برای خاورمیانه تعریف دقیقی
وجود ندارد چون این تعریف در اروپا پایه گذاری شده است و دور یا نزدیک بودن به
اروپا ملاک تقسیم بندی جهان قرارگرفته است که به اروپا بویژه منطقه بالکان خاورنزدیک ،شرق وجنوب شرق
آسیا ، خاور دور و بخش های میانی به خاور میانه اطلاق میشود که شامل کشورهایی
مانند لیبی ، مصر، منطقه فلسطین ، عربستان ، یمن و کشور های حوزه خلیج فارس ،
ترکیه ، ایران ، عراق ، افغانستان و پاکستان
می شود.
کشور های این منطقه از
ویزگهای خاصی برخوردارند که بطور مختصر می توان به آنها اشاره نمود.
1-ویژگی جغرافیایی : که هر
کدام از کشورها ویزگی های سرزمینی و آب و هوایی مخصوص به خود دارد و از لحاظ
ژئوپلتیکی هم هرکدام از اهمیت وجایگاه خاصی برخوردارهستند.
2- این کشور ها بسیار قدیمی
هستند و از تاریخ بسیار کهنی برخوردار هستند.و به عنوان بافت قدیمی کره زمین محسوب
می شوند.
3-دارای تمدن هستند. تمدن از
ریشه مدن و به معنای یکجا نشینی و شهرنشینی می باشند که اولین تمدن های بشری در
کنار رودخانه نیل و بین النهرین و بعد در هندو چین پدیدار گشته است .
4-وابستگی به آب : وقتی کشور
ها متمدن باشند از لحاظ اقتصادی به یک عنصر اساسی یعنی آب نیازمند هستند.
5- نظام حکومتی در این
کشورها در طول تاریخ عمدتا قبیله ای بوده
که ممکن است قبیله های داخلی یا قبیله های
حمله کننده از خارج بوده باشند.
6-بحران امنیتی از ویزگی های
بارز دیگر این مناطق بوده. چون در خاورمیانه آب و آبادی و به تبع آن ثروت وجود
داشته است ، همیشه مورد تطمیع و حمله و تاخت وتاز اقوام وملل دیگر قرار می گرفتند که حاکم بودن یک نا
امنی تاریخی بر این منطقه حاصل آن بوده است .
7- چهار راه تمدنی بوده است
.خاور میانه در واقع مرکز تمدن زمین بوده و همیشه به عنوان یک چهار راه پر رفت و
آمد محسوب می شده است.واز تاریخی پرماجرا برخورداربوده و می باشد.
8- خواستگاه اندیشه های بزرگ
است . چون محل رفت آمد بوده است در آن اندیشه و مذهب وجود داشته است به نحوی که
دنیا به شدت تحت تاثیر اندیشه های خاورمیانه بوده است.
9-خاورمیانه محل تشکیل امپراطوری های بزرگ نیز
بوده است.
10 التقاط قومی: چون
خاورمیانه محل رفت و آمد بوده است ما شاهد
چیزی به نام نژاد خالص و یک دست در این منطقه نیستیم بلکه ترکیبی از نژادهای اصلی
در این مناطق دیده می شود.
ما اگر بخواهیم یکی دو قرن
آخیر را بطور اجمال مورد برسی قرار دهیم باید علاوه بر ویژگی های ده گانه فوق
پدیده غرب مدرن و استعمار را هم مد نظر قرار دهیم تا بتوان شناسایی دقیق تری از
سیاست و حکومت را در خاورمیانه بدست آوریم.
تضادهای عقیدتی یکی از
ویژگیهای مهم خاورمیانه است که وجود همین تضادها ی تند عقیدتی باعث شده است تا
حکومتها راهی جز سرکوب پیدا نکنند و همچنین فرایند استعمارباعث شده است تا در این کشورها حکومتهایی پدید بیایند که
نماینده جامعه ملی نباشند و در واقع
وابستگی به قدرت های بیگانه از ویژگی حکومت ها در این مناطق باشد. اقتصاد
نه ملت محور ونه حتی دولت محور، بلکه رژیم محور میباشد و بر همین اساس ساختار
خاورمیانه همیشه کشمکش زا بوده است و بین این کشورها همیشه احساس ناامنی وجود دارد
و معمولا هم کشورها در خاورمیانه از همسایگان خود بیشتر از قدرت های بزرگ خارجی می
ترسند و همه این ها باعث شده است تا مجموعه امنیتی خاورمیانه به طرزغریبی گسترده و
پیچیده باشد. مانند بسیاری از نقاط جهان سوم حس نا امنی نخبگان حاکم از محیط های
داخلی عموما نقش عمدهای در پویش های مربوط به ناامنی ایجاد می کند ودیگر نخبگان هم
احساس امنیت لازم از فضای داخلی جامعه خود ندارند ومهاجرت به کشورهای بیگانه معمولا
از ترجیهات این نخبگان می باشد.علیرغم ورود به عصرمدرن عناصرقبیله ای و طایفه ای و
مذهبی در این حکومتها همچنان نیرومند می باشد.
عواملی که خاورمیانه را به عنوان یک مجموعه امنیتی تعریف می کند اساسا
زاییده جنگ است و وجود اسرائیل در این منطقه نگرانی های امنیتی این کشورها را
برانگیخت و آن را به عنوان یک مجموعه درآورد که نگرانی های مشترک دارند.
عامل دیگری که خاورمیانه
رابه عنوان یک مجموعه تعریف میکند دین مشترک میباشد که البته در این میان اسرائیل
استثناست و قومیت نیز عامل دیگری است که باز بعضی کشور ها مثل ایران و ترکیه
استثنا هستند . ضمن اینکه نباید نتیجه گرفت که کشورهای عربی به واسطه عربیت و
اسلامیت ودشمنی با اسرائیل میل به همکاری با هم دارند بلکه ناسیونالیسم عربی
بیشتررقابت برانگیز بوده است . رقابت بر سر رهبری جهان عرب و رقابت بر سر قلمرو،
آب ، ایدوئولوژی و مسائل قبیله ای تفرقه برانگیز بوده اند نه اتحادزا که همین امر
مناقشات و جنگهای داخلی بین این کشور ها را ایجاد نموده است که آخرین آن جنگ
عربستان و یمن می باشد.
خلیج فارس هم یک منطقه تنش
زای دیگر است که پس از خروج انگلیسی ها از این منطقه یک مثلث رقابت بین ایران،
عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس به رهبری عربستان ایجاد کرده است و رقابت بر سر
رهبری جهان اسلام بین ایران عربستان و ترکیه نیز از دیگر عوامل می توان درنظر گرفت
.
بحران خلیج فارس برای کشور
های غربی بخصوص جهان صنعتی از اهمیت فوق العادهای برخوردار است چون گلوگاه انرژی
جهان به حساب می آید به نحوی که امنیت
اسراییل برای آنها از درجه دوم اهمیت قرار دارد و اگر روزی بنا باشد بین آن دو یکی
را انتخاب کنند منافع در خلیج فارس را ترجیح خواهند داد و این چیزی است که خود
اسرائیل هم به خوبی به آن واقف بوده و یکی از عوامل نگرانی اسرائیل محسوب میشود که
برای نمونه تن دادن به توافق هسته ای با
ایران از آخرین مستندات و دلایل این موضوع
میتوان به حساب آورد.
با وجود نفوذ قدرتهای برگ
غربی و روسیه و سرازیر نمودن امکانات و منابع هنگفت به خاور میانه اما هیچکدام از
ابرقدرت ها قادر نبوده یا نیستند که کنترل چندانی بر رفتار دست اند کاران و دست
نشاندگان خود اعمال کنند که کشمکش در افغانستان و موج بیداری کشورهای عربی و پویش
های داخلی منطقه ای این این حوزه و تاثیر آن
بر اراده جهان از دلایل اساسی و از
همه مهمتر انقلاب اسلامی ایران از بزگترین شواهد این ماجراست
رانتیر بودن اکثر دولتها در
خاورمیانه به علت منابع سرشار نفت و گاز از ویژگهای دیگر خاورمیانه است.از طرف
دیگر چون کشورها و دولتهای خارجی زیادی در
این منطقه منافع دارند بنا براین سطح دخالت های خارجی هم بالاست که همه این ها هم از عوامل تنش زایی در خاورمیانه می باشند.
و نتیجه اینکه خاور میانه
مصداق بارزی از الگوی نمونه تبیین عینی یک فرایند پس از استعمار به یک ساختار
کشمکش آفرین است. دولتهای مستقر در منطقه قادر به همکاری با همدیگر نیستند و با هم
کشمکش و در گیری شدید دارند و همچنین در داخل خود هم از لحاظ سیاسی اجتماعی و
فرهنگی بحران دارند و از جهت دیگر سررشته امنیتی در خاور میانه به دست خودش
نیست و سرشت خاورمیانه به گونه ایست که
کشمکش در آن امری محتوم است و هر اتفاقی در آن امکان وقوع دارد و در عین حال
احتمال اینکه یک پوشش بیرونی بتواند امنیت و ثبات ایجاد کند کم است زیرا هم مقاومت
برون منطقه ای بالاست وهم اراده ای برای قبول مسئولیت از سوی قدرت های بزرگ وجود
ندارد. در نتیجه سرشت همواره کشمکش زای خاور میانه آن را به نمونه کاملی از یک نوع
مجموعه امنیت منطقه ای کلاسیک دولت محور نظامی سیاسی تبدیل می کند. و همه اینها و
موارد متعدد دیگری که از حوصله این نوشتار خارج است باعث بی ثباتی در
خاورمیانه شده است و یعنی در کل بحران و بی
ثباتی واقعیت کشورهای خاورمیانه است . و بی ثباتی و بحران با روح برنامه ریزی
استراتژیک و بلند مدت سازگار نیست که درواقع این موضوع از عوامل اصلی عقب ماندگی و
عدم توسعه متوازن و پایدار درکشورهای خاورمیانه است که خود عاملی برای به تعویق
افتادن سیر طبیعی رشد و توسعه اقتصادی اجتماعی و سیاسی و در نتیجه دموکراسی و مردم
سالاری در این منطقه بوده است.
ودرحال حاضر و همچنین برای
جهان آینده خاورمیانه از ویزگی های زیر برخوردار است .
اول اینکه خاور میانه همچنان
بزرگترین منبع سوخت فسیلی جهان است و منطقه ای حیاتی برای جهان صنعتی می باشد و از
طرف دیگر خاورمیانه محل رقابت قدرت هایی است که برای کسب برتری منطقه ای تلاش می
کنند . دوما خاورمیانه برای غرب اهمیت فراوانی دارد و در عین حال منبع مشکلات
زیادی برای غرب هم بوده و خواهد بود . و سوما اینکه خاورمیانه از مسلح ترین مناطق
جهان است و همچنین محل اسلام مسلح سیاسی و تندرو نیز می باشد .
آنچه را که درحال
حاضرما در خاور میانه مشاهده مینماییم مانند بحران سوریه و یمن و تندروی
های گروهای افراطی به نام داعش و غیرو نیاز به تحلیل جداگانه بر پایه نوشتار موجود
دارد که ان شاالله در صورت حیات و توفیق در آینده به آن خواهیم پرداخت .
*فرهنگی و کارشناس ارشد علوم سیاسی