این روستا زاده اصفهانی، در میان مسیحیان بزرگ شد و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیامبر خاتم نزدیک است، وطن را ترک گفت و به جستجوی حقیقت پرداخت. مدتی در شام و موصل اقامت جست؛ تا آن که به اسارت قبیله بنی کلب در آمد، مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب یا همان مدینه النبی (ص) برد. گفته اند وی برده بیش از ده ارباب شد؛ تا اینکه در نهایت به پیامبر رسید و ایمان آورد؛ ایمانی که در بالاترین اندازه ممکن است. امام صادق (ع) فرمود: «ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم آن است.»
سلمان به دنبال آب حیات
سلمان در مدینه از ظهور پیامبر آگاه شد و چون نشانه هایی که کشیشان گفته بودند، در ایشان یافت، بی درنگ اسلام آورد. پیامبر نیز او را از صاحبش خرید و آزاد کرد و نام زیبا و مبارک «سلمان » بر او نهاد. کنیه اش نیز «ابوعبدالله» شد؛ کنیه امام حسین(ع)!
از آن زمان، سلمان همراه و همدم رسول خدا گشت و نزد او جایگاهی خاص یافت؛ تا آنجا که پیامبر می فرمود: خداوند مرا مامور به دوست داشتن چهار نفر کرد و گفت که خود نیز آنان را دوست دارد؛ علی، سلمان، ابوذر، و مقداد نام آن چهار نفر است که پیامبر بازگو فرمود. ایشان می فرمود: «همانا اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به دیدار سلمان عاشقتر است تا سلمان نسبت به دیدار بهشت.»
محبت ویژه پیامبر و اهل بیت به سلمان، نه تنها به دلیل ایمان محض، ثبات قدم، عبادت و اخلاص، که به دلیل ظرفیت بی انتهای معنوی و درک باطن و اسرار جهان هستی است. رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «سلمان دریایی است که نمىتوان به عمق آن رسید و گنجی است تمام ناشدنی. او ازما اهل بیت است که حکمت می بخشد و نور می آفریند.» در روایات است که سلمان اسم اعظم را می دانسته است و فرشتگان با او سخن می گفته اند. از این رو یکى از القاب سلمان، «محدث» است. پیامبر (ص) و علی (ع) او را «از اهل بیت» و «لقمان امت» نامیده اند.
حتی از احادیث چنین بر می آید که شیوه مرسوم پیامبر (ص) و علی (ع) آن بوده است که آنچه از علوم الهی و اسرار ناگفتنی داشته اند، به او می گفته اند؛ علوم و اسراری که کسی جز سلمان تحمل آن را نداشته است.
سلمان ؛ برتر از همه اصحاب
در برتری سلمان بر سایر اصحاب رسول خدا (ص) و ویژگی های منحصر به فرد او تردیدی نیست و روایات بسیاری نیز در این باره وارد شده است. اما از نگاه من مهمترین ویژگی و افتخار سلمان، ارتباط بی نظیر و نزدیکی است که با یگانه بانوی هستی، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، داشته است؛ و این نشانه اوج طهارت باطن و اعتماد بی مانندی است که به او وجود داشته است. سلمان، واسطه بسیاری از پیامها و مراودات آن پدر و دختر است و در حساس ترین زمانها حضور داشته است. برای مثال شایسته تامل است که در شب زفافِ صدیقه طاهره (ص)، پیامبر دستور داد تا عروس را بر مرکبی سوار کرده و بپوشانند و به خانه داماد برند. سپس پیامبر به سلمان دستور داد تا افسار مرکب را گرفته و پیشاپیش حرکت کند و خود ایشان هم از پشت حرکت می کرده اند.
پس از رحلت پیامبر نیز، سلمان از معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و نزد امیرمؤمنان منزلتی بسیار والا داشت و در زمان خلیفه دوم به حکومت مدائن منصوب شد. سلمان هیچگاه از حقوق بیت المال برای خود چیزی برنداشت و همه آنرا صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت. سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانهسازى نمىداد. شخصى از او خواست تا برایش خانهاى بسازد ولى سلمان راضى نشد. سرانجام شخص نیکوکار گفت من می دانم که تو چگونه خانه ای می پسندی! بگذار آنگونه بسازم!تو خانه ای می خواهی که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. با اصرار آن مرد سلمان اجازه داد برایش خانه ای چنین بسازد.
سلمان؛ و سه ویژگی دوست داشتنی
شیخ طوسی در کتاب امالی خود از منصور بن بزرج روایت میکند که روزی به امام صادق گفتم: «ای مولای من، سخن سلمان فارسی را فراوان از شما میشنوم. سبب چیست؟»
فرمود: «نگو سلمان فارسی! بگو سلمان محمدی. علت آن که او را زیاد یاد میکنم این است که او به سه خصلت بزرگ آراسته بود: اول آن که خواستهی مولایش امیرالمؤمنین را بر خواستهی خود مقدم میداشت؛ دیگر اینکه فقرا را دوست میداشت و آنان را بر ثروتمندان ترجیح میداد و سوم اینکه به علم و علما محبت داشت. به درستی که سلمان بنده صالح، مسلمان و حنیفی بود که هرگز شرک نورزید.»
یکی دیگر از فضایل سلمان، زیرکی و هوشمندی او است؛ تا آنجا که او را از «متوسمین» دانسته اند . متوسم به معنای اهل فراست و زیرکی است؛ آنکه به اشارتی بفهمد و از دیدن نشانه و علامت، به اصل مطلب پی ببرد. برای مثال قرآن کریم پس از اشاره به سرگذشت قوم لوط تاکید می کند که «در این نشانه ها، آیاتی است برای متوسمین».
این واژه در قرآن کریم فقط همین یکبار بکار رفته است و از امامان علیهم السلام نقل شده است که «ما همان متوسمون هستیم »؛ و البته این منافاتی با متوسم بودن دیگر مؤمنان، هر یک به اندازه درک و تلاش خویش، ندارد؛ چنانکه امام باقر (ع)، با استناد به همین آیه شریفه، فرموده اند: «از فراست و زیرکی مومن بترسید؛ چرا که او با نور خدا می بیند».
زیرکی و کاردانی مومن موجب می شود تا از فرصت ها به بهترین شکل استفاده کند و از ظرائف و لطائف موجود در معارف دینی برای برگرفتن توشه استفاده کند، وسلمان چنین بود .
سلمان؛ و سرانجامی نیکو
بر اساس روایات فراوان، آن حضرت، از مدینه (بـا طـىّ الارض) بـر سـر جـنـازه او حـاضـر شـد، سلمان را غـسـل داد و کـفـن کـرد و نـماز بر او خواند و در همانجا به خاک سپرد. در روایتى است که چـون امـیـرمـؤمنان بر جنازه او حاضر شد، رِداء از صورتش برداشت و سلمان هم به صورت آن بزرگوار تبسّمى کرد. حضرت فرمود: آفرین بر تو ای سلمان...
سپـس او را غسل داد و کفن کرد و به نماز بر او ایستاد. در این نماز، حضرت جـعفر طیّار و حضرت خضر نیز حاضر شدند؛ در حالى که با هر کدام از آن دو نـفـر هـفـتـاد صـف از مـلائکـه بـود؛ و در هـر صـفـى هـزار هـزار فـرشـتـه. مرقد شریف حضرت سلمان (س) در مدائن، پنج فرسخى بغداد، نزدیک طاق کسرى قرار دارد.
والسلام علیه یوم ولد و یوم ارتحل و یوم یبعث حیاً...