پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

به‌روز شده در: ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۱۱۹۷۱
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۲
فرزند خردسالم که یكسال سن داشت بعد از ابتلا به یك سرماخوردگى، دچار درد شدیدى شد که باعث نگرانی زیادم گردید. از چشم او خون زلالى مى آمد و هرچه به دکتر مراجعه مى کردم و دارو مى نوشتند، درد او برطرف نمى شد.
 خاطره اول: شفای کودک بیمار با پیراهن یک شهید
 
گزارش كازرون نما به نقل از خبرگزاري جام نيوز، بسيجى شهيد على نقى ابونصرى در سال ١٣۴١ در روستاى مهدیه کازرون متولد شد. مسؤوليت گروه تخریب تيپ فاطمه زهرا(س) و معاونت تخریب لشكر ١٩ فجر و مسؤول واحد مهندسى در جزایر جنوب (بندرعباس) را برعهده داشت. وى دانشجوى رشته زبان آلمانى دانشگاه شهيد بهشتى بود. در عمليات مختلف از جمله والفجر مقدماتى، خيبر، والفجر٢ و والفجر٨ شرکت داشت و در آخرین اعزام به همراه سپاه یكصد هزار نفرى حضرت محمد(ص) عازم جبهه ها شد و در همين اعزام به شهادت رسيد. آنچه می خوانید خاطره ای است از خانم فرحناز رحیمی، همسر این شهید:
 
چند ماه پس از شهادت همسرم، فرزند خردسالم که یكسال سن داشت بعد از ابتلا به یك سرماخوردگى دچار درد شدیدى شد که باعث نگرانی زیاد من گردید. از چشم او خون زلالى مى امد و هرچه به دکتر مراجعه مى کردم و دارو مى نوشتند، درد او برطرف نمى شد و خون هم بند نمى امد. شبى که از این قضيه بسيار متأثر بودم و فقدان همسرم را احساس مى کردم به خواب رفتم.
در خواب شوهرم را دیدم و با او درد دل کردم و به صورت شكوایه به او گفتم: نگاه کن تو رفته اى و ما گرفتار شده ایم. چشم عليرضا درد مى کند و هر چه به دکتر مراجعه مى کنیم، خوب نمى شود. همسرم گفت: از این مسأله خبر دارم و ادامه داد: در زیر زمين منزلمان چمدانی است که در آن وسایل شخصى ام را که از جبهه براى شما آورده اند گذاشته اید. در آن چمدان پارچه اى وجود دارد. آن را بردار و به چشم عليرضا بكش. چشم درد او خوب مى شود. در این حالت تا سه بار پارچه اى که بر آن عكس سه طاووس بود در نظرم امد و غيب شد.
پس از این خواب به خود گفتم: به این خوابها نمى شود اکتفا کرد. این در حالى بود که نگرانی من از جهت چشم درد عليرضا و خونى که از آن مى امد روز به روز بيشتر و بيشتر مى شد. سه روز بعد در حالى که وسط هفته بود به بهشت زهراى کازرون رفتم، بر سر مزار همسرم دوباره این مشكل را مطرح کردم و از او خواستم به من امك کند.
در مراجعت به منزل با اینكه فصل زمستان نبود توفان شدیدى گرفت و باران زیادى بارید تا جایى که ناچار شدیم براى دقایقى به غسّالخانه قبرستان که در آن مرده اى را مى شستند پناه ببریم. بوى تند کافور مشام همه را آزار مى داد. چند نفر که مثل ما به غسّالخانه امده بودند به من گفتند زود از اینجا برو که این بوى کافور بيمارى بچه ات را بدتر مى کند.
از آنجا خارج شدم و به منزل بازگشتم، در حالى که نگرکنی ام از این قضيه بيشتر شده بود. عصر روز بعد با خودم گفتم حال که چشم درد عليرضا برطرف نمى شود خوب است سرى به زیرزمين بزنم. به زیرزمين رفتم و درِ چمدان را باز کردم، ولى هرچه گشتم از پارچه اى که در خواب دیده بودم، اثرى ندیدم. داشتم نا اميد مى شدم که یك دفعه چشمم به یك زیر پوش سفيد افتاد.
به دلم الهام شد آن پارچه باید همين باشد آن را برداشتم و با خود به بالا آوردم و چند بار بر روى چشم عليرضا کشیدم و از خدا خواستم که این مشكل را برطرف کند. صبح روز بعد با حيرت و شگفتى زیادى مشاهده کردم از گریه و زارى فرزندم خبرى نيست.  وقتى دقت کردم دیدم چشمان فرزندم کاملاً خوب و خون ریزى آن قطع گردیده است.
 
خاطره دوم:حال معنوی یک شهید در دعای کمیل
 
در سال ۶۵ که شهيد على نقى ابونصرى در تهران بود، لشكر به او خبر داد عملياتى در پيش است. با اینكه تازه یك هفته بود از کازرون به تهران رفته بود و معمولاً یك ماهه به شهر باز مى گشت، یك دفعه دیدم درب خانه را مى زند. تعجب کردیم. معلوم شد براى خداحافظى به کازرون امده است، پس از آن هرگز یكدیگر را ندیدیم و دیدارمان با او به قیامت افتاد.
در یكى از همين روزها که فقط من و او در خانه بودیم با اینكه خيلى از حالات روحى و عرفانی خود، حتى براى من که شریك زندگيش بودم تعریف نمى کرد به من گفت: در دعاى کمیل هفته قبل در دانشگاه تهران حال معنوى عجيبى به من دست داد، به طورى که از شدت گریه در وسط دعا بى هوش شدم و هيچ چيز نفهميدم.
وقتى به هوش آمدم با تعجب دیدم در بیابانی تك و تنها هستم و از جمعيت و مراسم دعا هيچ خبرى نيست. در آن بيابان هيچ کس نبود و همه رفته بودند. تا على این را تعریف کرد مثل کسیکه سرّى از اسرار خود را فاش کرده است یك دفعه ساکت شد و هيچ نگفت. انگار یك نيروى پنهانی هم مرا از ادامه صحبت و سؤال از او بازداشت و این یكى از حسرتهاى هميشگى من است که چرا از او حقيقت آن حادثه عجيب را نپرسيدم.
نویسنده: سرويس خبر
مطالب مرتبط :
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۱
اذان صبح
۰۵:۰۹:۵۷
طلوع افتاب
۰۶:۳۳:۰۵
اذان ظهر
۱۱:۴۹:۵۹
غروب آفتاب
۱۷:۰۵:۲۶
اذان مغرب
۱۷:۲۲:۳۷