همانگونه که پیش بینی میشد شعار انتخابی برای امسال که از سوی مقام معظم رهبری تعیین و ابلاغ شد، همچون 2سال گذشته ماهیتی در اصل اقتصادی داشت. در باب این نامگذاری حرف برای گفتن بسیار است، چرا که پرداختن به هریک از ابعاد این مساله و نسبت این انتخاب با شرایط موجود، خود بحث بسیار برای گفتن دارد اما گوش برای شنیدن اندک.
ضرورت
را بر آن دیدم تا با توجه به اهمیت موضوع
و تجربههای شخصی در این مورد، چند نکته را به اختصار و فقط از باب تذکر و یادآوری
مطرح کنم. با این توضیح که ممکن است این موارد در جاهای دیگر نیز مطرح شده باشد و
حقیر صرفا از جهت یادآوری اقدام به جمعآوری و باز نشر این مطالب نموده باشم، که
انشالله مورد توجه قرار گیرد.
*
در ابتدا بیان شد که شعار انتخابی برای امسال. شاید در ابتدا کلمهی شعار برای بسیاری
خوشآیند نباشد و به این مساله نیز همچون بسیاری دیگر موارد طرح شده و گذشته نگریسته
شود. حال اینکه احتمالا دوستان عزیز مطلع هستند که هر شعاری میتواند جنبههای
مثبت و منفی داشته باشد و نوع نگاه ما و پرداختن ما به آن مساله است که که وضعیت
آن را مشخص میکند. شعار، توانایی بالایی در تحریک فعالیتها و بسیج عمومی برای یک
مساله خاص دارد. اساسا اگر مورد یا مفهومی قصد ماندگاری و جاودانگی دارد، یکی از
راهکارهای آن طرح آن مساله به صورت شعار میباشد. البته با رعایت شرایط خودش. چرا
که دقیقا هماین ویژگیهای مثبت گفته شده میتواند بهصورت عکس عمل کرده و با شعاری
کردن صرف یک موضوع، آن را از درجهی انتفاع ساقط کنند. نتیجه اینکه در پس هر شعاری
- و این شعار نیز - باید برنامهریزی و تصمیمگیری مناسب جهت عینیت بخشیدن به شعار
و تبدیل آن از گفته به عمل انجام گیرد.
*
توجه به نسبت 3گانه میان کار، سرمایه و تولید از نکات قابل توجه این نامگذاری
است. بهوضوح پیداست که حمایت از تولید بدون توجه به کار و سرمایه امکانپذیر نیست.
کار و سرمایه نیز به عنوان دو جزء اساسی فعالیت اقتصادی اهمیت بسیار دارند. توجه بیش
از حد به هریک از این دو مورد میتواند مشکلات خاص خود را داشته باشد. همانگونه
که موارد مشابه را در شوروی سابق (بهعنوان پایگاه نظام کارگری) و نظام کنونی
سرمایهداری در غرب مشاهده میکنیم.
*
نفس "حمایت از تولید ملی" استراتژیای است که در بیشتر مدلهای توسعه
اقتصادی مورد توجه قرار گرفته است. چه در مدلهای مبتنی بر توسعهی صادرات که
ناچارا باید به افزایش کمیت و کیفیت کالاهی خاص ساخت داخل اقدام کرد و چه در مدلهای
مبتنی بر جایگزینی واردات که اساسا هدفی جز استفاده از تولید داخل ندارد. حتی در
سیستم اقتصادی کنونی حاکم بر دنیا که ادعای پیروی از اصول لیبرالایسم و سرمایهداری
را دارد نیز به تعداد مشاهده کرده ایم که دولتها خود وارد عمل شده و دست حمایت و
پشتیبانی خود را بر سر تولیدات و محصولات داخلی کشیدهاند.
*
باید توجه داشت که این نامگذاری در ادامهی روند چندسال گذشته و خصوصا 4-3 سال اخیر
بوده است. با توجه به نامگذاری دههی چهارم از عمر نظام جمهوری اسلامی به عنوان "دههی
پیشرفت و عدالت"، چنین انتظاری نیز بعید نیست. نگاه به ترتیب نامگذاری سالهای
-نوآوری و شکوفایی -اصلاح الگوی مصرف -همت و تلاش مضاعف -جهاد اقتصادی و -تولید ملی
به روشنی نشاندهندهی این ارتباط منطقی بین نام دهه و نامیدن سالهاست که باید بسیار
مورد توجه قرا گیرد. همانطور که رهبر انقلاب نیز هرسال در صحبتهای خود بیان میدارند
که مسالهی مورد طرح فقط برای یک سال نیست و باید مدام مورد توجه قرار گیرد.
*
با اندک توجه به موارد مطرح شده بهعنوان اسمی سالها، میتوان به دو جنبهی مهم
سلبی و ثبوتی در این نامگذاریها پی برد. در هر اسم معمولا یک وجه نفی وجود دارد
که به مشکلات، ضعفها و کاستیهای موجود برمیگردد و یه وجه اثبات هم هست که ناظر
بر حل آن نقطه ضعف و در واقع نگاه به نقطهی قوت مقابل آن نقطه ضعف دارد. هم چون
اصلاح الگوی مصرف که در مقابل عادات ناپسند ما در مصرف بیش از اندازه و بی رویه
مطرح شد و در واقع تاکیدی بر صرفهجویی بهعنوان یکی از اصول عقلی پذیرفته شده و
مورد تاکید بود.
*
در مسالهی نامیدن سالها باید به 3وجهی شرایط داخلی،منطقهای و جهانی نیز تاکید
داشت.
در
بحث داخلی و در ادامهی نکتهی قبل باید به 2 نقطه ضعف اساسی اشاره کرد. یکی
اجتماعی و فرهنگی است و بیشتر به خود ما باز میگردد و آن همآن عادت به مصرف کالای
خارجی و حتی شدیدتر، فخر فروشی به آن است (البته بحث کیفیت کالای تولیدی نیز مطرح
است که در جای خود طرح خواهد شد). این اشکال خصوصا در میان اقشار تحصیلکرده و
مرفه تر متاسفانه بیشتر رواج دارد.
نقطه
ضعف بعدی مسالهی واردات بیش از اندازه است که خصوصا در سالهای اخیر و به همت
برادران عزیز چینی، گسترش بی رویهای یافته و واقعا در بعضی موارد به معضلی اساسی
تبدیل شده است. البته در چرایی این بحث میشود موارد گوناگونی مطرح کرد که فعلا
موضوع بحث ما نیست. فقط اینکه تاکید بر حمایت از تولید ملی درست با توجه به شرایط
داخلی و به عنوان یک عنصر مثبت در مقابل دو نقطه ضعف پیش گفته قابل طرح است.
*
در بحث منطقه ای، هماکنون چند مورد از حرکتهای موسوم به بیداری اسلامی در حال
ادامه فعالیت خود هستند. برخی با پیروزی در انقلاب در مرحلهی نظامسازی هستند و
برخی نیز هنوز در مرحلهی اعتراض هستند. رهبر انقلاب سال گذشته و سالهای گذشته نیز
به دفعات بر بحث الگوسازی و ارائهی یک نمونهی نسبتا ایدهآل از جمهوی اسلامی به
دیگر کشورها و کسانی که خواهان آن هستند تاکید داشته اند. طبیعتا از مهمترین وجوه
توفیق یک نظام، وجه اقتصادی آن است که در کنار دیگر ابعاد میتواند چهرهای موجه و
قابل قبول از جمهوری اسلامی در سطح بیرونی ارائه داده و در نتیجه قدرت ارائهی آن
را به عنوان یک الگو افزایش دهد.
*
با نگاهی کوتاه به شرایط جهانی خصوصا در چند سال اخیر می توان بهسادگی دریافت که
طیف مقابل جمهوری اسلامی قدرت و توان اساسی خود را در بحث اقتصادی متمرکز کرده است.
هدف مشخص آنها نیز چندگانه است که از جمله آنها میتوان به افزایش فشار اقتصادی
بر مردم و ایجاد نارضایتی و در نتیجه افزایش درخواستها از نظام برای عقب نشینی از
اهداف خود اشاره کرد. نتیجه اینکه با تاکید بر بحث اقتصادی میتوان عملا با یک تیر
چند هدف را نشانه رفت و عملا با تبدیل تهدیدها به فرصت از چالشهای پیش آمده نهایت
استفاده را برد.
*
در کنار مباحث بالا گفته، نکتهی بسیار اساسی در نامگذاری سالها، توجه به جنبهی
فرهنگ عمومی این اسامی است. اشتباهی که بعضا از سوی بسیاری از ما صورت میگیرد،
دولتی کردن و یا در وجه عام حکومتی کردن این شعارهاست. توجه به این نکته ضروری است
که خود رهبری نیز در صحبتهایشان وظایف دستگاههای مختلف را به اختصار اشاره میکنند
اما این نکته نباید موجب این سوء تفاهم شود که همه چیز متوجه نهادها و دستگاههاست
که این خود یکی از آسیبهای اساسی ست که هماکنون جمهوری اسلامی با آن مواجه است. در
کنار وظایف اصلی دولت، مجلس و سایر نهادها، 2 محور عمده و بسیار مهم دیگر را نیز
باید مد نظر قرار داد؛ یکی بحث گفتمانسازی است که بسیار در سالهای اخیر مورد
توجه رهبر انقلاب بوده است و دیگری نیز موضوع مطالبهگری است. هر دو محور بالا
ارتباط عمیقی با لایههای اجتماعی نظام دارد. بحث گفتمانسازی را باید بیشتر به
حوزههای روشنفکری و اقشار تحصیلکرده و آگاه و تاثیرگذار اجتماع بسط داد کا با
فعالیتهای دردمندانهی خود زمینه فعالیت اقشار گسترده مردم و بسیج تودهای را در
محور دوم یعنی بحث مطالبه گری فراهم میکنند. با طی این فرآیند است که یک شعار به
خواستهی اساسی جامعه تبدیل شده و درنتیجه نهادها و دستگاهها هم راهی جز فعالیت
در هماین مسیر ندارند.