وقتی پس از سالیانی دگر بار به بهانه ی دیدار
دوباره ی دیوارهای ستبر و سربه فلک کشیده ی کوه بالا (رشته ای از رشته کوههای
زاگرس در شمال دریاچه پریشان)و تماشای "غار دیو کَن " خودرا به
پای" زرد "رساندم ، با صحنه های غم انگیزی متوجه شدم که در تصورم
نمی گنجید!
بهت زده ، دسته دسته درختان بادام کوهی را
نظاره گر بودم که کمر شکسته و سر بر زمین نهاده ، خشک و بی رمق، مظلومانه به
خوابی سنگین فرو رفته بودند . من بارها آنها را از نزدیک دیده بودم. در
پایان زمستان و آغاز بهاران به گُل نشستنشان را با رنگهای شاداب سفید و بنفش شاهد
بودم . پرواز گنجشکهاو بلبلان آواز خوان و کبوتران زیبا را از لابلای شاخسارشان به
تماشا نشسته بودم . همراه با وزش بادهای پاییزی شاخسار رعناشان را رقص
کنان نظاره گر بودم . اینک اما چه غریبانه گروه گروه و در کنار هم ، زندگی را
وداع گفته بودند. چه واقعیّت تلخی ! از ما آدمیان بی وفا و منفعت طلب روی گردانده
وچشم فروبسته بودند . مایی که از آنها غیر از هیزم و "آخُرَک "و "جیرگَه"
و گاه گاهی سایه انتظار مان نبود. امّا در اوج فلاکت و تیره روزی هاشان آنها را به
فراموشی سپرده بودیم .
از بابت کیفیت پایین تصاویر از خوانندگان عزیز پوزش می طلبم
براستی چه بر سر بادامها آمده بود ؟ چرا
هیچ کس احوالی از آنها نمی پرسید ؟ چرا در کنار دلسوزی ها و پی گیری ها و اختصاص
بودجه برای نجات بلوطها ی دشت برم کسی از آنها یادی نمی کند؟آیا برای هیچ کسی مهم
نبودند ؟ البته در طول مسیر خشک شدن تعداد قابل توجهی از درختان "کُنار"
و "رَمَلِک" و "کَرَتُل "را هم مشاهده کرده بودم ، امّا
براستی وضع بادامها از سایر گونه های گیاهی اسف بار تر بود. دلم برای بادام ها
سوخت . ولی چه کاری می توانستم انجام دهم ؟
در این چندساله، خشک سالی مصائب بی شماری
را نصیب منطقه مالکی نموده است: از خشکیدن دریاچه پریشان بگیر تا مهاجرت
پرندگان و کم آبی چاههای آب کشاورزی و ... . امّا آیا واقعاً خشک سالی ها
عامل مرگ بادام ها بوده است یا نه! علاوه برآن آفت های گوناگون جانوری نیز در این
فاجعه دخیل بوده اند ؟
می شود گفت که از هر 10 اصله بادام 7 تای آنها
خشک شده بودند!
اگرچه دارای اطلاعات علمی کافی در این خصوص
نیستم ولی بر اساس مشاهداتم برایم غیر قابل باور بود که خشکسالی را عامل مرگ و میر
بادامها قلمداد کنم! چه، درختچه ها و بوته هاو علف هایی را به چشم دیدم که در آن
گرمای طاقت فرسا در کمال شادابی می زیستند . از خودم پرسیدم مگر می شود
طبیعتی که خدای مهربانمان خلق نموده است ازچاره جویی و جبران این ضایعه غافل
مانده باشد؟
غرق این خیالات بودم که درختچه های کوتاهی
توجهم را جلب کرد . درختچه های نو نهال بادام که بیشتر در مسیر آب راهها(هنگام
بارندگی)روییده بودند .کبوترانی را مانند بودند که پر و بالشان را چیده باشند تا
هرگز مجال پرواز نیابند! معلوم بود که اندک جوانه و شاخ و برگشان به محض رستن طعمه
ی گلّه های گوسفند و بز اهالی می شود . با این تفاصیل دهها سال هم که بگذرد این
درختچه های معصوم به آن بالندگی نخواهند رسید که جای درختان خشک شده را
بگیرند .
براستی چه باید کرد ؟ آیا امکان آن نیست که با
آموزش دامداران و ایجاد محدوده های" قُرُق" چند سالی از ورود احشام به
این محیط فاجعه زده گیاهی جلوگیری کرد تا این درختچه های تازه رسته اندکی مجال شاخ
و شانه کشیدن بیابند؟ آیا این به نفع محیط زیست ومنابع طبیعی ما ، مرتع دامداران
ما و بالتبع حفظ منافع اهالی نخواهدبود ؟
پس ای اهالی محترم روستاهای مالکی ، دستگاههای
دولتی مسئول شهرمان، سازمانهای مردم نهاد شهرستان ! التماستان می کنم تا دیر نشده
به جای قرائت فاتحه بر مزار درختان خشکیده ،به خود آئید و برای زنده هاشان چاره ای
بیندیشید، پیش از آنکه دامنه های زاگرس کاملا خالی از جنگل و بوته شده و کویر را
به انتظار بنشیند.
درختچه های بادام نو رسته که متأسفانه دامها
مهلت رشد به آنها نخواهند داد!
توضیح اینکه این تصاویر مربوط به ارتفاعات شمال
روستای دهپاگاه فامور شهرستان کازرون و "حوالی غار دیوکن "می باشد.در تصویر بالا غار مورد بحث علامت زده شده است
.
پینوشت:
1-
غار دیوکن :(غاری که دیو کنده باشد). این غار در فرهنگ
محلی به "کِر فرهاد "نیز مشهور است .در گویش محلی به غار ker"کِر"می گویند. همانگونه که در تصویر بالا علامت زده شده این
غار در ریشه کوه بالا و در ارتفاعات مشرف به روستای دهپاگاه فامور در شهرستان
کازرون واقع است .
2-
زرد: در گویش محلی به دیوارهای صاف و تراشیده و پهنا دار
که معمولا به رنگ زرد هستند "زرد" می گویند .
3-
درخت بادام : میوه این درخت شبیه بادام معمولی ودر مقیاس
کوچکتر است . به دلیل تلخی زیاد مغز آن ، برای استفاده دانه را چندین بار در
آب و نمک می جوشانند تا تلخی آن برود و قابل خوردن شود .به دانه آن اَلُوک alook، مَجَک majak و آخورَک akakhorak و بُخورَک bokhorak هم می گویند .
4-
جیرگه : jirgehجرگه ، در زبان محلی ،شاخه های نازک درخت بادام کوهی که
دسته دسته در کنار هم قرار می گیرند جیرگه نامیده می شوند .
5-
رَمَلِک : رملیک . ramlikدرختی از تیره درخت کُنار که شاخه ها به جای رشد عمودی
بیشتر به صورت افقی رشد می کنند. میوه آن کوچکتر از میوه کُنار و کمی ترش مزه است
. ظاهراض خاصیت دارویی دارد. موعد رسیدن میوه معمولا اوایل پاییز است
6- کَرَتُل:درختی است شبیه درخت انجیر که در کوههای اطراف کازرون معمولا یافت می شود .میوه آن با مقیاس کوچکتر ،خیلی شبیه میوه درخت انجیر است.
از بابت انتشار مقاله فوق از گردانندگان محترم سایت کازرون نما تشکر می کنم . انشاالله که مسئولان محترم و دلسوز ذیربط هرچه زودتر برای حل این معضل چاره ای بیندیشند .
با این که سالیانی است در حوزه ی محیط زیست فعالیت می کنم اما ناگهان با دیدن این عکس ها این گزارش خشکم زد و بهت زده شدم
حتی توان غصه خوردن هم ندارم
چرا که داغ ها بسیارند و قوت ما اندک
بسیار از جناب پریشانی سپاسگذارم و البته بعید می دانم که خشکسالی عامل مستقیم این ماجرا باشد به گمان من بیماری خاصی بر این گونه حادث شده است
از جناب پریشانی خواهشمندم جهت پیگیری این موضوع با بنده در ارتباط باشند
آدرس ایمیل
sayahpour.m.j@gmail
به نوبه خود از جنابعالی به خاطر حساسیتی که روی مباحث زیست محیطی دارید سپاسگزارم /ضمنا پاسخ را به جی میل شما ارسال کردم.