بیست سال پیش به عرصه رسانه وارد شدم و پروانه انتشار یک نشریه محلی را از هیات نظارت بر مطبوعات گرفتم. بعدها به نویسندگی در رسانه رو آوردم. سال های اول دهه هشتاد، در ستاد مرکزی وزارت آموزش و پرورش به خاطر کار روابط عمومی ارتباط گسترده ای با خبرگزاری ها و روزنامه های سراسری داشتم.از آنجا ، نویسندگی در رسانه را خیلی قوی تر ادامه دادم.مواقعی پیش می آمد که نوشته های من در یک روز همزمان در چند روزنامه سراسری انتشار می یافت.در آن شرایط با خودم فکر می کردم دیگر کسی در کشور نیست که آن یادداشت ها را نخوانده باشد.اما الان که چند سالی است با رسانه های محلی در تمامی استان ها ارتباط حرفه ای و فراگیری دارم و کمتر رسانه ای در استان ها هست که افتخار همکاری با آنها را پیدا نکرده باشم و مطلبی از من منتشر نکرده باشند بهتر می توانم امروز را با دیروز مقایسه کنم و برای فردای رسانه کار فکری انجام بدهم.
طبق آخرین آمار منتشره ، شمارگان روزنامه های کشور کمتر از یک میلیون و دویست هزار نسخه در روز است.با این آمار نتیجه می گیریم که تعدادی از روزنامه های مرکز به دلیل محدودیت منابع و حفظ توان رقابت و بهتر بگویم بقای خود در خانواده رسانه ناچارند با تیراژ پایین فعالیت کنند و شايد حتی به خارج از تهران هم نرسند.تعدادی از آنها در مراکز استان ها و برخی که تیراژ بالا و توزیع گسترده تری دارند در شهرهای کوچک بر روی کیوسک ها قرار می گیرند و سهم اشتراک خوبی در سازمان ها و ادارات محلی دارند.شمارگان روزنامه ها در مقیاس جمعیت و جغرافیای پهناور ایران اسلامی آن هم در شرایطی که دسترسی به رسانه های اجتماعی و مجازی در زندگی روزمره مردم حتی در دوردست ترین نقاط کشور بسیار سریع و سهل الوصول است و محلی گرایی در اولویت قرار دارد ، به هیچ وجه ، تکاپوی نیازهای مردم را نمی دهد.حتی آن تعداد از روزنامه های مرکز که تیراژ و توزیع بیشتری هم در استانها دارند سعی می کنند از طریق ویژه نامه های محلی فضای رقابتی را از دست ندهند.رسانه های محلی در شرایط خوب می توانند نیازهای مردم نواحی و مناطق مختلف کشور را در حوزه رسانه پوشش دهند.محلی گرایی به دلایلی که ذکر می کنم و مهم تر از همه آنها به خاطر در دسترس بودن ، هویت بخشی و نمایندگی اقوام ایرانی با اقبال مردمی روبه رو شده اند.
رسانه های محلی از نگاه برنامه ریزان ارشد کشور خیلی دور مانده اند و از نگاه مردم خیلی نزدیک و در دسترس هستند.آنها ، چشم و چراغ مردم شده اند.رسانه های محلی و بویژه از نوع مجازی آن ، مصرف کننده و آمار بازدید بالايي در مراکز استان ها ، شهرهای کوچک و نواحي دارند.آمار متنوع 50 ، 40 ، 30 ، 20 ، 10 ، 5 هزار بازدیدکننده و پایین تر از این رسانه ها ، باتوجه به مقیاس جمعیت به فراوانی قابل مشاهده است.
محلی گرایی مردم در حوزه رسانه پدیده عجیبی نیست.عجیب این است که در نگاه برنامه ریزان ارشد کشور صرف نظر از شعارها و سخنان پراکنده در رسانه ها ، جایگاه واقعی خود را نیافته اند و سهم مناسبی در برنامه ریزی های ملی ندارند.این رسانه ها ، پیشگامان عرصه جنگ نرم هستند.
معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جایی بیان می کند که ....رسانه های محلی ، می خواهند شبیه رسانه های ملی باشند ....رسانه های محلی ، باید محلی باقی بمانند.وی در نشست اخیر "بررسی چالش های رسانه های محلی در برابر رسانه های سراسری" می گوید که ....رسانه های محلی ، به هم بپیوندند و بنگاه تشکیل دهند ....رسانه ها اگر روزنامه و نشریه ای از نسبت درج آگهی در ویژه نامه های استانی که هفتاد درصد آن سهم استان است تخطی کرد گزارش دهند ....و تجویزهایی از این قبیل که در ادامه ، نظر خود را با چارچوبی متفاوت درباره آنها بیان می کنم باشد که مورد توجه قرار گیرد.
از قدیم متقاضیان تاسیس نشریه باید در فرم های تقاضا مشخص می کردند که در گستره محلی می خواهند نشریه را منتشر کنند یا سراسری ، محل چاپ نشریه موردتقاضا کجا قرار دارد و این که دفتر فعالیت آن کدام شهر است و سوالاتی از این قبیل در آنها دیده می شد.سوال من این است:شما فکر می کنید در این جهان بهم پیوسته برای رسانه می توان به شکل قدیم مرز قائل شد؟روزنامه ها و رسانه های مکتوب با وقوف به همین واقعیت است که نسخه های اینترنتی را پیش از چاپ منتشر می کنند تا از گردونه رقابت با رسانه های مجازی خارج نشوند.رسانه های مکتوب و مجازی به یک همزیستی مسالمت آمیز رسیده اند اما آنچه که در ذهن برنامه ریزان همچنان وجود دارد خط و مرزهای گذشته است.
من با توجه به مرزهای محلی ، هویتی ، ملی ، دینی و فراملی هفت سطح را برای رسانه ها قائل هستم:
سطح اول ، شهر و ناحیه محل انتشار و مرکز فعالیت رسانه است جایی که مدیر مسئول ، سردبیر و تیم خبرنگاری تحت نظر یکی از این دو در آنجا تولید محتوا می کند.این سطح برای رسانه های محلی درحکم محل تولد و بخش مهمی از شناسنامه آنها محسوب می شود ولی همانند سایر متولدین حیات دارند ، رشد می کنند ، بزرگ می شوند و با محیط پیرامون تبادل انجام می دهند.
سطح دوم ، استان محل فعالیت است که در سطح بالاتری قرار می گیرد و کارکرد اداری و سازمانی رسانه به آن بستگی دارد به دلیل این که رسانه ها موردتوجه مقامات محلی هر استان هستند و رسانه های محلی در شهرهای کوچک استان نیز که باشند تحت تاثیر سیاست ها و کارکردهای مقامات استان ناگزیرند برای ارتقای وضعیت موجود و ایجاد شرایط مطلوب ، اظهارنظر کنند و همواره در کانون تحولات استانی قرار داشته باشند.
سطح سوم ، منطقه ای است که در کشور ما برای برنامه ریزی های کلان در حوزه فرهنگ های محلی می تواند مبنای خوبی باشد.وجود اشتراکات بین استانی در مناطق غربی ، شمالی ، جنوبی ، مرکزی و شرقی باعث می شود که بتوانیم در حوزه رسانه مرزبندهای منطقه ای و درون منطقه ای داشته باشیم.وجود روزنامه ها و سایت های منطقه ای نمونه بارز این سطح فعالیت است.
سطح چهارم ، سطح اقوام ایرانی است.جمهوری اسلامی ایران با وجود تنوع قومی ، با یک ظرفیت بالایی در این سطح مواجه است که امنیت ملی و وحدت ملی را تحث تاثیر قرار می دهد.بسیاری از رسانه های محلی نمایندگان یک یا چند قوم از اقوام ایرانی هستند.رسانه های محلی متعددی را می بینیم که در محل تلاقی اقوام مختلف ایرانی قرار دارند و با محوریت فرهنگ اسلامی-ایرانی و زبان فارسی ، به صورت چند زبانه دارند فعالیت می کنند.از آنجا که اقوام در جغرافیای پهناور ایران اسلامی پراکنده هستند ، رسانه های حامل این خرده فرهنگ ها طبق این تقسیم بندی به تمامی کشور تعلق دارند و فراتر از فرم های تقاضای اداری ، سراسری محسوب می شوند.آنچه باعث این پراکندگی و پایین بودن فاصله اجتماعی بین اقوام ایرانی شده است دلایل متعددی دارد.اشتراکات دینی ، پراکندگی جغرافیایی ، مشترکات بین استانی ، داد و ستدهای اقتصادی و اختلاط و آمار بالای ازدواج در بین مردان و زنان از اقوام مختلف ایرانی به عنوان مهم ترین این عوامل هستند.
سطح پنجم ، ملی است.در سطح ملی قدری مسئله متفاوت است.الزامات انقلاب اسلامی و جذب حداکثری مردم برای مشارکت در صحنه های کلان جامعه به شهروندانی در تراز ملی و اسلامی نیاز دارد.شهروندانی که به تمام مسائل جامعه و تحلیل های مناسب و به روز درباره آنها بتوانند دسترسی داشته باشند.رسانه های محلی بخشی از وظایف شان در این جهان کوچک شده الزاماً کارکردهای ملی است.ارتباط بین مردم و حاکمیت از وظایف ذاتی رسانه است.رسانه های محلی از این قاعده مستثنی نیستند.رسانه های محلی باید بازتاب دهنده خواسته های مردم نواحی و مناطق مختلف کشور در حکومت باشند.مقامات محلی بخشی از حاکمیت هستند اما تمام آن نیستند.استان ها در ایران ، از مدل فدرالی پیروی نمی کنند.خیلی از موضوعات در مرکز شروع می شوند و پایان نیز می بابند و نقش استان ها در بیشتر مواقع ، اجرای خوب برنامه ریزی های ملی و گزارش آنها به مرکز است.استان های ما اختیارات ایالتی ندارند و بسیاری از راه ها همچنان به مرکز ختم می شود.از این رو ، مردم باید خواسته های خود را در فضای کلان جامعه بتوانند مطرح کنند و این از وظایف رسانه های محلی است.حتی اگر استان ها ، ایالتی هم اداره می شدند رسانه های محلی باید پلی باشند بین استان های مختلف برای مبادله های گوناگون و رقابت های سازنده در سطح ملی ، جذب حداکثری امکانات و مخاطبان کشوری و بیشتر دیده شدن استان محل فعالیت خود در نگاه برنامه ریزان ارشد کشور در زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و مسائلی از این دست که لازمه آن اعتقاد به رسانه های محلی با کارکردهای فراستانی و فرامنطقه ای است.
سطح ششم ، سطح جهان اسلام است.رسانه های محلی باید فراتر از مرزهای شهری ، استانی ، منطقه ای ، قومی و ملی دارای کارکرد دینی باشند.هر مخاطبی در هر جای ممالک اسلامی آن هم در شرایطی که همه رسانه های مجازی ، جهانی هستند اگر بخواهد به هرکدام از رسانه های کشور اسلامی ما وارد شود باید بتواند داده های موردانتظار از یک حکومت اسلامی را دریافت کند.انتظار پیروان مذاهب اسلامی از مردم ما و رسانه های آنها این است که فراتر از جغرافیا ، اقوام و ملیت ایرانی با رسانه های اسلامی مواجه شوند و یافته های خود را با آنها کامل کنند.
سطح هفتم ، بین المللی و جهانی است.شعار "جهانی فکر کنید ، ملی برنامه ریزی کنید و محلی عمل کنید" متناسب با اهداف جهانی کشور ماست.شناخت مناسبات جهانی از طریق رسانه باعث می شود مردم فرصت ها و تهدیدهای محیط پیرامونی را بهتر بشناسند.برای مثال ، درک اهمیت مذاکرات هسته ای ایران با قدرت های جهانی بدون شناخت این مناسبات کار آسانی نیست.شاید گفته شود فقط دیپلمات ها به این شناخت نیاز دارند و شهروندان به آن نیازی ندارند.اما من معتقدم بصیرت خلاف این را حکم می کند و برخورداری از پشتوانه مردم در موضوعات کلان جامعه ، ضرورت همیشگی است و رسانه های محلی با توجه به مرجعیت و اهمیت روزافزونی که یافته اند این رسالت را در استان ها بر عهده دارند.
به عقیده من ، با احترام به سلسله مراتب سطح های پیش گفته ، رسانه های محلی باید واجد تمامی این خصوصیات باشند.به تعبیر بهتر ، این سطوح برای رسانه های محلی یک کل لایتجزی است و نمی توان بخشی از آن را قبول داشت و سایر سطوح را نادیده گرفت.البته تفاوت ظریفی بین رسانه های مرکز و رسانه های محلی در این تقسیم بندی وجود دارد.رسانه های سراسری از بالا به پایین حرکت می کنند و شهر و استان محل فعالیت برای آنها درحکم مقر هستند.رسانه های محلی از محل تولد تا جهانی شدن خود می توانند رشد کنند.این از الزامات جهان نوین بهم پیوسته است تا نه تنها از کیان فرهنگی و دینی خود دربرابر امواج تغییرات فرامرزی دفاع کنیم بلکه بتوانیم به اهداف جهانی اسلام نیز یاری رسانیم.رسانه های محلی با این خط کشی البته اگر به آن توجه شود می توانند بهتر از همیشه سد دفاعی کشور در مواجهه با جنگ نرم نظام سلطه باشند و نرخ همبستگی ملی را افزایش دهند.رسانه های محلی از دیدگاه من ، معجزه گر هستند و برنامه ریزان ارشد کشور نباید پیشنهادهای این فعال رسانه را دخالت در کار خود بدانند.البته طرح مفصل اینها به وجود شرایط مناسبی از سوی دولتمردان در دو حیطه پذیرش و اجرا نیاز دارد.