هم صدايش مي لرزيد و هم دست ها. داشت سعي مي كرد ناراحتي چهره اش را پشت لبخندي تلخ مخفي كند اما ... .
مي گفت وقتي به بيمارستان رسيدم هشت صبح بود. برادرم داشت
از درد به خود مي پيچيد . دكتر اتفاقات عكس و سونوگرافي نوشت، انجام داديم. گفتند
چند دنده اش شكسته، دكتر جراح بايد معاينه كند ببينيم خونريزي داخلي دارد يا نه.
اما دكتر متخصص نبود. گفتم يعني بيمارستان كازرون دكتر متخصص ندارد؟ گفت چرا دارد،
اما در مطب خودش بود. دكتري كه شيفت است و بايد با اولين تماس به بيمارستان بيايد،
چند بار تماس گرفتيم اما نيامد. جواب و عكس ها را برداشتيم و رفتيم مطب دكتر . نگاهي
به عكس ها انداخت و گفت.« مشكلي ندارد مي توانيد همين الان مرخص اش كنيد» گفتيم
پدر آمرزيده دنده هايش شكسته مي گويي مرخص كنيم . با كلي خواهش و التماس راضي شد
بيايد و از نزديك برادرم را معاينه كند . آمد اما باز گفت چيزي نيست. و برادرم
همچنان داشت از شدت درد به خود مي پيچيد.
دقايقي بعد باز دكتر اتفاقات آمد و گفت چرا نگفتيد دكترمتخصص
بيايد؟! گفتيم آمد اما رفت؛ گفت چيزي نيست . بیچاره دكتر اتفاقات داشت شاخ در مي
آورد؛ دكتر متخصص گفت چيزي نيست؟! اين مريض كه ورم شكمش داد مي زند خونريزي داخلي
دارد، چطور چيزي نيست. گفتم يعني يك دكتر عمومي فهميد برادر تو خونريزي دارد و يك
دكتر متخصص نفهميد؟
گفت خونريزي را كه هيچ، حتي مي گفت من داخل عكس هيچ شكستگي
هم نمي بينم! داشتيم آتش مي گرفتيم از اين همه بي تعهدي، اما كاري از دستمان بر
نمي آمد . دوباره با دكتر متخصص تماس گرفتيم و خواهش كرديم كه بيايد . او هم آمد و
گفت براي اطمينان شما يك سونوگرافي جديد مي نويسم، من تامين اجتماعي جلسه دارم
جوابش را بياوريد آنجا تا ببينم. نوشت و رفت.
حالا بيا و دكتر سونوگراف را پيدا كن . چند بار زنگ زديم مطبش
اما محل نگذاشت. سوپروايز بيمارستان هم چند بار زنگ زد و گفت اين مريض اورژانسي
است اما خانم دكتر هر دفعه پاسخ مي داد تا كار بيماران مطب خودم را انجام ندهم به بيمارستان
نمي آيم . بالاخره ساعت چهار بود كه دكتر سونوگراف آمد و با كلي اهم اوهوم كار ما
را انجام مي داد.
گفتم يعني از صبح تا ساعت چهار نيامد؟ گفت از يازده صبح تا
چهار بعداز ظهر ما اصرار مي كرديم و او ناز. حتي به مطبش رفتم و ديدم مريض ندارد و
فقط دارد اطلاعات بيمارانش را وارد سيستم مي كند، اما حاضر نشد به بيمارستان
بيايد. سرت را درد نياورم . جواب سونوگرافي را گرفتيم و بلافاصله برديم براي دكتر
متخصص . جواب را كه ديد گفت بله انگار خونريزي داخلي دارد، كاش همان اول وقت
مريضتان را برده بوديد شيراز. مرا مي گويي؛ دلم مي خواست دو دستي بكوبم برفرق آن
دكتر بي وجدان. گفتم شما كه صبح مي گفتيد سالم است؟ ! پس نامه بدهيد تا با آمبولانس
بيمارستان ببريمش شيراز . گفت مريض شما اورژانسي نيست من هم نامه نمي دهم . گفتم
پس مريض اورژانسي كيست؟ برادرم دنده هايش شكسته، خونريزي داخلي دارد، نمي تواند
بدون كپسول اكسيژن نفس بكشد، نمي تواند حركت كند، پس مريض اورژانسي كيست؟ و خيلي
خونسرد راهش را كج كرد و رفت، انگار نه انگار داريم درباره جان يك انسان حرف مي
زنيم . به هر زحمتي بود يك آمبولانس خصوصي گير آوردم و پس از 9ساعت زجر در
بيمارستان كازرون، برادرم را به شيراز منتقل كردم. نزديكي هاي شيراز ديگر داشت نفس
هاي آخرش را مي كشيد . تا رسيديم بهبيمارستان هزار بار مردم و زنده شدم.
اينجا كه رسيد كم مانده بود بغضش بتركد . حلقه هاي اشك درون
چشمانش خود پر از ساعت ها زجر ناگفته بود . گفتم حالا حال برادرت چطور است؟ گفت آن
مريضي كه دكتر متخصص در كازرون مي گفت حالش خوب است، همان دقيقه اول كه وارد
بيمارستان شهيدرجايي شد تا وضعيتش را ديدند، يك دكتر جراح آمد و روده اش را سوراخ
كرد . بيش از يك ليتر آب و خون از ريه اش خارج شد . بعد منتقل اش كردند آي سي يو،
يازده روز در آي سي يو بود حالا هم هنوز شيراز است.
شب داشتم با خودم به ماجرايي كه براي آن بنده خدا پيش آمده
بود فكر مي كردم. حقيقت اش را بخواهيد تا قبل از اين هنوز برايم درست روشن نبود
چرا مي گويند تعهد از تخصص لازم تر است اما حالا مي دانم.
نمي دانم اما شايد از امروز به بعد ديگر نبايد اگر مريضي در
بيمارستان مرد يا رفت بيمارستان و حالش بدتر شد، بگوييم بخاطر نبود امكانات است.
شايد وقتش شده مسئولين شهر و مردم هم به اين نتيجه برسند كه نبود امكانات بهانه اي
شده براي آنكه حتي به بيماران معمولي هم درست رسيدگي نشود .
درست است امكانات درماني كازرون كم است اما شايد بهتر بود
قبل از به زمين زدن كلنگ بيمارستان هاي جديد، سروساماني به وضعيت موجود و داشته
هايمان مي داديم . وهزار شايد ديگر.
نه فقط در بخش بهداشت،که در دیگر بخش ها نیز چنین مشکلاتی وجود دارد.
به امید اصلاح
(از درد سخن گفتن واز درد شنیدن با مردم بی درد ندانی چه دردیست)
یه قسمت هم من بعضی شهروندان ومراجعان بیمارستان رامقصرمی دانم که بی تواوت هستندواحساس مسئولیت نمی کنند چون وقتی به بیمارستان ویااداره ی دیگری مراجعه می کنند ومسئولین آن اداره بی توجهی می کنند واز ارائه خدمت خودداری می کنند شهروندان این بی توجهی رابه از طریق تلفن، فاکس ،پیامک به ادارات بالادستی ویانظارتی گزارش نمی کنند ویا شهروندانی که به اینترنت ویاروزنامه دست رسی دارند آن مشکلی یابی توجهی رادرمطبوعات منعکس نمی کنند ؟؟ چون اگراین مشکلات درمطبوعات توسط شهروندان منعکس شود اون مسئول به منظورحفظ ریاست خودوآبروی دستگاه مربوطهمجبوربه پاسخگوئی است!!!