اين كسانى كه شما بهشان ميگوئيد سران فتنه، كسانى بودند كه دشمن اينها را هل داد وسط صحنه. البته گناه كردند. نبايستى انسان بازيچهى دشمن شود؛ بايد فوراً قضيه را بفهمد. اگر اول غفلتى كرده است، وسط كار وقتى فهميد، بلافاصله بايستى راه را عوض كند. خوب، نكردند. عامل اصلى ديگرانى بودند كه طراحى كرده بودند
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
خيلى خوشامديد برادران و خواهران عزيز؛ و تشكر ميكنيم از يكايك شما كه اين راه را طى كرديد و اين حسينيه را به حضور گرم و صميمىِ خودتان و نشانههاى اخلاص و محبتى كه هميشه در برادران و خواهران قمى مشاهده كردهايم، انباشتيد.
خدا را شكر ميكنم و خوشحالم از اينكه اين ديدار با فاصلهى كمى از سفر قم اتفاق مىافتد كه مردم عزيز قم، جوانهاى قم، مرد و زن قم، در آن سفر، نشانههاى پايبندى و وفادارى به اسلام را، به دين را، به نظام اسلامى را و نشانههاى بصيرت را آنچنان بروز دادند كه حتّى دشمنان ملت ايران هم نتوانستند در مقابل آن ساكت بمانند و به آن اعتراف كردند.
هميشه با عكسالعملهاى دشمنان ميتوان اهميت كارها را تشخيص داد؛ اين يكى از راههاى تشخيص اهميت مطالب، اهميت اقدامات و اهميت موضوعات است. اگر فرض بفرمائيد شما در خيابان كه داريد حركت ميكنيد، يك كسى يك تنهى مختصرى به شما بزند، عكسالعملى نشان نميدهيد؛ اما اگر چنانچه تعرضى بكند، با مشت، با دست، با حربه به شما حمله كند، شما از خودتان عكسالعمل نشان ميدهيد، تحرك نشان ميدهيد. اين نشاندهندهى اين است كه حركتى كه عليه شما انجام گرفته است، در آن نوعِ اول ناچيز است، قابل اعتناء نيست؛ در نوع دوم مهم است. عكسالعملها ميتواند عظمت كارها را يا بىاهميت بودن كارها را مشخص كند.
در سرتاسر قضاياى انقلاب، چه مسائل بزرگ، چه مسائل كوچك، چه حوادث روزمره، چه مسائل كلان و مستمر، انسان اين قاعده را جارى و سارى مىبيند. خود عكسالعملى كه عليه انقلاب و تشكيل نظام جمهورى اسلامى در دنياى كفر و استكبار به وجود آمد، نشاندهندهى عظمت قضيه است.
اينى كه از روز اول تشكيل جمهورى اسلامى، دستگاههائى كه قدرت دنيا دست آنهاست، پول دست آنهاست، سلاح دست آنهاست، تبليغات دست آنهاست، رسانهها متعلق به آنهاست، يكپارچه عليه اين نظام شروع به اقدامهاى گوناگون كردند، نشاندهندهى اين است كه اين حادثه براى متوليان ظلم و استكبار جهانى، حادثهى بسيار عظيمى است و برايشان تحملناپذير است. همين جور هم هست؛ چون اسلام دين عدل است، اسلام دين انسانيت است، اسلام دين مقابلهى با بىعدالتىها و ظلمها و حقكشىهاست. خوب، كسانى كه همهى وجودشان حقكشى است، همهى وجودشان ظلم است، فلسفهى پيدايششان سركوب زدن به انسانها و عواطف انسانها و موجوديت انسانهاست، قهراً از حضور اسلام متوحش ميشوند، بيمناك ميشوند و با آن مقابله ميكنند. علت مقابلهى با جمهورى اسلامى اين است. البته بهانهها درست ميشود؛ هر چندى يك بار يك بهانهاى درست ميكنند؛ اما حقيقت قضيه اين است.
اسلام و جمهورى اسلامى يك راه نوئى را به بشريت ارائه كرد؛ يك حركت نوئى را به ملتها ارائه داد؛ نشان داد كه يك ملتى با اينكه آنچنان سلاحى ندارد، با اينكه آنچنان امكانات مادىاى ندارد، ميتواند در مقابل قلدرترين حكومتهاى دنيا مقاومت كند، بايستد، زير بار آنها نرود، راه خود را دنبال كند، پرچم عدل و انصاف را بلند كند، پرچم انسانيت را بلند كند. اين در دنياى عصر جديد يك چيز نوئى است؛ اين را شما باز كرديد. در همهى قضاياى گوناگون انقلاب همين است.
در مورد خود شما مردم قم، حساسيت در بين دشمنان كشور و دشمنان انقلاب خيلى زياد است. با قم و قمى و حوزهى علميه و جوانهاى قم و روحيات مردم قم اينها بشدت بدند، مخالفند؛ چرا؟ چون از قم سيلى خوردند. استكبار، جبههى ضد اسلام، جبههى ضد ملت ايران از قم سيلى خورده است. يكى از مواردى كه سيلى خورده، همين نوزدهم دى است. مردم قم زودتر از ديگران احساس تكليف كردند، اوضاع را شناختند، مسئوليت را حس كردند و به ميدان آمدند؛ اينها خيلى مهم است. هم شناختن اوضاع مهم است - بصيرت ميخواهد - هم احساس تكليف كردن مهم است؛ روح تعهد و ايمان ميخواهد كه انسان احساس تكليف كند. بعضى هستند، مىبينند حوادث تكاندهنده را، مىبينند نقشههاى دشمن را؛ اما احساس تكليف نميكنند، تكان نميخورند. بعضى هستند، مىبينند كه دشمن جبههآرائى كرده است. خوب، وقتى دشمن جبهه مىآرايد، بايد ما هم در مقابل، احساس تكليف كنيم؛ اين لازمهى تعهد است، لازمهى ايمان است. بعضى اين احساس را ندارند. البته در ملت عزيز ايران اين روحيه بود، با حركت اسلامى و نهضت اسلامى تقويت شد، ريشهدار شد و در انقلاب خودش را نشان داد؛ ليكن جاها مختلف بودند. قمىها جلو بودند. در نوزده دى احساس تكليف كردند و آمدند توى ميدان. خوب، ميدان هم ميدان آسانى نبود - ميدان سختى بود - مواجههى با گلوله بود، مواجههى با سركوب خشن دستگاه پليس و امنيت رژيم طاغوت بود، به كسى رحم نميكردند؛ اما قمىها آمدند داخل ميدان.
اين بصيرت، اين احساس تكليف، اين حضور در ميدان، سيلى محكمى بود به دشمنان؛ همين بود كه ناگهان پاسخش از تبريز بلند شد، از آن طرف در يزد بلند شد، از آن طرف در شهرهاى ديگر بلند شد؛ لذا اين حركت عظيم كه زمينههايش را امام بزرگوار ما در طول چندين سال آماده كرده بود، به وجود آمد؛ اين سيلى است. دشمن وقتى سيلى ميخورَد، كينه به دل ميگيرد و مقابله ميكند. حالا ما كه ميخواهيم خودمان را ارزيابى كنيم، بايد محاسبه كنيم. وقتى دشمن در مقابل ما بشدت دندان نشان ميدهد، ما بايد احساس كنيم كه پس توانائىهاى ما بالاست؛ ميتوانيم به اين دشمن ضربه بزنيم.
همين حركتى كه مردم عزيز قم در سفر چند روزهى اين بندهى حقير انجام دادند، حوزهى علميه انجام دادند، علما انجام دادند، جوانها انجام دادند، سيلى بر دشمن بود؛ دردشان آمد. آنها نشان دادند كه در مقابل اين قدرتنمائى، اين بصيرت، اين حضور همهجانبهى مردم آسيبپذيرند؛ اين براى ما ملت ايران درس است.
هر جائى كه ما توانستيم درست بفهميم، درست تشخيص بدهيم - يعنى همان بصيرت - و به دنبال آن احساس تكليف كرديم، احساس تعهد و مسئوليت كرديم و وارد ميدان شديم، غلبه با ما بوده است؛ «فاذا دخلتموه فانّكم غالبون».(1) وقتى با ايمان و با بصيرت وارد ميدان مواجهه شديد، غلبه با شماست، شما برنده هستيد؛ چرا؟ چون طرف مقابل شما ايمان ندارد، دين ندارد، انگيزهى عميق معنوى ندارد. آن كسانى كه عوامل ميدانى او هستند، مزدورند، فريب خوردهاند؛ خود نقشهدارها و صحنهگردانها هم كه مردمان بىايمانى هستند. وقتى با ايمان وارد ميدان ميشويد، شما برندهايد؛ اين براى ملت ايران تجربه است.
در طول اين سى و يكى دو سال، ملت ايران با اين تجربه توانسته است كارهاى بزرگى بكند؛ هم توانسته خود را از لحاظ معيارهاى مادى بالا بكشد - همين پيشرفتهاى علمى، همين پيشرفتهاى فناورى، همين اشتغال دائم به كار در سرتاسر كشور، نشانههاى پيشرفت مادى است - هم از لحاظ معنوى توانسته است خود را به يك سطح عالى و راقى برساند. ما آيات الهى را ديديم، نشانههاى كمك خدا را ديديم. قبلها كمك الهى و پشتيبانى دست قدرت خداوند را فقط در كتابها ميخوانديم؛ امروز در صحنه حس ميكنيم، لمس ميكنيم؛ همان طور كه امام بزرگوار ما اين را لمس كرده بود و به من فرمود. دل او قرص بود، چون دست قدرت الهى را ميديد.
ملت ايران در ميدانهاى گوناگون، كمك الهى را، حمايت الهى را لمس كرده است، حس كرده است؛ وقتى توى صحنه است، وقتى آمادهى مجاهدت است؛ در جنگ تحميلى يك جور، در قضاياى گوناگون يك جور، در تحركات سياسى و در فتنهها يك جور. در همين فتنهى سال 88 دست قدرت الهى بود؛ مردم بيدار شدند، مردم وارد صحنه شدند و يك حركت عظيم را خنثى كردند.
هنوز خيلى جا وجود دارد براى تحليل و تبيين و روشن كردن زوايا و ابعاد اين فتنهاى كه دشمن طراحى كرده بود. دشمن محاسبات خيلى دقيقى كرده بود؛ منتها خوب، محاسباتش غلط از آب درآمد؛ ملت ايران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همهى چيزها را مشاهده كرده بود. اين كسانى كه شما بهشان ميگوئيد سران فتنه، كسانى بودند كه دشمن اينها را هل داد وسط صحنه. البته گناه كردند. نبايستى انسان بازيچهى دشمن شود؛ بايد فوراً قضيه را بفهمد. اگر اول غفلتى كرده است، وسط كار وقتى فهميد، بلافاصله بايستى راه را عوض كند. خوب، نكردند. عامل اصلى ديگرانى بودند كه طراحى كرده بودند، به خيال خودشان محاسبه كرده بودند. به گمان آنها بساط جمهورى اسلامى بنا بود جمع شود؛ نه فقط حقيقت دين، حتّى شعارهاى دينى هم باقى نمانَد؛ برنامه اين بود. طراحى اين بود كه اگر توانستند قاعدهى دولت را به شكل مطلوبِ خودشان بچينند، كه بعد از آن، راه حركتشان روشن بود كه چه كار ميكردند؛ اگر هم قاعدهى حكومت و دولت طبق ميل آنها چيده نشد و برايشان ممكن نشد، كشور را به آشوب بكشانند؛ با خيال خودشان - من يك وقتى گفتم - كاريكاتور انقلاب اسلامى را درست كنند؛ مثل سايههايى كه حركت يك قهرمان را تقليد ميكنند، اداى قهرمانها را، اداى انقلاب را در بياورند؛ برنامهشان اين بود. ملت ايران توى دهن اينها زد و بساط اينها را جمع كرد.
امروز انقلاب، جمهورى اسلامى، ملت ايران، خط صحيح دين در اين كشور، از پيش از قضاياى سال گذشته بمراتب قوىتر است، روشنتر است. علت همين است: خداى متعال هر امتحانى كه ميكند، يك نمره ميدهد. وقتى در يك امتحانى، يك كسى، يك جمعيتى، يك ملتى قبول شدند، خداى متعال به اينها نمره ميدهد؛ نمره اين است كه اينها را بالا مىآورد. امتحانهاى الهى اينجورى است. همين طور كه اگر در امتحان بد عمل كنيم و امتحان را ببازيم، خداى متعال نمرهى مردودى ميدهد و آن مردودى عبارت است از تنزل و انحطاط - انسان از آنى كه بود، بدتر ميشود - در قبولى هم همين جور است؛ ملتها را بالا ميبرد.
در يك دورهاى مردم در يك امتحانى شكست خوردند، اميرالمؤمنين را در محراب عبادت به خون كشيدند. خوب، امتحان بدى بود. چرا بايد وضع جامعهاى به آنجا برسد كه كسى مثل آن مجسمهى عدالت و معنويت و توحيد، به دست اشقىالنّاس به خون كشيده شود؟ اين نشاندهندهى امتحان بدى بود كه مردم دادند. وقتى اين امتحان را دادند، مردود شدند؛ لذا خدا اينها را پائين آورد؛ كارشان به آنجا رسيد كه حسينبنعلى را جلوى چشم آنها كشتند!
وقتى امتحانِ خوب بدهيد، خدا شما را بالا ميبرد. امروز خط اسلام، خط ايمان باللَّه، خط انقلاب در كشور و در ميان ملت، خيلى قوىتر، پررنگتر و بالاتر است از آنچه كه قبل از اين فتنه بود. چرا؟ چون مردم، خوب امتحان دادند. اين، نمرهى الهى است. اين شد براى ما دستورالعمل. در همهى قضايا بايد اينجورى عمل كرد. بايد درست ديد، درست سنجيد، درست محاسبه كرد.
مواظب باشيم در تشخيص اشتباه نكنيم؛ قضاياى اصلى را با قضاياى فرعى جابهجا نكنيم؛ چيزهاى بزرگ، حوادث بزرگ و مهم را كوچك نبينيم و در مقابل، حوادث كوچك را بزرگ بينگاريم؛ بايد درست تشخيص بدهيم. اين قدم اول. بعد هم احساس مسئوليت كنيم. يك ملت زنده، حيات طيبهاش اين است. حيات طيبهاى كه خداى متعال به مؤمنين وعده داده است - «و لنحيينّه حياة طيّبة»(2) - يعنى اين؛ يعنى همين طور روزبهروز در امتحانهاى گوناگون، حركت كردن و پيش رفتن. آن كسانى كه در خلال اين راه از دنيا ميروند، به لقاء الهى ميرسند، مراتب بالاى سعادت را دارند؛ آن كسانى هم كه ميمانند، همين طور در دنيا هى پيشرفت معنوى و مادى ميكنند. پيشرفت مادى هم هست.
ملت ايران يك راهى را شروع كرده است، در امتحانهاى بسيارى پيروز شده است. امتحان جنگ تحميلى، يك امتحان بزرگ بود؛ ملت در اين امتحان پيروز شد. نه فقط پيروزى در جنگ - كه آن بود - مهمتر از آن، پيروزى در معيارهاى معنوى و الهى بود؛ چون صبرِ خود را نشان داد، ايثارِ خود را نشان داد، بصيرت خود را، فداكارى خود را، آمادگى خود را براى حركت در راه خدا نشان داد. خداى متعال اين ملت را ترقى داد و بالا برد، تا امروز. بعد از اين هم همين است. دشمنانى كه به مصاف ملت ايران مىآيند، اين حقايق را نميفهمند و درك نميكنند.
امروز ملت ايران در سياستهاى داخلىِ خودش مقتدر است؛ در سياست خارجىِ خودش مقتدر است؛ در تأثيرگذارى بر روى منطقه مقتدر است؛ در تأثيرگذارى بر روى مسائل مهم جهانى هم مقتدر است؛ اينها يك واقعياتى است، يك حقايقى است. دشمن از همهى اين راهها ميخواهد وارد شود كه با ملت ايران در بيفتد، نگذارد، مانع بتراشد؛ البته نخواهد توانست. دشمن ميخواهد در زمينهى اقتصادى مردم را دچار مشكل كند، مسئولين كشور را دچار زحمت كند؛ همين تحريمها و اين حرفها كه ميشنويد. خوب، نتوانستند. در قضاياى خارجى سعى ميكنند كشورها را، دولتها را، حكومتها را، ملتها را از ايران بترسانند. همهى اين تبليغات پرحجمى كه در زمينهى حقوق بشر، در زمينهى انرژى هستهاى، در زمينهى بمب اتمِ خيالى، آمريكائىها ميكنند، صهيونيستها ميكنند، اروپائىها دنبالهرو آنها هستند، بعضى از دولتهاى حقير و بيچاره هم دنبالهرو آنها هستند، براى اين است كه ذهنيت دنيا را، ذهنيت منطقه را نسبت به ملت ايران خراب كنند؛ اما نتوانستند. دليل نتوانستن اين است كه امروز در همين منطقهى خود ما آمريكا درقضاياى فلسطين شكست خورد، در قضاياى لبنان شكست خورد، در قضاياى افغانستان شكست خورد، در قضاياى عراق شكست خورد. از كى شكست خورد؟ از سياست درست ملتها. آنها ميگويند توى اين قضاياى گوناگون منطقهاى، طرف ما ايران است. ايران نيست. جمهورى اسلامى ايران تأثيرش تأثير معنوى است. بله، اقتدار جمهورى اسلامى ملتها را بيدار ميكند؛ شكى نيست. آن وقت نتيجه اين ميشود كه دولتى در عراق سر كار مىآيد كه آمريكائىها همهى تلاش خودشان را ميكنند كه اين بر سر كار نيايد، اما به خاطر بيدارى و هشيارى مردم سر كار مىآيد. تأثير جمهورى اسلامى اينجورى است. در جاهاى ديگر هم همين جور است.
ما اين راه را ادامه خواهيم داد. ما قلهها را شناختيم؛ ميدانيم كجا ميخواهيم حركت كنيم؛ «لتكونوا شهداء على النّاس».(3) اين راه، راهى است كه بايد بتواند ملت ما را به اسلام نابِ كامل برساند؛ كه خير دنيا و آخرت در آن است. حيات طيبهى دنيا و آخرت در اسلامِ كامل است. ما هنوز اوائل راهيم. ما خيلى نقص داريم. ما با آن اسلام كامل خيلى فاصله داريم. راه ما اين است. اين قلهها را شناختيم؛ خداى متعال بحمداللَّه راه را هم به ما نشان داده است؛ عزم و ارادهى ملت ايران و مسئولين كشور هم براى حركت در اين راه، عزم و ارادهى خوبى است، عزم و ارادهى قوىاى است.
البته بايد بيدار باشيم. همه بايد بيدار باشند. نميخواهيم و نبايد بالش نرم زير سرمان بگذاريم، براى خودمان لالائى بخوانيم؛ هى بگوئيم دشمن شكست خورد، دشمن ضعيف است، ما قوى هستيم؛ اين نبايد ما را به خواب ببرد. ما بايد بيدار باشيم؛ همان طور كه اميرالمؤمنين فرمود: «و انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم ينم عنه».(4) وقتى درگيرى داريد، بايد بيدار باشيد. درگيرى به اختيار من و شما نيست. دشمن ميخواهد درگيرى داشته باشد؛ حالا درگيرى سياسى، درگيرى امنيتى، درگيرى اقتصادى. همهاش درگيرى نظامى هم نيست. وقتى درگيرى هست، بايد بيدار بود. جوانها بيدار باشند، روحانيت بيدار باشد، دانشگاه بيدار باشد، مسئولين كشور بيدار باشند. بيدارى مسئولين به اين است كه هرچه ميتوانند، به مردم خدمت كنند، كار كنند؛ و هرچه ميتوانند، اين يكپارچگى را - كه مثل خارى در چشم دشمنان است - حفظ كنند.
انشاءاللَّه موفق و مؤيد باشيد. پروردگارا! به محمد و آل محمد اين مردم عزيز را از سرچشمهى لطف و فيضِ خودت برخوردار و سيراب بفرما. پروردگارا! ما را در اين راه ثابتقدم بفرما. پروردگارا! ارواح طيبهى شهدا و روح مطهر امام بزرگوارمان را با اوليائت محشور بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه
1) مائده: 23
2) نحل: 97
3) بقره: 143
4) نهج البلاغه
بعد هم ادامه دادند كه طراحان فتنه خارجي بودند
سر هر فتنه اي طراح آن است در واقع رهبري با اين حرف به كار بردن تعبير سران فتنه براي شخصيت هاي داخلي را رد كردند.