جناب آقاي ايزديخواه دادستان محترم شهرستان كازرون
باعرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما و عذرخواهي به دليل اينكه اين نامه جهت اثرگذاري بيشتر به صورت سرگشاده منتشر گرديد. آنچه كه امروز موجب شد تا وقت گرانمايه و پرمشغله حضرتعالي – كه راهروهاي شلوغ و انبوه پروندههاي قضايي در ساختمان دادگستري شهرستان كازرون گواه آن است – بگیرم، مساله به ظاهر تكراري اما در باطن پراهميت و حياتي »درياچه پريشان« است كه ديگر مصائب پيرامون آن طاقت را نه تنها از كف دوستداران محيطزيست كازرون كه علاقمندان به حيات يكي از مهمترين و ارزشمندترين اكوسيستمهاي طبيعي جهان برده است.
دادستان
محترم!
تنها با يك نگاه ساده و نه چندان عميق به روند وقايع پيرامون درياچه پريشان طي 6 سال گذشته در قالب طرح حفاظت از تالابهاي ايران ميتوان فهميد كه مجموعهاي از سهل انگاريها و تقصيرها و سوء مديريتها منجر به بروز خسارات و ورود زيانهايي به اين درياچه و به دنبال آن به منافع عمومي مردم شهرستان و نهايتا منافع ملي كشور شده كه راهي جز رجوع به مقام قضايي جهت اعلام دادخواهي باقي نمیماند.
جناب آقاي ايزديخواه، از آنجا كه بنده نه قصد اشاره به مواد قانوني و نه تخصص لازم جهت استناد به آنها را دارم، تنها با يك نگاه ساده به جايگاه حضرتعالي به عنوان دادستان كه همانگونه كه از عنوان مسئوليتتان بر ميآيد مسئول بازستاندن داد مردم شهرستان هستيد، به عنوان يك شهروند كازروني و ايراني به سبب تخريب و نابودي و تضييع حقوق مادي و معنوي يك سرمايه طبيعي مملكتم به شما اعلام جرم ميكنم و از شما به عنوان مقام عاليرتبه قضايي شهرم استدعا دارم كه به عنوان مدعي العموم از طرف من و ساير مردم شهرستان كه ميدانيد و ميدانم كه اكثريت قريب به اتفاقشان هم شاكي هستند، اما شايد ابزار و راه و فرصت ابراز اين شكايت را ندانسته يا نداشته باشند، به دنبال احقاق حقوق تضييع شدهمان باشيد و در يك كلام ساده جناب آقاي دادستان، دادمان را بستانيد.
دادستان
محترم شهرستان!
اگر روزي شخصي يا اشخاصي متعرض يك مكان عمومي مانند يك پارك يا يك ساختمان دولتي يا عمومي و يا يك خيابان شوند و مثلا با لودر شروع به تخريب آن كنند، برخورد شما با آنها چگونه خواهد بود؟ اگر روزي شخصي به يك بانك در شهرستان دستبرد بزند واكنش شما با اين جرم چه خواهد بود؟ اگر روزي متوجه شويد كه فردي از میان مديران در حالي كه مردم شهرستان در محروميتهاي فراوان به سر ميبرند مانع از تزريق بودجهاي مهم به شهرستان شده با او چه برخوردي ميكنيد؟ و يا حتي بسيار سادهتر، اگر شخصاً قطعه جواهري ارزشمند داشته باشيد كه به دليل شرايط نامناسب نگهداري و براثر بي توجهي در حال از بين رفتن است آيا دست روي دست به نظارهگري نابوديش مينشينيد؟ مسلما در قبال هركدام از اين مثالهاي ساده واكنش شما و مجموعه قضايي تحت امر شما واكنشي بازدارنده همراه با مجازات عاملان و نگاهي به پيشگيري از تكرار و ادامه اين روند در آينده خواهد بود.
بنابراين زياده خواهي نيست اگر بخواهم در قبال تعرض به يك سرمايه ملي كه نه، بلكه جهاني كه ارزش مادي و اقتصاديش شايد هزاران برابر تمامي موسسات و بنگاههاي مالي و اقتصادي كازرون باشد و جزو املاك ملي و عمومي محسوب ميگردد و به حكم معاهدات بينالمللي چون كنوانسيون رامسر امروزه به عنوان ذخیرهگاه زیستکره محسوب شده و برای دنیا نیز حائز اهمیت است، واكنشي درخور بروز دهيد.
مسلماً جناب دادستان تمركز و حساسيت شما نسبت به جرم سارقان يك سنگ قيمتي معمولي كه از يك شخص ربوده شده با مجرماني كه در حوزه مديريت شما مرتكب سرقت يا نابودي مثلا الماس كوه نور كه جزو جواهرات ملي ايران محسوب ميگردد شدهاند يكسان نخواهد بود و قطعا تا حصول نتيجه دادرسي مورد دوم خواب و خوراك را برخود حرام خواهيد كرد و امروز يك سرمايه ملي مورد تعرض قرار گرفته و اينجانب به دليل اعتقاد راسخ به نگاه عاقلانه و مسئولانه جنابعالي در برخورد با مسائلي اينچنين و سابقه واكنش سريع و قاطع شما در توقف بلادرنگ عمليات جاده سازي غيرقانوني در بستر و حريم درياچه پريشان و مساله پلمپ چاههاي غيرمجاز، بسيار به اين نامه و تاثيرات آن و واكنش قانوني جنابعالي خوشبين و اميدوارم.
دادستان
محترم!
اگرچه ميدانم نامهاي كه طولاني باشد حوصله خواننده را به سر خواهد برد و شكي ندارم كه سالها تحصيل و تجربه سطح اطلاعات شما را بسيار بسيار بالاتر از دانستههاي جواني چون من قرارداده، اما تنها به دليل انتشار عمومي اين نامه و اينكه بتوانم افكار خود را عينا پياده سازم، لازم ميبينم كمي مسائل پيرامون درياچه را بازتر نمايم و اين مستلزم گريزهايي به اقدامات انجام شده در گذشته ميباشد. حضرتعالي به خوبي واقفيد كه وقتي بخواهيم ميزان زيان وارده به چيزي را در اثر يك آسيب بسنجيم، بايد بررسي كنيم كه ارزش آن چيز چه مقدار بوده و آسيب تا چه اندازه اين ارزش را مخدوش نموده است.
در خصوص پي بردن به ارزش درياچه پريشان نيز تنها نگاهي به اهداف كنوانسيون رامسر كه بر مبناي ارزش تالابها به عنوان محل رشد گياهان بومي و زيستگاه گونههاي خاص حيوانات و وجود پتانسيلهاي اقتصادي، علمي، فرهنگي، گردشگري و نياز به حفاظت ويژه از آنها قريب به 41 سال قبل شكل گرفت كفايت مينمايد.
كنوانسيوني كه طرفهاي متعهد آن موظف گرديدند تا تالابهاي حائز اهميت سرزمين خود را تعيين نموده و برنامههايي را براي حفظ و حراست و بهره برداري صحيح از آن تدوين نمايند. »همچنين از طريق استفاده معقول از اين منابع طبيعي، مانع از تخريب تالابها شوند. به طور كلي ماموريت كنوانسيون رامسر حفاظت و استفاده معقول از كليه تالابها از طريق اقدامات محلي، منطقهاي و ملي و همكاري بينالمللي به منظور كمك به دستيابي به توسعه پايدار در سراسر جهان تعيين شده است«[1].
جناب آقاي
دادستان!
در ايران 86 تالاب با اهميت شناسايي شده كه تاکنون نزدیک به یک چهارم از این تالابها از جمله تالاب پريشان در كنوانسيون ثبت شدهاند. شايد يادآوري آن بد نباشد كه تالابهايي در فهرست تالابهاي با اهميت بينالمللي ثبت ميشوند كه از اهميت اكولوژيكي، گياهي، جانوري، هيدرولوژيكي و… برخوردارند و اينكه تالابها از جمله مولدترين محيطهاي جهان ميباشند و به دليل تنوع زيستي و فراهم ساختن آب و قابليت زادآوري اوليه، نقش مهمي در بقاي گونههاي بيشماري از گياهان و جانوران وابسته به خود ايفا ميكنند.
تالابها ارزش خدماتی بسیار زیادی در سال دارند. شايد بر همين مبنا باشد كه زماني نماينده وزير علوم در كميته ملي كنوانسيون رامسر در مصاحبه با يكي از مطبوعات كشور اعلام كرد كه مقايسهاي ساده بين يك هكتار زمين كشاورزي و يك هكتار تالاب نشان ميدهد كه يك هكتاراز حاصلخيزترين زمينهاي كشاورزي در حدود 200 دلار بازده اقتصادي دارد در حالي كه همين مساحت از هر تالاب 1400 دلار بازده اقتصادي خواهد داشت. يعني حدود 7 برابر.
حال آيا من يا ساير مردم اين حق را نداريم كه به دليل همه اقدامات بيخردانه و نامعقول و به خاطر تمامي سوءمديريتها و بي برنامهگيهايي كه منجر به نابودي و خشكي اين سرمايه عظيم شده از طرفهاي مقصر به شما شكايت كنيم؟ چگونه است كه ما آدمها گاهي براي برگشت خوردن يك چك چند ميليون توماني و حتي چند صدهزار توماني راهروهاي دادگستري را ميپيماييم اما در قبال تضييع چنين سرمايه عظيمي كه منافع مستمري را تا قرنها ميتواند داشته باشد تا اين حد سادهگير و سهلانگار شدهايم.
جناب آقاي
ايزديخواه!
مگر نه اينكه سازمان حفاظت از محيط زيست با احساس خطر و نياز به تغيير نگرش در زمينه مديريت زيست بومهاي تالاب و با هدف بسط و گسترش مديريت جامع زيست بومي اكوسيستمهاي تالابي، طرح حفاظت از تالابهاي ايران را در 26 ژانويه 2005 رسما آغاز كرد؟ و مدت اجراي آن را 7 سال قرار داد و درياچه اروميه و پريشان را به عنوان حوضه نمونه انتخاب كرد؟ پس چرا امروز من و امثال من نبايد دادخواهي كنيم و شاكي باشيم از مديريت دفتر ملي حفاظت از تالابها كه اعلام ميكند سال آينده سال اتمام اين طرح است در حالي كه درياچه پريشان را خشكيده و درياچه اروميه را در حال خشكيدن تحويل ميدهد.
حاصل 7 سال تلاش سازمانی که موظف بود برنامهای جامع برای مدیریت تالاب با مشارکت حداکثری مردم و مسوولین تنظیم نماید تا در پی آن بتوان بودجههای ملی و بینالمللی برای تالاب پریشان جذب کردچه بوده است؟ البته نگارنده هيچگاه منكر ارزش اقدامات مثبت تئوريك از قبيل طرح ريزيهاي اوليه، تدوين برنامه جامع طرح و نشستهاي مشورتي و كارگاههاي متعدد و تشكيل دفتر ملي و منطقهاي نيستم. اما با نگاهی به چشماندازهای کوتاهمدت و میانمدت در نظر گرفته شده برای طرح که از تصویب بسیاری از آنها نیز مدت زمان زیادی میگذرد به وضوح میتوان به عدم موفقیت آنها علیرغم فراهم بودن تمامی امکانات ملی و محلی و استفاده از بودجههای ملی که از طریق دولت پرداخت میشد، پی برد. خشک شدن تالاب، عدم تعریف معیشت جایگزین، ناکام ماندن تعیین حریم، عدم حفظ و نگهداری از پرندگان مهاجر و... از جمله دهها مصادیقی هستند که همگی از جمله اهداف این طرح بودند و علیرغم صرف بودجههای دولتی، تا بدین لحظه هیچیک محقق نشدهاند.
جناب
دادستان!
مگر نه اينكه اين طرح با همكاري نهادهاي ذيربط و با مشاركت فعال نمايندگان جوامع محلي و NGO ها در راستاي تحقق ماده 67 قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور تدوين شده بود؟ مگر نه برنامهاي با هدف ايجاد يك چارچوب واحد براي برنامهريزي و اقدام نهادهاي ملي و استاني ذيربط در سطح حوضه آبريز با درنظر گرفتن مباني مديريت زيست بوم طي 2 سال و نيم كار مشترك كارشناسي و طي سه دوره كارگاه مشورتي و نظرخواهي از ذينفعان، پس از طرح و تاييد كارگروه آب و كشاورزي استان طي مصوبه شماره 4157 مورخه 88/2/28 به تصويب هيئت محترم دولت رسيد؟ پس ميشود لطفا داد بنده را به عنوان یکی از شهروندان کازرونی از مسوولین و کارشناسان ذیربط و مرتبط بستانيد كه حاصل آن همه هزينههاي مادي و معنوي و كارهاي كارشناسي و برپايي كارگاه در هتلها و ریخت و پاشهای چند ده میلیونی و سفرهاي خارجي و سفرهاي هيئتهاي UNDP و GEF به ايران و كارهاي تئوريك، چه نمود عملي و یا حتی غیرعملی ولی »کاربردی« داشت؟
چرا با وجود صندوق كمكهاي رامسر به منظور اجراي طرحهاي حفاظتي و استفاده معقول از تالابها، تقاضايي براي مساعدت مالي جهت درياچه پريشان انجام نگرفت و يا اگر گرفت آن مساعدتها چه شد؟ و چگونه خرج شد؟ و چه حاصلي داشت؟ مگر نه اينكه ايران به دليل داشتن حداقل 7 سايت تالابي در آستانه انقراض به همراه يونان در صدر ليست ويژهاي موسوم بهMontreux Record قرارداشت و ميتوانست از كمكهاي فني و مالي لازم براي رفع مشكلات، ذيل كنوانسيون رامسر استفاده نمايد. پس چه اقدامی در این خصوص صورت گرفت و نتیجه چه شد؟ مگر نه مدیر طرح حفاظت از تالابهای ایران اعلام نمود 3 میلیون دلار بودجه از سوي صندوقهاي حمايتي سازمان ملل براي اين طرح در نظر گرفته شد؟ پس چرا اين بودجه و يا حداقل دوسوم بودجه سهم دولت ايران جذب نشد؟ و يا اگر شد در كجا و چگونه هزينه شد؟ و ما حصل آن چه بود؟ و البته پاسخ این سوالها به این پرسش اساسی برمیگردد که طرح حفاظت از تالابهای ایران پس از گذشت نزدیک به 7 سال و با صرف بودجههای چشمگیر، بالاخره کدام طرح کاربردی را نوشت و آن را به جریان درآورد که بتوان از پس آن امید به حیات تالاب داشت؟ به راستی چه کسی باید در این خصوص پاسخگو باشد؟
نماينده شهرستان كه در مجلس ابزارها و قدرتهاي نظارتي لازم را داشته و دارد و عضو كمسيون قضايي هم هستند، براي نظارت و تحقيق و تفحص در خصوص اجراي صحيح مصوبات هيئت دولت و برنامه چهارم توسعه در زمینه تالاب پریشان كه توسط خود مجلس به تصويب رسيده چه كردهاند؟ با آن همه برنامهاي كه براي توسعه روستاهاي حاشيه پريشان داشته و دارند چرا 100% اعتبارات بينالمللي براي اين درياچه كه منطقه را به لحاظ اقتصادي و اكوسيستمي تكان ميداد جذب نش؟ چرا از ابزار »سئوال« در صحن علني مجلس براي جلوگيري از كم كاري در اين خصوص استفاده نشد؟
چرا بودجهیی که در ردیف مصوبات سفرهای استانی برای احداث مرکز تحقیقات زیستمحیطی در تالاب پریشان تخصیص داده شده بود، در چشم بر هم زدنی و در برابر دیدگان نماینده و فرماندار و سایر مسوولین ذیربط به شیراز منتقل شد و هیچگاه این یک میلیارد تومان که میتوانست اندکی مرهم بر زخمهای پریشان بگذارد به این تالاب برنگشت و از همه مهمتر چرا اقدامی عملی و منجر به نتیجه برای بازگشت این یک میلیارد تومان صورت نگرفت؟
جناب دادستان ميشود از همه كساني كه مسئولند، بپرسيد چگونه وجدان خود را آسوده گرداندند از اينكه به اين سادگي از عدم جذب اعتبارات دولتي و بين المللي میگذرند در حالي كه براي گنجاندن چند ميليون بودجه در رديفهاي بودجهاي سالانه كشور و دريافت آن بايد خون دلها خورد؟ به راستي پاسخ اين قصورها را چه كسي ميخواهد بدهد؟ تاوانش را چه كسي؟
داد بنده را به عنوان یک شهروند کازرونی از مسوولین و کارشناسانی که از چند هزار تومان اضافهکاری خود نمیگذرند و اگر یک ساعت آن در فیش حقوقیشان اعمال نشود زمین را به آسمان میدوزند، اما به راحتی از کنار بودجههایی که میتوانند با اندکی تلاش برای نجات تالاب پریشان جذب کنند، میگذرند.
دادستان
محترم!
لطفا از فرماندار فعلي و فرماندار قبلي كه رياست شوراي اداري شهرستان را در اختيار داشتند و ساير مسئولين استاني و شهرستاني مرتبط بپرسید كه مگرنه 5 هدف راهبردي جهت نيل به اهداف كلي چشم انداز 25 ساله تالاب پريشان در طرح بينالمللي حفاظت از تالابهاي ايران تدوين شد و پروسهاي 5 ساله براي آنها در نظر گرفته شد؟ حال كه قريب به2 يا 3 سال از تصويبشان ميگذرد چند هدف اجرايي شده و چند درصد پيشرفت داشتهاند؟
مگر مصوب
نشد ظرف 5 سال جمعيت گونههاي زادآور مساوي يا بيشتر از ميانگين سالهاي 84 – 79
باشد؟ پس چه شد؟
مگر قرار
نبود ذخيره ماهي در تالاب از شرايط كنوني (سال 87) كمتر نشود؟ پس چه شد؟
مگر قرار
نبود جلو اضمحلال بسترهاي ني نسبت به وضعيت موجود (سال 87) جلوگيري شود پس چه شد؟
آيا معني اين اهداف آتش گرفتن وسيع نيزارها و سوختن صدها لاكپشت و مار و پرنده، آنچنان كه 2 سال پيش اتفاق افتاد بود؟
مگر قرار نبود هيچگونه تخريب جديدي در كيفيت چشم انداز منطقه صورت نگيرد؟ پس سرانجام جادهسازانی که غیرقانونی اقدام به تخریب تالاب و عبور جاده از آن نموده بودند و با حکم شما توقیف شدند به کجا انجامید؟ مسوولین مرتبط و ذیربط در هر پست و مقامی که پشت این ماجرا قرار داشتند با چه احکامی مواجه شدند؟
مگر قرار نبود طي 5 سال برداشت آبهاي زيرزميني از 30 ميليون متر مكعب در سال افزايش نيابد. جناب آقاي ايزديخواه شما كه از نزديك درگير مساله پلمپ چاههاي غيرمجاز هستيد، شما را به خدا شهادت دهيد كه آيا در كمتر از 3 سال اين هدف اجرايي شده يا خير؟
مگر قرار نبود آلودگي آب نسبت به شرايط سال 86 بيشتر نشود؟ پس چه شد؟ امروز تنها زمين خشكيدهاي برجا مانده كه ميگويند درياچه بوده.
جناب
دادستان محترم!
ميشود از
فرمانداران محترم فعلي و قبلي به عنوان رئوسای طرح حفاظت از تالاب پریشان بپرسيد
كه طي بند 4 برنامه تدوين شده، قرار بود جهت ارتقا منابع معيشت روستائيان و
پشتيباني از بهرهبرداري خردمندانه از تالاب پريشان طي يك پروسه 5 ساله اولا طرح
اجرايي براي مديريت زيست محيطي روستاها تدوين شود و به تاييد روستائيان برسد و دوم
طرحهاي پربازده دامداري تهيه و اجرا شود و سوم تعاونيهاي صيادي ايجاد شود و
مناطق ممنوعه ماهيگيري و دستورالعملهاي بهرهبرداري ارائه شود و چهارم توليدات
محلي به شكل مطلوب و نويني جهت كسب بازار بستهبندي شود و 5 پيشنهاد معيشتي
جايگزين به مردم روستا معرفي شود و… حال پس از 2 سال از زمان تصويب طرح، به عنوان
بالاترين مقام اجرايي شهرستان تنها يك گزارش ساده دهند كه در این خصوص چه فعالیتهایی
صورت گرفته؟ و چند بند از اين اهداف را عملياتي نمودهاند؟
مگر قرار نبود حداقل 5 برنامه تلويزيوني در سال در زمينه ارزشها، تهديدها و مديريت تالاب ساخته و اجرا شود؟ طي 2 – 3 سال گذشته حداقل بايستي 10 برنامه ساخته ميشد. آيا انجام گرفت؟ مگر نه ميبايست كارگاهها و دورههاي آموزشي براي كارشناسان مسئول ادارات محيط زيست، آب، كشاورزي و غيره برگزار ميشد؟ آيا انجام گرفت؟
مگر قرار نبود همه ساله حداقل 4 برنامه تلويزيوني براي معرفي تالاب اجرا شود؟ آيا تاكنون حداقل 8 برنامه تهيه و اجرا شده است؟
دادستان
محترم شهرستان كازرون!
من به عنوان یک شهروند کازرونی که همچون هر همشهری دیگری دل در گرو مهر طبیعت شهرستانم دارم، شاكي هستم و شكايت دارم از هر شخص عادی و یا مسئول ذيربط استان و شهرستان و حتي كشوري که به دليل بیتوجهی به قانون و سهلانگاري در اجراي برنامهها و اهداف مصوب مجلس شورا و دولت جمهوري اسلامي و سازمانهاي مرتبط بينالمللي و كنوانسيون رامسر جهت حفاظت از يكي از ارزشمندترين اكوسيستمهاي جهاني به استناد متن كنوانسيون رامسر و طرح بين المللي حفاظت از تالابهاي ايران، عدم توجه و اجرای ماده 67 قانون برنامه چهارم توسعه و بندهای ذیل آن، سهل انگاري و قصور در جذب بودجهها و اعتبارات مصوب بين المللي و دولتي حداقل به ارزش 3 میلیون دلار جهت حفظ و ارتقا و بهره برداري از يك اكوسيستم كاملا اقتصادي و مولد كه تا نسلهاي متمادي ميتوانست محل معيشت و كيفيت زندگي بخشي از مردم كازرون باشد و البته منافع عامتري كه متوجه كل جمعيت كشور ميگشت مانند بهرهمندي از سهم توريسم، سوء مديريت و اكتفا به اقدامات صرفا تئوريك كه نه تنها به پايدارسازي اكوسيستم منطقه منجر نشد، بلكه بروز مسائلي مانند جادهسازي غیرقانونی در بستر پریشان را به دنبال داشت و عدم پيشبيني راهكارهاي مناسب در خشكساليها كه منجر به حفر چاههاي غيرمجاز و برداشت غيرمجاز از چاههاي مجاز گرديد، حيف و ميل و استفاده ناصحيح و غیراصولی از اموال بيتالمال و تضييع حقوق و منافع مردم شهرستان كازرون و ناتواني در جذب ده ميليارد ريال اعتبار تخصيصي از سوي وزارت نفت جهت استقرار پايگاه تحقيقاتي درياچه پريشان در كازرون.
من از شما خواهش و انتظار دارم كه بنا به وظيفه شرعي و قانوني و جداني خود آنچنان كه در بند الف ماده 3 قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 73/4/15 و اصلاحي 81/7/28 به صراحت تاكيد نموده كه دادسرا عهده دار كشف جرم، تعقيب متهم به جرم، اقامه دعوي از جنبه حقالهي و حفظ حقوق عمومي و حدود اسلامي، اجراي حكم و همچنين امور حسبيه وفق ضوابط قانوني است… شكوائيه مرا جدي گرفته و از ابزارهاي قانوني خود استفاده نموده و پيگير حقوق مردم كازرون باشيد.
اگرچه بسياري از همين آقايان خشكسالي را عامل مهمي در خشكي درياچه ميدانند و شايد دليل محكمه پسندي در اين خصوص باشد، اما شما را ارجاع میدهم به نظرات کارشناسانه صدها محقق و کارشناس و پژوهشگر ارشد کشوری در زمینهی بروز خشکسالی در کشور و عواملی که به تشدید مشکلات ناشی از آن دامن میزنند. به دخالتها و سواستفادههای غیرقانونی و واهی به بهانه بحران خشکسالی در دل طبیعت و به حفر چاههای غیرمجازی که برعمق فاجعه پریشان افزود.
همچنین بنده به عنوان يك دانشآموخته برق – قدرت به حضرتعالي يادآوري ميكنم كه نبايستي غافل شد از مسائل غير طبيعي مختلفي مانند نيروگاه سيكل تركيبي كه عامل مهمي در تغيير اقليم منطقه و برهم خوردن نظم اكوسيستمي و جوي است و دخالت مستقيم در بروز مشکلات آب و هوایی در منطقه ما داشته و دارد. همچنين شايد جالب باشد كه بدانيد بيش از 30 سال است كه در كشوري مانند فرانسه احداث نيروگاه گازي جديد به دليل زيانهايي كه به محيط زيست وارد ميكند ممنوع شده و با فشار سازمانهاي زيست محيطي، نيروگاههاي قديمي نيز در حال از رده خارج شدن هستند و نبايد غافل شد از استفاده گسترده و بي رويه از سموم و كودهاي شيميايي در منطقه اطراف پريشان تا منطقه ارژن كه صدمات جبران ناپذيري بر پوشش گياهي منطقه وارد نمود؛ كه بر اهل فن پوشيده نيست كه پوشش گياهي عامل مهمي در تغييرات اقليمي است.
جناب آقاي
دادستان!
هدف از اين شكوائيه طولاني و تضييع وقت ارزشمند حضرتعالي چيزي نبود جز اينكه شما را روزنه اميدي ميدانم كه شايد بتوان جلو زيان بيشتر مردم شهرستان از منافعي كه ارزش آن را پس از نابوديش درك ميكنيم، گرفت.
شايد من
امروز فرسنگها از درياچه دور باشم. شايد در طول سال حتي براي يك ساعت هم فرصت
تفرج در كنار درياچه را نداشته باشم، اما منافع غير مستقيم درياچه براي ما مردم
بسيار فراتر از آن چيزهايي است كه تصور ميكنيم. مثلا تغييرات دمايي و رطوبتي
منطقه كه زنجيروار تبعات مختلفي را به دنبال دارد و نفع و ضرر آن تا فرسنگها
آنطرفتر را تحت تاثير قرار ميدهد. مهاجرت پرندگاني از سيبري به اين درياچه در
نظام طبيعت مسلما چيز كمي نبوده و نيست كه ما امروز بتوانيم به سادگي نبودش را
تحمل كنيم.
با
درود فراوان ـ علي بحراني
شهروند كازروني و فعال محيط زيست
........................
[1] مقاله
كنوانسيون رامسر از منظر حقوق بينالملل محيط زيست – مهرداد محمدي – كارشناس حقوق
بين الملل دانشگاه علامه طباطبايي. منبع www.yaserziaee.blogfa.com
متهم ردیف اول نماینده مجلس به اتهام 1.جاده سازی در حاشیه دریاچه
2.صدور نامه جهت مجوز چاه به روستائیان
3.اهمال کاری در جذب بودجه احداث مرکز تحقیقات زیستمحیطی در تالاب پریشان
متهم ردیف دوم و سوم نیز فرمانداران سابق و فعلی(البته معلق)شهرستان کازرون
حالا این دادخواست در چه مرحله ای بسر می برد؟
آیا واقعا شکایت کرده اید یا فقط برای دل خودتان ویا.... نوشته اید؟