پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۱۰۱۲
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۸۷ - ۱۴:۳۲

مقام معظم رهبری در سال 83 در جمع مدیران سازمان صدا و سیما بیاناتی ایراد فرمودند كه در آن نكات متعدد و مهمی به مدیران رسانه ملی گوشزد شد كه تاكنون نیز محورهای مختلف این بیانات مورد استناد فعالین فرهنگی و دانشجویی در مطالبه از مدیران صدا و سیما قرار دارد.


به گزارش خبرگزاری فارس، مشروح بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما‏‏ كه یازدهم آذرماه سال 83 انجام شد و محورهای مختلف این بیانات تا كنون مورد استناد فعاین فرهنگی و دانشجویی برای مطالبه از مدیران صدا و سیما بوده است بدین شرح است:

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

* كارزارِ تمام عیار تبلیغی‏
خیلی خوشحالیم كه بحمداللَّه یك‏بار دیگر توفیق پیدا كردیم خدمت شما برسیم. اگر من این مجال را می‏داشتم كه با جمعی كه این‏جا تشریف دارند، یك‏به‏یك گفتگو كنم و نقاط نظر شما را - كه می‏دانم در زمینه‏های مختلف، نظرات خوبی در مجموعه‏ی شما وجود دارد - بشنوم، مطمئناً این كار را می‏كردم. متأسفانه مجالهای ما كم است؛ این هم یكی از محرومیتهای ماست كه نتوانیم از امثال شماها بهره ببریم. در جلسه‏ی چند ماه قبل از این، كه با جمع شما در صدا و سیما داشتیم - و علی‏الظاهر خیلی از شما آقایان هم در آن‏جا تشریف داشتید - راجع به رسانه‏ی ملی و صدا و سیما كلیاتی را عرض كردیم؛ مسأله‏ی پیام و رساندن و پردازش و همه‏گیر كردن آن، و این‏كه امروز ما در یك پیكار و كارزارِ تمام عیارِ تبلیغی در دنیا هستیم.
امروز شاید یك مقدار ریزتر و جزئی‏تر وارد برخی از مسائل شویم. البته من عذرخواهی می‏كنم از این‏كه شماها روی زمین نشسته‏اید و ممكن است پاهایتان درد بیاید و خسته شوید؛ این هم یكی از محدودیتهای ماست. ای كاش شما روی صندلی راحتی لمیده بودید و ما نگران نبودیم كه اگر جلسه طول كشید، خسته می‏شوید. به‏هرحال تحمل كنید.

* جایگاه رسانه‏ی ملی‏
مسأله‏ی اصلی این است كه ما جایگاه كشور و نظام جمهوری اسلامی را در جغرافیای بشری عالم بشناسیم و ببینیم در جبهه‏بندی‏های بسیار وسیع و متنوع و پیچیده‏یی كه در دنیا وجود دارد، ما كجا قرار داریم. وقتی به این نكته توجه شد، نقش رسانه‏ی ملی در این مجموعه، بیشتر بارز و آشكار خواهد شد.

* چگونگی برخورد مردم با اشغالگر
من تشبیهی می‏كنم: یك شهر اشغال شده یا در حال اشغال را در نظر بگیرید - فرض كنید بصره یا كابل - شهری كه نیروهای نظامی دشمن و بیگانه‏یی یا وارد آن شده و آن‏جا را اشغال كرده، یا در حال اشغال آن است و دارد پیشروی می‏كند. مردمی كه در این شهر هستند، به‏طور منطقی چند دسته خواهند شد:
یك دسته كسانی هستند كه از پیش با اشغالگر تفاهم كرده‏اند؛ الان هم به استقبالش می‏روند؛ از آمدن او هم برای خودشان سودی تصور می‏كنند و با او همكاری می‏كنند. اسم اینها را مثلاً گروه خائنین بگذاریم.
یك دسته كسانی هستند كه این كار را نكرده‏اند؛ استقبال نمی‏كنند، اما الان كه دشمن دارد می‏آید یا آمده است، فرصت‏طلبی می‏كنند و می‏روند خود را به او نزدیك می‏كنند و به او كمك می‏رسانند؛ به امید این‏كه از او كمكی، سایه‏ی دستی و توجهی دریافت كنند. اسم این گروه را فرصت‏طلبان بگذاریم.
یك گروه به‏طور طبیعی حال و حوصله‏ی این كارها را ندارند؛ یا ترسو هستند، یا جبان هستند، یا آگاهی لازم را ندارند؛ بنابراین در خانه‏ها می‏مانند و تسلیم سرنوشت می‏شوند.
یك گروه احتمالاً یا منطقاً كسانی هستند كه تحت تأثیر تبلیغات اشغالگر قرار می‏گیرند؛ چون اشغالگر بالاخره با خودش تبلیغاتی دارد، كاغذهایی پخش می‏كند، بلندگوهایی روشن می‏كند و به نحوی حضور خود را توجیه می‏كند. این افراد تحت‏تأثیر قرار می‏گیرند و می‏گویند حضور دیگران چه عیبی دارد. بنابراین آنها هم این‏گونه تسلیم می‏شوند.
یك گروه هم، احتمالاً یا می‏توان گفت غالباً كسانی هستند كه ایستادگی می‏كنند. ایستادگی آنها ناشی از این است كه می‏دانند اشغالگری به زیان آنهاست؛ می‏دانند از بین رفتنِ هویت ملی چه معنای مصیبت‏باری برای یك مجموعه‏ی ملی دارد؛ می‏دانند كه اشغالگر وقتی خوب مسلط شد، به هیچ كس و به هیچ چیز رحم نخواهد كرد؛ بنابراین عشق به خانه و شهرِ خودشان، آنها را از خانه بیرون می‏كشاند و مشغول مقاومت می‏شوند. البته بعضی‏ها فقط از خانه‏ی خودشان دفاع می‏كنند؛ بعضی‏ها همتشان بیشتر است و از محله یا كل شهر دفاع می‏كنند؛ طبعاً این گروه می‏شوند آماج اصلی دشمن. دشمن همه‏ی امكاناتش را بسیج می‏كند برای این‏كه این گروه را از سر راه خود بردارد.

* واقعیت‏های تاریخی‏
مطالبی كه عرض می‏كنیم، تخیل نیست؛ واقعیتی است كه تقریباً در سراسر دنیا اتفاق افتاده. نمی‏خواهیم گذشته‏های خیلی دور را در تاریخ كاوش كنیم؛ اما در یكی دو قرن اخیر شما ماجراهای فراوانی را شنیده‏اید. در آسیا، در آفریقا، در قاره‏ی امریكا و در كشور كنونی امریكا، همین اتفاق افتاد. به تعبیر خودشان كُت‏سرخ‏ها - یعنی سربازان انگلیسی اشغالگر - آمده بودند و كشور در اختیار آنها بود؛ عده‏یی تسلیم و سازگار و كمك‏كار آنها بودند، یك عده هم ایستادگی می‏كردند - ماجراهای جورج واشنگتن و وقایعی كه لابد در تاریخ و رمانها خوانده‏اید یا در فیلمها دیده‏اید - و بالاخره هم پیروز شدند.

* ایستادگی هند در برابر انگلیس‏
در آسیا، هندوستان از همین قبیل است؛ نود سال - از 1857 تا 1947 - با انگلیسی‏ها جنگیدند و مبارزه كردند. آن‏جا هم یك عده سازشكار بودند، یك عده مسالمت‏آمیز برخورد می‏كردند، یك عده در خانه‏ها بودند؛ اما یك عده هم جنگیدند و بالاخره پیروز شدند؛ گاندی رهبر كشور شد؛ جواهر لعل نهرو رئیس مقتدر دولت استقلال شد و تا امروز هند یكی از كشورهای سرافراز در دنیاست؛ كشوری است كه با یك میلیارد جمعیت دارد حركت و پیشروی می‏كند و مشكلات خودش را یكی پس از دیگری پشت سر می‏گذارد.
در جنگ جهانی دوم، در پاریس و اروپای شرقی و رومانی هم این اتفاق افتاد؛ در جاهای دیگر هم این اتفاق افتاده است؛ در آسیا هم فراوان این اتفاق افتاده است.

* برتری قدرت مقاومت‏كننده‏
در مقابل نیروی اشغالگرِ مسلطی كه قدرت او با قدرت نیروی مقاومت كننده‏ی داخل شهر یا داخل كشور قابل مقایسه نیست و اشغالگر خیلی قوی‏تر است، در عین‏حال ایستادگی و غیرت و ایمان آن جمعیت بر قدرت ظاهری اشغالگر فائق می‏آید و بُرد را آنها می‏كنند، نه آن چند گروهی كه فرصت‏طلب بوده و با دشمن سازش و همكاری كرده‏اند؛ اینها جزو اولین كسانی خواهند بود كه توی سرشان می‏خورد.

* اولین ضربه‏ی اشغالگر
رمان‏نویس معروف رومانیایی - زاهاریا استانكو(1) - كتابی دارد؛ نمی‏دانم شماها خوانده‏اید یا نه. من این كتاب را سالها پیش خوانده‏ام. داستان، مربوط به اشغال بخارست به‏وسیله‏ی آلمانی‏هاست. یك عده به جنگل می‏روند و مبارزه می‏كنند و بالاخره هم پیروز می‏شوند - البته به دنبال شكست آلمان در كل جنگ - یك عده هم در داخل فرصت‏طلبی می‏كنند و اشغالگر اولین ضربه را به اینها می‏زند. ماجرایی در آن‏جا نقل می‏شود كه واقعاً هیچ وقت یادم نمی‏رود.

* تكرار وقایع گذشته‏
این، تصویر نه چندان دور از ذهنی است كه همه‏ی ما در مقابل خود داریم. شما این تصویر را در سطح بین‏المللی توسعه دهید؛ واقعه‏یی است كه در حال حاضر هم دارد اتفاق می‏افتد. الان منطقه‏ی خاورمیانه، یا بگویید منطقه‏ی اسلامی - خاورمیانه و شمال آفریقا - حكم همان شهری را دارد كه دشمن آن را اشغال كرده یا در حال اشغال است.

* تفاوت اشغال سنتی و جدید
البته این نوع اشغال با اشغالِ سنتی نظامی قدیم تفاوت دارد؛ سیطره‏ی فرهنگی و اقتصادی و سیاسی كامل است؛ حتّی در مواردی ممكن است بدون حضور اشغالگر باشد؛ مگر این‏كه حضور نظامی یا حضور فوق‏العاده لازم باشد؛ این اتفاق الان دارد می‏افتد. این‏كه من منطقه را مثال می‏زنم، چون نمی‏خواهم ماجرا را باز كنم؛ والّا اگر ما به سمت اقصای آسیا یا امریكای لاتین برویم، آن‏جا هم همین قضایا با كم و بیش تفاوتهایی وجود دارد؛ منتها من می‏خواهم منطقه‏یی كه مورد ابتلای خودمان است و وحدت خاصی دارد، مطرح كنم.

* زرسالاران اقتدارطلب‏
الان اشغالگر - مثل همان اشغالگری كه بخارست یا پاریس یا فلان كشور را تصرف كرده بود - در حال اشغال تدریجی است. این اشغالگر كیست؟ پاسخ این نیست كه این اشغالگر دولت امریكا یا فلان دولت دیگر است؛ نه، این اشغالگر یك طبقه‏ی اجتماعی است؛ طبقه‏یی كه دولت امریكا و دولتهای دیگر را به قدر توانایی و قدرت خود و آمادگی آنها دارد هدایت می‏كند. البته در بافت و ساخت این دولتها هم بدون شك افراد این طبقه حضور دارند؛ اما هدایت، هدایت یك دولت نیست؛ هدایت یك مجموعه‏ی طبقاتی است، كه اگر بخواهیم در یك عبارت برای اینها اسم معین كنیم، باید بگوییم "زرسالارانِ اقتدارطلب". هدفشان هم سیطره بر منابع حیاتی و مالی همه‏ی دنیاست.

* الزامات سلطه‏ی جهانی‏
البته این سیطره، یك الزامات سیاسی دارد كه همان نظم نوین جهانی است؛ یك الزامات علمی و اداری دارد كه بتدریج خود را به آن نزدیك می‏كنند. مسأله‏ی جهانی‏سازی كه امروز در تجارت، پول، فرهنگ و شبكه‏های فرهنگی - مثل اینترنت و مانند آن - مطرح است، همه دانسته و نادانسته در خدمت این مجموعه‏ی طبقاتی است. البته تحلیل جامعه‏شناختی اینها خیلی دقیق، ریز و مفصل است.

* ایستادگی جمهوری اسلامی‏
جمهوری اسلامی همان گروه مقاوم است. خیلی‏ها فرصت‏طلبی كردند؛ خیلی‏ها خیانت كردند و از پیش با دشمن ساختند - نظامها را می‏گوییم؛ فعلاً به ملتها كاری نداریم - خیلی‏ها خودشان را كنار كشیدند و به بستر عافیت رفتند، به خیال این‏كه زندگی را بگذرانند؛ خیلی‏ها فریب خوردند و شعارها و حرفها و تبلیغات را پذیرفتند. یك گروه هم ایستاده و می‏داند این سیطره به زیان اوست؛ می‏داند این سیطره، او و منطقه را مصیبت‏زده و بدبخت خواهد كرد؛ می‏داند اگر این سیطره كامل شود، صد سال - شاید هم بیشتر - مجموعه‏ی بشری عظیمی كه در این منطقه زندگی می‏كند، از كاروان علم و تمدن و معرفت و خوشبختی دور خواهد ماند؛ می‏داند كه این سرآغاز و دهلیز یك استعمارِ تعریف نشده است.

* استعمارِ فرانو
استعمار را برای ما تعریف كردند، استعمار نوین را هم در كتابهای گوناگون برای ما تعریف كرده‏اند؛ اما استعمار را وقتی تعریف كردند كه سالهای متمادی از آن گذشته بود. استعمار نو را هم جامعه‏شناس‏های دنیا زمانی برای ما تعریف كردند كه سالهای متمادی از آن گذشته بود. استعماری كه امروز مطرح است، بالاتر از نو است؛ كاملاً جدید است؛ استعمار تازه‏یی كه ملتها را در چنبره‏ی خودش گرفتار می‏كند و مجال تكان خوردن را به آنها نمی‏دهد و دقیقاً باید طبق میل همان مجموعه عمل شود. در این ذیلِ بشری - كه میلیاردها انسان در آن‏جا حضور دارند - گرسنگی و فقر و بیسوادی و ناكامی و محرومیت در حد اعلی‏ وجود خواهد داشت. در رأس، حد اعلای كامیابی و سلطه و اقتدار زر و زور وجود خواهد داشت؛ قدر متوسطی هم وجود دارند كه به نحوی زندگی خود را می‏گذرانند. چشم‏انداز و چیزی كه در نهایتِ این سیطره و سلطه پیش‏بینی می‏شود، این است. لذا مجموعه‏ی غیور ِ با ایمانِ توانای آگاه از جوانب امر كه مقابل این حادثه ایستاده، ایران اسلامی است.

* ایستادگی در برابر سیطره و تجاوز
البته این صرفاً یك تشبیه است؛ یعنی جمهوری اسلامی به عنوان یك نظام، با همراهی اكثریت بزرگی از مردم، داخل این تعریف است؛ اما در جاهای دیگر، نظامها مشمول این حُكمند؛ مردم غالباً یا بی‏خبرند و یا احساسات دگرگونه‏یی دارند؛ بنابراین بحث مردم نیست. البته در آرایش و نظم و ساخت علمی، این كلمات معانی قوی‏تر و شكل روشن‏تری پیدا می‏كند. امروز وضع جمهوری اسلامی این است: ایستادگی در مقابل یك حركت متجاوزانه‏ی سیطره‏خواهانه‏ی همه‏جانبه.

* پیروزی در همه‏ی میدانه
این ایستادگی فقط مربوط به امروز نیست؛ ما بیست‏وپنج سال است كه ایستاده‏ایم. آن روز به آقای چاوز(2) هم گفتم، اعتقاد من این است كه در همه‏ی میدانهایی كه آنها با ما پنجه درافكندند و مقابله كردند، ما پیروز شدیم. پیروزی به یكی از دو معنا؛ یا ما فائق آمدیم و غلبه كردیم، یا نگذاشتیم طرف مقابل پیروز شود و او را ناكام گذاشتیم. در همه‏ی تجربه‏های بیست‏وپنج سال گذشته، وضعیت از این قرار است.

* من سر تا پا امیدم‏
امروز هم وقتی به خودمان نگاه می‏كنیم، من سر تا پا امیدم. من با جزئیات مسائل كشور آشنایم و ضعفها و كاستی‏ها و ضعف مدیریت‏ها و ضعف تصمیم‏گیری‏ها را می‏شناسم؛ اما در مقابل آن آنقدر نقاط قوت و رویش‏زا وجود دارد كه احساس می‏كنم ما در بسیاری از موارد فقط یك "بسم‏اللَّه" و یك حركت لازم داریم. گاهی در همین زمینه‏ها كوتاهی می‏كنیم؛ حركت نمی‏كنیم یا دیر حركت می‏كنیم؛ لذا پدیده‏یی پیش می‏آید؛ لیكن در همه‏ی زمینه‏ها ما توانایی اقدام و حركت داریم.

* تمام آفاق روی ما گشوده است‏
ما از لحاظ انسانهای با فكر، سرمایه‏یی غنی داریم. استعدادها در میان ما خیلی زیاد است؛ از لحاظ مدیران و مدیریت‏های كلان. ما انسانهای باتجربه و قابل اعتمادی داریم. از لحاظ ابتكار و نوآوری، انسانهای بااستعداد و شجاعی داریم. تمام این آفاق روی ما گشوده است؛ لذا ما اعتماد به نفس داریم، ما روحیه داریم، ما احساس می‏كنیم می‏توانیم. ما می‏توانیم گره‏های خود را باز كنیم؛ ما می‏توانیم مشكلات اقتصادی را برطرف كنیم؛ ما می‏توانیم صدای رسای خود را با محتوای درست در همه‏جا مطرح كنیم؛ اینها توانایی‏های ماست. باید "بسم‏اللَّه" بگوییم و دست به زانو بگیریم و راه بیفتیم.

*جنگ رسانه
در این وضعیت، رسانه‏ی ملی چه جایگاهی دارد؟ ببینید نقش رسانه‏ی ملی در چنین وضعیتی چقدر اهمیت پیدا می‏كند. آن روز بنده در آن جلسه گفتم،(3) شماها هم خودتان بهتر از من می‏دانید؛ امروز جنگ دنیا، جنگ رسانه‏هاست. پیشرفت كارها و سیاستهای بین‏المللی دستگاه‏های مختلف و جبهه‏های گوناگون، به‏وسیله‏ی تبلیغ، خبرسازی، مفهوم‏سازی و تبیین‏های درست و نادرست - یعنی راست و دروغ - دارد انجام می‏گیرد. تبلیغات، هم قبل از یك حركت نظامی و اقتصادی، هم در اثنای آن، هم بعد از آن، نیاز وافر دستگاه‏هایی است كه می‏خواهند در دنیا فعال باشند؛ لذا سرمایه‏گذاری هم می‏كنند، فكر هم مصرف می‏كنند و دانش هم به‏كار می‏برند، برای این‏كه بتوانند این را گسترش دهند.

* ما آماج تهاجم دشمن هستیم‏
یكی از كارهای بسیار مهمی كه امروز در دستور كار آنهاست، تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی به كشور ماست. امروز این تهاجم، اوج تهاجم فرهنگی است. البته مخصوص كشور ما نیست؛ در همه‏جا اینها دارند كار فرهنگی می‏كنند؛ منتها ما آماج هدف آنها هستیم. بسیاری از هدفهای استكبار جهانی در زمینه‏های تبلیغی و فرهنگی و رسانه‏یی متوجه به ماست؛ ما باید در مقابل اینها خود را مجهز كنیم.

*نقش دوگانه‏ی رسانه‏ی ملی‏
رسانه‏ی ما، هم باید ناظر باشد به خنثی كردن كار دشمن در داخل، هم باید ناظر باشد به ضربه‏زدن به دشمن در فضای عمومی. می‏بینید رسانه ملی چه نقش مهمی دارد. به‏نظر من همه‏ی تلاشها و كارهایی كه در كشور صورت می‏گیرد، به یك معنا، یك طرف؛ كار رسانه‏ی ملی - یعنی صدا و سیما - طرف دیگر. اینها دو جریان هستند؛ والّا اگر خیلی كار انجام بگیرد، اما رسانه‏ی ملی فعال نباشد، تأثیرش بسیار كمتر از چیزی خواهد بود كه باید باشد. بنابراین نقش رسانه، به همین ترتیبی كه عرض شد، بسیار مهم است.

* مأموریتِ محوری رسانه‏ی ملی‏
ما یك مأموریتِ محوری برای رسانه‏ی ملی قائل هستیم، كه الزاماتی دارد و این مأموریت ملی اهداف كلانی را هم با خودش همراه دارد. به‏نظر ما آن مأموریتِ محوری عبارت است از مدیریت و هدایت فكر، فرهنگ، روحیه، اخلاقِ رفتاری جامعه، جهتدهی به فكر و فرهنگ عمومی، آسیب‏زدایی از فكر و فرهنگ و اخلاق جامعه، تشویق به پیشرفت - یعنی روحیه‏دادن - و زدودن احساس عقب‏ماندگی.

* القاء احساس عقب‏ماندگی‏
امروز یكی از شگردهای مهم دشمن، تزریق و القاء احساس عقب‏ماندگی و ناتوانی است. ما در كشور سی‏وپنج میلیون جوان داریم. نخیر؛ بدانند ما به‏هیچ‏وجه عقب نمانده‏ایم. آن روز آقای رئیس‏جمهور برای من می‏گفت - البته گزارش عمومی نبود؛ بنده خودم گزارشهای زیادی دارم - مجموعه‏ی دستاوردهای ما در ده، بیست سال اخیر، از همه‏ی آنچه در كشورهای شبیه خودمان - از جمله همه‏ی كشورهای منطقه - اتفاق افتاده، بالاتر است. این، مسأله‏ی خیلی مهمی است. البته گزارشهایی هم كه به بنده داده شده، همین را تأیید می‏كند. راجع به یك كشور از كشورهایی كه ایشان ذكر می‏كردند، فقط یك مورد به عنوان سؤال و ابهام برای من مطرح بود، كه بنا شد آن را هم تحقیق كنند و به من بگویند. ما به‏هیچ‏وجه نباید این احساس را داشته باشیم، و جوان ما نباید احساس كند كه عقب‏مانده است؛ باید احساس كند كه دارد حركت می‏كند، می‏تازد و جلو می‏رود؛ عملاً به این كار، به این پیشرفت، به این تازش و به این رو به جلو حركت كردن تشویق شود.

* الزامات مأموریت رسانه‏ی ملی‏
این مأموریت الزاماتی دارد. رسانه‏ی ملی اگر بخواهد به عنوان مهمترین ابزار فرهنگی در كشور، از عهده‏ی این كار بربیاید، باید این چیزها را در خودش تأمین كند: امین نظام باشد، مورد اعتماد مردم باشد، برخوردار از مزیتهای رقابتی باشد. امروز رقبای ما زیادند؛ چه رقبای منطقه‏یی، چه رقبای بین‏المللی. ما باید در مقابل این رقبا خود را از مزیتهای رقابتی برخوردار كنیم. ظرفیت بالا در كمّ و كیف محصولات، هر دو مورد نظر است. نباید كمیت، كیفیت را تحت‏الشعاع قرار دهد، و بعكس.

* آرایش رسانه‏یی كارآمد
الزام دیگر این مأموریت، داشتن آرایش رسانه‏یی كارآمد در عرصه‏ی استانی و ملی و بین‏المللی است؛ همین نكته‏یی كه آقای ضرغامی اشاره كردند و گفتند در جاهایی از كمترین حقشان نمی‏توانند برخوردار باشند؛ یعنی شنیدن صدای انقلاب و دیدن چهره‏ی انقلاب. در این‏جا آرایش ما ضعیف است. البته بسیاری از این ضعف‏ها به بیرون از سازمان مربوط می‏شود، كه آن هم موضوع دیگری است و باید جداً تعقیب كنیم.
آرایش سازمانی و رسانه‏یی ما باید به‏گونه‏یی باشد كه بتوانیم همه‏ی كشور را در همه‏ی ابعاد بپوشانیم. این آرایش باید كارآمد باشد؛ دارای قدرت انعطاف برای انطباق با شرایط گوناگون و پیش‏بینی نشده باشد؛ در برخورد با مسائل گوناگون، توانایی، سرعت و چالاكی داشته باشد؛ بتواند موضع خودش را اتخاذ كند و كارساز باشد.
اگر این چیزها تحقق پیدا كند - كه هر كدام از اینها شرایط و مقدماتی دارد و باید هم این مقدمات فراهم شود و تحقق پیدا كند - آنگاه شما خواهید توانست هدایت و مدیریت افكار عمومی را از لحاظ فرهنگ و اخلاق و رفتار و روحیه و امثال اینها كاملاً در دست داشته باشید؛ هیچ‏كس نمی‏تواند با شما در این زمینه رقابت كند.

* هدفهای كلان رسانه‏ی ملی‏
هدفهای كلان ما در این زمینه چیست؟ اول، ارتقاء معرفت دینی روشن‏بینانه. من روی عنوان "روشن‏بینانه" تكیه می‏كنم. معرفت دینی باید ارتقاء و گسترش پیدا كند؛ اما یك معرفت روشن‏بینانه و آگاهانه.
دوم، رفتار دینی مخلصانه. باز روی كلمه‏ی "مخلصانه" می‏خواهم تكیه كنم. رفتارهای دینی می‏تواند ریاكارانه و متصنعانه و ظاهرسازانه باشد، می‏تواند مخلصانه باشد. ما باید مردم را به رفتار و عمل دینی - یعنی عمل صالح - بكشانیم و این عمل، مخلصانه از آنها صادر شود.
سوم، ریشه‏دار كردن شناخت و باور به ارزشها و بنیانهای فكری انقلاب و نظام اسلامی. صرف این‏كه ما در زمینه‏ی انقلاب و نظام، چیزهایی را كلیشه‏یی و شعاری تكرار كنیم، كافی نیست؛ باید نسبت به این شعارها در مردم باور حقیقی به‏وجود بیاید؛ این، كار رسانه‏ی ملی است.
چهارم، مصونیت دادن به ذهن جامعه از تأثیر مخرب تهاجم فرهنگی و ارزشی دشمن، كه اشاره شد.
پنجم، باور به كارآمدی نظام.
ششم، ایجاد همگرایی عمومی و فضای همكاری و محبت و وحدت در درون كشور و میان مردم. باید روحیه‏ی محبت، وحدت، همگرایی و ارتباط و پیوند در میان مردم تقویت شود.
هفتم، آگاه‏سازی نسبت به مقوله‏های حساس؛ مثل علم. مسأله‏ی علم در كشور خیلی مهم است. با مطالعه‏ی دقیق و همه‏جانبه، انسان به چند سرفصل معدود می‏رسد، كه یكی از آنها علم است. ما برای آینده به علم احتیاج داریم. نهضت نرم‏افزاری و تولید علم و اندیشه و فكر كه مطرح شد، باید جدی گرفته شود. خوشبختانه زمینه‏ها كاملاً آماده و استقبال هم خیلی خوب است. مردم را نسبت به مقوله‏ی علم، امنیت، پرورش نخبگان، اقتدار ملی، كار و ابتكارِ گره‏گشا و پیشبرنده و مقولاتی از این قبیل حساس كنید.

* برنامه‏ریزی و ایجاد چشم‏انداز
این مأموریت و این اهداف كلان تا چه مدتی بناست تحقق پیدا كند؟ اعتقادم این است كه باید برنامه‏ریزی كرد و چشم‏انداز درست كرد و آماده شد برای حركتی كه اهدافش اینهاست. این اهداف ممكن است در طول ده سال تحقق پیدا كند؛ هیچ مانعی ندارد. برای این كار، ده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل چشم به‏هم‏زدنی می‏گذرد. گاهی انسان در مدت ده سال، هشت سال یا پنج سال، تلاش و فعالیتِ لازم و برنامه‏ریزی شده را انجام نداده؛ بعد وقتی به اواخر دوره می‏رسد، می‏بیند دستش خالی است. اگر برنامه‏ریزی شود، انسان پیشرفت را به چشم خودش مشاهده می‏كند؛ مثل رویش یك درخت.
من در این‏جا چند سرفصل مهم را عرض می‏كنم تا مشخص شود نسبت رسانه با این موضوعات چیست. خوب است نسبت رسانه با این موضوعات مورد تأمل قرار گیرد. من اینها را مطرح می‏كنم؛ شما رویش فكر و مطالعه و كار كنید:

1- صدا و سیما و اخلاق‏عمومی‏
هویت حقیقی جامعه، هویت اخلاقی آنهاست؛ یعنی در واقع سازه‏ی اصلی برای یك اجتماع، شاكله‏ی اخلاقی آن جامعه است و همه چیز بر محور آن شكل می‏گیرد. ما باید به اخلاق خیلی اهمیت بدهیم. صدا و سیما در زمینه‏ی پرورش و گسترش و تفهیم و تبیین فضیلت‏های اخلاقی باید برنامه‏ریزی كند؛ یكی از اهداف صدا و سیما در همه‏ی برنامه‏ها باید این باشد.
اخلاق‏های رفتاری افراد جامعه؛ مثل انضباط اجتماعی، وجدان كاری، نظم و برنامه‏ریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران - این‏كه دیگران حقی دارند و باید حق آنها رعایت شود، یكی از خلقیات و فضایل بسیار مهم است - كرامت انسان، احساس مسؤولیت، اعتماد به نفس ملی، شجاعت شخصی و شجاعت ملی، قناعت - یكی از مهمترین فضایل اخلاقی برای یك كشور قناعت است، و اگر امروز ما در برخی زمینه‏ها دچار مصیبت هستیم، به‏خاطر این است كه این اخلاق حسنه‏ی مهم اسلامی را فراموش كرده‏ایم - امانت، درستكاری، حق‏طلبی، زیبایی‏طلبی - یكی از خلقیات خوب، زیبایی‏طلبی است؛ یعنی به دنبال زیبایی بودن، زندگی را زیبا كردن؛ هم ظاهر زندگی را و هم باطن زندگی را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارك و محیط شهر - نفی مصرف‏زدگی، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم.
اینها خلقیات و فضایل اخلاقی ماست. صدا و سیما خودش را متكفل گسترش این خلقیات بداند. شما در هر برنامه‏یی كه می‏سازید، در هر سریال تلویزیونی، در هر محاوره، در هر میزگرد، در هر گفتگوی تلفنی و در هر گزارش، متوجه باشید كه این فضایل تقویت شود؛ این چیزها نقض و زیر پا انداخته نشود.

2- صدا و سیما و دین‏
راجع به دین مردم، صدا و سیما چه نقش و چه موضع و چه مسؤولیتی دارد؟ طبیعتاً از وظایف صدا و سیما، ارتقاء معرفت دینی و ایمان دینی است. معرفت و ایمان با هم تفاوت دارد. هم ایمان مردم باید تقویت شود، هم معرفت و شناخت آنها. باید توجه داشت ایمانی كه مردم پیدا می‏كنند، سست، عوامانه، سطحی و قشری نباشد؛ بشدت از این پرهیز شود. اكتفا نشود به تغلیظ احساسات مردم و تشریفات افراطی. تأكید بر این چیزها به‏طور افراطی، اصلاً مفید نیست و به‏هیچ‏وجه تبلیغ دین محسوب نمی‏شود. این را پایه‏ی كار قرار دهید و حالا برگردید به برنامه‏های دینی صدا و سیما؛ ببینید چه كار باید بكنید و چه كار باید نكنید.
برنامه‏ی دینی باید نسبت به دین شبهه‏زُدا باشد، نه شبهه‏زا. من گاهی بعضی از بیانات دینی را از تلویزیون یا از رادیو گوش می‏كنم و می‏بینم شبهه ایجاد می‏كند! حدیث سستی، حرف نامعقولی، مطلبی كه در جمع مثلاً بیست نفری یا پنجاه نفره‏ی یك عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد می‏كند، در سطح میلیونی مردم به زبان آوردن، جز این‏كه ایمان عده‏یی را سست و در ذهنشان تردید ایجاد كند، هیچ فایده‏ی دیگری ندارد. از این چیزها باید پرهیز كرد. بیان دینی و تبیین دینی باید شبهه‏زدا، روشن، قوی، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبهه‏زا و كلیشه‏یی نباشد. بیان دینی باید در همه‏ی سطوح، صحیح باشد. درست است كه ما تبیین دینی را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پایین و در سطح كودكان داریم، اما همان چیزی كه در سطح كودكان است، مطلقاً باید صحیح باشد. شما در كلاس اول به بچه یاد می‏دهید دو بعلاوه‏ی دو، می‏شود چهار؛ وقتی هم كه بچه به منتهاالیه قله‏ی ریاضیات و دانش ریاضی می‏رسد، باز هم دو بعلاوه‏ی دو، می‏شود چهار؛ تغییر پیدا نمی‏كند. بنابراین آنچه در زمینه‏ی دین به كودك یا به انسانِ عامی تفهیم می‏كنیم، مطلقاً نباید غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت دینی ببیند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، باید درست گفت؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینی در همه‏ی سطوح باید صحیح باشد.
برای مراسم دینی، اعیاد و عزاداری‏ها برنامه‏ریزی هوشمندانه بشود. بعضی از برنامه‏هایی كه اجرا می‏شود، كاملاً ناهوشمندانه است. راجع به حضرت جواد چه صحبتی در تلویزیون یا رادیو می‏كنید؟ راجع به امام جواد، امام هادی، امام عسكری، امام رضا و دیگر ائمه مطالب خیلی خوبی نوشته شده است. بنده كه عمرم را در این زمینه‏ها گذرانده‏ام، وقتی به این مطالب نگاه می‏كنم، استفاده می‏كنم و لذت می‏برم؛ چرا از اینها استفاده نمی‏شود؟ نوشته‏های خوب، تحقیقات خوب و مطالب شیوا و ایمان‏آور در این زمینه‏ها فراوان است. گاهی انسان برنامه‏یی را می‏بیند كه شخصی با شدّ و مدّ و در قالب یك قطعه‏ی ادبی، فرضاً راجع به امام موسی‏بن‏جعفر حرف می‏زند كه هیچ معنا ندارد. این‏گونه برنامه‏ها نه ایمان كسی را زیاد می‏كند، نه لذتی دارد و نه در آن، هنر نویسندگی - به معنای حقیقی كلمه - به‏كار رفته. چرا ما این برنامه‏ها را پخش می‏كنیم؟ یك نفر با صدای نرم و ملایم و معصومانه - شماها متخصص این كارها هستید؛ هر صدایی برای هر برنامه‏یی مناسب نیست - به‏جای صدای آن‏طوری، چند فضیلت ِ با سند درست و منطقی از امام موسی‏بن‏جعفر نقل كند و زندگی آن حضرت را شرح دهد؛ انسان گوش می‏كند، لذت می‏برد؛ معرفت و محبتش زیاد و دلش از شنیدن مناقب این بزرگواران روشن می‏شود. اگر برنامه‏های دینی خوب ادا شود، فایده دارد؛ اما اگر بد ادا شود، خنثی نیست؛ نتیجه‏ی بد دارد؛ مثل داستان آن مؤذن بد صدا.
مولوی می‏گوید: دختر یك مرد مسیحی بشدت عاشق اسلام و دلباخته‏ی معارف اسلامی شد و اسلام آورد. این مرد مسیحی خیلی ناراحت بود. در آن شهر، یك عده مسیحی بودند و یك عده مسلمان. آن شهر، هم مسجد داشت و هم كلیسا. یك روز این مسیحی پیش مؤذن آمد و بعد از این‏كه خیلی به او احترام گذاشت، پول و هدیه هم به او داد و گفت از شما خیلی متشكرم. مؤذن تعجب كرد كه او از چه تشكر می‏كند. مرد مسیحی گفت تو من را نجات دادی؛ چون دختر من عاشق و علاقه‏مند به اسلام شده بود؛ اما یك روز وقتی صدای اذان تو را شنید، از اسلام زده شد و گفت اسلامِ این مؤذن را نمی‏خواهم!
ما اگر بد اذان بگوییم، عشاق اسلام را از اسلام می‏رمانیم. ما باید خوب و خوش‏صدا اذان بگوییم. اذان ما همین معارفی است كه می‏گوییم؛ همین صدا و سیمای ماست.

3- صدا و سیما و مدیریت كشور
به نظر من سیاست كلی صدا و سیما باید تقویت مدیریت‏های اجرایی كشور باشد. من توصیه نمی‏كنم كه صدا و سیما ضعف‏ها و نارسایی‏ها و كمبودها و خدای نكرده خیانتها را پوشیده بدارد؛ نه، ضعف‏ها را هم بگوید؛ دردهایی كه جلوی چشم مردم است، عیبی ندارد صدا و سیما به آنها بپردازد؛ منتها طرح این دردها و ضعف‏ها و نارسایی‏ها باید به‏گونه‏یی باشد كه اولاً مردم را مأیوس نكند، ثانیاً مدیریت را تضعیف نكند.
توفیقات دولت را بگویید. نشان دادن توفیقات و پیشرفتهای كشور حتماً نباید از زبان مسؤولان و دست‏اندكاران باشد. فرضاً رئیس‏جمهور می‏رود و طرحی را افتتاح می‏كند. این افتتاح، گنگ است و معلوم نیست چیست. وقتی آسفالت خیابانی خراب می‏شود و می‏خواهید آن را در خبر منعكس كنید، مثلاً می‏روید با تاكسی‏دار مصاحبه می‏كنید و او می‏گوید چرخ ماشینم در این چاله افتاد؛ یكی دیگر می‏گوید زمستان در این‏جا آب جمع شده بود و ترشح كرد به لباس مردم. خلاصه با ده نفر مصاحبه می‏كنید تا مشخص شود این چاله چقدر چیز بدی است. پس در مورد پیشرفتها و توفیقات هم همین میكروفون را بگیرید جلوی كسانی كه از این پیشرفتها بهره‏مند و برخوردار می‏شوند. صِرف این‏كه مدیر مربوطه بیاید بگوید در راه‏اندازی فلان طرح برای پانصد نفر، هزار نفر یا پنج‏هزار نفر شغل ایجاد شد، كافی نیست؛ باید موضوع را تبیین كرد.
هدف ما باید تقویت مدیریت اجرایی كشور باشد. گفتم و تكرار هم می‏كنم: ضعف‏ها و نقص‏ها هم باید گفته شود تا مردم تصور نكنند این‏جا بوقی است كه بنا دارد فقط از حكومت تعریف كند؛ منتها گفتنِ علاج‏جویانه و دلسوزانه، نه ستیزه‏جویانه. طرح غلط مشكلات، مضر است. طرح سؤالهایی كه پاسخ ندارد، مضر است. البته گاهی شگردهای قشنگی زده می‏شود. همین چند روز قبل دیدم كه پس از جلسه‏ی رؤسای سه قوه، راجع به مفاسد اقتصادی با آنها مصاحبه كردند. كار قشنگِ جالبِ تمیزِ همه‏جانبه و هوشمندانه و زِبل‏واری از آب درآورده بودند؛ خوب بود و اتفاقاً تأثیر هم كرد. آدم از این‏طور كارها لذت می‏برد. خیلی خوب، الان دارند همان كار شماها را دنبال می‏كنند؛ اینها هم به نحوی منعكس شود. البته شما می‏توانید با همین نحوه‏ی طرح، به شكل هوشمندانه مدیران را هم هدایت كنید. مدیران گاهی نقص كار خودشان را نمی‏دانند. طرح نواقص كار از زبان منصفانه و بیطرفانه‏ی شما می‏تواند به آنها كمك كند.

4- صدا و سیما و علم‏
اشاره كردم كه علم مقوله‏ی بسیار مهمی است. امروز انسان وقتی به راه‏های مختلف برای پیشرفت كشور نگاه می‏كند، می‏بیند همه منتهی می‏شود به علم. لعنت خدا بر كسانی‏كه در طول ده‏ها سال كشور را از پیشرفت علمی باز داشتند. وقتی پیشرفت علمی وجود داشته باشد، پیشرفت فناوری را هم با خودش می‏آورد، و پیشرفت فناوری هم كشور را رونق می‏دهد و در جامعه نشاط به‏وجود می‏آورد. اگر علم نباشد، هیچ‏چیز نیست؛ و اگر فناوری هم باشد، فناوری عاریه‏یی و دروغی و وام‏گرفته‏ی از دیگران است؛ مثل صنعت‏های مونتاژی كه وجود دارد. علم را باید رویانید. به‏نظر من رسانه می‏تواند در نهضت تولید علم و فكر و نظریه و اندیشه در زمینه‏های مختلف - چه در زمینه‏ی فنی و چه در زمینه‏ی انسانی و غیره - نقش ایفا كند. شما می‏توانید خط تولید علم و فكر و نظریه را برنامه‏ریزی‏شده دنبال كنید؛ به بحثهای منطقی و مفید دامن بزنید؛ كرسی‏های نوآوری را تلویزیونی كنید و چهره‏های علمی نوآورِ خوب را مطرح نمایید.
خدا رحمت كند آقای احمد بیرشك را - نمی‏دانم شماها با ایشان آشنا بودید یا نه - پیرمرد جالبی بود. ما پیری ایشان را دیدیم و درك كردیم؛ اگرچه از نوجوانی با اسم و كتابهای ایشان در مدرسه آشنا بودیم. پیرمرد در نود و چند سالگی، پُر تحرك و پُرتلاش بود. من از او خیلی خوشم می‏آمد. ایشان با من هم ملاقات كرده بود. از جمله چیزهایی كه من از این پیرمرد دیدم و خیلی لذت بردم، این بود كه چند سال قبل تلویزیون به مناسبتی با او مصاحبه كرد و گزارشگر به او گفت توصیه‏یی به جوانها بكنید. این پیرمرد مثل یك جوان، جوانها را توصیه كرد به درس خواندن و علم آموختن. من خیلی خوشحال شدم. گفتم از طرف من به‏خاطر همین دو كلمه توصیه، از آقای احمد بیرشك تشكر كنید. ببینید یك پیرمردِ معتقد به علم و پیشرفت علمی و تحرك جوانها، یك جمله حرفش می‏تواند یك عالم تأثیر بگذارد. به‏نظر من شما در مقوله‏ی علم، مطلقاً بی‏طرف نیستید؛ جزو مسؤولیتهای مهم شماست كه باید مسأله‏ی علم را دنبال كنید.

5- صدا و سیما و سرگرمی و تفریح‏
یكی از مقوله‏های بسیار مهم و یقیناً یكی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یكی از نیازهای زندگی انسان است. زندگی بی‏شادی و بی‏لبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با لبخند است. حضرت علی فرمود: "المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه"؛ اگر غصه‏یی دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن این‏طوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره‏ی اوست. اصلاً چهره‏ها باید شاد باشد. اگر با چهره‏ی خودتان می‏توانید به جامعه شادی بدهید، باید این كار را بكنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین كرد؛ منتها این كار برنامه‏ریزی می‏خواهد. البته شماها برنامه‏ریزی كرده‏اید. این مواردی كه من می‏گویم "باید"، معنایش این نیست كه شما نكرده‏اید. شما كارهای زیاد و خوبی كرده‏اید و من می‏خواهم بر ادامه‏ی آنها تأكید كنم. مراقب باشید شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بی‏بندوباری همراه نشود؛ از این طریق به مردم شادی داده نشود. همه‏جور می‏شود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود. گاهی اوقات یك لطیفه یا یك تعبیرِ بجا مخاطب را شاد و خوشحال می‏كند؛ گاهی هم ممكن است یك آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آن‏طور شادی را ایجاد كند. شادی كردن و شادی دادن به مردم، به‏معنای لودگی نیست. یكی از آقایانی كه در صدا و سیما گاهی صحبت می‏كند و مصاحبه‏های خوب و صحبتهای خوبی دارد - من گاهی گوش كرده‏ام - اصلاً شوخی نمی‏كند؛ اما تعبیرات و كیفیت بیانش طوری است كه انسان گاهی بی‏اختیار لبخند به لب می‏آورد؛ این‏طور خوب است.
طنز فاخر و برجسته، یكی از هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است. بنده با مرحوم صابری شوخی می‏كردم و می‏گفتم "طنازها"!
طنازهای واقعی را تقویت كنید، پرورش دهید و كمك كنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی كه با زبان شوخی بیان می‏شود؛ محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.
از جمله‏ی سرگرمی‏ها، مسابقات است. مسابقات، خوب است؛ منتها باید مراقب بدآموزی‏های قولی و عملی در آنها بود. گاهی در زبان، گاهی اصلاً در كیفیت رفتار، گاهی هم در خنده‏های بیخودی، سبكی دیده می‏شود؛ و البته گاهی اوقات هم این چیزها نیست.
یكی از مسابقه‏ها، مسابقه‏ی تلفنی است. شخصی تماس می‏گیرد و به‏خاطر هیچی، به او جایزه می‏دهند! یك روز من دیدم در یك برنامه‏ی تلویزیونی پنج میلیون تومان به یك نفر جایزه دادند؛ برای این‏كه به چند سؤال جواب داد! این سرگرمی خیلی جالبی نیست. پنج میلیون تومان، تقریباً حقوق دو سه سال یك كارمند متوسط است. ممكن است بگویند این‏كار ترویج علم است. ترویج علم را از یك راهِ بهتر بكنید؛ این راه ضرر دارد. عده‏یی كه این‏گونه مسابقات را نگاه می‏كنند، بی‏منطقی به ذهن‏شان می‏آید و از این بی‏منطقی سوءاستفاده می‏كنند. این كار منطقی ندارد كه مثلاً بنده بدانم انجیل عربی است یا یونانی است یا لاتینی است؛ بعد بگویند حالا كه شما دانستید، این پانصدهزار تومان یا فلان مبلغ مال شما! این كار معنی ندارد. بنابراین، مقوله‏ی سرگرمی و تفریح، لزومش یك مسأله است؛ با برنامه‏ریزی بودن آن یك مسأله است؛ بامحتوا بودنش یك مسأله است؛ پرهیز از جهات منفی هم در آن یك مسأله است.

6- صدا و سیما و مقوله‏ی عدالت اجتماعی‏
به فضای همدردی با فقیران دامن بزنید. خوشبختانه صدا و سیما در چند سال گذشته برنامه‏های بسیار خوبی در این زمینه داشته، كه درخور تقدیر است. دغدغه‏ی عدالت را در ذهنها و دلهای مردم دامن بزنید؛ این كار بسیار خوب است. البته سعی شود به جماعت فقیر و تهیدست اهانت نشود و كرامت انسانی آنها از بین نرود. من می‏بینم در بعضی از كارهایی كه در این زمینه صورت می‏گیرد، به‏طور دقیق این معنا رعایت می‏شود. آن پسربچه یا دختربچه‏یی كه می‏آید هدیه‏یی به فلان صندوق می‏دهد، حرفی از او پخش می‏شود كه خیلی خوب و شیرین و لطیف است و در آن اهانت نیست؛ منتها در كنار دامن زدن به دغدغه‏ی عدالت اجتماعی و رسیدگی به فقرا، زندگی اشرافی و تجملاتی پوچ و بیهوده را هم تخریب كنید؛ این زندگی واقعاً در خور تخریب است. زندگی تجملاتی نباید به‏هیچ‏وجه ترویج شود؛ بلكه باید تخریب شود و نقطه‏ی منفی به‏حساب بیاید. چرا بیخود تجمل‏گرایی رواج پیدا كند؟ اگر یك نفر دلش می‏خواهد متجمل باشد، ما چرا باید آن را ترویج كنیم؟ توجه كنید كه ما به فقیر باید عزت‏نفس و حس مناعت بدهیم و به غنی باید كمك به فقیر را بیاموزیم. به‏هرحال در كل زندگی جامعه، باید از زندگی اشرافی و تجملاتی الگوسازی نكنیم.

7- صدا و سیما و نهضت بیداری در جهان اسلام‏

8- صدا و سیما و توجیه افكار عمومی در زمینه‏های مختلف‏
مثلاً الان مسأله‏ی انرژی اتمی مطرح است. افكار عمومی در این قضیه باید توجیه شود. شنیدم ظاهراً پریشب سیما برنامه‏ی خیلی خوبی داشته و با دست‏اندركاران قضیه در تهران و وین تماس گرفته و موضوع را بررسی كرده است؛ این‏طور كارها بسیار مفید است. افكار عمومی باید در جریان مسائل قرار گیرد و به شكل صحیح و منطقی توجیه شود.

9- صدا و سیما و مشاركت عمومی در همه‏ی زمینه‏ها
الحمدللَّه در این زمینه هم صدا و سیما فعالیتهای خیلی خوبی داشته است.
لازم می‏دانم چند راهبرد اجرایی مهم را هم عرض كنم:

* نگرش به محتوا را الزامی كنید
اولین نكته این است كه شما در همه‏ی برنامه‏ها نگرش به محتوا را الزامی كنید؛ همه‏ی برنامه‏های شما باید پیام داشته باشد. پیام داشتن، لزوماً به معنای دلگیر بودن و خسته‏كننده بودن نیست، كه انسان بگوید مردم خسته می‏شوند؛ نه، ممكن است این پیام در ضمنِ یك برنامه‏ی كاملاً شیرین و سرگرم كننده باشد؛ اما پیام داشته باشد. برنامه‏های ما نه فقط نباید پیام منفی داشته باشد، بلكه باید بدون پیام هم نباشد؛ یعنی خنثی هم نباشد. سریالی كه تولید می‏كنید، میزگردی كه می‏گذارید، فیلمی كه می‏سازید، مسابقه‏یی كه ترتیب می‏دهید؛ بالاخره می‏خواهید محورهای مهمی را كه مسؤولیت شماست، در بین مردم توسعه دهید؛ شما كدام محور را می‏خواهید به این وسیله تبیین كنید؟ این باید روشن شود. به‏وسیله‏ی برنامه‏های خوب و برنامه‏سازی‏های خوب، گفتمان‏های مورد نیاز جامعه را - كه گاهی باید موضوعی را به شكل گفتمان عمومی درآورد - تأمین و تضمین كنید.

* پیامهای ما نباید متناقض باشد
نكته‏ی دوم این است كه دادن پیامهای گوناگون باید جریانی انجام بگیرد و به شكل یك روند دربیاید؛ مقطعی و موردی فایده‏یی ندارد. همه‏ی برنامه‏های ما باید یكدیگر را كمك كنند تا این فكر و این اندیشه در جامعه مطرح شود. ممكن است گاهی ما پیامهای متناقض بدهیم. مثلاً از یك طرف درباره‏ی عدالت اجتماعی برنامه‏ی خیلی خوبی تولید می‏كنید؛ اما از آن طرف در خلال یك برنامه‏ی دیگر، عملاً عدالت اجتماعی را نقض می‏كنید! این درست نیست؛ باید آهنگ كلی برنامه‏ها یكی باشد و در بین آنها تناقض دیده نشود. در مقوله‏ی عدالت اجتماعی فیلمها و سریالهایی ساخته می‏شود كه غالباً خانه‏های مورد استفاده‏ی شخصیت‏های این فیلمها اعیانی و اشرافی است! واقعاً وضع زندگی مردم ما این‏طوری است؟ آیا یك زوج جوان یا یك زن و شوهر در چنین خانه‏هایی زندگی می‏كنند؟! این كار چه لزومی دارد؟ سالها قبل بعضی از سریالهایی كه از سیما پخش می‏شد، هرچند كیفیت آنها مثل سریالهای الان نبود - عقب‏تر بود - لیكن فضای زندگی در آنها، متواضعانه و در یك خانه‏ی معمولی بود؛ آن‏طوری خوب است. زندگی را لزوماً نباید اعیانی و اشرافی و متجملانه معرفی كرد. فضای تبلیغی صدا و سیما این‏طوری باشد. البته گاهی در این خصوص هم به ما تذكر می‏دهند و مطالبی می‏گویند. تبلیغات رسانه‏یی و گاهی تبلیغ‏های خیلی پُررنگ كه مردم را به طرف مصرف‏گرایی سوق می‏دهد، با برنامه‏یی كه فرضاً شما ساخته‏اید تا مصرف‏گرایی را تقبیح كنید، عملاً در تناقض است؛ با هم هماهنگ نیست.

* بر محتوا هم نظارت كیفی كنید
نكته‏ی سوم، نظارت كیفی است. من می‏دانم یكی از كارهای اجرایی شما نظارت كیفی بر برنامه‏هاست؛ منتها نظارت كیفی را فقط به ملاحظات فقهی و شرعی محدود نكنید؛ مثلاً مراقبت كنیم دو هنرپیشه‏ی پسر و دختر در خلال بازی دست‏شان به هم نخورد؛ یا وقتی روی صندلی می‏نشینند، فاصله‏یی بین‏شان باشد؛ اینها حتماً لازم است و به شكل هوشمندانه‏تر و دقیق‏تری هم لازم است؛ اما فقط اینها نیست؛ باید بر محتوا هم نظارت كیفی باشد. فیلمی كه به تهیه‏كننده داده‏اید تا برای شما بسازد و بیاورد، نظارت كنید چقدر از محتوا برخوردار است.
از جمله كارهای بسیار خوب این است كه بخصوص در حین تولید، نظارت و سركشی كنید تا پولِ زیاد و بیهوده‏یی مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشكالاتش را برطرف كنید. به‏هرحال باید در نظارت كیفی بشدت سعی شود پیامهای منفی در كارها نباشد.

* تأثیر برنامه بر مخاطب‏
نكته‏ی چهارم این است كه تأثیر برنامه را در مخاطب درنظر بگیرید، نه فقط افزایش بیننده را. البته یكی از سیاستهای درست صدا و سیما این است كه بینندگان خود را افزایش دهد، كه خوشبختانه موفق هم شده و آمارها نشان می‏دهد كه هم درصد بینندگان تلویزیون و هم درصد شنوندگان رادیو در این چند سال خیلی خوب افزایش پیدا كرده است؛ این سیاستِ درست و صحیحی است؛ همه‏ی رسانه‏های دنیا هم هدفشان این است و شما هم می‏توانید با این كار حتّی قصد قربت كنید؛ منتها فقط این كار نباید هدف باشد، بلكه باید ببینید تأثیر این برنامه در مخاطب چیست. گاهی اوقات افزایش مخاطب به قیمتی است كه نمی‏ارزد. آنها جذب می‏شوند، اما به چه جذب شده‏اند؟ به چیزی كه یا منفی است و یا خنثی.

* جذب مخاطب به هر قیمت؟
مرحوم سیدقطب جریانی را در یكی از كتابهایش می‏نویسد، كه من پیش از انقلاب آن كتاب را ترجمه كردم. می‏گوید به یكی از شهرهای امریكا رفتم و دیدم دم درِ یك كلیسا اطلاعیه‏یی نصب كرده‏اند: "امشب یك برنامه‏ی رقص و شادی و شام سبك و موسیقی اجرا می‏شود."! تعجب كردم كه كلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام كرده! می‏نویسد: كنجكاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یك سالن رقص در كنار سالن كلیساست؛ زوجهای جوان می‏آیند و می‏رقصند؛ موسیقی‏های محرك و شهوانی هم پخش می‏شود! افرادِ یك‏خرده مسن‏تر هم كنار نشسته‏اند و تماشا می‏كنند و از نگاه كردن لذت می‏برند! كشیش هم اواخر شب روی سن ظاهر شد و با رفتار خیلی آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم كرد! می‏گوید فردا رفتم سراغ كشیش؛ گفتم شما كشیش هستید یا كاباره‏دار؟! این‏جا كلیساست یا سالن رقص؟! كشیش گفت من به این وسیله می‏خواهم جوانها را به كلیسا جذب كنم! این‏طوری می‏شود جوانها را به كلیسا جذب كرد؟! جوانها به كلیسا جذب نشدند، بلكه به سالن رقصِ متعلق به كلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به كلیسا مگر امتیازی دارد؟
اگر بناست فیلم یا برنامه‏یی پخش شود و تأثیر سوئی بگذارد، چه فرقی می‏كند كه من پخش كنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش كنم؟ به نظر من این منطق مهمی است و باید به آن توجه داشت.

* برنامه‏های فاخر در رادیو قرآن و معارف‏
نكته‏ی پنجم، راجع به برنامه‏های رادیو قرآن و رادیو معارف قم است. این دو رادیو واقعاً یكی از نعمتهای بزرگ و از جمله اقدامهای بسیار خوب و باارزش است. چون بخصوص این دو رادیو صبغه‏ی مذهبی دارد، باید برنامه‏هایش جزو فاخرترین‏ها باشد. این دو رادیو در موسیقی‏هاشان از ساز استفاده نمی‏كنند و این تقید را دارند - كه خوب هم است - اما چون از آواز استفاده می‏كنند، باید این آواز از خوش‏صداترین، خوش‏آهنگ‏ترین و خوش‏مضمون‏ترین‏ها باشد. صدای بد، صدای نكره، صدای نخراشیده و دسته‏جمعی‏های بی‏ربط، مطلقاً باید وجود نداشته باشد. باید بهترین‏ها را در این‏جا جمع كرد؛ چون موسیقی این دو رادیو بی‏ساز است. به‏هرحال چون این دو رادیو جنبه‏ی دینی دارند، باید برنامه‏هاشان خیلی زیبا و فاخر باشد؛ قضیه‏ی آن اذان نشود. البته باید به محتوای آوازها هم بشدت توجه داشت.
یك منبری كه فرضاً برای صد نفر در یك مسجد به منبر می‏رود، از روی متن كه نمی‏خواند؛ متكی به ذهن خودش است. یك وقت مطلبی به زبان انسان می‏آید؛ یك وقت هم حرف یا حدیثی كه باید به یاد انسان بیاید، نمی‏آید و انسان چیز دیگری به جایش می‏گوید كه در جمع آن صد نفر خیلی مشكل ایجاد نمی‏كند؛ اما چه لزومی دارد كه ما این مطلب را در بین چند میلیون جمعیت منتشر كنیم؟ اینها باید كاملاً محاسبه شود. به نظر من در این دو رادیو حتماً به كارشناس‏های دقیق و روشنفكر و روشن‏بینِ مذهبی و دینی نیاز است. این دو رادیو باید همه‏ی محصولاتش درجه‏ی یك باشد؛ درجه‏ی دو هم كافی نیست.

* القاء غیرمستقیم پیام‏
نكته‏ی ششم، القاء غیرمستقیم پیامها و مفاهیم است. در این زمینه، بارها و سالها مطالبی گفته‏ایم. من می‏بینم گاهی اوقات در فیلمهای خارجی پخش شده، پیامهای فرهنگی و گاهی پیامهای دینی عجیبی وجود دارد كه انسان اصلاً احساس هم نمی‏كند. هنر این است كه انسان مطلب را به شیواترین شكل و به مؤثرترین نحو بیان كند؛ اما هیچ در طرف مقابل حالت امتناع به‏وجود نیاورد.

* توجه به تربیت نیروی انسانی‏
نكته‏ی هفتم، تربیت نیروی انسانی است؛ این موضوع خیلی مهم است. صدا و سیما دانشكده دارد؛ این دانشكده باید به‏طور جدی به‏تربیت نیروی انسانی كارآمد و كافی بپردازد. انسانهای مناسب را هم باید جذب كنید. الان هنرمندهای انقلابی و خوبی در داخل كشور هستند كه بعضی‏ها در رشته و كارِ خودشان بلاشك جزو برجسته‏هایند؛ اما صدا و سیما از اینها استفاده‏یی نمی‏كند؛ نمی‏دانم چرا؟ اینها با من هم ارتباط دارند؛ بعضی اوقات می‏آیند و می‏روند. بارها هم توصیه‏گونه گفته‏ام از این دوستان استفاده شود. بعضی از اینها در نویسندگی، در گویندگی، در شعر، در هنرهای تصویری و در كارهای دیگر خیلی خوبند؛ بعضی‏هاشان هم انصافاً كارهای برجسته‏یی دارند.

چند تذكر كوتاه هم بدهم:

* تشكیل جمع مشورتی

1- جمع مشورتی قوی در زمینه‏ی راهبردهای كلان، مورد نیاز آقای ضرغامی است. ایشان باید به مدیریت خود، یك جمع مشورتی برای راهبردهای كلان داشته باشند؛ افراد هوشمندی بنشینند و قوی كار كنند. البته ایشان اشاره كردند كه در هر شبكه، جمع‏های مشورتی تعیین شده‏اند - كه بسیار خوب است - ولی مجموع سازمان هم به این جمع‏ها نیاز دارد تا بتواند به‏طور دایم پشتیبانی كند؛ این همیشه مورد تأكید من بوده است و از سابق هم این را به مدیران قبلی می‏گفتم.

* تدوین برنامه‏ی پنج‏ساله‏

2- چشم‏انداز، هدفها و راهبردها را حداقل برای پنج سال تنظیم و تدوین كنید. البته در خلال صحبت گفتند چیزی تدوین شده است. مشخص شود سرِ پنج سال به كجا می‏خواهیم برسیم؛ قابل اندازه‏گیری باشد.

* افراد منفی، چهره نشوند

3- بشدت توجه كنید كه چهره‏پردازی‏های منفی و ناصالح در صدا و سیما انجام نگیرد. من گاهی دیده‏ام انسانهایی كه هیچ ارزش علمی و هنری ندارند، در صدا و سیما با پول مردم چهره‏پردازی می‏شوند؛ چرا؟ البته من نمی‏خواهم خیلی مطلب را باز كنم؛ اما می‏بینم كسی‏كه در رشته‏ی خودش این‏قدر ارزشمند نیست و انسان متوسطی است، او را می‏آورند و یكی دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگی او، به خانواده‏ی او و به گذشته‏ی سرتا پا كم‏ارزش او مصروف می‏كنند؛ چرا؟ به‏نظر من علاوه بر این‏كه این "چرا" وجود دارد، "منفی" هم هست. این كار، الگوسازی است؛ ما چه كسی را می‏خواهیم الگوی جوانها قرار دهیم؟ این‏طور آدمهایی را؟!

* وقت‏گذاری مدیران‏

4- یك تذكر مهم، وقت‏گذاری مدیران و نپرداختن به كارهای دیگر است. من خواهش می‏كنم مدیران صدا و سیما همان كاری را كه الان در صدا و سیما دارند، مهمترین كار بدانند و به‏كار دیگری نپردازند؛ این مهمترین كار شماست. پرداختن به‏كار دیگر، شما را از هر دو كار باز می‏دارد. من یك وقت زمان ریاست‏جمهوری، در شورای عالی انقلاب فرهنگی جمله‏یی را از كتاب "سیاست‏نامه"ی خواجه نظام‏الملك نقل كردم. این كتاب، یكی از متون بسیار زیبا و فاخرِ ادبی ماست. با این‏كه هفتصد، هشتصد سال از آن زمان می‏گذرد - دوره‏ی سلطان سنجر یا ملكشاه - درعین‏حال انصافاً مطالبش همچنان تازه است و انسان وقتی آن را می‏خواند، لذت می‏برد. به‏هرحال، یكی از توصیه‏هایی كه به شاهِ زمان خودش می‏كند، این است: زنهار! مردی را دو كار مفرمایی؛ مردی و كاری. راست می‏گوید؛ یك مرد، یك كار. البته خود خواجه نظام‏الملك ده تا كار داشته! ولی به قول سعدی:
جز به خردمند مفرما عمل‏
گرچه عمل كار خردمند نیست‏
خردمند مدیریت می‏كند؛ اما عمل را به عهده‏ی دیگران می‏گذارد. به‏هرحال، "مردی و كاری". به این نكته هم اهمیت بدهید؛ خیلی مهم است.

5- آخرین مطلب این است كه من از همدلی و همكاری‏یی كه مدیران ارشد و معاونان محترم سازمان در دوره‏ی چند ماهه‏ی اخیر نشان دادند، حقیقتاً و قلباً سپاسگزاری می‏كنم و درخواست می‏كنم این همدلی و همكاری و تعاملِ درست را هرچه بیشتر ادامه دهید. این كار، بسیار مهم است؛ زمان هم مهم است؛ همدلی هم تأثیر فوق‏العاده‏یی دارد.
خیلی طولانی شد؛ می‏بخشید دوستان عزیز! ای كاش نصف بیشترِ زمانی را كه من صحبت كردم، شما صحبت می‏كردید و از شما می‏شنیدم؛ منتها این دفعه این‏طوری شد. شاید بشود برنامه‏یی گذاشت تا قدری هم شماها بگویید و ان‏شاءاللَّه ما از شما استفاده كنیم.
والسّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته‏

---------------------------------------------------------------------------------------
1.(1902 - 1974)
2. رئیس‏جمهور ونزوئلا
3. بیانات معظمٌ‏له پس از بازدید از سازمان صدا و سیما (28/2/1383)

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۷
اذان صبح
۰۵:۱۴:۱۰
طلوع افتاب
۰۶:۳۷:۵۹
اذان ظهر
۱۱:۵۱:۴۷
غروب آفتاب
۱۷:۰۴:۱۲
اذان مغرب
۱۷:۲۱:۳۳