پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

به‌روز شده در: ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۱۲۵۳۶
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۰
» 4 دی


ما بی غمان مست دل از دست داده­ایم          همراز عشق و هم­نفس جام باده­ایم

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشید­ه­ای        ما آن شقایقیم که با داغ زاده­ایم

«حافظ »

زیر باران اشک، بر روی سینه سفید کاغذ قلم زدن مشکل است. وقتی بخواهی برای دوستان بنویسی که بی­پروا یک شبه خویش را به اروند زدند تا با عبور از آن و تقدیم جان خویش، طعم شیرین پیروزی را به کام مردم بریزند. و چنین شد که آنان ما را از خود جدا ساختند و این شد حکایت ماندن و رفتن، حکایت عقده و غصه؛

امشب شب تولد من است. من اکنون 28 ساله شده­ام. ببخشید من 28 سال است که جسم مرده­ای را با خود حمل می­کنم تا ادامه زندگی زندان مانند را ببینم که این از زمان جدا شدن از قافله دوستان و شهیدان آغاز شد. ای قلم، ای اشک بگذارید امشب در چهره یکایک دوستان شهید و مظلومم بنگرم و لحظه جدا شدن از آنان را به یاد آورم : آنگاه که با حاج جاوید بر سر نوشتن وصیت­نامه جرو بحث داشتیم که یکی برای دیگری این کار را انجام دهد – آنگاه که نتوانستم مصافحه­ای دل­چسب با علیرضا اسدزاده داشته باشم، چرا که دلم نمی­آمد از او جدا شوم، اما شد – آنگاه که مهدی زروان به دنبال بستن حمایلش کمک می­خواست و من تجهیزاتش را محکم بستم تا او در شهادت تجدید نشود. آنگاه که صفدر شهبازی ومحمدرضا محمدی به هم و سر در گوش هم نجوا داشتند و من مانده بودم چگونه برای خداحافظی و حلالیت جدایشان کنم. وقتی برای طلب شفاعت به دسته یک از گردان یک به فرماندهی غریبعلی قائدیرفتم همه بودند جز خودش پس با دو بینا ( عباس و محسن) . ابوذر دهقان و سید هادی زهرائی که همیشه با هم بودند و در عملیات و شهادت نیز با هم رفتند، خداحافظی کردم. در گوشه­ای از محل زیر نور چراغ فانوس غریبعلی و مسلم اسکندری و چند نفر دیگر که الان نامشان یادم نیست، نشسته بودند و سوره واقعه می­خواندند که جالب بود! امشب چه واقعه­ای رخ خواهد داد!؟ کنارشان نشستم و لحظه­ای در خویش فرو رفتم تا با نجوای آنان همراهی کنم و آنگاه زمان وداع رسید – در کنار مسیر اسدالله افشار وعبدالنبی دهقان آماده رفتن بودند که با جملاتی از آن­ها حلالیت طلبیدم. در یک لحظه اسد الله گفت : حسین آیا سجادم را خواهم دید که یکباره وجودم فرو ریخت و تاکنون مرمت نشده و آن لحظه هر وقت به یادم می­آید تقاضای مرگ می­کنم. صدای هم­همه­ای مرا به خویش آورد. قاسم آمد (جوکاران) و او آمد تا بین آمدن و رفتنش ساعتی بیش نباشد که لیاقت شهادت به مدت حضور در جبهه نیست و بین ورود او و شهادتش دو ساعتی بیشتر طول نکشید. علیرضا معینی گوشه­ای ایستاده و درد پایش او را به خود مشغول کرده بود و بر اثر اشتباه پایش را بر روی صندق مهماتی گذاشته و میخش در پای او فرورفته بود و باید الان با پای مجروح و پانسمان شده، به جهاد برود. تلاقی دو برادر سید محمد تقی و سید محمد کاظم دیده­ ور در هیاهوی صداها و گریه­ها و بغل کردن یکدیگر تو را تا افق عاشقی پیش می­برد. چرا که این دو همدیگر را خیلی دوست داشتند و من میخکوب از این خداحافظی بودم! چهره زیبای منصور میراب تو را به معصومیتش می­برد و غبطه می­خوری که خدا با اینان چه خواهد کرد!  مهدی نجیبی و سید مسلم نجیبی نیز جمع دیگری هستند که قرار ومدارشان برای آن دنیاست. وقتی به ردیف انسان­های به خط شده نگاه می­کنم وحید ( جهانی­آزاد) فرمانده گردان آنان به چفیه همیشگی قرمزرنگش و ریشی که الان به دستور فرمانده گردان زده است و صورتش تنک شده است از همه شاخص­تر است. او مرد سال­های جنگ است، مردی که خیلی از بچه­ها اورا پدر خودشان می­دانستند.

 

قدرت بامشاد و جعفر اسکندری نیز آماده رزم بودند. آنان چند ساعت قبل برای گرفتن عکس چفیه­ام را به قرض گرفته بودند و هر سه همزمان سر در سر هم گذاشتیم و خداحافظی کردیم. برای خداحافظی به پژوه ورزمی و نصیری نرسیدم. ابوفاضل نظری سرحال و شاد مانند همیشه پرشور و مصمم آماده رفتن بود و رفت تا از قافله عقب نماند. . داستان بقیه دوستان تکرار پرواز انسان­های معصوم است.

شب کربلای چهار، شب شهادت بود. شبی که کسی بدون این که گلوله­ای شلیک کند به پرواز در می­ آمد یا در روی آب یا قایق یا در نیزار یا در پشت خاکریز خودی. آن شب از آسمان گلوله می ­بارید و دوستان پاره پاره می­ شدند و ما مبهوت مانده، شهادت آنان را نظاره می­کردیم. آنان رفتند تا ما روایتگر شهادتشان باشیم، اگر توانسته باشیم. آن شب در جمع عاشقان گشت می­زدم که سودای دنیا نداشتند و ما دنیایی بودیم. و منتظر که دنیا چه سرنوشتی برایمان رقم بزند.

و ما توفیقی الا بالله  


نویسنده: حسین پیروان
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
رامین جوکاری
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۳۲ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۵
0
3
بنام خدا.یادباد ان روزگاران یادباد.باتشکرازحاج حسین پیروان وگرامی بادیادوخاطره ازادمردان وسرداران انقلاب خمینی (ره)ازجمله رحیم وعبدالخالق و فضل الله وحاج عبدالحسین وسیدابوالحسن وحسن (ملکزاده)ومحمدجوادو حاج کاظم واصغر وحاج قاسم وغلام طهماسبی ومسعود علی زاده وعلی جمشیدی (ره )وسید وقدرت بامشادوجعفروعلی دهداری ومهدی کوزه گری قدرت صادقی و...وهمه کسانی که ازادمردبودن وازادمردرفتن وازادمردماندن.انشاالله به برکت وجوداین ازادمردان وبارهبری امام گونه اقاسیدعلی به گذشته هایمان افتخاروبه اینده مان امیدواریم .هرچنداینان بی ادعابودندوهستندولی ای کاش (البته بچه حزب اللهی ها ومذهبی ها هستندونزدخدامقرب )مسولین نظام مقدس هم قدردان این مدعیان بی ادعا باشد.سایه مقام معظم رهبری مستدام باد.
سعید
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۵۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۶
0
1
درود برشما ودرودبرحاج عبدالحسین که الحق والانصاف ازنیکان روزگاروازتبارمولایمان حسین ابن علی می باشد
راوی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۲۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۹
0
1
کجایند شورآفرینان عشق

با تشکر از سرور محترم که با ذکر نام بچه های جنگ یادشان در خاطرمان و درخت محبت و ایمانشان در دل ما بار دیگر آبیاری کرد
متشکرم باغبان مهربان
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۴
اذان صبح
۰۵:۱۲:۰۴
طلوع افتاب
۰۶:۳۵:۳۳
اذان ظهر
۱۱:۵۰:۵۰
غروب آفتاب
۱۷:۰۴:۴۱
اذان مغرب
۱۷:۲۱:۵۷