آثار عجم فرصتالدوله شیرازی
چهل و سه سال پیش کازرون «شهر سبز» نخستین چاپش به وسیله انتشارات کانون تربیت شیراز به مدیریت علی داد آئین چاپ و منتشر شد. آن سالها کانون تربیت در زمینه چاپ کتاب فعالیت چشمگیری داشت که خیلی زود مورد توجه اهالی فرهنگ قرار گرفت.
اینک شاهد انتشار چاپ دوم همان کتاب به وسیله مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس میباشیم، با مطالب بیشتر و متنوع تر درباره کازرون.
از جمله ویژگیهای این چاپ کازرون «شهر سبز» توجه خاصی است که روی فرهنگ مردم کازرون شده است.
تهیه کننده این فصل پژوهشگر صاحب نام کازرونی زندهیاد محمدمهدی مظلوم زاده میباشد که عمر پربارش صرف جمعآوری فرهنگ مردم این شهرستان شد.
کتاب شامل این فصلهاست: اوضاع طبیعی، اوضاع سیاسی، اوضاع اقتصادی، اوضاع انسانی، اوضاع تاریخی و فرهنگ عامه.
همه فصلهای کتاب خواندنی است. اما اوضاع انسانی که اندیشمندان و شاعران را در برمیگیرد و فرهنگ عامه کازرون، لطفی خاص دارند که باید بدانها بیشتر بها داد.
قسمتهایی از کتاب را با هم میخوانیم:
راهها
قبل از احداث راه آهن سراسری ایران و از اعتبار افتادن بندر تجارتی بوشهر، کازرون یکی از مراکز مهم تجارت بود و راههایی که کازرون را به بوشهر و شیراز و اهواز وصل میکرد همیشه کالاهای تجارتی را از خلیج فارس به نقاط مختلف میرسانید و همچنین مصرف مواد نفتی فارس و اصفهان و کرمان توسط کشتیهای بزرگ به بندر بوشهر حمل میشد و از آن جا از طریق کازرون به مرکز ایران حمل میشد. ولی پس از تغییر مسیر راه تجارتی و عدم توجه اولیاء امور به فارس به ویژه کازرون این شهرستان از رونق سابق افتاد و تجار آن هر یک به گوشهای پراکنده شدند و سرمایه داران و کامیون داران و مقاطعه کاران کازرونی نیز ورشکست شدند.
راهی که در گذشته کازرون را به شیراز و بوشهر وصل میکرد، راهی بود مشکل و پر از پرتگاهها و کوههای صعبالعبور و کتلهای پر پیچ و خم که امروز این راه متروکه شده و در اینجا برای نشان دادن سختی و صعوبت آن راه با آن که امروز جادهای بهتر و راحتتر از طریقی دیگر احداث شده است، قسمتی از نوشته چاپ اول کتاب را در اینجا میآوریم.
در راه بین کازرون به شیراز و کازرون به بوشهر کتلهای صعبالعبوری است که گذشتن از آنها خالی از اشکال نیست مانند کتل پیرزن و کتل دختر.
مرحوم فرصتالدوله شرح مسافرت از شیراز تا بوشهر را به نظم در آورده که برای نشان دادن سختی این راه قسمتی از آن را در این جا نقل میکنیم:
باز بر باره خود هی کردم
دو سه فرسنگ دگر طی کردم
بود راهی همه جنگل ز درخت
قطع آن مرحله بس کاری سخت
* * *
حال وقت کتل پیرزن است
پیرزن مایه رنج و محن است
پیرزن زال، فلک را ننه «مادر» است
گردنش خرد که بد گردنه است
اندر این راه کتل دیگر بود
نام آن خود کتل دختر بود
پیرزن رفت و بیامد دختر
دختری کشته هزاران شوهر
زین کتل هم چو گذشتم به مرور
کازرون گشت نمایان از دور
کازرون شهری خوش آب و هواست
خاکش انده شکن و روح فزاست
وجه تسمیه کتل پیرزن و دختر
چون اعراب به ایران آمدند و صعوبت و سختی این راه را دیدند و به ویژه چون با شتر میخواستند آن را طی کنند، به همین جهت آن را عقیله العجوز یعنی کتل عاجزکننده خواندند و بعداً عجوز به پیرزن مبدل شد و اما چون کتل دختر کوچک تر از کتل پیرزن است با مقایسه با پیرزن آن را کتل دختر که کوچکتر و کوتاه تر
است خواندهاند.
* * *
شاعران دیار کازرون
در این بخش نام نزدیک به پنجاه نفر از شعرای کازرون را میبینیم. علما و مفاخر کازرون خود بخش دیگری را تشکیل میدهند که اهالی کازرون برای تک تک ایشان احترام ویژهای قایلند. از میان شعرای کازرون چند نفری را برگزیدهایم که درباره ایشان مطالبی میخوانید:
ناصر اجتهادی
سید محمد اجتهادی فرزند سید محمدحسین اجتهادی متخلص به ناصر و به نام مستعار
«شبیه الشعرای کازرونی» در سال 1311 خورشیدی در کازرون تولد یافت. شاعری طنزگوی و همیشه خندان و اشعارش سرشار از لطف و نشاط بود. ناصر بسیار متواضع و خوش صحبت و تا آخر عمر مجرد زیست. ناصر از همکاران نزدیک نشریه فکاهی «توفیق» بود.
او اشعارش را اغلب به اسامی مستعار منتشر میساخت از جمله: سیف القلم، جهانگرد، هوچی، میرزا هپل هپو، هل هل هندی، جیرجیرک، نکبتالشعرا و چندین نام دیگر...
ناصر اجتهادی در 26 آبان سال 1362 خورشیدی در مشهد مقدس به علت سکته قلبی در گذشت.
این غزل از اوست:
چه فتنه است ندانم به چشم غمازش
که سوخت جانم و از سر نمیکنم بازش
به حیرتم که چرا خشک و تر نمیسوزد
ز شعله نگه خانمان براندازش
دل نشسته به خون مرا ببین که هنوز
خورد فریب سیه نرگس فسون سازش
ز شوربختی «ناصر» بود نه معجزِ عشق
که زار اگر بکشد باز میکشم نازش
واله کازرونی
سیداسدالله واعظ متخلص به «واله» فرزند سید احمد کازرونی در سال 1254 خورشیدی در کازرون متولد شد. پس از تحصیل علوم مدتی به وعظ و خطابه و ارشاد مردم پرداخت. چون طبع شعر داشت اشعار زیادی سروده که امید است روزی جمعآوری و چاپ شود.
واله به زبان لری که با زبان و گویش کازرونی خویشاوندی نزدیک دارد شعر مفصلی سروده که جالب و شنیدنی است.
چهار بیت از این شعر را میخوانید:
در لرستان به دهی دی گذر افتاد مرا
به لر ریش سفیدی نظر افتاد مرا
گفتم ای قاید فرخنده چه باشد نامت
که ز دیدار جمال تو شدم در دامت
سر و ریشش حرکت داد و مرا گفت جواب
با دو صد قهر و دو صد خشم و دو صد غیظ و عتاب
ار نبودی تو سید جون جدت، ریش بوُات
ایشکنادیم سَر تِه، دَندِلَت دَسَتَل و پات
معنی بیت چهارم:
اگر سید نبودی به جان جدت و ریش پدرت
میشکستم سرت را و دندهات را و دست و پایت را
«برای اطلاع از تمامی شعر نگاه کنید به کتاب گلها شهر سبز اثر محمدجواد بهروزی چاپ تهران»
مردانی کازرونی
نصراله مردانی متخلص به ناصر فرزند عوض کازرونی در سال 1326 خورشیدی در کازرون متولد شد. مردانی از اوان جوانی شعر میسرود و به اشعار حماسی تعلق خاطر داشت.
نصراله مردانی را باید شاعر جبهه و جنگ نامید. غزلهای ناب او در ارتباط با دفاع مقدس از اشعار ماندگار زمان ماست.
این غزل زیبا از اوست:
بوی گندم بوی باران میدهی
بوی عطر تازه نان میدهی
بوی دریا، بوی ساحل، بوی موج
بوی ابر و باد و طوفان میدهی
بوی آهنگ درای کاروان
بوی آتش در زمستان میدهی
بوی پرچینهای پُرچین تمشک
بوی کشت نوبهاران میدهی
بوی شبنم روی برگ پونهها
بوی باغ سبز ریحان میدهی
بوی شب بو در پگاه کوهسار
بوی میخکهای خندان میدهی
بوی کندوهای شیرین عسل
بوی گلهای بیابان میدهی
بوی جنگلهای انبوه بلوط
بوی آب مشک چوپان میدهی
بوی نارنج و گل و بادام کوه
بوی رود تنگ چوگان میدهی
بوی نرگس زار دشت کازرون
بوی دریای پریشان میدهی
* * *
بومی سرائی در کازرون
در بین شهرهای استان فارس بومی سرائی از گذشته در کازرون رواج داشته که این شیوه سرودن شعر همچنان ادامه دارد. از این شاعران اشعاری به لهجه کازرونی دیدهایم:
ناصر اجتهادی، لطفعلی بهره دار، علی نقی بهروزی، نصراله مردانی، محمدنبی سلامی، محمدمهدی مظلوم زاده، واله کازرونی، منوچهر مظفریان و محسن پزشکیان
فرهنگ عامه
بیست صفحه از کتاب کازرون «شهر سبز» ویژه فرهنگ مردم کازرون میباشد. در این فصل این مطالب را به طور خلاصه میخوانیم:
1 -آداب و رسوم
2 -مراسم محلی
3 -عادات محلی
4 -امثال و حکم
5 -ضربالمثلها
6 -دوبیتیها
7 -ترانههای محلی
8 -واگوشکها
9 -واژههای محلی
این هم چند دوبیتی محلی کازرونی
دیگه شو شد که بی تا بی کنم مُو
اتاق از بهر ول خالی کنم مُو
اتاق از بهر ول خالی نمی شه
دل ناراضیت راضی کنم مُو
* * *
ز دشتی اومدم ور لار میرُم
تن ساز اومدم بیمار میرُم
الهی خیر نبینه خان دشتی
که با یار اومدم بی یار میرُم
* * *
به دور قلعه میگردم چو بلبل
میون قلعه دارم خرمن گل
دو تا دشمن به کار من حریفن
نمیزارن بچینم غنچه از گل
* * *
برادران بهروزی علی نقی و جواد از دوستداران راستین فرهنگ مردم بودند. کار گردآوری فرهنگ عامه را زمانی شروع کردند که فعالیتی این چنین در زمینه فرهنگ مردم نداشتیم.
از استاد علی نقی بهروزی «واژهها و مثلهای شیرازی و کازرونی» و از استاد جواد بهروزی واگوشکها، لغزها، کازرون «شهر سبز» به یادگار مانده است. کار هر دو برادر ارزشمند و خواندنی است.
یادشان گرامی و روانشان شاد باد.
در پایان این مختصر لازم میبینم یادی کنم از کورش کمالی سروستانی، مدیر نشر مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس که کارش را صمیمانه میفهمد.
در پایان این مختصر لازم میبینم یادی کنم از کورش کمالی سروستانی، مدیر نشر مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس که کارش را صمیمانه میفهمد.
کورش کمالی هم از عزیزان ماست، قدرش را بدانیم.
منبع: روزنامه عصر مردم