چکیده
دين مبين اسلام از
آغاز تولد، شاهد تربيت و پرورش افراد برجسته و وارستهاي بود که گام به گام با
پيامبر پيش رفتند و هيچ زمان دچار گمراهي و انحراف نشدند. يکي از اين شخصيتها که
نژاد ايراني داشت و موجب افتخار اين مرز و بوم است، سلمان است که از ياران خاص و
حواريون آن حضرت به شمار ميآيد. اسلام آوردن سلمان، برآمده از انگيزه احساسي و
عاطفي يا مصلحتجويي نبود. بلکه او پس از اينکه در جستوجوي دين حق، از وطنش
مهاجرت کرد و رنجهاي زيادي در اين راه کشيد، با اسلام آشنا شد و به علت اقناع
فکري و پذيرش قلبي، اسلام آورد. ابو عبدالله، سلمان خير، معروف به «سلمان فارسى»،
صحابى بزرگ و ممتاز پيغمبر(ص)، مسلمان وارسته و با عظمتى است كه مقام والا و بلند
او را همه مورخان مسلمان، اعم از شيعه و اهل سنت در كتابهاى خود، مورد تأييد و
ستايش قرار دادهاند. از آنجا که شخصيت انسان، كه بر اساس استعدادهاى جسمى و
روانى او استوار مىگردد، خصايصى را به وجود مىآورد، كه اين خصايص روابط انسان
را با خويش، با خداى خود و با ديگران استحكام ممتاز و فوقالعادهاى مىبخشد، با
اين شرايط باید «سلمان فارسى» را از شخصيتهاى ممتاز و ماندگار تاريخ درخشان اسلام
دانست. در آن روزگار كه سلمان در ايران دوران نوجوانى خود را مىگذرانيد،
بهخويشتنيابى خود پرداخت، استعدادهاى ذاتى خود را مورد توجه قرار داد، خروش فطرى
و درونى خود را به گوش جان شنيد و براى پاسخ به اين خروش و دست يافتن به
استعدادهاى ذاتى خود، كه تكامل انسانى را در پى داشت، سالهاى طولانى شهر به شهر و
ديار به ديار، به حسب ظاهر از جامعه مجوسيت به عالم مسيحيت و سرانجام به آغوش جان
نواز اسلام بار يافت. از لحاظ ارتباط معنوى و آرمانى سلمان با رسول خدا(ص)، كار او
بهجايى رسيده بود كه پيامبر(ص) و امام صادق(ع) درباره وى فرمودهاند:«سلمان منّا
اهل البيت» و او را عضو و جزو خاندان خود شمردهاند. در این مقاله سعی می شود با بررسی و تحلیل محیط تولد و رشد
و سپس عوامل تاًثیرگذار بر سلمان، شخصیت ایشان به عنوان چهره ماندگار اسلام بررسی
گردد.
واژههای کلیدی: سلمان فارسى- شخصیت- پیامبر- صحابی
1- مقدمه
پيامبر اکرم
فرمودند: «سلمان درياي علم است که نميتوان به عمق آن رسيد»]1.[حضرت سلمان (ره) در ميان صحابه و شيعيان علي (ع) جايگاه ممتازي دارد. پيامبر (ص) و ائمه طاهرين (ع) از وي با تعابير
منحصر به فردي تمجيد ميکنند. از آن جمله: از اهل بيت است، ده درجه ايمانش کامل
است، از همه مردم نسبت به دين آگاهتر است و داناي اسم اعظم است. به واقع اولين کسي که
سلمان را به عنوان الگو به مردم معرفي کرد شخص حضرت رسول (ص) بود. ايشان سلمان را همچون لقمان
داراي حکمت معرفي کردند و بارها مؤمنان را نه تنها به يادگيري از وي بلکه حتي نگريستن
به چهره نورانياش توصيه ميکردند. اينگونه ميشود که به خصوص در ميان شيعيان
همواره موضوع الگوبرداري
از جناب سلمان رايج و مؤثر بوده است. اين امر بويژه در ميان ايرانيان به دليل ايراني بودن ايشان اثر بخش تر و برجستهتر نيز بوده
است. درباره سلمان فارسي به
دور از دو مهلکه غلوّ و تقصير، يعني از يک طرف زياده روي در ستايش شخصيت معنوي او
و از طرف ديگر کوچک شمردن آن شخصيت، مي توان گفت که وي شاگرد اوّل مکتب محمدي (ص)
و علوي (ع) بوده است. در بين صحابه پيامبر (ص) و ياران علي (ع) مقام سلمان چندان
رفيع است که بين او و ديگران در حقيقت فاصلهاي بس عظيم درميان است: "لو
عَلِم ابوذرّ ما في بطن سلمان من الحکمه لَکَفّره او قَتلَه" ]2.[ سلمان همه بزرگي خود
را مديون محو گشتن در نور پيشوايان (عليهم السلام) بوده است. ازين جاست که تاج
کرامت "سلمان منّا اهل البيت" بر سر او نهاده شده است. روزبه، در کشاکش
درونش همواره به دنبال تکيه گاهي امن و ايمن از تهاجم ترديدهاي يأس آور مي گشت. با
آيين هاي گوناگون آشنا شد و آنها را پوييد. اما جز بر حيرت و گمگشتگي اش نيفزود.
نوري در درونش سوسو مي زد که هر چقدر به آن نزديک تر مي شد، به حقيقت و اطمينان
راهي که مي رفت بيشتر ايمان مي آورد. او در پي حقيقت و دين حق بود که با «بشارت
ظهور احمد» آشنا شد و اين بار ديني را از روي تحقيق برگزيد که در مقابل شبهه ها و
ترديدهاي جانکاه و خردسوز، استوار ماند و رنگ نباخت. او به سوي آخرين فرستاده خدا
هدايت شد و وقتي رسول خدا(ص) را ديد، مرگش فرا رسيد. آري، روزبه مُرد و از خاکسترش،
سلمان، زاده شد؛ «يُحيِي الْحَيّ مِنَ الْمَيِّتِ.» اسلام که از مطهِّرات است، او
را بسان آب، زلال و پاک کرد. سلمان پاک، از آن هنگام که بنده خدا شد، ديگر در بند
کسي نبود. او آزاد و رها به درياي يقين رسيد و در ساحل آرامش آن، پيامبرگونه و علي
وار زندگي کرد.
2-
ولادت و طول عمر سلمان
تعيين دقيق زمان ولادت سلمان كار دشواري است . ليكن مي توان با بررسي سالهاي زندگاني او و توجه به سال درگذشت سلمان ، حدود
سال ولادت او را تخمین زد.
الف) تقريباً اكثر منابع درجه اوّل باور دارند كه سلمان در
دوران خلافت عثمان در مدائن
درگذشته ، با توجه به اين كه عثمان در ذي الحجّه سال 35 هجري قمري فوت كرده است]3[، لزوماً درگذشت ایشان، سال پيش از اين تاريخ بوده است. گرچه برخي همانند ابن قتيبه وفات سلمان را در اوّل يا
اوايل خلافت عثمان مي دانند]4.[ نكته قابل توجهي كه
دلالت مي كند سلمان در دوران خلافت عثمان و یا در اواخر آن درگذشته است، اين است كه به روايت
ابن حجر عسقلاني و نيز المزّي ، هنگام فوت سلمان ، عبدالله بن مسعود در كنار بستر
سلمان حضور داشته است .از
آنجا كه عبدالله بن مسعود خود در سال 34 هـ . ق . درگذشته ، بديهي است كه سال درگذشت سلمان نمي تواند پس از سال 34 هـ . باشد ]5.[ بنابراین درگذشت سلمان را مي توان در سال 33 هـ . دانست كه مورد
پذيرش اكثريت منابع معتبر است ]6.[
ب) اگر بتوانيم رقم قابل قبولي براي طول عمر سلمان جستجو كنيم، مي توان سال ولادت او را به
تقريب دریابیم. اكثر منابع تاريخي و رجالي، از طول عمر سلمان سخن گفته اند.
ابن قتيبه در المعارف، گرچه
براي سلمان و طول عمر او عدد معيّنی را ذكر نكرده است، اما به صراحت مي گويد كه سلمان عمري طولاني داشته است ]7 .[منابع
ديگر معمولاً عدد 250 تا 350
سال را براي سلمان ذكر كرده اند. به عنوان نمونه خطيب بغدادي و ابن عساكر و ابن اثير و
المزّي و كازروني
و حافظ ابي نعيم اصفهاني، همگي نوشته اند كه عمر سلمان را 350 سال گفته اند. ليكن رقمي كه كسي در آن ترديد نمي كند
250 سال است]8.[
3- سلمان دهقان زاده
شناخت دهقانان
و نقش آنان به عنوان يك طبقه اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي در ايران دوره ساساني به ويژه در دوران
انوشيروان، به ما كمك مي كند تا دقيقاً بدانيم که سلمان در كدام دوره و يا
دهه ها زندگي مي كرده است. تمامي منابع درجه اول، وقتي داستان زندگي
سلمان را از قول او نقل كرده اند، تقريباً بدون استثنا آورده اند كه
سلمان از يك خانواده دهقان بوده است]9 .[ابن
عبدالبر در استيعاب نوشته است كه سلمان گفت:« من فرزند اساوره » فارس هستم]10.[علاءالدين هندي در كنزالعمال همين تعبير را مطرح كرده است]11.[ مرحوم ميرزاي نوري در
نفس الرحمان بدون اين كه سندي در مورد تعبير خود ارائه دهند، نوشته اند: از
سرگذشت سلمان يا از اطلاعات موجود دريافت مي شود كه سلمان فرزند يكي از پادشاهان
ملوك بوده است]12.[ محتمل است مراد ايشان
از ملوك، همان حكّام محلي بوده باشد. مرحوم مجتبي مينوي در مقدمه اي كه بر داستان رستم و سهراب
نوشته اند، مقوله « دهقان » را بررسي كرده اند]13.[ نام بزرگ و رئيس اين
خانواده «فروخ بن مهيار» بود ]14[، همان مردى كه بزرگ قبيله و
محلمحسوب مىشد. خانواده «فروخ» مردمى ثروتمند و شريف بودند و شخصيت اجتماعى را
از نياكان خود به ارث مىبردند. بعد ديگر شخصيت و منش دهقانان همان نمايندگي آنان
از طرف حكومت و رياست آنان بر منطقه خود بوده است. چنانكه در
فتوح البلدان و اخبار الطوال و تاريخ طبري و تاريخ بخارا، مكرر به نام دهقاناني برمي خوريم
كه رياست منطقه خود را برعهده داشته اند و به لحاظ تسلط بر امور مالي و مالياتي ،
مسلمانان فاتح ، همواره الزام داشته اند از آنان استفاده كنند . البته اين نكته
بسيار مهم است كه دهقانان در فتح ايران توسط مسلمانان نقش اساسي و مؤثري داشته اند. از
متن طبري چنين استنباط مي شود كه دهقانان نواحي بزرگ و مهم، توسط پادشاه
انتخاب و منصوب مي شده اند .
4-
در جستجوی حقیقت
با اینکه سلمان
در میان خاندان و محیطی زرتشتی دیده به جهان گشود، ولی هرگز در برابر آتش سر فرود
نیاورد و به خدای یکتا اعتقاد داشت. سلمان در دوران کودکی، مادرش را از دست داد و
عمه اش سرپرستی او را به عهده گرفت. سلمان، بعد از آنکه دریافت که قرار است او را
شش ماه با اعمال شاقه زندانی کنند و پس از آن اگر به آیین نیاکانش ایمان نیاورد
اعدامش کنند، با همکاری عمه اش گریخت و روانه بیابان شد. در بیابان کاروانی دید که
به سوی شام می رفت. پس به مسافران پیوست و رهسپار سرزمینهای ناشناخته گردید.
سرانجام سلمان، در همان آغاز هجرت گمشده اش را یافت و در حالی که برده یک یهودی
بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد]15.[ پیامبر گرامی اسلام(ص)
سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه (هر وقیه معادل چهل درهم)، از مرد
یهودی خرید و آزادش کرد.
5-
انتخاب نام سلمان
سلمان نامی است
که پیامبر (ص) به روزبه ایرانی داد و او را سلمان فارسی خواند. نام سلمان در مراحل
گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش اسلام با ابهام روبروست. در منابع کهن مطلقاً
اشارهای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و
القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد
سالار" ضبط کردهاند[16]. و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد
اسامیای شبیه به این مورد را ضبط کردهاند که احتمالا همۀ آنها تصحیف کلمه
"ماهبه" در ردیف "روزبه" و "سالبه" از اسامی رایج
ایرانی پیش اسلام در ایران میباشند و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر
یافته "آذر گشسب"میباشد[17]. سلمان، بعد از اسلام مشهور به کنیه ابو
عبدالله بود . انتخاب نام زیبای «سلمان» از طرف پیامبر(ص)، بیانگر آن است که علاوه
بر اینکه واژه «سلمان » از سلامتی و تسلیم گرفته شده است و نشانه پاکی و سلامت روح
سلمان است، نامهای عصر جاهلیت، شایسته یک مسلمان نیست.
6- فضیلتهای برجسته سلمان
سلمان، الگوی
مسلمان کمال جو، وارسته و خود ساخته است و ارزشهای متعالی بسیاری در خویش گردآورده
بود. بخشی از این فضایل عبارت است از:
1-6 نزدیکی به رسول
خدا (ص)
سلمان، پس از پذیرفتن اسلام، چنان در راه ایمان و معرفت اسلامی پیش رفت که نزد
رسول خدا جایگاهی والا یافت و مورد ستایش معصومان(ع) قرار گرفت. بخشی از سخنان آن
بزرگان در باره سلمان چنین است:
1-1-6 در ماجرای
جنگ خندق که در سال پنجم هجری رخ داد و به پیشنهاد سلمان پیرامون شهر خندق کندند، هرگروهی
می خواست سلمان با آنها باشد. مهاجران می گفتند: سلمان از ما است. انصار می گفتند:
او از ما است. پیامبر(ص) فرمود:«سلمان منا اهل البیت». سلمان از اهل بیت ما است.
عارف معروف، محی الدین بن عربی، با اینکه از علمای اهل تسنن است، در شرح این سخن
پیامبر اکرم(ص) می گوید: پیوند سلمان به اهل بیت (علیهم السلام) در این عبارت،
بیانگر گواهی رسول خدا(ص) به مقام عالی، طهارت و سلامت نفس سلمان است. زیرا منظور
از اینکه سلمان از اهل بیت (علیهم السلام) است، پیوند نسبی نیست. این پیوند بر
اساس صفات عالی انسانی است. [18].
2-1-6 جابر نقل می
کند که رسول خدا(ص) فرمود:
«همانا اشتیاق
بهشت به سلمان، بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است و بهشت به دیدار سلمان عاشق تر از
دیدار سلمان به بهشت است.» [19].
3-1-6 پیامبر
اکرم(ص) فرمود:
«هر که می
خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده است به سلمان بنگرد.»
[20].
4-1-6 آن بزرگوار
همچنین فرمود:
«سلمان از من
است. کسی که به او ستم کند به من ستم کرده است و کسی که او را بیازارد مرا آزرده
است.»
5-1-6 امام صادق(ع)
فرمود:
«سلمان علم
الاسم الاعظم » [21]. سلمان اسم اعظم را می دانست.
این سخن بدان معناست که سلمان از نظر عرفان به مقامی رسیده
بود که حاصل اسم اعظم الهی بود. اگر کسی چنین لیاقتی داشته باشد دعایش به اجابت می
رسد و کرامات عظیمی از او سر می زند.
2-6 علم سلمان
پیامبر
اسلام(ص) فرموده است: «اگر دین در ثریا باشد، سلمان به آن دسترسی پیدا می کرد.» [22]. وسعت و عمق آگاهیهای سلمان به حدی بود که برای هر کس قابل
هضم نیست. امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) و علی(ع) اسراری را که دیگران قدرت
تحمل آن را نداشتند به سلمان می گفتند و او را لایق نگهداری علم مخزون و اسرار می
دانستند. از اینرو یکی از القاب سلمان، «محدث » است[23]. سلمان دارای علم بلایا و منایا (حوادث آینده) بود و همچنین
از متولمان(قیافه شناسان) و محدثان به شمار می رفت. جایگاه علمی سلمان چنان بود که
امام صادق(ع) درباره اش فرمود: «در اسلام، مردی که فقیه تر از همه مردم باشد،
همچون سلمان، آفریده نشده است» [24]. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «سلمان دریای علم است که نمی توان
به عمق آن رسید» [25]. البته دانش سلمان، به معارف فکری محدود نمی شد و آگاهیهای
فنی او نیز در حد بالایی بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص)
پیشنهاد کرد و عملی شد. همچنین در جنگ طائف، طرح ساختن «منجنیق » برای درهم کوبیدن
قلعه های مشرکان از ابتکاراتی است که به سلمان نسبت داده شده است. بنابراین، سلمان حق دارد از مقام علمی اش چنین
تعبیر کند: ای مردم! اگر من شما را از آنچه می دانستم مطلع می کردم، می گفتید سلمان
دیوانه است یا به کسی که سلمان را بکشد درود می فرستادید[26].
3-6 عبادت سلمان
آنچه به عبادت
سلمان ارزش بیشتری می دهد، علم و آگاهی اوست. چرا که عبادت آگاهانه و پرستش از روی
بصیرت از عبادت سطحی و ظاهری، ارزشمندتر است. امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر
اسلام(ص) به یاران خود فرمود: کدام یک از شما تمام روزها را روزه می دارد؟. سلمان
گفت: من، یا رسول الله. پیامبر(ص) پرسید: کدام یک از شما تمام شبها را به عبادت می
گذراند؟ سلمان گفت: من، یا رسول الله. حضرت پرسید: آیا کسی از شما هست که روزی یک
بار قرآن را ختم کند؟ سلمان گفت: من یا رسول الله. یکی از حاضران که جوابهای سلمان
را خودستایی و فخرفروشی می پنداشت، گفت: اکثر روزها دیده ام که سلمان روزه نیست،
بیشتر شب را هم می خوابد و بیشتر روز را به سکوت می گذراند. پس چگونه همیشه روزه
است و هر شب برای نیایش با خدا بیدار می ماند و روزی یک بار قرآن را ختم می کند؟!
پیامبر(ص) فرمود: ساکت باش! تو را با همسان لقمان چه کار؟ اگر می خواهی چگونگی اش
را از خودش بپرس تا خبر دهد. سلمان گفت: در ماه سه روز روزه می گیرم و خداوند
فرموده است: «هر کس عمل نیکی انجام دهد پاداش ده برابر دارد. از طرف دیگر، روز آخر
شعبان را روزه می گیرم و آن را به روزه ماه رمضان متصل می کنم و هر که چنین کند،
پاداش روزه همیشه را دارد. از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر کس با طهارت بخوابد،
در ثواب، چنان است که تمام شب را عبادت کرده باشد. اما ختم قرآن، رسول خدا(ص)
فرمود: هر کس یک بار سوره «قل هوالله » را بخواند، پاداش یک سوم قرآن را دارد و هر
که دو بار بخواند، دو ثلث قرآن را خوانده است و هر که سه بار بخواند، گویا قرآن را
ختم کرده است. و نیز حضرت فرمود: یا علی، هر کس تو را با زبان دوست بدارد یک سوم
ایمانش کامل شده، هر که با دل و زبان دوستت بدارد، دو ثلث ایمان او کامل شده است و
هر که هم با دل و زبان دوستت بدارد و هم با دست یاری ات کند، تمام ایمان را به دست
آورده است» [27].
4-6 زهد سلمان
آیات و روایات
نشان می دهد که «زهد» به معنای حرام ساختن نعمتهای الهی بر خود نیست بلکه زهد به
معنای عدم دلبستگی به امور مادی است. یکی از مواردی که در تمام زوایای زندگی
سلمان، از آغاز تا پایان عمر دیده می شود زهد، پارسایی و بی رغبتی او به دنیاست.
سلمان، که پیرو راستین پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) بود، راه آنان را در پیش گرفت و
حتی وقتی به فرماندار مدائن رسید، ساده زیستی را رها نکرد. زهد و وارستگی سلمان از
ایمان عمیق او سرچشمه می گرفت. زیرا هر کس ایمان قویتری داشته باشد، از جاذبه های
دنیوی آزادتر است. امام صادق(ع) فرمود:« ایمان ده درجه دارد. مقداد در درجه هشتم،
ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان است» [28].سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانه سازی نمی داد. شخصی از
او خواست تا برایش خانه ای بسازد ولی سلمان راضی نشد. سرانجام به سبب اصرار شخص
نیکوکار اجازه داد برایش خانه بسازد، ولی سفارش کرد خانه چنان باشد که هنگام
ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد[29]. سلمان پارسا، حتی حقوق اندک سالانه خود را هم به نیازمندان
می داد و مقدار بسیار اندکی را برای خود برمی داشت[30].
5-6 سلمان و دفاع از حریم ولایت
آنچه در زندگی
سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بی تفاوتی او در برابر ظلم به ولایت است. او
با هوشیاری و جدیت کامل در صحنه های مختلف حضور داشت و در پیروی از امام حق لحظه
ای تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتی برای گفتن حق بهره می برد و مسلمانان را به
امامت حضرت علی(ع) فرا می خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را برای مردم
تکرار می کرد که: «همانا علی(ع) دری است که خداوند گشوده است. هر کس در آن وارد
شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج گردد، کافر است» [31]. «بهترین فرد این امت، علی(ع) است» [32]. بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) و غصب خلافت و مظلومیت
حضرت علی(ع)، سلمان در خطبه ای بسیار فصیح که می توان آن را «کوبنده و افشاگرانه »
خواند، چنین گفت: «ای مردم! هر گاه فتنه ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانی شب
دیدید که برجستگان در آن به هلاکت می رسند، بر شما باد به آل محمد(ص). چرا که آنها
راهنمایان به سوی بهشتند، و بر شما باد علی(ع). ای مردم! ولایت را در میان خود همانند
سر قرار دهید.» یعنی اگر ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته باشید، مسلمان
حقیقی نیستید و دین شما سودی ندارد[33]. ابن عباس سلمان را در خواب دید و از او پرسید: در بهشت، پس
از ایمان به خدا و رسول چه چیز برتر است؟ سلمان پاسخ داد: پس از ایمان به خدا و
پیامبر، هیچ چیز با ارزشتر و برتر از دوستی و ولایت علی بن ابی طالب(ع) و پیروی از
او نیست[34].
7- سلمان و استانداری مداین
پس از«حذيفه بن
يمان» که اولین استاندار«مداين» بوده است، خلیفه دوم با جلب رضايت و موافقت امام
على(ع)، فرمان استاندارى مداين را براى سلمان حكيم و مجاهد و با تدبير ايرانى،
صادر مىكند[35]. اما از طرفى پذيرش اين حكم براى سلمان بسيار سنگين و ناخوشايند
بود. زيرا وى را با زور شمشير، تسليم بيعت با خليفه اول كرده بودند و به خاطر
اطاعت از پيامبر(ص) و ارادت به امام على(ع)، ديگرى را لايق مقام عظيم خلافت رسول
خدا نمىدانست و از طرف ديگر، حال كه كار از كار گذشته و امام على(ع) هم به
خاطرحفظ اصول و كيان اسلام، خلفا را مساعدت بخشيده است، سلمان فارسى نيز با حفظ
اصول اعتقادى و آزادى در عمل، اين مسؤوليت را پذیرفت و دستگاه خلافت هم عملا آزادى
لازم را از سلمان سلب نکرد و سلمان حكيم و دانشمند، با توجه به اينكه براى مردم
«مداين» ايرانى، بومى و هم زبانبود، مقام استاندارى، پيشوايى، و امامت جمعه و
جماعت در «مداين» آزاد شده از ظلم مجوسيت را، عهده دار گردید و به بهترين شيوه
ممكن، رسالت خويش را عملى نمود و با استقلال و آزادى، در چار چوب تكليف الهى
خويش، بر اساس راهنمايىهاى رسول خدا(ص) و امام على(ع) اقدام کرد. سلمان فارسى،
اضافه بر معارف و معيارهايى كه از پيامبرآموخته بود، اصولجامعه شناسانه امام
على(ع) را نيز براى الگو دهى و حكومتدارى و اداره جامعهاسلامى، به طور دقيق مد
نظر قرار مىدهد و فراموش نمىكند كه مسؤوليت استاندارى، اين جهات حياتى را مىطلبد
كه استاندار بايد نگهبان اساس اسلام، معارف شرع مقدس، ميراثپيامبر(ص) و حافظ جان
و مال و عرض مسلمانان باشد و امام على(ع) هم، چنين منصبهايى را «امانت الهى»
دانسته و نه «طعمه» شكارى كه وسيله خورد و خوراك، عيش و نوش و رفاه و خوشگذرانى و
بىدردى باشد. بدين لحاظ، سلمان كار استاندارى و اداره امور جامعه فرسوده را به
سوى كياناسلامى و انسانى، با اصول و روشهاى عملى و در جنبه های مختلفی آغاز می
نماید[36]
1-7 سلمان واقدامات فرهنگی
سلمان با الهام
از شیوۀ پیامبر(ص) مسجد را مرکز تعلیم، تربیت، تزکیه، هدایت و پایگاه فعالیت های
اجتماعی ساخته بود و خود در مسجد برای مردم سورۀ یوسف را تفسیر می کرد تا در سایۀ
آن، مردم با درسهای عفت، صداقت و شیوۀ درست حکومت آشنا شوند[37].
2-7 سلمان و پرهیز از زخارف
وقتي سلمان
فارسي به حکومت مداين رسيد، مردم با شور و شوق به استقبال او آمدند و چون اصرار
کردند که از کاخ حکومتي استفاده کند، نپذيرفت. سپس خانه اي بسيار کوچک، آن هم به
اصرار دوستان فراهم ساخت. عبايي داشت که آن هم لباس و هم فرش زير پايش بود. حقوق
خود را ميان فقيران و تهي دستان تقسيم مي نمود و براي تأمين زندگي خود، حصير مي بافت
و مي فروخت. زهد، پرهيزگاري، ساده زيستی و عدالت پيامبر و علي را شيوه زندگي خود
قرار داده بود و مي گفت: «پيامبر، نان جو مي خورد و لباس خشن مي پوشيد و به تهي
دستان نزديک مي شد».
3-7 سلمان و ارتزاق از دسترنج خود
«حسن بصرى» مىگويد: حقوق ساليانه سلمان از صندوق بيت
المال، پنج هزار درهم بود، كه هر گاه حقوق خويش را دريافت مىداشت، آن را در راه
خدا به نيازمندان «انفاق» مىكرد و چون در مدينه «زنبيل بافى» آموخته بود، در
مداين نيز«زنبيل» مىبافت و آن را مىفروخت و از درآمد «زنبيل بافى» زندگى خود
را تامين مىنمود. از كسى چيزى نمىگرفت، و مىگفت: لا احب ان آكل الامن عمل يدى [38]. دوست نمىدارم جز از دسترنج كار خود، ارتزاق كنم. «عبدالله
بن عمر» هم روايت كرده است: سلمان آنگاه كه امير مداين بود، زنبيلبافى مىكرد و
آن را مىفروخت و از در آمد آن زندگى خود را تامين مىكرد و مىگفت: دوست نمىدارم
به غير از دسترنج خويش، زندگى خود را اداره نمايم. سلمان «زنبيل بافى» را در
مدينه آموخته بود [39].
4-7 سلمان و یاری رساندن به محرومان
سلمان، همواره مستمندان
را به زندگی امیدوار می کرد و با آنان همراه و همراز می گردید. از او نقل کرده اند
که به او گفتند: «چرا از امارت ناخرسندی؟» پاسخ داد: « به خاطر حلاوت رسیدن به آن
و مرارت جدایی اش». یعنی ریاست هم در نهایت، ناپایدار است. پس نمی توان به امر
ناپایدار دل بست. آن که به ریاست دل می بندد، همانند طفلی است که از شیر جدایش می
کنند و برای از دست دادن ریاست هم احساس تلخی می کند. بنابراین باید به چیزی دل
بست که پایدار باشد. يك روز مردى از
«قبيله شبام» در حالى كه بار كاهى را به دوش دارد و از حملآن ناتوان گرديده، با
سلمان برخورد مىكند و از سلمان مى خواهد تا بار او را به دوش گيرد و به مقصد
برساند. سلمان هم اين درخواست را مى پذيرد و بار مرد ناتوان را به دوش مىگيرد و
به راه ادامه مىدهد. اما وقتى مردم سلمان را در آن وضع مىبينند و احترام مىكنند
و به مرد شبامىاطلاع مىدهند که وى امير مداين است، آن مرد شرمنده و خجالت زده
مىشود و عذر خواهى مىكند! و مىخواهد بار را از سلمان بگيرد. ولى سلمان نه تنها
عذر خواهى مرد را مىپذيرد، بلکه او را هم مورد ملامت قرار نمىدهد و بار را نيز
تحويل او نمىدهد و بالاخره بار او را به منزل مىرساند [40].
5-7 سلمان و درس فروتني
رفتار سلمان،
چنان متواضعانه و زندگياش چنان ساده بود که غريبهها، هرگز درنمييافتند که او
حاکم شهر است. روزي سلمان، در راه ميرفت. مردي را ديد که از شام می آيد و بار
خرما و انجير به دوش دارد. مرد شامي که از به دوش کشيدن بار سنگين، خسته شده بود،
با ديدن سلمان که ظاهري ساده و فقيرانه داشت، به خيال اينکه او باربر است، صدايش
کرد تا در رساندن بار به مقصد، به او کمک کند و اجرتي بگيرد. سلمان بار را به دوش
گرفت و همراه مرد شامي به راه افتاد. مردم در برخورد با سلمان سلام ميکردند و از
او به عنوان امير ياد ميکردند و عدهاي به سرعت به طرف سلمان آمدند تا بار را از
او بگيرند. مرد غريب شامي که تازه فهميده بود اين عابر و رهگذر، امير مدائن،
سلمان فارسي است، با وحشت و خجالت و عذرخواهي فراوان براي گرفتن بار از امير، پيش
آمد. ولي سلمان قبول نکرد و گفت: «بايد بار را تا مقصد برسانم!...». آنگاه فرمود:
«در اين حمل بار سه ويژگي وجود دارد و به همين سبب من اين بار را برايت حمل کردم.
نخست اينکه کبر را از من دور ميکند. دوم اينکه يکي از مسلمانان را در مورد حاجتي
که داشته ياري کردهام و سوم اينکه اگر من اين بار را برايت نميآوردم، ممکن بود
فرد ديگري که از من ضعيفتر است، ناگزير شود اين بار را حمل کند»[41].
6-7 نامه پندآموز سلمان
زماني که سلمان
در مدائن بود، نامهاي از ابودرداء دريافت کرد که در آن زمان، او از سوي عمر مسؤوليت
قضاوت در شام را برعهده داشت. ابودرداء در نامه نوشته بود: سلام بر تو. بعد از
آنکه از همديگر جدا شديم، خداوند ثروت و فرزنداني به من بخشيده است و در سرزمين
مقدس (شام و بيتالمقدس) سکونت کردهام. سلمان در پاسخ او چنين نوشت: «سلام بر تو،
براي من نوشتهاي که خداوند ثروت و فرزند به تو بخشيده است. ولي بدان که سعادت در
افزايش ثروت و فرزند نيست. بلکه سعادت در افزايش بردباري است. همچنين در آن زمان
است که علم تو برايت سودمند باشد. نوشتهاي که در آن سرزمين مقدس (بيتالمقدس و
اطراف آن) زندگي ميکني. ولي اين را بدان که سرزمين براي کسي جانشينِ عمل نميشود.
کارهاي نيک انجام بده، آنگونه که گويي عمل خود را ميبيني. خودت را آماده مرگ کن،
گويا که در حال مرگ هستي و بايد از اين دنيا بروي.» سلمان حکيم در نامه ديگري براي
ابودرداء چنين نگاشت: «زمين کسي را مقدس نميکند، بلکه رفتار انسان است که به او
قداست ميبخشد»[42].
8- وفات سلمان
پايان زندگي هر کس، به مرگ اوست جز مرد حق، که مرگ
وي آغاز دفتر است
سلمان در زمانی که استاندار مداين بود، در آن شهر بيمار شد
و زمان مرگ او رسيد. به او گفتند: «در چه حالي؟» گفت: «حالا که مي ميرم، مي ترسم
نزد پيامبر(ص) شرمسار باشم و آن طور که توصيه نموده، عمل نکرده باشم.» پرسيدند:
«چه توصيه اي نموده؟» گفت: «رسول خدا (ص) در حجة الوداع به همه سفارش نمود که بايد
نصيب شما از دنيا هم چون ره توشه يک مسافر باشد». گفتند: «سلمان تو که همين طور
زندگي مي کني» گفت: « من نه بساطي دارم و نه فرش و کوزه و کاسه اي». اين سخن در
هنگام مرگ، نشان از ايمان ژرف سلمان و زهد بي مانند او دارد.
9- بحث و نتیجه گیری
سلمان فارسي
شخصيت جهان اسلام است که تمام مذاهب اسلامي براي وي احترام قايلند. اين صحابي جليل
القدر رسول گرامي اسلام، بعد از رحلت مولاي خود به وصي و جانشين بحق ايشان، اقتدا
كرد و لحظه ای از علي (ع)، دور و جدا نشد و به فرمایش امام جعفر صادق (ع)، او هواي
اميرالمومنين (ع) را بر هواي نفس خود ترجيح مي داد. سلمان، این يار راستين
پيامبر(ص) پس از رحلت آن حضرت، سعي در زنده نگه داشن سنت و سيره رسول خدا (ص)
داشت. دوران استانداري او در مدائن، آميخته با زهد و تقوا و اخلاص بود و با عدالتي
مثال زدني که نشأت گرفته از راه و روش امام علي(ع) بود، حکومتی سراسر حکمت، عبرت،
تعهد و مسؤوليت را به نمايش گذاشت که مي تواند به عنوان يک الگوي ناب، مورد
استفاده و بهره برداري جوامع امروز بشري قرار گيرد.
منابع و مآخذ
*عضو هیأت علمی و رئیس
آموزشکده فنی و حرفه ای سما واحد کازرون
38. الاستيعاب،
ج 2، ص 59، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 35
39. بحار
الانوار، ج 22، ص 390
40. فتاوى صحابى كبير ص 88، صفوة الصفوة، ص 1، ص 291
41. جواد محدثي، سلمان فارسي، قم، دفتر تبليغات، 1371،ص
53
42. مهاجر حقيقت،
ص 124
بسیار عالی ،جامع وکامل
با تشکر از دوست عزیز جناب مهندس بازیاری