|
باران ، باران چه بی امان می باری! سنگین و صبور و سرگران می باری
پنداری مادر زمینی که چنین بر نعش شهیدان زمان می باری؟
دستان تو پاک چون چمنزارانند یا چون غزلی به مطلع بارانند
چشمان تو مهربانتر از شب لیکن سرلوحه دفتر سیه کارانند
تنهايم و در جهان كس انبازم نيست صد شعله به دل دارم و آوازم نيست
اى بال بلند، زين سكون شِكْوه مكن با شبْپرگان رغبت پروازم نيست