نگاهي به آثار و تاليفات علمي استاد علي دواني
شخصيت علمي
پيش از اين گفتم پدرم در موقعيتي به حوزه علميه روي آورد و روحاني شد كه به واسطه جو غالب بر محيط زندگي و خانوادگي نه تنها مشوقي نداشت، بلكه موانع متعددي نيز پيش رو داشته است.
نيت خير او باعث گشت تا خداوند راهنماي او باشد و درهاي موفقيت را پي در پي به روي او بگشايد.
دو سه سال پيش از ايشان پرسيدم با اين توفيق هايي كه خداوند در عرصه هاي مختلف نصيب شما كرد چرا فقه را ادامه نداديد؟ در پاسخ فرمود در فقه مجتهد و صاحب نظر فراوان داشته و داريم، اما عرصه هاي مهمي وجود داشته و دارد كه كمتر كسي به آنها وارد شده است. من از خدا خواسته بودم توفيق دهد در آن عرصه ها خدمت كنم و «خدا را شاكرم به همه آنچه مي خواستم، رسيده ام.» و اين جمله آخر را بارها بر زبان مي آورد. بضاعت علمي من ناچيزتر از آن است كه بخواهم آثار و افكار ايشان را مورد بررسي قرار دهم، اما با شناختي كه دارم مي توان گفت خداوند به پدرم عنايتي كرد كه در زمينه هاي مهمي داراي ابتكارات و نوآوري هايي باشد كه فضل تقدم در آنها را از خود ساخته است.
برخي از آن موارد عبارت است از:
۱- رويكرد نوين به علم رجال و تراجم علما
در حدود نيمي از تأليفات پدرم در علم رجال و تراجم است و بر اهل فن پوشيده نيست كه تلاش چند دهه ايشان در پيشبرد اين علم، ثمرات نو و روش تحقيق جديدي را به ارمغان آورده است. ايشان در مقدمه كتاب «وحيد بهبهاني» درباره احساس مسئوليت خويش در اين علم و رويكرد نوين خود مي نويسد: «متأسفانه اين علم «تراجم علما» با همه اهميتي كه دارد، از چندي به اين طرف، فراموش شده است. حتي بسياري از اهل فضل هم آن را ناديده گرفته و به گمان اين كه زحمت كشيدن در اين فن به علم و فضل آنها نمي افزايد! يا به ملاحظه اين كه مطالعه و بررسي شرح حال علما محتاج رنج و تتبع فراوان و حوصله زياد است، به ميزان فوق العاده اي در اين باره كوتاهي به عمل آورده اند. به عكس، كساني كه اهل اين فن نيستند، به اين كار پرداخته و در نتيجه بر اثر عدم اطلاع دچار اشتباهاتي شده و اين علم شريف را قرين انفعال نموده اند!»، سپس با ذكر نمونه هايي از اشتباه ها يا غرض ورزي نااهلاني كه در اين زمينه قلم زده اند، مي افزايد: «در ترجمه علماي بزرگ شيعه مرتكب هرگونه غرض ورزي و غلط كاري گشته و در استخفاف و هتك احترام آنها كوشيده اند. از آن طرف، علماي ما هم كه متخصص اين رشته ها هستند به قدري سرگرم فقه و اصول هستند كه به كلي از اين ماجراها غافل و عملاً ميدان را به آنها داده تا به دلخواه خود موقعيت مفاخر مكتب تشيع را كه در هر عصري بقاي دين خدا به وجود آنها بستگي داشته است، ملعبه هوا و هوس و اشتباه كاري خود گردانند و در نتيجه نسل جوان را نسبت به آن رادمردان، بدبين و از دين و اسلاميت منزجر كنند.
نويسنده اين كتاب از موقعي كه متوجه اين موضوع شد همواره درصدد بود فرصت يابد تا كتابي بزرگ درباره زندگاني مفاخر دانشمندان شيعه به زبان ساده روز كه به فهم همه كس نزديك، و مانند ساير كتب تراجم عربي يا فارسي مغلق نباشد، در دسترس مسلمانان قرار دهد تا با مطالعه احوال آن مردان عالي قدر، قدر دانشمندان خود را دانسته و به آثار و كتب و افكار آنها احترام گذارده و به خوبي دريابند كه اسلام و ايران چه نوابغ بزرگي تحويل جامعه داده است».
در مقدمه جلد اول كتاب مفاخر اسلام نيز آورده است: «دوره كتاب «مفاخر اسلام» كه هم اكنون جلد نخست آن در دست شماست، براي نخستين بار بيوگرافي و زندگاني گروهي از رجال حديث و فقها و دانشمندان پيشين ما را به طرزي نوين ارائه مي دهد». سپس در جايي ديگر متواضعانه ورود خود به اين عرصه را جسارت دانسته مي نويسد: ... «شايد اين نخستين بار باشد كه فردي بي بضاعت مانند ما به كار بزرگان پرداخته و خواسته است در ميان انبوه علماي بزرگ و كارشناسان علم رجال اظهار لحيه كند! ما با اعتراف به اين كه تخصص در علم رجال نداريم و رسيدگي به اين كار را در خور شأن نمي بينيم، جرأت به خود داده و به اين كار بس بزرگ پرداخته ايم.» عشق و ارادت پدرم نسبت به مفاخر اسلام يعني علماي بزرگ شيعه اگر نگويم بي نظير، قطعاً كم نظير بود. از امثال كليني، صدوق، مفيد، شيخ طوسي، خواجه نصير، علامه حلي، شيخ بهايي و علامه مجلسي چنان با عظمت و احترام تجليل مي كرد كه گويي در عصر مرجعيت و حضور آنان به سر مي برد و همين عزت و احترام را براي معاصراني همچون آيات عظام شيخ عبدالكريم حائري، سيد صدرالدين صدر و بويژه مرحوم آيت الله العظمي بروجردي و حضرت امام خميني (ره) نيز قايل بود. امكان نداشت به قم و زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها مشرف شود و به مزار آن بزرگواران اداي احترام نكند. تجليل هاي منحصر به فرد او به عنوان يك متخصص برجسته علم تراجم رجال از شخصيت حضرت امام خميني (ره) كه در نوشته ها و سخنراني هايش موج مي زند، حاكي از اين عشق و ارادت به مفاخر اسلام است.
۲- نگارش نخستين تاريخچه فلسفه و كلام، فقه و فقها، و انقلاب اسلامي
در بحث هاي مقدماتي دو كتاب «شرح زندگاني جلال الدين دواني» و «وحيد بهبهاني» به سبب آن كه جلال الدين فيلسوف و متكلم برجسته عصر خود بوده است، به نگارش تاريخچه اي از پيدايش و سير فلسفه و كلام در اسلام، و فراز و فرودهاي آن در ميان مسلمانان و نيز معرفي فرقه هاي مشهور كلامي پرداخته است كه به گفته اهل فن، نخستين كتاب در تاريخ فلسفه و كلام به شمار مي آيد و مزين به تقريظ ارزشمند علامه طباطبايي و آيات عظام زنجاني و مرعشي نجفي گرديد. همچنين از آنجا كه وحيد بهبهاني برجسته ترين فقيه دوران و مجدد و احياكننده علم اصول به شمار مي رود، مفصلاً به پيدايش اجتهاد و علم اصول در ميان مسلمانان و به ويژه شيعه پرداخته و سير آن را تا زمان وحيد مورد بحث قرار داده و لذا نخستين اثر در تاريخ فقه و فقاهت و فقها را به زبان فارسي پديد آورده است.
علاوه بر اينها، شايد تأثيرگذارترين اثر او را بتوان طراحي و تحرير تاريخ بزرگ انقلاب اسلامي ايران به رهبري روحانيت مبارز دانست. تاكنون هيچكس نتوانسته است چون او، ريشه هاي انقلاب اسلامي ايران را از مبارزات روحانيت شيعه در عصر مغول آغاز كرده و به نهضت امام خميني (ره) مربوط سازد. او از خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي و نقش مهمي كه در آن عصر دهشتناك ايفا كردند، آغاز نموده و با ذكر نقش علما در دوران صفويه و به ويژه علامه مجلسي، به مقاومتهاي مسلحانه علماي بزرگي چون ملا علي زنجاني در برابر عثمانيان متجاوز و حاج محمد رضي قزويني در برابر افاغنه ويرانگر در اواخر عهد صفوي اشاره نموده و مجاهدات درخشان سيد محمد مجاهد (نبيره دختري وحيد بهبهاني) در جنگهاي دوم ايران و روس و حاج ميرزا مسيح استرآبادي و حاج ملا علي كني در دوران ناصرالدين شاه تا ميرزاي شيرازي و فتواي مشهور او در تحريم تنباكو و سپس حوادث مربوط به نهضت مردمي ايران در عصر مظفرالدين شاه كه به مشروطيت و حوادث بعد از آن و نقش علماي عاليقدري چون طباطبايي و بهبهاني و شهيد شيخ فضل الله نوري انجاميد، برشمرده و از آنچه در همين دوران در حوزه مرجعيت وقت شيعه، يعني عراق مي گذشت و اغلب از نظر مورخان تاريخ معاصر ايران افتاده است - از جايگاه آيات عظام سيد محمد كاظم يزدي، ميرزا محمد تقي شيرازي، شيخ الشريعه اصفهاني و ميرزاي نائيني در انقلاب مردم ايران - ياد كرده و قيام مردم جنوب به رهبري روحانيت مبارز عليه استعمار انگليس را تداوم انقلاب ناكام مشروطه دانسته و از علماي نامداري چون شيخ جعفر محلاتي، شيخ محمد حسين برازجاني (مجاهد)، ضياءالواعظين شيرازي به تشريح باز گفته است.
سپس به شهيد مدرس، ميرزا كوچك جنگلي، و علماي درگير با استبداد رضاخاني همچون آقا ميرزا صادق آقا تبريزي، آيت الله انگجي، حاج شيخ محمد تقي بافقي، حاج آقا نورالله اصفهاني، و حاج آقا حسين قمي و سايرين پرداخته و در دوران پهلوي دوم نقش مهم آيت الله طالقاني، شهيد نواب صفوي، آيت الله كاشاني، آقا شيخ محمد تهراني و آيت الله غروي كاشاني را باز نموده است.
اين سير تاريخي كه متأسفانه پس از پيروزي انقلاب اسلامي آنگونه كه شايسته است از سوي نهادهاي فرهنگي ذيربط مورد توجه قرار نگرفت و صرفاً چون دوران پيش از انقلاب اسلامي به وسيله افرادي با انگيزه متعالي و غير مادي دنبال شد، با كتاب «نهضت روحانيون ايران» پدر بزرگوار و وارسته از زخارف دنيوي آغاز شد كه در ادامه مقال به اهميت آن در ثبت و شرح حوادث انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) خواهم پرداخت.
۳- پيشگامي در تأسيس مجله ديني در حوزه علميه
بر آنان كه سير پيدايش مجلات ديني در كشور را تعقيب مي كنند، پوشيده نيست كه نخستين مجله وزين و فراگير كه از سوي حوزه علميه منتشر شد، مجله «درسهايي از مكتب اسلام» بود كه با نوانديشي و همت و پشتكار و اميد پدرم و تني چند از روحانيان فاضل و آگاه، و در ميان نگراني و ترديد فضلاي آن روز حوزه قم پديد آمد.
او كه از نادرترين روحانياني بود كه از سن ۱۹ سالگي و در بدو ورود به حوزه قم (سال ۱۳۲۸ ش) در مجلات و روزنامه هاي ديني وقت، همچون «نداي حق»، «مسلمين»، «وظيفه» و «استوار» مقالات ديني، سياسي، انتقادي و اجتماعي مي نوشت، در هر فرصت از لزوم انتشار نشريه اي براي حوزه علميه قم كه ناشر افكار حوزه باشد و مقاله هاي آن هم به وسيله فضلاي حوزه نوشته شود، با علماي متنفذ حوزه مذاكره مي كرد. اين پيگيري ها نتيجه داد و در سال ۱۳۳۷ ش. نخستين شماره اين مجله با حضور شخصيت هاي برجسته حوزه - كه بعضي امروز از مراجع عظام تقليد هستند - انتشار يافت.
او خود در اين زمينه مي نويسد: «من از لحاظ سن و سال و معلومات از همه آنها كوچك تر و پائين تر بودم، ولي بيشتر فعاليت آن را به عهده داشتم و سابقه نويسندگيم بيشتر بود. انگيزه ما براي تأسيس مجله اي كه از حوزه منتشر شود اين بود كه حوزه تكاني بخورد و اثر وجودي خود را نشان بدهد و مردم بدانند در حوزه چه خبر است. همچنين پاسخ بسياري از مقاله هاي مفسده انگيز كه آن روزها در جرائد و مجلات كشور آزادانه نشر مي يافت، از حوزه داده شود يا نقد گردد».
انتشار اين مجله با استقبال آيت الله العظمي بروجردي مرجع مطلق عصر مواجه شد. ايشان در ميان همه بزرگان هيأت مؤسس و تحرير مجله، پدرم را به حضور طلبيده و مراتب خرسندي و حمايت و تأييد خود را از مجله «مادام كه مشي آن همين طور باشد» اعلام نموده و ضمن ارائه رهنمودهايي، هدايايي به وسيله پدرم براي اعضاي هيأت تحريريه ارسال داشتند. گذشته از اعضاي هيأت تحريريه، به دعوت آنان بزرگاني ديگر نيز كه در قم نبودند، و نيز شهيد قدوسي گهگاه مقاله هايي در اين مجله مي نگاشتند.
۴- پيشگامي در تدوين تاريخ انقلاب اسلامي و نقش روحانيت شيعه
پدرم به سبب آگاهي به اهداف استعمار در ايران و مشاهده عيني فعاليت عمال انگليسي در شركت نفت آبادان، و نيز با بهره گيري از روح ضد استكباري خود، از آغاز جواني، فردي سياسي و ضد ظلم و استبداد بود. همكاري و فعاليت او با جمعيت فدائيان اسلام و شخص رهبري آن، حضور فعال در نهضت ملي شدن صنعت نفت بويژه در آبادان، و نمايندگي آيت الله كاشاني كه شرح ماجرا و اسناد آن در كتاب نقد عمر ايشان آمده است، نشان از آگاهي هاي سياسي روشن او دارد. در پي قيام روحانيت و مرجعيت آگاه شيعه به رهبري حضرت امام خميني (ره) عليه لوايح ضد اسلامي «انجمنهاي ايالتي و ولايتي» كه با پايداري آنان به شكست و عقب نشيني رژيم شاه در سال ۱۳۴۱ ش انجاميد، پدرم تنها كسي بود كه براي زنده نگاه داشتن نقش روحانيت و مرجعيت شيعه كه بزرگترين و مطمئن ترين ملجأ و مرجع مردم در حركت هاي ضد استبداد و استعمار هستند، به سرعت اقدام به جمع آوري اسناد و مدارك آن حركت تاريخ ساز كرد و از انجام تا فرجام آن را كه خود در متن حوادثش بود، به رشته تحرير در آورد و در همان ايام در قالب كتاب «نهضت دو ماهه روحانيون ايران» منتشر كرد كه با واكنش شديد ساواك و توقيف و جمع آوري آن مواجه شد.
او در بحث مقدماتي كتاب، براي نخستين بار به نقش مهم و اساسي روحانيت شيعه در حركتهاي ضد استبدادي و ضد استعماري بويژه در دوران معاصر پرداخت و در برابر جوي كه رژيم طاغوت به وسيله قلم به دستان مزدور خود در تحريف تاريخ و بخصوص نقش روحانيت در نهضت مشروطه ايجاد كرده بود و تا آن زمان پاسخي درخور داده نشده بود، ايستادگي كرد. ثبت و ضبط صحيح نقش محوري و اساسي ميرزاي شيرازي در فسخ قرارداد استعماري رژي، رهبري اصلي نهضت مشروطه توسط روحانيت آگاه شيعه و زدودن اتهام هاي ناروا به شخصيت مظلوم شهيد شيخ فضل الله نوري و طرح ديدگاه هوشيارانه وي در برخورد با خيانت روشنفكران غرب زده به حركت اسلامي مردم، خدمات شهيد مدرس و استقامت او در برابر استبداد رضاخاني، نقش اساسي آيت الله كاشاني در ملي شدن نفت و ترور شخصيت وي براي نخستين بار از سوي او در تاريخ نويسي معاصر صورت گرفت. او خود درباره تداوم نگارش تاريخ انقلاب اسلامي مي نويسد: «اعلاميه ها، مصاحبه هاي آقايان مراجع و موضعگيري هاي دولت ها و آمد و رفت سرمايه داران آمريكايي و اخباري از ارتباط شاه با اسرائيل را جمع آوري و يادداشت مي كردم، شايد روزي به كار آيد. تا سال ۱۳۵۷ زمينه براي تدوين و چاپ و انتشار آن فراهم نبود... در آن موقع كه امام خميني (ره) در پاريس بودند، دست به كار شدم. نخست نهضت هاي پيش از قيام اخير علماي قم و امام خميني (ره) را توسعه دادم و در دو جلد تدوين كردم. سپس تاريخ انقلاب اسلامي اخير را پي گرفتم و پيوسته بر آن افزودم... به علاوه خودم به قم رفتم و به فرزندان يا اصحاب مراجع قم گفتم هر سند و اعلاميه اي داريد بدهيد كه از آن در تأليف اين كتاب استفاده كنم. منتهي اختيار انتخاب را به خودم واگذار كنيد كه هر چه لازم دانستم، نه همه آنچه را شما مي خواهيد، استفاده كنم... پس از حدود يك سال كه تايپ آن انجام شد، جمعاً به شش جلد قطور رسيد، و هر جلد بيش از ۴۰۰ صفحه بود. عكس ها را از داخل كتابها و مجلات و روزنامه ها در آورده و دادم در جاي خود بچسبانند. ده ها روزنامه و مجله .... و چندين كتاب را بررسي و مطالعه كردم و مطالب لازم را از آنها گرفتم... قبلاً آقاي فلسفي گفته بود اين شش جلد قطور است، به نظر من آن را در ده جلد قرار دهيد.
اين كار را كردم، و جلد يازدهم را بر آن افزودم و جمعاً شامل يك دوره كامل تاريخ نهضت هاي سياسي ديني روحانيان ايران از قديم ترين زمانها تا تأسيس جمهوري اسلامي در سال ۱۳۵۸ شد».
۵- بررسي و نقد تاريخ اسلام
ايشان مانند هر محقق متتبع در تاريخ اسلام معتقد بود بسياري از روايات تاريخي مخدوش، تحريف شده، و يا به وسيله دشمنان اهل بيت عليهم السلام و به هنگام تسلط بني اميه و بني عباس بر عالم اسلام جعل شده است. پيش از انقلاب اسلامي در فرصتي كه هنگام تدريس تاريخ اسلام در مجمعي علمي براي ايشان فراهم شد، موفق گرديد پيرامون تاريخ عرب پيش از اسلام و دوران رسالت حضرت ختمي مرتبت (ص) با نگرشي نقادانه به روايات مشهور تاريخي بپردازد كه حاصل بخشي از آن با عنوان «تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت» بارها چاپ و منتشر گرديد. ايشان در اين بررسي نقادانه، با دلايل متعددي اثبات كرده است داستان «نذر عبدالمطلب» از جعليات تاريخي است و با شخصيت ممتاز عبدالمطلب سازگاري ندارد. در حالي كه برخي از مورخان معاصر يا آن را توجيه كرده اند، يا اصلاً متعرض آن نشده اند، و يا آن را مربوط به دوران جواني و عدم تجربه عبدالمطلب دانسته اند. همچنين روايات مشهور بعثت رسول خدا (ص) را با ارائه دلايلي محكم و متقن، مردود و به دور از شأن اشرف و خاتم انبيا دانسته و در عوض حديثي از امام هادي(ع) را كه مغفول واقع شده و متناسب با شأن رسول مكرم اسلام (ص) است، به عنوان حقيقت داستان بعثت آن وجود مقدس عرضه مي دارد. لازم به ذكر است كه اين بخش از تحقيق خود را جداگانه در كتابچه اي با عنوان «شعاع وحي بر فراز كوه حرا» پيشتر چاپ و منتشر ساخته بود. بحث عالمانه درباره ايمان ابوطالب به تناسب سخن از وفات او و جايگاه مهم وي در دفاع از رسول خدا (ص)، و اختصاص عنواني به ولادت با سعادت و بي سابقه حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) در تاريخ اسلام از نوآوري هاي او به شمار مي رود. تاريخ زندگاني پيامبر (ص) از هجرت تا رحلت رسول خدا (ص) را كه به صورت جزوه درسي تدوين كرده بود، در كارهاي دست اقدام او براي چاپ قرار داشت و از اين فرزند ناچيز خود اخيراً خواسته بود به سبب تعلقاتي كه به تاريخ اسلام دارم، در تنظيم آن براي چاپ او را ياري دهم كه در حيات با بركت آن عزيز راحل اين توفيق حاصل نشد. ان شاء الله بتوانم در آينده نزديك خواسته او را جامه عمل بپوشانم. در اين بخش نيز دستاوردهاي تازه اي همچون مشكوك بودن داوري سعد معاذ درباره يهود بني قريظه دارد. از آثار چاپ نشده ايشان در تاريخ اسلام، كار بسيار ارزنده اي در تاريخ سياسي ائمه هدي عليهم السلام به صورت مختصر و مفيد است كه به عنوان متن درسي در چند دانشگاه معتبر استفاده مي شد. روش تحقيق و دسته بندي مطالب اين اثر، بديع و براي خواننده بسيار جذاب است. خداوند به اين حقير توفيق دهد تا آن را نيز براي چاپ و انتشار آماده سازم ان شاء الله. ايشان آگاهي و تسلط بر تاريخ اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را براي فقها و مجتهدان يك ضرورت مي دانست و معتقد بود بسياري از قول و فعل و تقرير آن ذوات مقدس متناسب با شرايط و اوضاع و احوال دوران خويش بوده است و چه بسا تنها در صورت پديدآمدن آن شرايط و يا شرايط مشابه ملاك عمل بوده است و مجتهد با آگاهي از آن موقعيت كه امام در آن قرار داشته است بهتر مي تواند حكم را استنباط كند.
روزنامه ايران: 3 اسفند 1385، ص 14