر بزرگم بیشتر خاطرات آن روزها را برایمان می گفت: مثلا یادم هست میگفت: در زمان انقلاب شب ها حکومت نظامی بود. من میپرسیدم حکومت نظامی چیست؟ و با حوصله میگفت: شاه چون خود را در خطر میدید، اعلام کرد که شبها از ساعت 9 به بعد کسی حق تجمع و تردد ندارد ولی خیلی از شیر مردان و شیر زنان در همان تاریکی شب نیز به کار خود ادامه میدادند، اعلامیه پخش میکردند و شعار روی دیوارها مینوشتند.
و با شور و شوق خاصی ادامه میداد: برادرهایم با دوستانشان نیمه های شب اعلامیه و عکس های امام خمینی «ره»به داخل خانه هایی که در خیابان انقلاب، بنیاد شهید و خیابان حضرتی بود میانداختند.یک روز یکی از برادرهایم هنگام شعار دادن لو رفت و او را با تانک ضد گلوله تعقیب کردند ولی توانست فرار کند.
مادر بزرگ به خیابان و میدان انقلاب گریز زد و گفت: روزها در خیابان انقلاب تجمع میکردند شعار میدادند: (الله اکبر خمینی رهبر) خیلی ها شهید شدند یکی از این شهدای گرانقدر شهید بانو برنجی بود.
با حسرت سری تکان داد و ادامه داد: او مانند شیر زن مسلمانان حضرت زینب(س) با سلاحش که چادرش بود و فریاد های خود در تظاهرات حضور زینبی داشت.
عصایش را با دو دست فشار داد و گفت: روز 9 دی ماه 1357 کازرون یکپارچه شور و غوغا شده بود با پخش شدن خبر شهادت عبدالحسین خدیو مردم یکپارچه به سمت بیمارستان شتافتند.
با ناله و تکرار «خدا از سر تقصیراتشون نگذره» ادامه داد: مزدوران مردم را به گلوله بستند، هنگامی که بانو برنجی که خدا ۷ دریچه بهشت به روش باز باشه، به سمت یکی از زخمی ها رفت دژخیمان کوردل قامتش را به گلوله بستند و آن صحنه تا همیشه در قاب چشمان حاضران در میدان ماند.
از دوستم تشکر و خداحافظی کردم و حالا پس از ۴۴ سال، من هم اکنون در این میدان هستم. به پیرمردی که در این میدان نشسته و در خلوت خود، سیگاری را دود می کند، نزدیک میشوم. پس از سلام، از او سوال میکنم؛ چه خاطره ای از این میدان دارید؟ او همانطور که لبخندی به لب دارد می گوید: این میدان در طول دوران شکلگیری انقلاب اسلامی هیچگاه خالی از جمعیت نبود.
با لهجه شیرین کازرونی ادامه داد: هر شب که برنامه راهپیمایی ها و شعارهای شبانه به اتمام می رسید همه به هم می گفتند:«فردا میدون انقلاب یادتون نره» خودشان برای خیابان آریامهر و میدان اسم گذاشته بودند و دیگر برای مردم عادت شده بود. صبح زود بدون هیچ برنامه ای و یا اطلاعی، به طور خود جوش در این میدان حاضر می شدند و پس از آن برنامه های ضد حکومتی اعلام و اجرا می شد.
در کنار میدان، دختر خانمی را می بینم. به سویش می روم. از او سؤال می کنم نام این میدان چیست؟ با تعجب می گوید: روی تابلو نوشته شده است میدان انقلاب. می گویم چرا به آن میدان انقلاب می گویند ؟ کمی در فکر می رود. پاسخ او آن است که: خب بر روی خیابان و میدان باید نامی گذاشت و روی این میدان هم نام انقلاب گذاشته اند. می گویم چه مسأله ای باعث شده که در بین نام ها، انقلاب را برای این میدان انتخاب کنند؟ او باز مکثی می کند و در فکر فرو می رود. پس از چند لحظه می گوید: شرمنده، نمی دانم!
البته پاسخ این جوان، برایم جای تعجب نبود. نمی توان از جوانی که هیچ اطلاع و یا خبری از واقعه ای ندارد، بیش از این انتظار داشت. بی خبری نسل سوم انقلاب از رویدادهای انقلاب، امری نیست که تازگی داشته باشد.آیا نسل انقلاب از عهده گسترش و فرهنگ حوادث انقلاب به خوبی برنیامده است؟
به عابری دیگر در کنار میدان انقلاب بر میخورم. از او می پرسم خاطره ای از این میدان دارید؟ او می گوید: خاطره که زیاد است. در روزهای انقلاب، در این میدان شور و غوغا بود. واقعاً مردم آن روزها مردمی گرم و زنده بودند. یادم نمی رود که در آن زمستان سخت 57 که نفت در شهرمان موجود نبود، مردم از همین میدان چگونه آستین ها را بالا زده و به کمک همشهریانی آمدند که در منازلشان نفت نبود.
وی اضافه کرد: در کنار این میدان همیشه در روزهای تظاهرات بساط فروش کتاب های سیاسی و اجتماعی پهن بود.اکثر مردم به ویژه جوانان کتاب می خریدند و می خواندند. بعضی مواقع برخی از کتاب ها هم نایاب می شد. نگاهش را در میدان چرخان و با آه بلندی گفت: یاد آن روزها و شهدا بخیر.
هر چند میدان انقلاب هم اکنون بوی شور و خون و آتش ندارد اما می توان با نصب یک تابلو نوشته، وجه تسمیه این میدان را یادآور شد تا نسل جوان ما از چگونگی نامگذاری این میدان مطلع و باخبر شوند.
مساله دیگری که باید به آن توجه شود، بی اطلاعی نسل حاضر از وقایع انقلاب است. همانطور که اشاره شد، نسل جوان ما حتی از علت نامگذاری میادین هم اطلاعی ندارند. اما علت چیست؟ درباره انقلاب مردم کازرون، تا به حال چه منابعی برای آگاهی نسل جوان منتشر شده است؟ همه ما می دانیم که در دوران انقلاب در 11 شهر به دلیل اهمیت و شدت فعالیت های انقلابی، حکومت نظامی برقرار شد. کازرون هم جز یکی از این 11 شهر بود. به این معنی که حضور و شدت فعالیت انقلابیون کازرون آنچنان بود که کازرون در ردیف شهرهای بزرگی همچون شیراز، مشهد، تهران، اصفهان، تبریز، قم و .... قرار گرفت.
حکایت رشادت های برادران زال زاده و افراد پیشگامی چون اسد زاده و دیگرانی که در این مجال کوتاه فرصت پرداختن به ترسیم دلاوری هایشان در شهرستان کازرون و در روند پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیست، بیانگر دلدادگی این مردم به آرمان های دین و نظام مقدس اسلامی است.
متأسفانه علی رغم این که شهرهای دیگر تاکنون اقدام به چاپ کتاب های متعددی در زمینه تاریخ انقلاب خود کرده اند، اما تا بهحال در شهرستان کازرون با وجود نویسندگان برجسته در شهرستان و استان، آنگونه که باید این امر محقق نشده است. بدون شک این غفلت با توجه به تهاجم گسترده فرهنگی غرب می تواند صدمات جبران ناپذیری را به وجهه دینی و انقلابی جامعه ما بزند.
میدان انقلاب را در حالی ترک می کنم که امید دارم در سال آینده که در این جا پا می نهم فضای این میدان تغییر کرده باشد. به این معنی که هم تابلو نوشته ای در این جا نصب شده باشد و هم تندیس گویایی از انقلاب مردم کازرون در این میدان قرار گرفته باشد. آیا این اتفاق خواهد افتاد؟