شهرکازرون درگذر تاریخ اگر چه بر اثر نامهربانی ها ، فاقد امکانات لازم از جهات مختلف بوده است اما ابتکار و غیرت و همت و درایت همراه با اخلاق دینی در وجود همشهری های ما ، باعث گردیده در هر مقطعی ، کازرونی نیازهای خود را به روش صحیح تامین کند. براین باور علاقه مند بودیم که بدانیم جوان و نوجوان های کازرون در گذشته چگونه استعداد ورزشی و نیروی بدنی خود را ابراز می نمودند ، نیز با خبر شدیم که ورزش زورخانه ای و پهلوانی در کازرون قدیم ، رواج داشته است . لذا توفیقی دست داد تا با یکی از پهلوانان قدیم ، جناب حاج محمد ورع آشنا گردیم.
خوشبختانه ایشان علاوه بر این که دستی در شکل دهی و گرم نگه داشتن ورزش باستانی و پهلوانی داشته ، نیز در کتابت فرهنگ بومی دارای مهارت و علاقه مندی وتجربه ی درخور توجهی می باشد و این برای ما بخت و اقبالی شد که بهتر بتوانیم با جناب ورع تعامل داشته و خواسته خود را با ایشان در میان گذاریم . لذا مشارالیه با بشاشیت و چهره ای منبسط درخواست ما را اجابت و این گونه توصیف کردند که:
شصت سال پیش که در شهر ما ، هیچ امکانات ورزشی وجود نداشت ، در هر محله ای ، تعدادی سنگ ( وزنه سنگی) که برخی از آن ها دارای دسته بود ، توسط جوان ها فراهم می گردید. بعدازظهر ها که این جوان ها از سر کار بر می گشتند ، در میدان محله یا بر سر چهارراه ها حضور می یافتند و هر یک متناسب با قدرت بدنی خود ، سنگی را بر دست گرفته و از زمین بلند می کرد .
جرم سنگ ها متفاوت و در اندازه های حدود 35 ، 40 ، 45 کیلوگرم متغییر بود به گونه ای که نوجوان ها و جوان ها و بزرگتر ها هر یک می توانستند وزنه اي در خور توان خود را بيابند و با آن زور آزمايي كنند البته وزنه هاي بزرگتر در حدود 50 و 60 كيلو گرمي هم وجود داشت كه افراد خاصي مي توانستند بر سر دست بالا ببرند.
ناگفته نماند که در آن زمان ، واحدی به نام کیلوگرم نبود و وزنه ها با واحدی محلی به نام » مَنِ کازرون «که تقریبا معادل با کیلوگرم است ، سنجیده می شد. محل استقرار وزنه های بچه های کوی فخاران (کوزه گران) ، یکی تل حاج باقر (مکان فعلی فضای سبز چهارراه ابوذر) و دیگری جنب آرامگاه شاه حمزه ( مکان فعلی نمازجمعه) بود که در آن مکان ها ، سنگ های دسته دار متعددی وجود داشت که هر کدام متعلق به جوان و پهلوانی بود و خود من دو عدد سنگ چهل کیلوئی داشتم که تا این اواخر از آن ها نگهداری می کردم و پس از تاسیس منزل به عنوان یادگاری ، سنگ ها را در دیوار بنای خانه ام کارگذاشتم.
با سپری شدن آن ایام و با ظهور زورخانه در کازرون ، پای جوان ها به زورخانه باز شد . ظاهرا اولین زورخانه در کوی گنبد و جنب مسجد زید تاسیس شده بود . جوان های علاقه مند از محله های مختلف شهر ، شب ها در آن مکان جمع شده و مشغول ورزش می شدند. من و بچه های محله علاقه زیادی به ورزش داشتیم و شب ها جمع شده و به همراه مرحوم حاج محمد هاشم پهلوان به زورخانه ی مذکور می رفتیم و ورزش می کردیم و بعد از پایان ورزش به هنگام بازگشت بین بچه محله های مختلف بر اثر تعصبات خاص محلی دعوا می شد و زد و خوردهای شدیدی صورت می گرفت و گاهی اوقات سر و کارمان به نظمیه و نیروی انتظامی آن زمان ( که به آژان معروف بودند و قدرت و ابهت ترسناکی داشتند) می افتاد. لذا از این دعواها خسته شدیم ، بویژه از این که پای ما به شهربانی کشیده شود متنفر بودیم و اکراه داشتیم . بنابراین دور هم جمع شده و با رای زنی و همفکری یکدیگر تصمیم گرفتیم به هر طریقی که شده زورخانه ای در محله ی خود تاسیس کنیم .
در محله ی امام زاده و جنب تُلِ حاج باقر ، زورخانه ی مخروبه ای متعلق به آقای حاج عبدالرضا مؤتمن وجود داشت که از ایشان درخواست کردیم اجازه دهد محل مزبور را تعمیر کنیم که البته اجازه ندادند و مخالفت کردند ، اما ناامید نشدیم تا این که آقای محمود هاشمی پیشنهاد کردند که در اتاق مجاور دالان منزلشان زورخانه ای بنا کنیم ، با همت دوستان ، چندین روز کار کردیم و آن اتاق را گود کرده و زورخانه ی کوچکی ساختیم و مشغول ورزش باستانی شدیم . اشکال و حرکات این ورزش عبارت بود از : میل گرفتن ، تخته شنا و چرخیدن ، پاهای اول و دوم و سوم که بوسیله ی میان دور ، مرحوم حاج محمد هاشم پهلوان صورت می گرفت .
چون مرشدی نداشتیم تا مدتی مرحوم سید محمدعلی نحوی و سپس مرحوم مشهدی باقر امیری ضرب می گرفتند . بچه های محل از این زورخانه استقبال خوبی نمودند اما متاسفانه با مخالفت برادر آقای هاشمی ، این زورخانه تعطیل گردید . به دوستان پیشنهاد کردم که ابزار و وسایل زورخانه را به سرداب منزل این جانب منتقل کنند تا در این مکان به ورزش ادامه دهیم و همین کار صورت گرفت و مدت ها ورزش را در منزل ادامه دادیم . با استقبال زیاد ورزش کاران و افزایش تعداد آن ها ، سرداب منزل گنجایش پذیرش خیل زیاد علاقه مندان را نداشت ، مجددا با رای زنی و همفکری و موافقت دوستان از اداره اوقاف وقت ، قطعه زمین کوچکی در جنب باغک (باغ کوچکی واقع در جنوب میدان خیرات یا شهدای فعلی) تحویل گرفتیم و در آن زمین زورخانه ای خوب و مرتب بنا نهادیم . برای ساخت این زورخانه ، روزها کارگری کرده و شب ها به ساختن بنای زورخانه مشغول می شدیم . بعد از اتمام ساخت زورخانه و برای ارائه یک زورخانه ی کامل ، به مرشدی خوب و آشنا به فنون نیاز داشتیم . لذا به شیراز مسافرت کرده و از زورخانه ی دروازه اصفهان شیراز از مرشدی به نام آقای حاج عبدا... روزبخش دعوت به عمل آوردیم که قبول کردند و به کازرون تشریف آوردند . مشارالیه درکازرون ماندگار شد و در همین شهر متاهل گردید . متاسفانه با تخریب زورخانه مذکور بر اثر احداث خیابان شهدای جنوبی (خیرات) ، زورخانه تعطیل و مرشد ما هم به شغل دیگری روی آورد و در بازار سبزی فروشی مغازه ای گرفت و مشغول به کار شد که البته در حال حاضر ايشان فوت نموده اند ، دوستان و رفقای زورخانه هم هر یک ابزار و وسایل ورزشی را به منزل خود انتقال داده و ورزش را ادامه دادند . بنده هم که از علاقه مندان به ورزش بوده ام در سن هشتاد سالگی همچون گذشته ، یک روز در میان به ورزش باستانی ادامه می دهم و کارهایی مثل تخته شنا ، نرمش و پیاده روی انجام می دهم که شکر خدا هنوز از بدنی سالم برخوردار بوده و در مغازه ی خود مشغول به کار هستم . از همین جا به تمام جوانان سفارش و تاکید می کنم ورزش کنند تا بدنی سالم و پر برکت داشته باشند.
اسامي برخي از افرادي كه به زورخانه مي آمدند عبارتند از :
1- حاج محمد هاشم پهلوان
2- سردار ملي پور ( مشهدي ملك )
3- حيدر سنگ بريده
4- محمد هاشمي
5- سيد محمد علي نحوي
6- قنبر مرداني
7- جمشيد محسن زاده
8- سيد جلال طباطبايي كازروني و ...