مردی که با شمشیرش حقیقت را آبیاری می کند،مردی که از قنات قنوت می سازد،مردی که از نیایش آدمی نخلستان می کارد،نخلی که جدار زمین را شکافته، وسر بر ملکوت می ساید.شیری با قلب قناریان، پلنگی با روح پروانه. شمشیری شاعر،شمشیری که بر کشتگان خود می گرید.پهلوانی که با کودکان بازی می کند و یلی که اشک می ریزد.
آن چه می خوانید یاداشتی از مداح اهل بیت حاج اصغر
شجاعی. ایشان از جانبازان هشت سال دفاع مقدس
است که به عنوان مداح رزمندگان کازرونی در دوران دفاع مقدس شهره است.
مردی در کرانه های تاریخ ایستاده است.در سپیده
دم اهورایی انسان.
مردی در کنار ستون های اساطیری و تخته سنگ های
ازلی ایستاده است،مردی با اَبروانی از هیبت و شانه هایی از شکوه، مردی با پیشانی بلند،مردی
از قطب حقیقت و از شمال شهادت،مردی از بطنِ الهی از زاهدان، "لم یلد و لم یولد"
صنمی از صمد، صمدی جلوه کرده در صنم.
مردی که با شمشیرش حقیقت را آبیاری می کند،مردی
که از قنات قنوت می سازد،مردی که از نیایش آدمی نخلستان می کارد،نخلی که جدار زمین
را شکافته، وسر بر ملکوت می ساید.شیری با قلب قناریان، پلنگی با روح پروانه. شمشیری
شاعر،شمشیری که بر کشتگان خود می گرید.پهلوانی که با کودکان بازی می کند و یلی که اشک
می ریزد.
پدر و مادرم فدایت باد ای بلند مرتبه مرد. از قلب
تخته سنگ ها برای قومی آب جاری می کنی که فرزندان تو را لب تشنه بر شن های تفتیده ی
جاهلیت می دوانند، و کودکان کوچکت را به اسارت رمل ها و بادیه ها می برند زیرا تو یتیمان
فقر گرفته را بر زانو گرفتی و از ملکوت باغ ها برای خرابه نشینیان محرومیت میوه برگرفتی.
شاعری که کلمات الهی را تشخیص می دهد: ما مسلمانیم
ناگزیر باید به هر چه غیر از آزادی و مساوات است، پشت پا بزنیم و همگان را با همه هم
وزن بدانیم،الا ای کاخ نشینان در هر لذتی که به سر می برید و با هرجامه که خود همی
آرایید.دمی هم به آخرین لحظه ی عمر بپردازید و روز بسیج از این جهان را از نظر به دور
ندارید. من هم می دانم که پروردگار را رحتمی پایان و شفقتی پدارانه است ولی با آه ستمدیدگان
چه کار می کنید؟ ای محمد از مردم ریاکار و دو دل سخت بپرهیز و فراموش نکن که این طایفه
نانجیب از همه طبقات توده به ویرانی اصول مملکت قوی ترو خبره ترند.
و علی دست خدا در آستین انسان، خروشی که خیبرهای
جهان را فرو می ریزد.مردی بر فوج ملائک.مرتاضی در غار غدیر حکیمی از قلب حقیقت، که
فرمود:در دولت ما هیچ عزیزی از عدل و داد عزیزتر نیست.ای مالک از خشم ملت بترس که نمونه
ای از خشم خداوند است. همیشه مقربان و نزدیکان خود را فدای مصلحت عموم کن زیرا ویژگان
هر چه از تو برنجند هرگز با رنجش توده قابل مقایسه نیست. چاپلوسان و ثنا گویان را از
خود دور بدارزیرا آن ناکَسان همیشه طالب زنند.مردی که با نگاه قفل دل ها را می گشاید،
شمشیر می زند تا رگ ها بیاسایند، خون می ریزد.تا جراحت ها مرحم شوند. می کشد تا زنده
کند کشتگان به بازوانش آفرین می کنند.
عضلات پیچاپیچ عشق سوار بر جاءالحق می آید،و این
چنین به مالک پسر نخعی فرمان می دهد که مالکا از آن زیر دست بپرهیزکه دیگران را در
محضر تو به زشتی یاد کند، ودر معایب جماعت زبان بگرداند. ای آن که از خداوند راز پوش
طمع داری پرده ازاسرارت فرو نیندازد،پرده از اسرار مردم فرو نیندازد.
دستی به سوی دل شکستگان دراز کن و آن غمکده های
ویران را عمران نما و مرمت کن. ای مالک تبادل افکار را در صورتی که از مغزهای بزرگ
و قلوب پاک تشکیل شود.درحل امور کشور تأثیر بسزاست ولی نخست باید سنجید آن گاه از اسرار
مملکت سخن راند. با بخیل مشورت نکن زیرا او پیوسته از گرانی دَم می زند. و تو را از
مردی و گشاده دلی باز دارد.
ترسو وجبان را در مجلس شورای خویش راه مده، که
این عنصر ضعیف، هم خود می ترسد و هم خود کوشش می کند تا پایه ی تصمیم و اراده اصحاب
مشورت را سست و ناچیز نماید.با آزمندان همنشین مباش که این جماعت همواره سخن از سود
شخصی کنند.وتو را تظلم و ستم در راه کسب مال و ذخیره ی زر تشویق نمایند.این تیره بختان
یعنی:بخیل ها،یعنی:مردم حریص و ضعیف النفس بر عظمت و قدرت خدا اتکا ندارند و از پروردگار
خویش همواره بدگمان و آشفته خاطرند.
بخل ، ترس و حرص، سه غریزه ی مختلف اند،اما ممکن
است که در یک واژه جمع شوند و آن عدم اعتماد و سوءظن نسبت به ایزد تواناست.علی قرآنی
که سخن می گوید:نیایشی که لبخند می زند و محمد شمشیر به دست و مسیح جوشن پوش(نزول الجبال
و لاتزل) "ای مالک مبادا که در حکومت تو خادم و خائن یکسان باشد."
او پروانه ی بهشت را پرواز می دهد،زهد در مقابل
او گنه کار است. معرفت در مقابل او به جهل اعتراف می کند،" ای مالک تا می توانی
با دانشمندان و علمای پاک دامن معاشر باش و از حکمت حکمای کشور خویش به حد کافی استفاده
کن.
وعلی مردی که با خدا قرار ملاقات دارد، مردی که
فرشتگان جایش را می اندازد، مردی که به قهرمانان درس تاریخ می دهد،مردی که در ترم آخر
انسان قبول شده و الان دارد تِز آفرینش می نویسد و فرمود:عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت
پذیران چه اندک...
*نامه امام علی (ع) به محمدبن ابوبکر
*نامه امام علی (ع) به مالک
*حکمت 217 نهج البلاغه