12فروردين ماه سالروز استقرار نظام جمهورى اسلامى ايران است.
نظامى كه حاصل شهادتها، رشادتها، از خودگذشتگىها و تحمل شكنجهها، تبعيدها و سختىهاى فراوانى است. لذا ملت ما اين روز بزرگ را گرامى داشته و بدان افتخار مىكنند.
مفهوم "جمهورى اسلامى" اما در سالهاى گذشته مورد مناقشات فراوانى قرار گرفته است تا جايى كه گروهى از تجديدنظر طلبان در رداى اصلاحطلبى خواستار برقرارى "جمهوريت ناب" شده و امام را مخالف با تشكيل حكومت اسلامى ناميدند!
به عنوان نمونه سيدحسين موسوى تبريزى در اين باره گفت:
«افرادى كه مدعىاند امام به دنبال حكومت اسلامى بود، يك شعار در خصوص حكومت اسلامى توسط امام پيدا كنند. مقلدين امام در سال 56 بعد از شهادت حاج مصطفى شعار «استقلال، آزادى، حكومت اسلامى» را سرمىدادند اما امام يك بار هم اين شعار را مطرح نكرد و حدود سه ماه مانده به پيروزى انقلاب اطلاعيهاى صادر كرد كه شعارهايتان را عوض كنيد و بگوييد «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى». امام مىگفت ما مىخواهيم در كشورمان آزاد و مستقل باشيم و طبق اعلاميه جهانى حقوق بشر عمل كنيم.»(1)
ابراهيم اصغرزاده نيز گفت:
«متأسفانه گويا جامعه ما پس از بيست سال طبق برنامه به سوى جمهوريت ناب(!) و دموكراتيك پيش نرفته!«(2)
برخى از اين افراد تلاش مىكردند تا با استناد به اين جمله از امام خمينى(ره) كه «من رأى به جمهورى اسلامى مىدهم... نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد.»(3) چنين وانمود كنند كه ايشان مخالف "حكومت اسلامى" بودهاند چون در تركيب حكومت اسلامى كلمه "جمهورى" وجود ندارد! ما اما بنا داريم در اين نوشتار نگاهى دوباره بر مواضع حضرت امام خمينى(ره) انداخته به دفاع از ايشان در برابر اتهام مخالفت با تشكيل «حكومت اسلامى» بپردازيم.
با تأمل و تدبر در مواضع حضرت امام به اين حقيقت پىخواهيم برد كه ايشان در طول دوران مبارزه با رژيم ستم شاهى بارها بر لزوم تشكيل "حكومت اسلامى" تأكيد داشتهاند و پس از پيروزى انقلاب نظام جايگزين را از مصاديق "حكومت اسلامى" معرفى مىكردهاند. (و البته اين منافاتى با قبول نارسايىهاى فراوان در اداره حكومت ندارد.)
اينك به نمونه هايى از تأكيدات ايشان اشاره مىكنيم:
1. اگر بنا شد حكومت اسلامى باشد، اگر بنا شد ديانت اسلام حكومت كند تمام ثغور حفظ مىشود.(4)
2. بر شما جوانان ارزنده اسلام است كه...براى پياده كردن طرح حكومت اسلامى و بررسى مسائل آن اهتمام بيشترى به خرج دهيد.(5)
3. شما اى ملت ايران! اى مسلمانان پاك طنيت!...احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى را تحقيق و نصب العين خود قرار دهيد.(6)
4. بايد برنامه و نشريات همه جناحها بدون ابهام متكى به اسلام و حكومت اسلامى باشد.(7)
5. كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامى است.(8)
6. طرح حكومت اسلامى در عروق مردم ايران ريشه دوانيده است و به اميد خدا پيروزى از آنِ ماست.(9)
7. اين مطلب را شما بايد منعكس كنيد و بفهمانيد كه مسألهي داد ملت ايران چيست و اينها چه چيز مىخواهند. بچه 8 سالهشان داد مىزند: «آزادى، استقلال، حكومت اسلامى»، پيرمردش هم اينها را مىخواهد، ملايش هم اين را مىخواهد - عرض مىكنم كه - اهل منبرش هم اين را مىخواهد، فضلايش هم اين را مىخواهند، بازارى هم اين را مىخواهد، دبيرستانى هم اين را مىخواهد.»(10)
8. برداران محترم! در اين نهضت مقدس كه تشكيل حكومت اسلامى سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادى و استقلال از ثمرات آن، صبور باشيد.(11)
9. ما مىگوييم حكومت اسلامى، مىخواهيم.(12)
10. خواست ملت، رفتن شاه و استقرار حكومت اسلامى است، به تظاهرات بنگريد.(13)
11. من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل شود.(14)
12. در ايران همانطور كه ديده مىشود، تمام اقشار فرياد اسلام و حكومت اسلامى مىزنند.(15)
13. بايد از فريادهايى كه مردم مىكشند، اهدافشان را به دست آورد. همه فرياد مىزنند كه: «آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، مرگ بر سلطنت پهلوى» و... اينها اهداف آنان است.(16)
14. ملت ايران خواستههاى خود را كه عبارت از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و برقرارى حكومت اسلامى است، اعلام كرده است.(17)
15. همه مردم مىگويند كه بايد اين رژيم برود و اين شاه برود و حكومت اسلامى تشكيل بشود. اين در لسان همه مردم است.(18)
16. مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى، يك حكومت اسلامى عدلى، مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود، آن مقصد اعلاى ماست.(19)
17. مردم دارند داد مىكنند؛ ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم، ما حكومت عدل مىخواهيم، حكومت اسلامى مىخواهيم. حكومت اسلامى، حكومت عدل است.(20)
18. ما قصد داريم حكومت اسلامى به معناى حقيقى خودش جايگزين رژيم سلطنتى بشود.(21)
19. همه فرياد «استقلال، آزادى، حكومت اسلامى» را سر دادهاند و مىخواهند.(22)
20. بيش از نود و پنج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستار استقرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند.(23)
21. من جنايات شاه را در طول سلطنت دنبال مىكردم تا وقتى رسيد كه مىبايست بر عليه او آشكارا قيام كنم و مبارزات خود را بيش از 15 سال پيش آغاز كرده و هميشه خواست مردم را كه واژگونى دودمان پهلوى و برچيدن نظام شاهنشاهى و استقرار يك حكومت اسلامى است بدون هيچگونه ترديدى اعلام نمودم و اين قهرى است كه مردم چون خواست خود را در من مىديدند به من رو آوردند.)24)
22. آنچه مسلّم و قطعى است اين است كه اوضاع ايران جز با سقوط شاه و برچيده شدن رژيم سلطنتى و استقرار حكومت اسلامى آرام نمىگيرد.(25)
23. ملت مصمم است با استقرار يك حكومت اسلامى به مبارزه ادامه دهد و هر نوع رژيم ديگرى با مخالفت ملت روبرو خواهد شد.(26)
24. من در اول فرصتى كه پيدا كنم به خواست خدا مىروم ايران و اول قدمى كه برمىدارم، تأسيس مىكنم يك دولت اسلامى مبتنى بر احكام اسلام، مبتنى بر رأى مردم، پيشنهاد مىكنيم به مردم و رأى از اينها مىگيريم و يك حكومت اسلامى تأسيس مىكنيم.(27)
25. و...
از مجموعه اين مواضع به خوبى فهميده مىشود كه مهمترين هدف امام در طول مبارزات خود تشكيل "حكومت اسلامى" بوده است. به هر حال اينكه چگونه مىتوان صاحب كتاب «حكومت اسلامى» را مخالف تشكيل "حكومت اسلامى" دانست از جمله پرسشهايي است كه پاسخ آن از زبان اين آقايان حتماً شنيدني خواهد بود!
آرى از بررسى مواضع حضرت امام خمينى(ره) به خوبى فهميده مىشود كه "جمهورى اسلامى" از منظر ايشان چيزى جز همان "حكومت اسلامى" نبوده و اين دو تعبير، از يك حقيقت واحد حكايت مىكنند.
امام خود در آخرين روزهاى اسفند ماه 1357 از مردم مىخواهند كه «به حكومت اسلامى يعنى به جمهورى اسلامى» رأى بدهند:
«ما بايد با تمام قوا كوشش كنيم كه وحدت خودمان را حفظ كنيم و قصدهاى خودمان را اسلامى كنيم و در چند روز ديگر كه رفراندوم مىشود، همه ما به حكومت اسلامى يعنى به جمهورى اسلامى رأى را بدهيم.»(28)
ايشان همچنين در سخنانى منظور خود از عبارت «جمهورى اسلامى نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد» را چنين بيان مىكنند:
«ما تا آخر نفس ايستادهايم. من اين - دو سال - يك سال، دو سال آخر عمر را وقف شما كردهام. از شما مىخواهم، از ملت مىخواهم كه اين نهضت را نگه دارند تا تأسيس حكومت عدل اسلامى. از آنوقت تا حالا مىگفتيد تا مرگ اين كذا نهضت ادامه دارد، حالا بايد بگوييد تا اقامه حكومت اسلامى نهضت ادامه دارد. آنكه ملت ما مىخواهد جمهورى اسلامى است نه جمهورى فقط، نه جمهورى دموكراتيك، نه جمهورى دموكراتيك اسلامى، جمهورى اسلامى.»(29)
ايشان يك هفته بعد در سخنانى ديگر مىفرمايند:
«من رأى به جمهورى اسلامى مىدهم و از شما تقاضا دارم كه رأى به جمهورى اسلامى بدهيد نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد، جمهورى اسلامى. آنها كه در نوشتههايشان از جمهورى دم مىزنند، جمهورى فقط، يعنى اسلام نه، آنهايى كه جمهورى دموكراتيك مىگويند يعنى جمهورى غربى، جمهورى اسلامى نه، آنها مىخواهند باز همان مصائب را با فرم ديگر براى ما به بار بياورند.»(30)
و بالاخره در مصاحبه "اوريانا فالاچى" (خبرنگار خارجى) در پاسخ به اين پرسش كه : «حضرت امام! شما چرا از اول روى يك كلمهاى خط كشيديد و آن دموكراتيك است كه رويش خط كشيديد و فرموديد جمهورى اسلامى نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر؟» فرمودند:
«بله اين مسايلى دارد. يك مساله اين است كه اين توهم، اين را در ذهن مىآورد كه اسلام محتوايش خالى است از اين، لذا احتياج به اين است كه يك قيدى پهلويش بياورند و اين براى ما بسيار حزنانگيز است كه در محتواى يك چيزى كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بياييم بگوييم كه ما اسلام مىخواهيم و اما با اسلاممان دموكراسى باشد. اسلام همه چيز است. مثل اين است كه شما بگوييد كه ما اسلام را مىخواهيم و مىخواهيم كه به خدا هم اعتقاد داشته باشيم.»(31)
با اين نگرش بود كه حضرت امام مىفرمودند:
«آنچه را كه ما به نام جمهورى اسلامى خواستار آن هستيم، فعلاً در هيچ جاى جهان نظيرش را نمىبينيم.»(32)
آرى امام خمينى جمهوريت را قالبى مناسب براى محتواى اسلامى حكومت دانسته و بر همين اساس مىفرمودند:
«جمهورى، فرم و شكل حكومت را تشكيل مىدهد و اسلامى يعنى محتواى آن فرم كه قوانين الهى است.»(33)
و در عين حال تأكيد مىكردند كه:
«اين شكل حقوقى رژيم [يعني جمهورى] نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواى آن [يعني اسلامى] مهم است...قبل از هر چيز ما به محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده خود دلبستهايم.»(34)
اساساً امام خمينى(ره) در مقام ارزش گذارى، هيچ ارزشى را بالاتر از اسلام و قوانين آن ندانسته، تا آنجا كه در مقام مقايسهي ارزش اسلاميت و جمهوريت مىفرمايند:
«مردم براى جمهورى نمىآيند به شهادت برسند، مردم براى اسلام مىگويند ما شهيد مىخواهيم بشويم الآن هم مىگويند، كفن مىپوشند براى اسلام نه كفن براى جمهورى.»(35)
به اميد آنكه هر روز شاهد پررنگتر شدن ارزشهاي اسلامي در جمهوري اسلامي باشيم.
رضا صنعتي
12 فروردين 1386
پينوشت: ------------------------------------------------------------
1) روزنامه شرق: 25 دى 1384، »امام به اعلاميه جهانى حقوق بشر معتقد بود«.
2) روزنامه آفتاب امروز: 14 بهمن 1378.
3) صحيفه نور: ج 5، ص 181 - 17 اسفند 1357.
4) صحيفه امام: جلد 1، ص 379– 18 شهريور 1343.
5) همان: جلد 2، ص 439 – 22 تير 1351.
6) همان: ص 452 – 20 شهريور 1351.
7) همان: ج 3، ص323- 24 بهمن 1356.
8) همان: ص372 - 16 ارديبهشت 1357.
9) همان: ص 437 - 15مرداد 1357.
10) همان: ج 4، ص 227 - 8 آبان 1357.
11) همان: ص 312- 14 آبان 1357.
12) همان: ص 397 – 17 آبان 1357.
13) همان: ص 412- 18 آبان 1357.
14) همان: ص 417 - 18 آبان 1357
15) همان: ص 438 - 20 آبان 1357.
16) همان: ص 437 - 20 آبان 1357.
17) همان: ص 440 – 20 آبان 1357.
18) همان: ص 467- 21 آبان 1357.
19) همان: ج 5، ص 24 - 27 آبان 1357.
20) همان: ص 120- 4 آذر 1357.
21) همان: ص 142- 8 آذر 1357.
22) همان: ص 184- 16 آذر 1357.
23) همان: ص 231 و 232 - 23 آذر 1357.
24) همان: ص 298 - 7 دى 1357.
25) همان: ص 304 - 10دى 1357.
26) همان: ص 413 - 19 دى 1357.
27) همان: ص 548 - 8 بهمن 1357.
28) همان: ج 6، ص 388- 28 اسفند 1357
29) همان: ص 276 – 10 اسفند 1357
30) صحيفه نور: ج 5، ص 181 - 17 اسفند 1357.
31) صحيفه امام: ج 10، ص 95 - 2 مهر 1358.
32) همان: ج 5، ص 438 - 23 دى 1357.
33) همان: ص 398 - 18 دى 1357.
34) همان: ج 4، ص 3 - 22 مهر 1357
35) همان: ج 11، ص 438 - 6 دى 1358.
پيروز باشيد و موفق
(م.ه.ع)