موسي مطهريزاده: در دوره معاصر یعنی از حدود انقلاب مشروطیت تا به حال کتابهای بسیاری پیرامون تاریخ و فرهنگ کازرون به رشته تحریر در آمده است. کتابهایی که هماکنون به عنوان منابع اصلی پژوهش و تحقیق به شمار میآیند و بدون دسترسی به آنها نمیتوان تحلیلی نسبت به حوادث کازرون داشت.
در کنار این کتابها مقالات زیادی نیز به چاپ رسیده است. مقالاتی که نشر کازرونیه در یک اقدام شایسته برخی از آنها را در مجموعه کتابهایی منتشر نموده است.
با وجود این در میان این منابع، کتابها و مقالاتی یافت میشود که به دلیل عدم دقت نویسندگان و یا فقدان برخورداری آنها از منابع اصلی و اساسی، راه غیرعلمی را پیموده که در نتیجه نه تنها کمکی به جریان تاریخ و فرهنگشناسی کازرون نکردهاند، بلکه گامی بوده است برای انحراف مسیر تاریخی کازرون.
شاید بیعلت نباشد به یکی از این کتابها به نام آثارالرضا نگاهی مختصر داشته باشیم. کتابی که اندک زمانی پس از انقلاب مشروطیت توسط یکی از شعرای کازرون به نام صدرالسادات کازرونی و به صورت سنگی به چاپ رسید. این کتاب چند سال پیش از سوی انتشارات کازرونیه و به تصحیح دو تن از پژوهشگران کازرونی بار دیگر به چاپ سپرده شد.
با خواندن این کتاب متوجه میشویم که نویسندهی آن به دلایلی که ذکر شد، اشتباهاتی در این کتاب مرتکب شده بود که اگر این کتاب تصحیح نمیشد، ممکن بود در آینده همین کتاب به عنوان منبع مورد استفاده پژوهشگران قرار میگرفت و انحرافات تاریخی از همینجا نشأت میگرفت.
پس از این کتاب، کتابهای پرشماری به چاپ رسید. برخی از این کتابها، هرچند حتی از سوی نویسندگانی همچون مرحومان محمدجواد بهروزی و یا منوچهر مظفریان نوشته شده، با این حال ـ هرچند بصورت خیلی کم ـ خالی از اشکال نیست و یا اگر بخواهیم کتاب «سیر تاریخی تعزیه در کازرون» اثر مرحوم مظلومزاده را مورد نقد قرار دهیم، خواهیم دید که این کتاب آنقدر لغزشهای تاریخی دارد که نقد کردن آن، خود یک کتاب میشود.
اما در طول این چند سال کتابهای دیگری بوده است و نگارنده تعجب میکند که بجز نشریه بیشاپور که به نقد آنها پرداخته، چرا عزیزان کازرونی، بویژه نویسندگان و وبلاگنویسان؟!! که سنگ تاریخ و فرهنگ کازرون را زیاد به سینه میزنند نه تنها به نقد آنها نپرداختهاند بلکه یا از آنها کاملاً بیخبر بودهاند!! و یا به آسانی بدون هیچ حساسیتی از کنار آن گذشتهاند؟!!
آثاری همچون «پهلوان نامی در سایه» و یا «پهلوان محدلی» که تاریخ و فرهنگ کازرون را نه تنها به تمسخر گرفتهاند، بلکه به تحقیر آن پرداختهاند.
اما آنچه بیشتر از همه نگارنده را مأیوس میکند، نوشتههایی است که تحت عنوان «تاریخ کازرون» هر از چندی در برخی از نشریات محلی کازرون به چاپ میرسد. نوشتههایی که برخی از آنها به نام تاریخ، هزلیاتی هستند که انسان را تنها به خنده وامیدارد و تعجب این که نویسندهی آن حتی یک منبع دست اول را ندیده است. این که نشریات محلی باید به تاریخ و فرهنگ بومی خود بپردازند، امری شایسته است و سترگ. اما این مسأله به چه قیمتی؟ با تحقیر تاریخ و فرهنگ؟!!!
به عنوان مثال در یکی از شمارگان اخیر یکی از نشریات محلی مطلبی به عنوان خاطرات مهندس رجبعلی طاهری به چاپ رسید که متأسفانه آن مطلب در یکی از سایتهای کازرون نیز منعکس شد. نگارنده با دیدن این خاطرات که شاید سه الی چهار پاراگراف است، متوجه شدم که اغلب این خاطرات ـ هرچند در صداقت آقای طاهری نسبت به آنچه دیده شکی نیست ـ با واقعیات تاریخی سازگاری ندارد. به تعبیر دیگر اینکه، این خاطرات باید در کنار اسناد و مدارک قرار گیرد تا بتواند به یک تحلیل علمی برسد.
حال اگر چنین نشد، لازم نیست که این خاطرات به چاپ برسد. اصلاً تازمانی که خاطرات تاریخی اشخاصی که خود در جریان این حوادث و از کم و کیف قضایا به خوبی برخوردار بودهاند موجود است، لزومی ندارد به خاطرات مهندس رجبعلی طاهری مراجعه کنیم. این امر از یک سو دقتهای علمی مهندس طاهری در برخی زمینههای دیگر از جمله مسایل سیاسی را زیر سوال میبرد و از سوی دیگر منبعی میشود برای آیندگان که این امر نیز برای تاریخ کازرون بسیار خطرناک است.
دوست و برادر عزیز جناب مطهری زاده
در شمارهی ۱۹۹ آن هفته نامهی محترم مقالهای با عنوان «تحریف تاریخ» به قلم حضرتعالی منتشر شد و در آن از انتشار بخشی از خاطرات مهندس طاهری (از مبارزان انقلابی و اولین نماینده کازرون در مجلس شورای اسلامی) که ابتدا در یکی از نشریات شهرستان و سپس در کازرون نما منتشر شد؛ انتقاد شده بود. لذا ضمن ارج نهادن به نگاه ويژهي آن هفته نامه در توجه به تاريخ كازرون تذکر نکات زیر را لازم میدانیم.
1. ما نیز معتقديم تحلیل تاریخ همواره میبایست مستند بوده و از انتشار مقالات و کتابهای غیرمستند خودداری شود.
2. بحث خاطرهگویی آن هم از جانب شخصیتهای بزرگ و معتبری چون مهندس طاهری اما حکایت دیگری دارد. در نقل خاطرات؛ افراد به مشاهدات خود تکیه کرده، به نقل آنها میپردازند و مستند این خاطرات خود آن شخصیتها هستند البته راه برای نقد خاطرات باز است اما فراموش نکنید تا خاطرهای نقل نشود نقد هم نخواهد شد.
3. اینکه شما بدون حتی یک اشکال مشخص؛ آنچه به عنوان خاطرات مهندس طاهری منتشر شده است را از هزلیات بنامید (!) نه تنها روشی علمی نیست بلکه از اخلاق اسلامی نیز به دور است! خوب بود شما اشکالات خود را به صورت علمی، مستند و منطقی مطرح کنید تا اگر اشتباهی رخ داده است آن اشتباه تصحیح شود و اگر شما اشتباه میکنید دیگران اشتباه شما را تصحیح کنند.
4. در كتاب خاطرات مهندس طاهری كه ۱۳ سال پیش از سوي انتشارات حوزهی هنری سازمان تبلیغات منتشر شده است دربارهي حوادث مورد بحث چنين آمده است:
«در سال ۱۳۲۴ که حدوداً نه ساله بودم، جنوب ایران شاهد نهضتی بود که نهضت جنوب نام گرفت. بعضیها از آن با عنوان جنگ زرگری قوام یاد میکردند که بهانهای باشد برای خارج ساختن روس و انگلیس از کشور؛ چون روسها در شمال و انگلیسها در جنوب، هر کدام به نوبهی خویش چشم طمع به خاک ایران دوخته بودند و احتمالاً قوام با ایجاد نهضتهای مصنوعی در کردستان و فارس، در صدد خارج ساختن بیگانگان از کشور برآمده بود.» (کتاب خاطرات مهندس طاهری، صص ۵ و ۶)
اما آنچه در نشریهی مورد انتقاد شما به نقل از مهندس طاهری منتشر شده و کازرون نما نیز به بازنشر آن اقدام کرد، بيش از هر چيز به فضای رعب و وحشت حاکم بر مردم کازرون پس از قیام قشقاییها بر اساس مشاهدات شخصی مهندس حکایت داشت و این دو منافاتی با یکدیگر ندارند.
البته راه نقد علمی خاطرات هیچ کس بسته نیست اما صرف هزل نامیدن خاطرات دیگران نیز نقد علمی محسوب نميشود.
5. شما در قسمتی از مقالهی خود نوشتهاید: «خاطرات باید در کنار اسناد و مدارک قرار گیرد تا بتواند به یک تحلیل علمی برسد. حال اگر چنین نشد، لازم نیست که این خاطرات به چاپ برسد.»
در پاسخ عرض میکنیم که:
اولا: گاهی مستند برخی از وقایع تاریخی فقط و فقط خاطرات برخی از اشخاص معتبر است و جز آن سند دیگری در دست نیست. اگر بنا باشد طبق گفتهی شما خاطرات تنها در صورتی منتشر شود که مستندات و مدارکی همسو با آنها موجود باشد در آن صورت بسیاری از زوایای تاریخی پنهان خواهد ماند.
ثانیاً؛ حتی روش هفته نامهی محترم بیشاپور نیز نقل مطالب تاریخی «تنها در صورت ارائهی اسناد و مدارک معتبر» نبوده است! به عنوان نمونه آن هفته نامهی محترم در یکی از آخرین مطالب تاریخی خود به انتشار متن قابل استفادهاي با عنوان «روزشمار انقلاب اسلامی در کازرون» اقدام کرد که نه تنها هیچ مستند یا مدرکی برای آن ارائه نشده بود بلكه هيچ توضيحي در جهت اعتباربخشي به آن از قبيل نام شخصي كه اين حوادث را ضبط كرده يا منبع قابل اعتمادي كه در تهيهي اين روزشمار بكار رفته است، ارائه نشده بود. موارد دیگری از این دست را نيز ميتوان بر شمرد.
6 . گرچه هفته نامه محترم بيشاپور خود به حق منتقد برخي از آثاري بوده است كه تحريف تاريخ و فرهنگ كازرون در آنها مشهود است اما متاسفانه گاهي بجاي نقد كتابهاي ديگري با همين ويژگي به تبلیغ آنها روي آورده است! كازرون نما قبلاً مقالهای را در نقد یکی از اين آثار منتشر کرده است.
7. جناب آقای مطهری! دوست و برادر عزیز! چه اشکالی دارد که اگر در موضوع خاصی انتقادی به ذهن شما میرسد قبل از انتشار (آن هم با چنین ادبیاتی) انتقاد خود را با طرف مقابل مطرح کنید؛ شاید توضیحات آنها شما را قانع کند در آن صورت نیازی به پاسخگویی طرف مقابل از طریق رسانه نیز نخواهد بود.
با احترام
کازرون نما
خان و خان بازی؟
فکر کنم این طرز نوشتار شما برگرفته از خط فکری باشه که همه میدونن چیه !
ملت کازرون از خان و خان بازی خسته شده بودند ؟!!!
فکر کنم اگر چهار تا سوال ساده از چهار تا پیرمرد کازرونی بکنید خاطرات بهتری هم از خوانین کازرون به یاد داشته باشند
میشه حدس زد که شما از چه تیپ آدمهایی بوده و هستید .
در تاریخ ثبت شده که یکی از دوستان نزدیک سردار عشایر شهید صولت الدوله ی قشقایی، آقای ناصر دیوان کازرونی است.
این نشان از دوستی بین کازرونیها و قشقاییها می باشد.
ترا بخدا این درد رابه باید گفت که فرهیخته اینگونه انگیخته میشود برانگیختگی مینویسد
باید به این دوستان تذکرد داد که آقاجان ازروی احساس کودکانه بعدم تشخیص ننویسید تا روحیه سلحشوری را نوجوانان نگیری تا نفاق میان کازرونیوقشقایی نیفتد این چهره بدی که شما از قشقایی ها نشان داده ای مورخین بیگانه هم که تیرخورده وشمشیرخورده قشقایی ها هستند نشان ندادهاند
من مشغول ساخت مستندی در باره حمله کبوتر( فرزند یی از کلانتران بویر احمد ) به شهربانی بندر دیلم در سال 1321 هستم
گویا در این حمله ناصر خان قشقایی هم دخیل بوده اند آیا شما مطالبی در این زمینه دارید ؟ در صورتی که داشته باشید ممنون میشم که در صورت امکان به ایمیلم ارسال کنید .
با تشکر