زندگينامهي شهيد مسعود طاهري
مسعود طاهري فرزند دكتر محمدحسن طاهري در تاریخ 17 فروردین ماه 1347 مصادف با هفتم محرم دیده به جهان گشود از همان ابتدا با مطالعه و اخلاق نیک خود استعدادهای خود را به منصهي ظهور گذاشت. او بسیار محتاط بود که اوقات خود را بیهوده تلف نکند.
وي سطوح تحصیلی خود را با رتبههای بالايي پشت سر ميگذاشت. او علم را بطور عمیقی مطالعه میکرد و اغلب در بعضی از مسائل دست به تحقیقات و ابتکاراتی میزد اما با اي وجود درس را هیچگاه برای مدرک نخواند.
در کنار تمامی این مسائل به فکر انقلاب و اهداف اسلام و رهبر بود و سعی او بر ادامهي راه امام ملموس بود لذا در نمازهای جمعه و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در مدرسه و مسجد و فعالیتهای دیگر در پایگاه مقاومت پیشتاز بود.
در جمع خانواده علاقه شدیدی به خدمت به پدر و مادر داشت. او پس از اخذ دیپلم و شرکت در کنکور سراسری سال 65-66 با رتبه اول راهی دانشکدهي صنعتی شریف در رشته برق و الکترونیک شد اما از آنجا که علاقه شدیدی به رفتن به جبهه داشت با فرصتی که یافت این خواسته را عملی ساخت.
فضای پاک و منور جبهه به سرعت در روان مستعد او رشد کرد و او را به کمال رساند تا آنجا که در عملیات کربلای 4 در سمت آر.پی.جی زن گردان امام حسن لشکر 19 فجر در شب عملیات در تاریخ 4/10/65 در جبههي شلمچه به درجهي رفیع شهادت نائل شد و این کالبد زمینی را رها ساخت و پروازکنان به خلوتگاه آسمانی عشق رهسپار گشت.
وصيتنامهي شهيد مسعود طاهري
«وَ لا تَحْسَبَنَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً- بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»
به نام خداوند بخشاینده مهربان، به نام او که نهایت رحمت و لطف را برای بندگانش دارد و برای بندگانش امری بد مقرر نمیکند.
با سلام خدمت ولیعصر (ارواحنا لمقدمه الفداء)، سلام خدمت او یگانه منجی عالم بشریت، سلام خدمت سرلشکر سپاه اسلام و با درود بیپایان خدمت رهبر کبیر انقلاب، این درهم شکننده و درهم کوبنده ظالمان، این روح برخواسته از عمق جان مستضعفان جهان و به امید پیروزی نهايي رزمندگان اسلام
شاید در این لحظه که این وصیتنامه را مطالعه میکنید جسم خاکی من زیر خرمنها خاک مدفون. در این لحظه که مشغول به نوشتن وصیت شدم هیچ فکر نمیکنم که لیاقت شهادت پیدا کنم، اما در این دیار خاکی تنها چیزی که از همه چیز حقتر است مرگ و دل کندن از این دنیا و شاید چیزی که قبول آن برای فرزندان آدم ابوالبشر سختتر از همه چیز است همین واقعیت مرگ.
آدم میمیرد، چه درس خوانده باشد چه نخوانده باشد، چه از شیرینیهای زندگی استفاده کرده باشد و چه نکرده باشد و خوشا بحال آن کسانی که کمتر شیرینی و حلاوت دنیا را چشیدهاند که مرارةالدنیا حلاوة الآخره و حلاوة الدنیا مرارة الاخرة حال آنانکه شهید شدند نیکو معاملهای با خدا کردهاند و به فیض عظیمی رسیدهاند.
شهید راحت جان میدهد شاید تنها مسئلهای که مشکل شهید است مسئله فشار قبر است که بزرگترین دلیل آن بداخلاقی و بدخلقی است، حال نمیدانم چه کنم در خانه گاهی اوقات برخوردم بد بوده است فشار شب اول مرگ را چگونه تحمل کنم. (الله اعلم) میگویند که شهیدان تنها گروهی از مردگانند که روحش هروقت خواست میتواند از عرش به عالم خاک بیاید و بستگانش را ملاقات کند.
میدانم وقتی که لیاقت شهادت را یافتم مادرم خیلی ناراحت میشود. اگر بگویم مادر برای من گریه نکن شاید از من قبول نکند. ولی مادر جان! تنها چیزی که روحم را معذب میکند ناراحتی شما است. اگر گریه برای دوری من میکنید که این جای گریه ندارد چرا که بگفته خداوند من دائم در کنار شمایم و اگر بخاطر بخت بد من گریه میکنید که سخت در اشتباهید. به هر صورت از همگی شما میخواهم که مرا اذیت نکنید.
جای بسی خوشبختی است که همگی حرف مرا میفهمید ولی نمیدانم مشکل سارا (خواهر کوچکم) را چطور حل میکنید. جواب او را چطور خواهید داد. امیدوارم که به خدا، خداوند خودش همه کارها را درست کند.
به هر صورت ما رفتیم تا انتقام پهلوی شکسته حضرت زهرا (س) را بگیریم. ما رفتیم تا انتقام سر بریده سیدالشهداء را بگیریم. ما رفتیم تا علم ابوالفضل العباس را برافرازیم و شما هم در این راه زینبوار راه ما را ادامه دهید.
دست از امام بر ندارید و او را تنها نگذارید به هر صورت قدر این زمانه را بدانید و خدا را بارها و بارها شکر کنید که در این دوره واقعید و ذلت ابرقدرتها و قدرت و شوکت اسلام و کشور اسلامی را میبینید.
سرباز امام زمان بودن آسان نیست. من که خودم را شایسته این مقام نمیدانم ولی شماها سعی کنید سرباز او باشید. سعی کنید نافله شب را بپا دارید و زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره را بخوانید اینها مختصری از شرایط سربازی اوست و دل به این دیار فانی نبسته و این مختصر جان تن خاکی خود را فدای اسلام کنید.
ما از خدا بهترین قضا را خواستیم او شهادت را نصیب ما کرد امیدواریم بخدا که همیشه راضی به رضای دوست باشیم. بقول باباطاهر:
یکی درد و یکی درمان پسندد / یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران / پسندم آنچه را جانان پسندد
توفیق پیدا نشد که در دانشگاه تحصیل کنم و بتوانیم خدمات شایستهای را به این مرز و بوم بنماييم. باشد تا آنها که این راه نرفته ما را ادامه دادند بروند و دین ما را نیز ادا کنند.
از تمام این تفسیرات که بگذریم حقیر چیزی ندارم که بخواهم به کسی ببخشم يا نبخشم تنها مبلغ (1500 تومان) بدهکارم. ولی آدرس آنها را نمیدانم از پدر بزرگوارم که عمری در تربیت ما کوشیده است و وسایل آسایش ما را همواره فراهم کرده است میخواهم تا این مبلغ را به حساب کمیتهي امداد امام واریز کند.
در پایان از همه حلالیت میطلبم. امیدوارم که در دعاهای خود همچنان برای ما طلب مغفرت کنید و سعی کنید که به همه خوبی کنید و مشکلی و ناراحتی برای هم ایجاد نکنید.
امام را دعا کنید.
حقیر مسعود طاهری
در پایان سوره مبارکه عصر برای یادآوری تمام مطالب ذکر میکنم
(التماس دعا)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر».
در رثای شهید مسعود طاهری
گوی سعادت ربود از خم چوگان عشق / شهد شهادت چشید از خم مستان عشق
هرکه در این راه شد همراه افلاکیان / جام بقا نوشد از چشمة جوشان عشق
ساغر نوشین وصل از کف ساقی گرفت / ریخت به پیمانه اش جوهر پیمان عشق
رست ز دام بلاسوی بقا پر کشید / جست سوی لامکان از سر ایوان عشق
از که نشان جویمت ای گهر بی نشان؟ / سالک معراج عرش! ذره رقصان عشق!
پیکر خاکی نهاد راه به افلاک جست / یکسره پران شد از پرش پیکان عشق
حنجر خونین او جام والا سرکشید / بوسه زد از شوق بر خنجر بران عشق
بی سرو دستار شد دور ز اغیار شد / چون دم پرگار شد یکسره حیران عشق
گمشده در دشت شوق در طلب شبنمی / قافله سالار او سرور عطشان عشق
مجمرة عود شد طالع مسعود شد / غلغلة رود شد نکهت جانان عشق
ذبح عظیمی است هان! نطع زمین لاله گون / جوشش جیحون خون از بم احسان عشق
مسلخ شیداييان مشهد گلفام شد / سر بسر اینک ببین لشکر خوبان عشق
روح رحیلان عشق همدم پژواک باد / می شکفد لاله سان از نی نالان عشق
کلک افق می کشد اطلس شنگرف را / سر گلزار طف باز به فرمان عشق
صبح امل میدهد مژده هلا مژده باد! / منتظران! آید آن مطلع خندان عشق
مفرشی از پرنیان بر سر ره گسترید / میرسد از شهر خون خسرو خوبان عشق
روضة رضوان دل مهبط انوار او / گر که تجلی کند شوکت سبحان عشق
تابش خورشید وصل ذره به رقص آورد / واله شود در سما زهرة تابان عشق
طالع فیض ازل رخ بنماید مگر / تا که کند جلوهها مظهر پنهان عشق