بعضی اوقات فکر می کنی که الفبای ِ فارسی را باید بیشتر از سی و دو حرف می ساختند. دقایق و ساعتهای ِ زمان را هم. تا بتوانی راجع به وبلاگی حرف بزنی که مدام در شبهای ِ قدر ِ نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سومش درگیر می شوی.
"پر از آفاق"ِ محمدهادی ِ علی بابایی، نویسنده ای که بقول خودش در دوم شهریور 1368 هجري خورشیدی، 21 محرم 1410 هجری قمری، 24 آگوست 1989 میلادی بدنیا آمد.
میگویم "در تفسیر "مآرب اخری" این چنین گفتند: که خداوند وقتی از موسی می پرسد "ماتلک بیمینک یا موسی؟" آن چیست در دستت ای موسی؟ موسی فقط نمیگوید "هی عصای و تقوم" ادامه میدهد و میگوید که: "بهش تکیه میکنم و گله ام را می رانم .... و در انتها بسنده میکند به اینکه " و لی فیها مآرب اخری" کارهای دیگری هم با او انجام میدهم. یعنی چون شوق مکالمه با خدا را داشته مدام طولش می داده . می توانست بگوید عصای من است" ولی...
برای ِ من "آفاق" از همین دسته ست که بنظر میتواند تمام حرف ها را در خط ِ آخرش بگوید ولی طول میدهد. از شمعدانی گرفته تا نماز و حد واجب و یار و لوامه و اماره ....به چه شوقی؟ می گوید: در جواب ِ "چی" باید مصداق آورد. مثل موسی، میشود گفت خدا یا فلانی. ولی من می توانم بگویم فقط برای "یک حس" و یک "مفهوم" که بعضی ها ممکن است به این حس بگویند عشق.
فلسفه ی "پر از آفاق" آیه ی "یا من فی الآفاق آیاته هست؟ یا چیز دیگری ست؟
گاهي بعضي حرفها را ميزنم يا مينويسم كه بعد معناي جديدي در آن پيدا ميكنم که شاید این همان ضمیر ناخودآگاه باشد، شاید هم نه. "يا من في الآفاق آياته" هم مربوط به زمان ِ قبل از "پر از آفاق" هست. اما نه در نگاه ِ امروز ِ من.
شاید هم این : در خَم ِ كوچهي انفُس هم كه باشم ميخواهم مسافر آفاق ِ وجود تو شوم.
اين ها همه با هم هستند براي تشكيل همان حس. اين حس كه يك وجود آن قدر بزرگ باشد كه اندازهي چندين آفاق در خودش را داشته باشد که ارزشش وقتی دیده میشود که در هر آفاقی نشانه ای باشد و آیه ای. که حالا وقتش میرسد مسافر این وجود شد.
نشانه و آیه به چی؟
نشانه و آيه از وجود بي حد، از خدا
پس اینجاست که حس میکنید یک طلبه اید و باید این پیام و آیه را برسانید؟
اگر منظورتان اين باشه كه همهي اينها به اصطلاح براي تبليغ دين و رسالت طلبگي باشد، اين طور نيست. غرض و هدف این نبوده.
یعنی نشانه و آیه بطور یکدفعه در اهدافتان قرار گرفت؟
يك وقت آدم يك نقطه را در نظر ميگيرد و به سمتش ميرود که به آن نقطه ميگویند هدف. این نقطه از اول هدف نبوده. ولی در مسیر بوده ظاهرا.
پس بعنوان یک طلبه ی وبلاگنویس سروری از بلاگفا را به نام آفاق رقم نزدید؟
نه. بیوگرافی را ببینید اشتغال به تحصیل نوشتم نه طلبه. ولی من سعي نكردم از "طلبه" بودن يا هويت واقعي ام فرار كنم اما بعنوان طلبه هم نیامدم.
پس اصلا چرا وبلاگ؟
دليل براي وبلاگ نويسي زياد هست كه شايد بتوانم دهها مورد را بگویم. اما من به هيچ كدام از اين دلايل نيامدم. وبلاگ مثل هر پديدهي ديگری اول كنجكاو برانگيز بود که من اين پديدهها را تجربه ميكنم مثل نشريات يا شاخههاي مختلف هنري. ولي وبلاگ خصوصيات مخصوصي دارد كه باعث می شود از بقيه اهميت بيشتري پيدا كند. مثل اين كه يك جور كشور مستقلی ست كه صاحبش همه کاره ی این کشور است و آزادی عمل بیشتری دارد. از طرفي هم نوشتن براي آدم ميتواند آرامش بخش باشد و بعضي نوشتهها هم اگر خوانده بشوند و مخاطب داشته باشه بهتر.
چقدر نظر مخاطب براتون مهمه؟
اعتراف ميكنم كه خيلي وقتها خواستم بي اهميت باشم نسبت به مخاطب و تا حدي هم بي اهميت نشان بدهم ولی خودآگاه و ناخودآگاه تأثیر دارد. به شدت كامنتها و نظرات تا حالا جهت و شيوه را بالا و پايين كرده.
نویسنده آدمی ست "پروبلماتیک" که مشغله یا معمایی برای اندیشیدن دارد. یکجور دیالکتیک میان ِ دور و نزدیک، میان صورت و نزدیک، یعنی هویت نویسنده در متنها نسبی ست. درمورد نویسنده ی آفاق، فکر میکنید در متنهایش تا چه حد توانسته خود ِ واقعی اش باشد؟
حداقل سعیم همین بوده که در نوشته ها خودم باشم. البته ان "خودِ" دوستداشتي، يعني جنبههايي كه به بايدها نزديكترست.
ضرورتی برای حضور طلاب در فضای اینترنتی و وبلاگ میبینید؟
ضرورت را می بینم، بشدت هم می بینم. نه فقط برای طلبه ها. دوستان زیادی را برای وبلاگ نویسی تشویق کرده ام.
چه ضرورتی میتواند داشته باشد؟
وقتي فضا و عرصهاي باز ميشود، من ترجيح ميدهم اكثريت آدمهايي كه فكر ميكنند و آدمهايي كه صحيح فكر ميكنند، این عرصه را دراختیار بگیرند. هر قدر بُرد و تاثير ان عرصه بیشتر باشد، لزومش بیشتر است. و فضاي مجازي روز به روز با نفوذتر ميشود.
خب این صحیح فکر کردن در هر گروهی برتری دارد. یعنی امکان دارد فردی که مذهبی هم نیست و مذهبی هم نمی نویسد، اعتقادات ِ خودش را صحیح بداند.
من حرف از علم میزنم. این جهل مرکب است. دیدگاه دینی اش هم همین است. حق واحده و ناحق کثیر.
ببینید طبیعی ست که همه ی افراد با بینش و علم ِ متفاوت، علم خودشان را برتری و صحیح بدانند
درسته. اما ممکن نیست همه شان درست بگویند.
تشخیص این درست بودن با کیست؟
هر فرد به كوشش خودش و قضاوت فكرش و به كمك مشورت و مطالعه از بين "ظلمات"، "نور" را پيدا ميكند.
درست. حالا طی ِ همین حس ِ ضرورت، فکر میکنید طلبه های ما توانستند خلأیی رو پر کنند؟
كارهاي خوبي شده كه نميشود ناديده گرفت، مخصوصا با توجه به فضاي گذشتهي حوزه. اما سادهانگاري ست كه اگر بگویيم كافي بود.
نیاز به اقدامات ِ اساسی ِ "اماره" دارد یا "لوامه". ببخشید اگر طلبگی سوال کردم، براساس متنتان بود. "بعدنوشت: این پیش نهاد را کسی توی دلم می دهد... مدتی است. کسی توی دلم که هنوز نمی دانم «اماره» است یا "لوامه"".
احتياج به نشان دادن اين ضرورت هست. اگر ضرورت درك بشود خود به خود باعث حركت ميشود.
باید صبر کرد تا ضرورتش خودبخود درک بشود؟ در زمانی که بقول خودتان فضای بازی داریم؟
خب تا حدی مرور زمان کمک میکند. اما ما نبايد منتظر زمان باشيم، ما سعي ميكنيم نشان بدهيم اين ضرورت را.
درست. اثربخشی حرکت ِ اخیر ِ سیاسی وبلاگنویسان مذهبی دررابطه با توهین به عکس حضرت امام را چطور دیدید؟ بنظرتان اصلا وبلاگ مکانی برای این کنکاش ها هست؟
عرض كردم كه وبلاگ مثل يك كشور ست كه همه كارهش مديرش ست. پس منعي ندارد كه وارد سياست بشود. از طرفي دين و سياست هم جدايي ندارند كه بخواهيم به هم وصلشان كنيم.
اثر چطور؟
نميشود گفت بي اثر بوده اما به نظرم بيشتر از اين ميتوانست اثر داشته باشد.
و دلیل اینکه بیشتر ازین اثر نداشت؟
ميشد با كارهاي نوآورانه و خرج كردن ِ خلاقيت بهترش كرد. گذاشتن لوگو و بنر و ارسال پست و كامنت گروهي و بمب گوگلي تا حدودي به تكرار رسيده.
از زمانی که طلبه بودنتان بین مخاطبانتان جاافتاد، خودتان را سانسور هم کردید؟
من به شدت به اصل سانسور اعتقاد دارم. شايد بعضي جاها افراطش بشود خودسانسوري. اما لازم ميدانم كه يك فيلتر مانع از گفتن و نوشتن "هر" حرفي بشود. طبيعتا بعد از شناخته شدنم به عنوان طلبه، این فیلتر باید دقیق تر میشد.
حتی اگه مستعار مینوشتید سانسور را حفظ میکردید؟
آدم اين فيلتر را براي حرفهايي كه براي خودش مينويسد هم لازم دارد به نظرم. اگر مستعار هم مينوشتم اين فيلتر بود اما كمتر.
بعنوان حسن ختام، فکر میکنید تا چه وقتی پست های ِ شما شب قدری بودنشان را ادامه بدهند؟
تا وقتي که دلم هنوز خاطرهي مديون شدنش به شب قدر را براي خودش تكرار ميكند..
منبع: طلبه بلاگ
دوست عزيز!
اولا ممنون از اين كه رنج مطالعه را بيش از 10 بار متحمل شدهايد.
ثانيا سوآل و جوابها مبهم نيستند اما از آنجايي كه اكثر سوآلات و جوابهايشان ناظر به مطالب و فضاي وبلاگ است ممكن است در صورت آشنا نبودن با اين وبلاگ دچار حيرت شويد . طبيعتا با مطالعه وبلاگ متوجه خواهيد شد.
در ضمن اگر سوآلي در مورد بخشي يا پاسخي داشته باشيد با كمال ميل پاسخ خواهم داد...
(علي بابايي)
پست های شب قدری یعنی چی؟
(اشاره به آخرین سوال و پاراگراف اول).