مقدمه:
افزون بر شش هزار سال پیش، تمدن آریایی زمین را شخم می زد، دانه می کاشت و گندم برمی داشت تا سنگ آسیابها را با آب توفنده و بخشنده چشمه ساسان و آبریزک بچرخاند.
قوم پارس اینجا در سپیده دم تاریخ بر بلندای کازرون ایستاده و در مسیر باد خوشه گندم می پاشید. بی آنکه بخل بورزد. از پس آن بخشندگی، جهان به گندمزاری مبدل شد تا موسیقی آب و سنگ و آرد نخستین ترانه انسان باشد. پارسیان، بخشایش را از آسمان بخشنده می آموختند و چه مهربان و گشاده دست بودند.
اینک از آن روزگار و آن تمدن تنها اسکلتهایی باقی است و دریاچه ای که در آن همچنان آب می جوشد. مشعلی که در آغاز مدنیت این قوم روشن شد با تندبادهای مهیب، هرگز فراموش نشد. انسانها گرچه با دستهای خود تمدنی را نابود می کنند اما بر ویرانه های آن تمدن تازه ای را خلق می کنند.
آوارگان این تمدن دیرسال ناگزیر در جستجوی مکان های امن و دستیابی به آسایش برآمدند و گروهی از ایشان روستاهای پرت و دورافتاده اطراف کازرون را برگزیدند تا گوشه هایی از این فرهنگ و تمدن کهن را از گزند حوادث مصون نگه دارند.
و بدین گونه فوج فوج به سمت روستاها حرکت کردند. آنها آمدند و ماندند با اسطوره ها و شیوۀ زندگیشان. و این سرزمین کهن با همۀ نداریش، هر چه داشت در طبق اخلاص با خوانده و ناخوانده در میان نهاد. فرزندان را پرورش داد، گور نیاکان شد و از چشمه های کوچک خود سیرابشان کرد، روح خویش به ایشان دمید و با آنان عهدی جاودانه بست.
آری، از سپیده دم زایش تمدن، قوم از پس قوم، این پهندشت را درنوردیده اند، گروهی سنگ نوشته ای شدند بر سینۀ صخره ای، گروهی دیگر اسطوره ای در سینۀ مردمانی بدون تاریخ و جمعی خود با تاریخ یکی شدند.
هر که آمد عمارتی نو ساخت رفت و منزل به دیگری پرداخت
میراث فرهنگی هر قوم عامل اصلی هویت دادن به نسل امروزی است. روستاهای شهرستان کازرون با غنای فراوان فرهنگی، هنوز دارای جلوه هایی اصیل از تمدن باشکوه ایرانی هستند. روستاهایی با جنگلهای کهن و عمارتهای فرسوده، خوابیده در مه صبحگاهی، با کلبه هایی به رنگ طبیعت که اگر بتوان راه به درونشان برد و رازشان را شنید، می توان روح پر رمز و راز ایرانی را از آنها دریافت.
ميراث فرهنگي به عنوان يك پديده اجتماعي جنبه جبري بر محيط اجتماعي و زندگي انسانها دارد، به طوري كه عدهاي در تعريف آن ادعا ميكنند نتيجه اين رفتار تعاملي را در يك نگاه ميراث فرهنگي ميگويند و يك بعد اين تعريف زمان اين تعامل است. به طوري كه صد سال پيش ميراث فرهنگي كشور را پديدههاي بشري تا پايان دوره زنديه ميدانستند، بعد اين نظر اصلاح شد و آن چه تا پايان دوره قاجاريه بود به عنوان ميراث فرهنگي قلمداد شد و سپس ادعا شد، هر چیزی كه عمر بيش از 50 سال داشته باشد ميراث فرهنگي است و الآن نيز اين نظر وجود دارد كه برخي رفتارهايي كه حتي در دوره جديد انجام ميشود و به نوعي ريشه در رفتارهاي تعاملي كه در طول هزاران سال پيش شكل گرفتهاند دارد و ميتواند در حوزه ميراث فرهنگي باشد. بعد ديگر در تعريف ميراث فرهنگي، ميراث طبيعي است يعني مكان طبيعي كه داراي ويژگيهايي است كه توجه انسانها را به خود جلب ميكند.
با گذشت زمان و وقوع جريانها و دگرگونيهاي عمده بر جهان، ميراث فرهنگي نيز دستخوش تغييرات و دگرگوني شد در گذشته ديدگاهي وجود داشت مبني بر اين كه ميراث فرهنگي را مجزا از ساير پديدهها و آثار بدانيم يعني آن را به عنوان يك ارزش قلمداد كنيم و همگان از آن حفظ و حراست كنيم. اين نگاهها در حال حاضر تغيير كرده است. در نگرش جديد، ميراث فرهنگي جزئي از زندگي روزمره انسانهاست، به طوري كه از آن ميتوان يك عامل هويتبخشي نام ميبرند.
ميراث فرهنگي در نقش يك عامل هويتساز بيانگر چيستي و كيستي يك جامعه يا يك شهر و روستا است و چون با زندگي مردم عجين ميشود لذا ميراث فرهنگي زنده خواهد ماند.
سئوال مهم اين است كه ميراث فرهنگي چگونه ميتواند هويت هر جامعهاي را در جامعه جهاني جديد نشان دهد به عبارت ديگر ميراث فرهنگي با وجود جريان شتابان و فراگير جهاني شدن «Globalization» چگونه ميتواند از يك طرف هويت اصيل يك جامعه را حفظ كند و از طرف ديگر آن را جهاني كند؟
به طور كلي چند مرحله را ميتوان براي نقش ميراث فرهنگي در جوامع جديد و «فرآيند جهاني شدن» متصور شد:
1. مرحله اول وجود زيباييشناسي بوده كه در حوزه لذت بردن از زندگي و ارضاي حس زيبا دوستي انسانهاست. يك اثر تاريخي و فرهنگي ميتواند باعث لذت بردن انسانها از زيبايي و هنر شود اين نگاهي است كه از قديم وجود داشته است و در زمان فعلي شدت بيشتري گرفته است.
2. مرحله دوم كه مهمتر از مرحله قبلي است اطلاعاتي است كه همراه اين آثار است و از گذشته جوامع حكايت دارد و به نوعي منبع پژوهش و كنكاش نيز است و شامل اطلاعاتي از گذشته مردم يك سرزمين بوده و جنبه اسنادي ميراث فرهنگي است.
3. مرحله سوم بحث اقتصادي آثار تاريخي و فرهنگي بوده كه بحث توريسم و بازديد داخلي از ميراث فرهنگي مد نظر است.
4. جايگاه ميراث فرهنگي در توسعه جوامع نيز در مرحله بعدي قرار دارد. هر جامعهاي كه بداند نتيجه تعاملش چه بوده و آن را خوب بشناسد متوجه ميشود كه فعاليتهاي كنونياش نميتواند منقطع از گذشته باشد بلكه در ادامه آن است.
5. مهمترين مرحله نيز براي ميراث فرهنگي هويتبخشي آن است.
در فرآيند جهاني شدن، تعامل جوامع بيشتر ميشود و ارتباطات در سطح وسيعتري شكل ميگيرد و جوامع بيشتر از يكديگر تاثير ميپذيرند. لذا جنبههاي مختلف فرهنگي، كه ميراث فرهنگي اجتماعي، اقتصادي و... جوامع با يكديگر در تعامل قرار گيرند و در اين راستا جنبه فرهنگي نيز جزئي از آن، متاثر از تحولات جهاني شدن است.
ميراث فرهنگي همان طور كه بيان شد، نشان از هويت هر جامعه بوده و نشان از نگاه مردم يك جامعه به يك پديده دارد. طرز زندگي، كيفيت زندگي، آداب و رسوم، عقايد، ارزشها، هنجارها و بالاخره، فرهنگ هر جامعهاي در ميراث فرهنگي آن جامعه نهفته است. حال اين ميراث كه نشان هويت جامعه است در فرآيند جهاني شدن دستخوش تحولات ميشود و در اين راستا مهمترين مساله حفظ و حراست از ميراث فرهنگي و اشاعه آن به جوامع جهان است.
نتیجه گیری:
گرچه صدای نوازشگر آب در جویبارها ، مناظر کشتزارهای وسیع، درختان سرسبز، مقیاس انسانی معابر و کلبه های طبیعی رنگ زیبا با بازشوهای چوبی و گره چینی های بسیار ظریف بر روی آنها و ساختمانهایی که با کمترین امکانات، شرایط آسایش فیزیکی انسان در آنها تأمین شده و برای بسیاری از شهرنشینان امری مطلوب و ایده آل است، ولی اغلب اهالی روستاها در سالهای اخیر به شهرها مهاجرت کرده اند. روستاها هنوز زیبا و زنده اند ولی تنها و فراموش شده اند و اینک بر مرگ تدریجی خود نظاره می کنند...
در سفراخیری که نگارنده به همراه دوستان گرامی انجمن سبزاندیشان جوان به روستای دوسیران داشته است، متاسفانه شاهد تخریب قسمتهای زیادی از بافت ارزشمند روستا که ناشی از عدم توجه کافی نسبت به مسائل اقلیمی و بومی منطقه می باشد، بوده است: استفاده از پنجره های فلزی به جای استفاده از چوب، ساخت بناهایی در بخش های شمالی و جنوبی چارصفه های روستا و تخریب قسمتهای عمده ای از خود چارصفه ها و آب انبارها، ساخت کانال های آب به صورت مصنوعی در وسط معابر و تخریب آبروهای طبیعی، استفاده از دیوارهای سیمانی و مصنوعی در تپه های طبیعی منطقه و مخدوش کردن رنگ اصلی خاکستری منطقه، ساخت بناهایی متفاوت با هویت شاخص روستا و ورود ماشین به بافت دهکده، نمونه هایی از تغییرات بی رویه و تخریب بافت اصلی این مرزوبوم می باشد.
برای نجات این موجود با شعور و ارزشمند فردا بسیار دیر است. امروزه هرگونه تلاش و برنامه ریزی در جهت بهبود وضعیت معیشتی و احیای اقتصاد این روستاها می تواند علاوه بر نجات آنها، روستاهای زیبای شهرستان کازرون را به پژوهشکده و منظرگاه مشتاقان هنر و فرهنگ ایران مبدل سازد.
در عصر ارتباطات و اینترنت شایسته است تا دوستداران هویت ملی و فرهنگ ایرانی، به حفظ و ترویج مؤلفه های اصیل این تمدن باشکوه، همت گماشته و در همین راستا، و به تبع آن نویسندگان و فرهیختگان شهرستان تاریخی و متمدن کازرون، در جستجوی بقایای این تمدن دیرینه اگر می خواهند تاریخ این شهرستان را واکاوی کنند روستاهای تاریخی این شهرستان را در اولویت اقدامات پژوهشی و انعکاس آن در وبلاگها و سایتهای اینترنتی قرار دهند.
منابع:
1- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ویژه دفتر طرح های ملی، رفتارهاي فرهنگي روستائيان كشور، شماره 200، مرداد 84
2- کارکنان، محمد. میراث فرهنگی، هویت و جهانی شدن، نشریه الکترونیکی نورپرتال