پس از شهریور 1320 و پایان حیات سیاسی پهلوی اول ، به تبع
شرایط زمانی بوجود آمده ، فضای باز سیاسی بر اوضاع سرکوب شده ی ایران احاطه نمود.
این فضا موجب فعال شدن گروه ها و انجمن هایی شد که در دوران رضاخان یا اجازه
فعالیت به آن ها داده نمی شد و یا با سرکوب مواجه می شدند. از جمله این گروه ها ،
انجمن های مذهبی بود که دوران پرفراز و نشیب و اضطراب آوری را از نظر دینی پشت سر
گذاشته بودند. این انجمن ها پس از شهریور 20 و با روی کار آمدن پهلوی دوم که با
ایجاد فضای سیاسی همراه بود، فرصتی یافتند تا با ایجاد و تشکیل انجمن ها بار دیگر
فضای دینی جامعه ایرانی را بر اوضاع مسلط نمایند.
یکی
از این انجمن ها » انجمن تبلیغات دینی« بود که برای سامان دادن
به وضع مذهب و مقابله با لامذهبی و بی دینی با مدیریت عطاالله شهاب پور و در سال
1321 شمسی تشکیل یافت. هدف این تشکیلات »
تبلیغ دین اسلام و اشاعه توحید و تعلیم اخلاق اسلامی ایران و سایر کشورهای جهان و
پیراستن دین از خرافات و پیرایه ها و آگاه کردن جوانان و تحصیل کرده های امروزی به
حقایق دین و فهماندن فواید دین برای سعادت جامعه و اهمیت دینداری برای زندگی فردی
و اجتماعی و نشان دادن حقایق اسلام به زبان امروزی و طبق آخرین کشفیات علمی دنیا « بود.
انجمن
تبلیغات اسلامی ، بزودی شعبات خود را در ایران تاسیس نمود. این انجمن در کازرون
نیز تشکیل یافت. از مهمترین اعضای آن می توان به مرحومان محمود مجد و حجت الاسلام
سید جعفرکاظمینی اشاره نمود.مهمترین فعالیت های انجمن تبلیغات در کازرون ، تعظیم
شعائر دینی و بزرگداشت مناسبت های مختلف مذهبی بود.مبارزه با بهاییان نیز از جمله
فعالیت های انجمن تبلیغات به شمار می آمد.انجمن دارای یک شاخه ی ویژه که دارای کد
بودند نیز می شد که به »
کارمندان تبلیغات اسلامی «
معروف شده بودند.
در
این زمان مجلات مختلف دینی که توسط انجمن تبلیغات اسلامی مرکز منتشر و یا توزیع می
گشت در کازرون نیز به دست خوانندگان می رسید.یکی از این نشریات » نور دانش «
بود که تا سال ها همچنان منتشر می شد و در کازرون نیز خوانندگان بسیاری داشت.
یکی
از مهم ترین نشریات پس از شهریور 20 »آیین اسلام«
به مدیریت نصرت الله نوریانی بود.این نشریه حاوی مقالات علمی و نیز اخباری در
ارتباط با مسایل دینی در سطح جامعه بود. به همین دلیل ، از سوی اقشار مختلف مذهبی
مورد حمایت قرار گرفت. این نشریه بطور گسترده در کازرون توزیع می گردید و اغلب
متدینین و بویژه روحانیون کازرون از خوانندگان آن به شمار می آمدند. این مجله برای
تنویر افکار ، تحکیم اتحاد و یگانگی و تقویت ایمان و انتشار حقایق و احیای معالم
دین مبین اسلام و مبارزه با خرافات ، اقدام به تاسیس شرکت سهامی مطبوعاتی دینی
نمود و از مردم خواست با خرید سهام در امر ترویج و گسترش فرهنگ دینی مشارکت
نمایند. برخی از اهالی کازرون نیز با خرید سهام ، به این اقدام دینی جواب مثبت
دادند.
یکی
دیگر از نشریاتی که در این زمان مخاطبان زیادی در بین اهالی داشت ، نشریه » دنیای اسلام «
بود.هنگامی که دراوایل سال 26 شمسی خبر توقیف این نشریه به کازرون رسید ، علمای
کازرون » از طرف 32 هزار نفر
مسلمین کازرون « با ارسال نامه ای برای
نخست وزیر وقت ،خواستار رفع توقیف از این نشریه شدند. در آن نامه آمده بود:» توقیف دنیای اسلام بزرگترین لطمه است که بر پیکر اسلام و اسلامیان
وارد. جداً برای التیام قلب جریحه دار مسلمین بر اثر اتخاذ این تصمیم ، انتظار
داریم که این جریده دینی از توقیف بیرون که با دلگرمی به نشر حقایق اسلام و احکام
محکمه قرآن ادامه و عموم مسلمین را متشکر سازند«.
نشریه» پرچم اسلام«
به مدیریت سید عبدالکریم فقیهی شیرازی ، یکی دیگر از نشریاتی بود که اهالی کازرون
در دهه 20 ارتباط نزدیکی با آن داشتند. این نشریه افزون بر اخبار ،به درج مقالات
مذهبی ، سخنرانی ها و شرح حال علمای شیعه می پرداخت.
«حزب
برادران» یکی دیگر از احزاب مذهبی - سیاسی دهه 20 و 30 است که گرچه همانند انجمن
تبلیغات اسلامی در کازرون متنفذ و فعال نبوده است - تا آنجا که مدارکی در این
ارتباط موجود نیست - اما برخی از چهره های کازرونی وجود دارد که حداقل تا اواخر
دهه 20 از اعضای این حزب در کازرون به شمار می آمده اند. پایه گذار این حزب مرحوم
آیت الله آقا سید نورالدین شیرازی بود که سالها هدایت دینی مردم شیراز را برعهده
داشت.تبلیغ احکام دینی و مبارزه با حزب توده و نیز جمع آوری اعانه از افراد برای
تهیه پزشک و دارو و نان و...برای تهیدستان از دیگر فعالیت های این حزب به شمار می
آمد.
این حزب دارای یک نشریه رسمی به نام »آیین
برادری« بود که در کازرون نیز
توزیع می شد . همچنین نشریه دیگر این حزب »مهر ایزد«نام داشت که همچون نشریات انجمن تبلیغات
اسلامی حاوی مسایل دینی بود به علاوه ی مباحث سیاسی . از آنجا که نسخه هایی از این
دو نشریه در دست است می توان به توزیع و رونق آن در کازرون پی برد.
چنین
می نماید که این دو حزب دینی یعنی انجمن تبلیغات اسلامی و حزب برادران تا اواخر
دهه ی 30 به فعالیت های مذهبی خود ادامه دادند. به دیگر سخن آن که روحانیون و وعاظ
کازرونی تأکیدشان بیشتر بر تبلیغ دین و
مبارزه با بهاییت بود تا ورود به امور سیاسی. در سال 1326 فرماندار کازرون به
استانداری می نویسد:» مرقومه ی
................. راجع به تذکر به آقایان وعاظ که از اظهار مطالبی که به امور
مذهبی ارتباطی ندارد ، خودداری نمایند ، زیارت گردید . در کازرون اساساً این نغمه
در میان نبوده و موضوعی ندارد ؛ ولی به آقای رییس کلانتری مستقل هم مذاکره و
حضوراً دستورات لازمه داده شده است.«
در
اواخر دهه ی بیست و آغاز دهه ی سی جغرافیای کازرون دارای شرایط خاصی بود که این
امر بر اهمیت این شهرستان در تحولات سیاسی منطقه نقشی بسزا داشت. موقعیت کازرون در
میان ایلات مهم جنوب بویژه عشایر قشقایی و بویر احمدی و نیز هم مرزی با منطقه ای
ایل نشین به نام
کوهمره سرخی اهمیت آن را از نظر سیاسی
دوچندان می نمود. سه تحول سیاسی یکی در نیمه ی دوم دهه ی بیست یعنی » نهضت جنوب «
، دیگری دوره ملی شدن صنعت نفت در اوایل دهه سی و نیز مقابله و مقاومت عشایری فارس
به ویژه کوهمره سرخی علیه نظامیان در سال 41 که کازرون را در متن و یا حاشیه ی این
رویدادها قرار داد ، رژیم شاه را به موقعیت
مهم کازرون بیش از پیش حساس تر نمود.
در
سال 1325 شمسی که عشایر فارس با یورش به برخی پادگان های نظامی شهرهای جنوب و در
نتیجه تسخیر آن ها ، به دنبال رسیدن به اهداف خود بودند ، کازرون نیز صحنه منازعات
قرار گرفت و پادگان نظامی این شهر توسط عشایر خلع سلاح شد. به دنبال این
حوادث اغلب ادارات دولتی غارت شد و چندین
نفر نیز هم از سوی نظامین و هم از سوی عشایر و مردم شهر کشته شدند. اگر چه این
غایله سرانجام به طور مسالمت آمیز به پایان رسید ، با این حال کازرونی ها در این
منازعات متحمل خسارات مادی و روحی بسیاری شدند.
موضع
و واکنش مردم کازرون در حمایت از آیت اله کاشانی و دولت دکتر مصدق همزمان با طرح
ملی شدن صنعت نفت ایران در اوایل دهی سی
که مصادف با حمایت عشایر قشقایی نیز بود ، کازرون را در این برهه از زمان به
کانونی سیاسی تبدیل نموده بود. با آغاز روند ملی شدن صنعت نفت و به تبع آن مبارزه
ملت ایران برای رسیدن به این امر ، فضای سیاسی کشور بر مسایل دینی ارجحیت پیدا
نمود؛ بطوری که احزابی در کازرون سر برآوردند که رویکردها و کنش های آن ها بیشتر
سیاسی بود تا دینی. به عنوان مثال تشکیل حزب ایران که از ملی شدن صنعت نفت و
دکترمصدق بطور گسترده حمایت می نمود ، بزودی اغلب مردم را مجذوب خود کرد تا آن جا
که ورود به مسایل سیاسی آن روز برای هر فردی به عنوان نوعی منزلت اجتماعی و سیاسی
و نیز یکی از ضروریات شناخته می شد. به دیگر سخن این که با آمدن احزابی همانند حزب
ایران که همگام و همراه با فضای سیاسی ملی بود ، کارکرد دیگر احزاب تا حدودی فرو
کش کرد.
در
این زمان چند تشکل سیاسی و اجتماعی در
کازرون فعالیت های سیاسی خود را شکل نهایی دادند. حزب ایران به عنوان یکی از احزاب
حامی دکتر مصدق توانست نیروهای جوان و مستعد کازرون را منسجم سازد و با تبلیغ و
تحریک مردم ، از سیاست های دولت دکتر مصدق حمایت کند. حزب ایران کازرون در بیانه
های خود به افشاگری تخلفات برخی از مقامات دولتی در کازرون نیز می پرداخت و چنانچه از سوی مخالفین دکتر مصدق
نیز صدایی برمی خواست آن ها را عده ای چاقوکش می خواند که « به باشگاه حزب ایران و تلگرافخانه فرستاده اند
تا بدان وسیله از احساسات پر دامنه ی مردم که تمام شدنی نیست جلوگیری و مانع تصویب
و اجرای خواسته های ملت و دولت گردند ، غافل از این که پایه های حکومت مصدق محکمتر
از آن است که منافقین و جناح ارتجاع خیال می کنند. در هر حال عموم کارگران و
زحمتکشان حزب ایران کازرون با مشت های گره کرده » برای مقابله آماده اند. از دیگر
سو طومارهای بسیاری از مردم کازرون در دست است که در آن ها مردم حمایت خود را از
دولت دکتر مصدق اعلام داشته اند.اتحادیه ی همگانی یکی دیگر از گروه هایی بود که در
این زمان از سوی جمعی از ملاکین کازرون تشکیل شد. این گروه بیشتر مخالف حزب ایران
کازرون بود و پیوسته در مقابل فعالیت های آن ها ، اقدام به دادن اطلاعیه و نیز
ارسال نامه برای مسوولین کشوری می کرد. حزب توده نیز در این زمان هر چند کم تعداد
؛ اما دارای نفراتی بودند که در مقابل حزب ایران توان تحرکات سیاسی چندانی
نداشتند. بنا به گفته ی برخی فعالین سیاسی کازرون، هر چند که کودتای 28 مرداد و
سرکوب شدید ، سیاسیون کازرون را به انزوا کشانده بود؛ اما هنوز برخی از آن ها به ویژه برخی از اعضای
حزب ایران در کازرون فعالیت های مخفیانه ی خود را ادامه دادند.
سرکوب
و اختناقی که پس از کودتای 28 مرداد از سوی رژیم پهلوی به وجود آمد ، توانست تا
حدودی اوضاع سیاسی منطقه را به سود رژیم تغییر دهد. با این حال رخدادهای فوق در
زمانی که حکومت شاه تصمیم به اجرای برنامه
اصلاحات ارضی داشت بسیار با اهمیت تلقی می شد. برای اجرای برنامه ی اصلاحات ارضی
که بعد ها اصلاحات آمریکایی نام گرفت ، حکومت شاه درصدد خلع سلاح عشایر برآمد. همانطور که آمد سابقه ی حمایت سران
عشایر به ترتیب در حوادث نهضت جنوب در سال 1325 و نیز در جریان ملی شدن صنعت نفت و
دولت دکتر مصدق در ابتدای دهه ی 30، شاه را متقاعد کرده بود که اجرای برنامه های » انقلاب سفیدش«
بدون سرکوب و مطیع ساختن عشایر مقدور نیست.
این
امر خودبخود به تنش هایی میان عشایر با حکومت شاه منجر شد که شاید بتوان گفت یکی
از مهمترین این چالش ها در سال 41 و
همزمان با اجرای برنامه های اصلاحاتی شاه اتفاق افتاد. کشته شدن رییس اصلاحات ارضی
فیروزآباد حادثه ای بود که شرق کازرون را
که منطقه ی کوهمره سرخی قرار دارد در گیر خود ساخت. حکومت قتل وی را به اهالی
کوهمره سرخی نسبت داد و این اتهام موجب یورش سهمگین نظامیان حکومت به اهالی این
سامان شد.
اقدامات
شتابزده رژیم برای سرکوب و خلع سلاح عشایر،نتایج معکوسی به همراه داشت.تشکل عشایر
مسلح تحت پوشش»نهضت
مقاومت ملی عشایر«،از اولین نشانههای
بارز آن بود.در این هنگام که مصادف با آغاز نهضت حضرت امام خمینی بود ، نهضت
مقاومت ملی عشایر ،طی اعلامیههایی از قیام امام خمینی حمایت کرد .نفوذ آیت
ا...محلاتی در میان عشایر فارس،و حمایتهای مادی و معنوی آیت ا...دستغیب،ارتباط
مستحکمی میان نهضت روحانیون و عشایر فارس بوجود آورد. اگر چه سرانجام این تحولات
با اعدام های بیشماری از سران عشایر پایان یافت ، با این حال عشایر قشقایی ،
کوهمره سرخی و بویراحمدی همچنان به عنوان یک چالش رژیم شاه را تهدید می کردند.
از
سوی دیگر کازرون در میانه ی راه بوشهر و شیراز قرار داشت که مهمترین راه مواصلاتی
جنوب بشمار می آمد . راهی که هرگونه بی نظمی در آن به اختلال تجارت و نایابی ارزاق
عمومی و سرانجام به شورش عمومی منجر می شد
و این امر برای حکومت شاه خوشایند نبود. وجود کتل های بیشمار به ویژه کتل پیرزن و
دختر و ملو و تنگه هایی همچون تنگ ترکان
راه شیراز- بوشهر را از نظر نظامی بسیار با اهمیت کرده بود. سرکوب هر گونه چالش و
یا مخالفتی از سوی اهالی این سامان از سوی
رژیم شاه هزینه های زیادی را متوجه ی حکومت می کرد. این در حالی بود که به
جز روحیات ستیزه جویانه ی اهالی کازرون نسبت به عملکرد حکومت شاه به ویژه پس از
کودتای 28 مرداد 32 ، دو اتفاق مهم شورش عشایری نیز در سال های 1325 و 1341 شمسی
در حوزه ی سیاسی کازرون اتفاق افتاد.
در
کنار این عوامل نباید نقش بازار و بازاریان نیز در تحولات سیاسی کازرون در این
دوره نادیده گرفت. در تاریخ معاصر کازرون هرجا سخن از تحولات سیاسی بوده است ،
بازاریان در کنار علما و مردم نقش خود را ایفا
نموده اند. بستن بازار در مواقعی مهمترین ابزار بازاریان برای هر نوع
اعتراض ، مخالفت و یا تحصن و اعتصاب بوده است. در این دوره بازاریان ارتباط نزدیکی
با علما و روحانیون داشتند.
صرف
نظر از موارد مذکور وجود یک حوزه ی علمیه قوی در کازرون ، تربیت روحانیونی را در
برداشت که بعدها در بطن امور مذهبی و همچنین مسایل سیاسی قرار گرفتند و نقش موثری را در تهییج افکار و
تحریک احساسات عمومی نسبت به تحولات پیش آمده داشتند. در این زمان مساجد کازرون از
حیث حضور مردم پررونق بود. مرحوم پیشوا در بیان خاطراتش می گوید:» آنزمان مشهورترين و بهترين مساجد و نمازهاي شهر نماز آيتالله
شيخ لطفالله توكلي در مسجد امامزاده بود. پدرم آيتالله پيشوا نيز در مسجد نو و
مرحوم آقا آيتالله شيخ عبدالكريم مختاري در مسجد بيبي طوطي و سپس در مسجد مدرسه
نماز ميخواند. مرحوم بهجتالعلما بحراني نيز در مسجد شيخ اقامة جماعت ميكردند.
خدايشان بيامرزاد.«.
در
کنار حوزهی علمیه و از دهه 20 تا آغاز دهه 40 ، کازرون دارای مدارس و آموزشگاه
های علمی نیز بود. مهمترین این آموزشگاه ها
دبیرستان شاپور( شهید بستانپور) و دبیرستان جلوه بود. به تعبیری دیگر برخی از
معلمان در تحولات سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی کازرون نقش فعالی داشتند.به روایت برخی
از اسناد پس از کودتای 28 مرداد تا چندین ماه برخی از دانش آموزان کازرونی به علت
شرکت در فعالیت های سیاسی از سوی تیپ کازرون بازداشت و بازجویی شده اند. به روایت
برخی گزارش ها نیز عده ای از دبیران بومی و غیر بومی کازرون حدفاصل سال 32 تا 42
دستگیر و از آن ها خواسته می شود که با درج در روزنامه ها نسبت به خاندان سلطنتی
ابراز وفاداری نمایند. بر اساس برخی اسناد دیگر نیز دانش آموزان کازرونی در پخش
اعلامیه های حضرت امام در سال 42 نقش داشته اند. سندی در دست است که ساواک شیراز
از مدیر یکی از مدارس کازرون خواهان
توضیح در باره ی علت صلوات فرستادن دانش
آموزان یکی از مدارس کازرون پس از نام بردن از امام همزمان با دستگیری وتبعید حضرت
امام شده اند .
عوامل دینی ، اجتماعی ، سیاسی و جغرافیایی فوق ،
نه تنها کازرون را در آستانه ی نهضت امام خمینی برای نشان دادن واکنش از سوی مردم
این سامان آماده ساخته بود؛ بلکه این عوامل در آگاهی مردم نسبت به تحولات سیاسی
کشوری و منطقه ای تاثیر فراوانی داشتند به گونه ای که با آغاز نهضت حضرت امام در
ابتدای دهه ی چهل تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 ، اهالی این دیار در
تحولات بوجود آمده و به حمایت از حرکت اسلامی و انقلابی حضرت امام شرکت داشته و
نقشی تاریخی را برای خود رقم زدند.
خاندان
آیتالله پیشوا از عالمان و روحانیون وارسته تشکیل می شد که اصالتاً از سادات
طباطبایی عراق و از نسل سید مهدی بحرالعلوم بودند. مرحوم پیشوا شجره نسب خود را
بدین ترتیب بازگو می کند: السيد احمد بن محمدصادق بن حسن بن محمدباقر بن مهدی
بن عبدالحسين بن السيدمهدی بحرالعلوم. جد وی سید محمدباقر بحرالعلوم بود که در
سال 1354 هجری قمری در کازرون درگذشت و در مسجد سید محمد مدفون شد. وی دارای سه
فرزند پسر بود . یکی سید محمد علم الهدا و دیگری سید حسن از علمای معروف کازرون که
سال ها هدایت دینی - اجتماعی این شهر و امامت مسجد زید و جامع نو را برعهده داشت.
مؤلف کتاب آثارالرضا ، سید حسن را از سلسله ی جلیلیه ی شریفیه ی طباطباییه نام
برده که » مرجع انام است«.سه دیگر از فرزندان سید باقر بحرالعلوم ، مرحوم سید مهدی
بحرالعلوم بود که در باره ی وی نیز چنین گفته شده است:»
در نجابت تمام است« مرحوم سید حسن دارای شش
فرزند پسر بود به نام های سيد محمدعلی
مجتهد طباطبايي که بعدها ساکن بوشهر و آبادان میشود،سيد محمدباقر طباطبايي، سيد
محمدصادق،سيد هاشم، سيد محمد رضا شريعتمدار، سيدمحمد که در سن جوانی درگذشته است.پدر
مرحوم سید احمد پیشوا، مرحوم سید محمدصادق بود که در سال 1281 قمری شمسی در محله ی
مصلی کازرون و در یک خانواده ی روحانی دیده به جهان گشود. وی ضمن تحصیل در مکتب
خانه های آن دوران ، علوم دینی را نزد علمای معروف شهر فرا گرفت. مرحوم پیشوا در
دوران رضا شاه به واسطه ی فشار رژیم نام فامیلی خود را از بحرالعلوم به پیشوا تغیر
داده بود. وی در سال 1357 شمسی بدرود حیات گفت و در دارالرحمه ی شیراز مدفون شد.
تولد
و ایام تحصیل:
آيتالله
سيد احمد پيشوا طباطبايي از علماي معاصر، در سال 1311 هـ . ش، برابر با 1350 هـ .
ق در خانواده اي روحاني در كازرون به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در زادگاهش آغاز
نمود . در سن 6 سالگی به مکتبخانة آقاشيخ عبدالرحيم محقق رفت که در امامزاده
ابافتح تشکيل میشد. با تأسیس و افتتاح دبيرستان شاپور و در سن هفت سالگی به این
آموزشگاه گام نهاد. پس از امتحانی که توسط آقاي كشفي مدیریت آموزشگاه شاپور از وی
گرفت، در کلاس چهارم ثبتنام نمود. معلم اين کلاس، آقای محمدحسن شريعت فرزند حاج
ملاعبدالرحيم فقاهت از علما و روحانیون متنفذ کازرون بود.
کلاس
ششم را که تمام کرد، هنوز دوازدهساله نشده بود. به همين دليل، اجازة تحصيل رسمی
نداشت و کلاس هفتم را مستمع آزاد به پایان برد. در سال 1324 که برای اولينبار در
کازرون کلاس نهم تشکيل شده بود، کلاس نهم
را به اتمام رساند.
علاقه
و گرایش به کسوت روحانیت او را به فراگیری دروس حوزوی سوق داد. سيد احمد مقدمات و
سطوح دروس حوزوي را نزد پدرش سيد محمدصادق پيشوا و عمويش سيد محمدرضا شريعتمدار و
نیز آقا شیخ لطف الله توکلی در كازرون آموخت. در سال 1325 شمسی به خواست پدر و
علاقه و شوق فراوان خود براي ادامه تحصيل
علوم ديني راهي حوزه علميه نجف اشرف گرديد. آنگاه دروس مقدمات را نزد مرحوم شيخ
محمدعلی مدرس افغانی به اتمام رساند و سطح ، رسائل، مکاسب و کفايه را نزد بزرگاني
چون: شيخ مجتبي لنكراني، شيخ محمدعلي سرابي، ميرزا باقر زنجاني، محمد روحاني،
میرزا حسن يزدي و محمدتقي آل راضی فرا گرفت. در درس خارج هم از وجود آيت الله
سيدمحمد روحانی قمی - در اين درس با مرحوم سيدمحمدباقر صدر همدرس بود- بهره برد.
دروس خارج فقه را نزد آيت الله حکيم و میرزا عبدالهادی شیرازی و تمام مراحل
اصول را نزد آيت الله العظمی خويي خواند. در این زمان ایشان از شاگردان برجستة آيت
الله خويي به شمار می آمد.
مرحوم پیشوا از سوی آيت الله خويي, آيت الله
سيدمحسن حکيم ، آيت الله ميرزا عبدالهادی شيرازی، آيتالله سيدجمالالدين
گلپايگاني و حضرت امام خميني صاحب اجازه بود. مرحوم پیشوا می گوید: »مرحوم
شهيد مطهري وقتي اجازه ی امام را ديدند، فرمودند من تا به حال اجازهاي به اين
خوبي و دامنهداري را از امام نديدهام.«
مرحوم پیشوا از مرحوم شيخآقابزرگ تهراني- صاحب کتاب الذريعه- هم اجازة روايت
داشت.
وی
همزمان با تحصيل علوم دينی به صورت داوطلبانه و آزاد توانست از دبيرستان علوی
بغداد مدرک ديپلم خود را بگيرد. با توجه به نياز زمانه و برخوردی که در نجف با
طلبههای هندی و پاکستانی داشت ـ و آنها معمولاً فارسی و عربی نمیدانستند ـ زبان
انگليسی را هم آموخت.
آيت
الله پيشوا پس از 14 سال اقامت در نجف اشرف، براي تبليغ اسلام و ترويج احكام و در
سال 1338 شمسی به كازرون بازگشت و به وظايف ديني و اجتماعي پرداخت . وی ابتدا امام
جماعت مسجد نو در صبح و ظهر را برعهده داشت و نماز مغرب و عشا را پدرش میخواند.
شب ها نیز امام جماعت مسجد حسيني(خيابان شريعتي فعلي) را عهده دار بود.
در
همین حال مرحوم پیشوا به جرگه جامعه روحانیت کازرون پیوست. در این زمان جامعه
روحانیت کازرون از روحانیون متنفذ کازرون مرحومان ،سید محمد طبیبی ، ضیاالشریعه،
حاج سید محمد رضا شریعتمدار ، شیخ عبدالکریم مختاری ، حاج شیخ لطف الله توکلی ،
حاج سید محمد صادق پیشوا ، حاج سید محمد نبوی زاده و مهدوی تشکیل می شد.
ورود
به عرصه ی انتخابات دوره بیستم مجلس ملی:
اندک
زمانی پس از بازگشت مرحوم پیشوا به کازرون ، انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی
آغاز شد. پس از انقلاب مشروطیت ، این اولین دوره ای بود که کازرون دارای یک
نماینده ی مستقل شده بود. از سال 1325 شمسی که کازرون از بخش به شهرستان تبدیل شد
، همواره مردم این سامان با ارسال طومارها ، خواهان یک نماینده مستقل در مجلس
بودند. یکی از قدیمی ترین تلگراف در این رابطه از سوی اهالی کازرون مربوط به سال
1328 شمسی است که ، علما و روحانیون ، بازرگانان ، اصناف و کلیه ی طبقات اهالی
کازرون با توجه به جمعیت بیش از دویست هزارنفری کازرون از مقامات کشوری خواسته اند وکیل مستقلی برای اهالی این سامان درنظر
بگیرند. حتی در این تلگراف آمده است که اهالی مصممند حضرت حجت الاسلام ابن یوسف
حدایق که اصالتاً کازرونی بود و در آن هنگام یکی از پنج وکیل شیراز به شمار می آمد
را به وکالت انتخاب نمایند. علی رغم ارسال این طومارها و شکوایه ها و ارایه آن ها
به مجلس و نیز موافقت برخی از نمایندگان از طرح این موضوع ؛ با این حال تا دوره ی
بیستم مجلس ،کازرونی ها از داشتن نماینده در مجلس شورای ملی بی بهره بودند. با
توجه به این موضوع ، صف بندی مردم نیز در آستانه ی انتخابات دوره ی بیستم در
کازرون شکل گرفت. به دیگر سخن این که در این زمان یکی از ویژگی های اجتماعی کازرون
،وجود دودستگی در میان اهالی بود که برخی از مواقع دامنه ی این دودستگی ها با توجه
به عللی بالا می گرفت. ایام عزاداری ها ، انتخاب شهردار و یا شورای شهر نمونه هایی
از ایامی هستند که کشاکش های اجتماعی در کازرون تشدید می شد. انتخابات دوره ی
بیستم نیز از این حیث مجزا نبود. در این دوره دو حزب مردم و ملیون در کازرون شروع
به یارگیری انتخاباتی کردند. در این دوره هر چند اشخاصی همچون دکتر معدل و سید
حسین ابطحی برای کاندیداتوری کازرون اعلام آمادگی نمودند ، با این حال پس از عدم
اقبال عمومی و غیر بومی بودنشان وارد کارزار انتخاباتی نشده و در نتیجه سید عبدالحسین طباطبایی از سوی حزب مردم ، محمد
حسن علوی و حسن علی زندپور ( خواجه حسامی) مدیر روزنامه ی اصلاحات ایران از سوی
حزب ملیون به عنوان کاندیدای حوزه ی شهرستان کازرون معرفی شدند.
صرف
نظر از مسایلی که در این انتخابات به وجود آمد ، روحانیون کازرون نیز برحسب وظیفه
خود وارد جریان انتخاباتی شدند. جامعه روحانیت کازرون در همین حال با انتشار
اعلامیه ای ، حمایت خود را از کاندیداتوری سیدعبدالحسین طباطبایی اعلام نمود. در
این بیانیه که به امضای مرحوم سید احمد پیشوا به عنوان یکی از اعضا رسیده است آمده
است: » نظریه ی جامعه روحانیت
کازرون/ بسم الله الرحمن الرحیم/ تعاونوا علی البر والتقوی و لا تعاونوا علی الاثم
و العدوان/ نظر به نأثیر و اهمیت امر انتخابات در آتیه ی این شهرستان به عموم
برادران دینی حوزه انتخابی کازرون توصیه می نماییم که رأی خود را منحصراً به نام
آقای سید عبدالحسین طباطبایی در صندوق آرا بیندازند و از وسوسه و تبلیخ سایرین
احتراز نمایند.« در همین حال برخی از
روحانیون ، علما و وعاظ کازرونی خارج از جامعه ی روحانیت با صدور تلگرافاتی حمایت
خود را کاندیداتوری دو نماینده ی دیگر کازرونی اعلام داشتند. به دیگر سخن این که
تمامی روحانیون و وعاظ کازرون در این انتخابات به روش های مختلف حمایت خود را نسبت
به یکی از کاندیداتورها اعلام داشتند.
علی
رغم حضور دستههای مختلف مردم در آمادگی برای حضور در انتخابات ، با این حال
انتخابات دوره ی بیستم در کازرون سرانجامی نداشت و برگزار نشد. اختلافات و دودستگی
هایی که در این زمان کاملاً آشکار شده بود و بوی تنازعات جبران ناپذیر می داد
ظاهراً اولیای وقت را به این نتیجه رساند که انتخابات کازرون را برگزار نکنند و
این بار نیز مردم این شهر بهره ای از وجود یک نماینده در مجلس نبرند. چنین می
نماید که در این زمینه کوشش وحدت بخش روحانیون نیز به جایی نرسید و شاید این
سرانجام ناخوشایند انتخاب دوره ی بیستم
بود که مرحوم پیشوا را متوجه ی خود ساخت که تا این دو دستگی ها و اختلافات زیان
آور برای توسعه ی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کازرون وجود دارد ، نباید به شهری
آباد از همه حیث فکر کرد و این گونه بود که وی همت خود را برای زدودن این ریشه
نامبارک مصروف نمود که در جای خود بازگو خواهد شد.
یک
نکته ی انتقادی
انتخابات
دوره ی بیستم مجلس شورای ملی ، آخرین انتخاباتی است که قبل از نهضت حضرت امام
خمینی برگزار شد. به دیگر سخن این که دوره ی بیست و یکم مجلس، پس از نهضت پانزده
خرداد 1342 شمسی برگزار شد که مراجع و علمای وقت به واسطه ی دستگیری حضرت امام و
کشتار مردم در جنبش عمومی پانزده خرداد ، آن را تحریم کرده بودند. نه تنها دوره ی
بیست و یکم بلکه دوره بیست و دوم مجلس در سال 1346 شمسی نیز مورد تحریم مراجع و
علما قرار گرفت.
در
این ارتباط برخی از اشخاص در تحلیل کنش های سیاسی مرحوم پیشوا ، به اشتباه اعلام
حمایت جامعه ی روحانیت کازرون و سید احمد پیشوا از کاندیداتوری سید عبدالحسین
طباطبایی که مربوط به سال 1339 و دوره بیستم مجلس - همانطور که از نظرتان
گذشت- بود را مربوط به دوره ی بیست و دوم مجلس می دانند که
آن انتخابات نیز مورد تحریم مراجع از جمله حضرت امام قرار گرفته بود. این افراد
این نکته را یکی از نکات منفی دوره زندگی مرحوم پیشوا می دانند و می نویسند:» یکي از حواشي قابل توجه در انتخابات دورهي بيست و دوم مجلس شوراي
ملي در سال 1346؛ اطلاعيهي جمعي از علماي کازرون در حمايت از کانديداتوري سيد
عبدالحسين طباطبايي بود. اين اطلاعيه از سوي آيت الله پيشوا از جمله روحانيان
انقلابي و پرنفوذ کازرون كه با طباطبايي نسبت خويشاوندي داشت، تهيه شده بود. اين
اعلام حمايت اگرچه به سود طباطبايي تمام شد؛ اما انتقادات شديدي را به خصوص
از سوي انقلابيون کازرون متوجه آيت الله پيشوا کرد. اعتراض انقلابيون کازرون از آن
جهت بود که وي با اين اقدام خود موجبات گرمي تنور انتخابات نظامي را فراهم ميآورد
که امام خميني(ره) در حال مبارزه با اصل آن بود.«
همانطور که آمد اعلام حمایت جامعه ی روحانیت کازرون از کانديداتوري سيد عبدالحسين
طباطبايي مربوط به سال 1339 شمسی بود و نه سال 1346 شمسی. نکته ی دیگر این که حتی
در سال 1346 شمسی حمایتی از سوی علمای کازرون از کاندیداتوری سید عبدالحسین
طباطبایی صورت نگرفته است . تنها مسأله ای که در انتخابات سال 1346 شمسی در کازرون
در ارتباط با مرحوم پیشوا صورت گرفت دعوت از وی و چند تن از روحانیون متنفذ دیگر
از جمله مرحومان شیخ عبدالمحمدضیاالشریعه ، شیخ عباس محصلی ، سید محمدنبوی زاده،
سید محمد طبیبی ، سید عبدالصاحب و سید جعفرکاظمینی و سید محمد رضا شریعتمدار از
سوی فرمانداری کازرون به عنوان علما و معتمدین محلی به منظور انتخاب اعضای انجمن
نظارت مرکزی بود. به دیگر سخن این که نه در انتخابات سال 42 و نه در سال 46 شمسی
با توجه به موجود بودن مدارک بسیاری از اعلام حمایت طبقات مختلف مردم کازرون از
کاندیداتورهای انتخاباتی ، اما تا بحال مدرک و یا سندی در ارتباط با حضور کتبی
روحانیون کازرون در انتخاباتی که پس از جنبش پانزده خرداد 42 در کازرون برگزار
گردید ، نیافتیم.
پانزده
خرداد کازرون
انتصاب
علی امینی وسپس اسدالله علم به نخست وزیری به ترتیب در اردیبهشت سال 1340 وتیرماه
1341 زمینه هایی بود برای انجام اصلاحاتی که کندی رییس جمهور وقت آمریکا در راستای
سیاست های خود برای اجرای آن شاه را تحت فشار قرار داده بود. اصلاحاتی که ابتدا با
تصویب انجمن ایالتی و ولایتی به تصویب هیات دولت به ریاست علم آغاز شد. ازآنجا که
این لایحه دارای بندهایی ازجمله حذف اسلام از شرائط نمايندگي مجلس و ملزم بودن به سوگند به »كتاب آسماني«
به جاي قرآن بود ،از همان ابتدا مورد اعتراض و انتقاد شدید علما و مراجع و بویژه
حضرت امام خمینی ( ره) قرار گرفت ، تا آنجا که دولت علم مجبور شد برای فرونشاندن
اعتراضات این لایحه را پس بگیرد.
برخی
از روحانیون کازرون در همین حال با پیروی از حضرت امام خمینبی ( ره) با دیگر
روحانیون فارس همراه شده و در حمایت از حضرت امام بیانیه ای را به این شرح صادر نمودند:»
ما جامعه ی روحانیت فارس بدین وسیله پشتیبانی کامل و بدون شرط خود را از آقایان
مراجع تقلید مخصوصاً حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاتهم اعلام داشته و
متذکر می شویم که حکم و فرمایش آقایان عین آرا و منویات ماست و اهانت به ایشان
اهانت به همه ی ماست و نیز یادآور می شویم به هیچ نحو از مساعدت مالی و جانی در حق
آقایان خودداری نخواهیم کرد و اگر خدای نخواسته کوچکترین جسارت نسبت به ساحت مقدس
آقایان گردد با عکس العمل شدید ما روبرو خواهد شد و پنهان نیست که قیام روحانیون
با قیام قاطبه ی ملت مسلمان همراه است«.
این بیانیه به امضای تعداد ی از روحانیون فارس از جمله شهرهای شیراز ، اصطهبانات ،
لارستان رسیده است که از کازرون لطفالله توکلی ، سید احمد پیشوا ، محصلی و سید محمد
طبیبی ( درکتاب نهضت روحانیون ایران طیبی نوشته شده است) آن را امضا کرده اند .
نسخه
ی اصلاحات آمریکایی که با روی کارآمدن دمکرات ها با انتخاب کندی در آمریکا برای
کشورهای تحت نفوذ خود از جمله ایران پیچیده شده بود اما نمی بایست متوقف شود . در
نتیجه این بار این اصلاحات تحت عنوان »
انقلاب سفید« از سوی شاه مطرح گردید
و مقرر شد که در روز ششم بهمن 41 رفراندومی
برای اعلام حمایت مردم از این طرح در کشور صورت گیرد. اما در مقابل حضرت
امام خمینی بنا به اشکالاتی که این انتخابات داشت ، آن را تحریم نمود.
انتخابات
لوایح ششگانه » انقلاب سفید « در کازرون با تدابیر شدید امنیتی به اجرا درآمد. قبل از این روز
نخست وزیری ضمن ارسال تلگرافی به فرمانداری
کازرون متذکر شد:»
.........احتمال دارد بعضی عناصر در آن منطقه دست به اقداماتی بزنند که مخل نظم
باشد مخصوصاً این عمل ممکن است از طرف روحانیون باشد. سیاست دولت شدت عمل و سرکوبی
هرگونه بی نظمی ولو به قیمت حکومت نظامی است . بنابراین دستور این است که کوچکترین
و اولین بی نظمی را با شدت سرکوب نمایید. نخست وزیر اسدالله علم«.
روحانیون
کازرون همانطور که آمد قبل از این تاریخ حمایت خود را از حرکت اعتراضی حضرت امام
خمینی اعلام داشته بودند و این مساله از دید حکومت پوشیده نبود . با این وجود این
انتخابات در کازرون برگزار شد و دولت وقت مدعی شد که مردم از این انتخابات استقبال
کردند.
در
همین حال حکومت به یک ترفند سیاسی برای نشان دادن پیروزی در انتخابات ششم بهمن دست
زد. به همین منظور از سوی استانداری فارس از فرماندار کازرون ضمن اینکه » اگر احیاناً از طرف مرتجعین ناراحتی در مورد حق رای نسوان تولید
شود ، از ناحیه ی هر کس باشد باید به شدت جلوگیری شود«خواسته شد »
لازم خواهد بود عظمت این جنبش را ضمن مجالس جشن با فرهنگیان و روشنفکران ، به مردم
تفهیم و مراتب شکرگزاری عموم مردم تلگرافاً به شرف عرض همایونی برسد«.
به
موجب این دستور فرماندار کازرون بنا به دعوت یکی از مدارس دخترانه ی کازرون ،جشنی
را در سالن فرهنگ کازرون برپا نمود و در آن مدعی ارسال تلگرافات عدیده برای شاه
شد. در این مراسم جشن ، تنها دانش آموزان چند آموزشگاه دخترانه همراه با مربیان و» خانم های روسای ادارات «
شرکت داشتند و از شرکت عموم مردم خبری نبود.
حادثه
15خرداد و واکنش مردم کازرون
آغاز
سال 1342 مصادف بود با اعلام عزای عمومی از سوی حضرت امام و بسیاری از علما و
مراجع. این امر وضعیت ویژه ای را علیه حکومت شاه در کشور بوجود آورد. در نتیجه
حکومت نیز آماده شد تا این وضعیت را بسود خود تغییر دهد. به همین منظور در روز دوم
فروردین ماه 1342، و درهنگام برگزارى مجلس سرگوارى امام صادق(ع) که از سوی ایتالله
گلپایگانی ترتیب داده شده بود ، نیروهاى امنیتی شاه به مدرسه فیضیه هجوم بردند و
با حمله به طلاب و قتل و کشتار آنان ، به آتش زدن اسباب و اثاثیه های مدرسه اقدام
نمودند. برخلاف تصور عوامل شاه این واقعه نه تنها به نفع آنان تمام نشد بلکه
اعتراضات بسیاری را متوجه خود ساخت.چنین حوادثی در برخی دیگر از شهرها تکرار شد.
با انتشار اخبار این تحولات، علما و مراجع ایران و نیز مراجع نجف و کربلا این
جنایات را محکوم نمودند و به صور مختلف به اعتراض علیه شاه پرداختند.
پخش
اعلامیهی فاجعهی فیضیه قم در کازرون ، برخی از روحانیون کازرون را به واکنش برای
بیدار سازی مردم واداشت به طوری که ساواک آن ها را تحریک کنندهی مردم نامید. در
همین حال نخست وزیری بار دیگر با ارسال تلگرافی به فرمانداری کازرون از طریق
استانداری فارس از فرماندار خواست که مراقب اوضاع باشد. در این تلگراف که با
خواندن آن با توجه به اسناد منتشر شده ، به دروغ های نخست وزیر وقت پی خواهیم برد
، نشانه های تزلزل و نا آرامی حاکمان وقت کاملاً مشهود است :« ........ بر حسب
نقشه ای که قبلاً از طرف بعضی عناصر قم و تهران تهیه شده بود ، قرار بوده است روز
دوم فروردین که مصادف با وفات حضرت صادق است در بعضی از شهرها منجمله تبریز ،
مشهد، قم، اراک، کاشان و شیراز تظاهراتی از طرف طلاب بر علیه دولت و رای نسوان
بعمل آید و در این روز همه جا آشوب و بلوا بشود ................. بالنتیجه ناچار
شده اند خود طلاب دست بزنند. از جمله در
تبریز طلاب با سنگ و چوب از داخل مسجدی که مراسم عزاداری در آن جا بر جا بوده به
پاسبان ها حمله می کنند [؟!] و پاسبان ها ناچار مجبور به تیراندازی هوایی می شوند
که در نتیجه دو نفر مصدوم می شوند [؟!] همچنین در قم عصر همان روز از طرف طلاب از
پشت بام به یک عده مردم که در صحن مدرسه ی فیضیه بوده اند و نسبت به شخصی که بالای
منبر بوده و فحاشی می کرده ، تظاهرات می کردند[؟!] با سنگ حمله می شود و یک نفر از مردم عادی
مجروح می گردد[؟!] در مشهد فقط به صدور اعلامیه اکتفا می شود و اتفاقی نیفتاده. این
اعلامیه بر علیه نسوان است. به هر صورت آقایان وظیفه دارند که با نهایت دقت مراقبت
نمایند کوچکترین آثاری که از بروز چنین حوادثی پیدا شد با نهایت شدت جلوگیری
فرمایند که نظایر آن تکرار نشود. به تمام فرمانداری های تابعه دستور موکد بدهند
دولت در قم با نهایت شدت عمل خواهد کرد. لازم است تمام مراکز مظنون را تحت نظر
بگیرید و به هر کس سوء ظن داشتید فوری توقیف کنید که هیچگونه اتفاقی
نیفتد............. نخست وزیر اسدالله علم.» در همین رابطه استانداری فارس هم
نوشت:» لازم است آقایان
فرمانداران در هر محل ضمن مراقبت تام و تمام شخص فرماندار به آقایان علما بدون این
که تلگراف نخست وزیری ارایه گردد تذکرات لازم را بدهند و هر کس در هر طبقه و لباس
کوچکترین تظاهری نماید باید فوراً بازداشت و بدون یک دقیقه تامل تحت الحفظ به شیراز
اعزام و به استانداری تحویل گردد. هر یک از فرمانداران کوچکترین ضعف از خود نشان
دهد مسوول خواهد بود. سپهبد ورهرام.«
ترس
و واهمه حکومت شاه از فعالیت های سیاسی روحانیون کازرون پس از فاجعه ی فیضیه در
اسناد ساواک کاملا مشهود است. در گزارشی به تاریخ 22 فروردین ماه 42 ،
ساواک ضمن ارسال لیست روحانیون و وعاظ شاخص شهرستان های شیراز و جهرم و
کازرون می نویسد:» در فارس شهرستان هایی
که از نظر روحانیت و تحریکات آن ها قابل اهمیت می باشد ، منحصراً سه شهرستان فوق (
شیراز ، جهرم و کازرون) می باشد. روحانیون سایر شهرستان ها در هیچ یک از وقایع که
جنبه ی سیاسی داشته ، دخالتی ننموده و اصولاً امکان مبادرت به این قبیل اعمال برای
آنان میسر نمی باشد.«
بر
اساس همین سند شاخص ترین و به تعبیر ساواک از روحانیون و وعاظ درجه اول کازرون ،
مرحوم سید احمد پیشوا به عنوان یکی از محرکین در امور سیاسی به مقامات بالاتر
معرفی می گردد. مرحوم پیشوا نه تنها با روحانیت شهرهای موثر در نهضت امام خمینی
(ره) مرتبط بود بلکه وی با روحانیت فارس و شیراز نیز در ارتباط بود و در نتیجه
اعلامیه ها و بیانیه ها ی علما و حضرت امام توسط وی به کازرون آورده و توزیع می گردید.
مرحوم
پیشوا در بیان خاطرات خود می گوید:»
به گمانم من اولين کسی بودم که مردم شهر کازرون را متوجه آيتالله خمينی کرده و در
مسجد فتواهای ايشان را با عنوان حاجآقا نقل کرده و غالب مردم و جوانان را به
تقليد از ايشان سوق دادم و همين امر باعث شده بود كه توجه جوان ها و بچههاي
انقلابي به اين جلسات جلب بشود«.
بر
اساس یکی دیگر از گزارشات ساواک اندک زمانی قبل از واقعه ی خونین 15 خرداد نوارهای
سخنرانی شهید دستغیب که در آن به انتقاد از اوضاع اجتماعی و اخلاقی جامعه می
پردازد و از قیام علما تجلیل به عمل می آورد در مسجد نو کازرون توزیع گردید. در این گزارش آمده است:»برابر
گزارش مامور مربوطه شب گذشته در مسجد نو
[کازرون] نواری از سخنرانی های آقای دستغیب که در مسجد جامع شیراز ایراد نمود و
مفاد آن در مورد مبانی دین و امور مذهبی و تربیت اخلاقی بوده است ، پخش گردیده
1507 /6-5 /3/ 42 سرگرد ..........«.
به
نوشته ی یکی از پژوهشگران :»
توزیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی در جو خفقانزاری آن روز،و کنترل شدیدی که از
سوی مامورین نسبت به خودروهای شخصی و عمومی در جادهها اعمال میگردید،کار بسیار
دشواری بود.یکی از شیوههای حمل نوارهای صوتی،قرار دادن آنها در جعبههای سوهان
بود و یا میان دو قطعه چوب جاسازی میشد.اعلامیهها نیز در میان کارتن های اجناس و
منسوجات حمل میگردید.براساس گزارش های موجود،بسیاری از اطلاعیههای امام خمینی و
نوارهای سخنرانی آیت ا...دستغیب،در شهرستانهای داراب،کازرون،جهرم توزیع میشد و در
برخی از روستاها و آبادی های استان فارس به صورت دستنویس منتشر میگردید.گزارشی
از ساواک شیراز در دست است که نمایانگر حساسیت فوق العاده نیروهای امنیتی نسبت به
توزیع اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام خمینی و آیت ا...دستغیب در سطح استان
فارس میباشد«.
در
کنار آیتاله پیشوا روحانیون دیگری نیز بودند که نقشی موثر در هدایت مردم در نهضت
امام خمینی (ره) داشتند. همانطور که آمد روحانیون لطف الله توکلی ، محصلی و سید
محمد طبیبی نیز در این راه مرحوم پیشوا را همراهی می کردند. از دیگر روحانیون که
مرحوم پیشوا را همراهی می نمود حجه الاسلام مهاجر بود. حجه الاسلام سید حسن مهاجر(
اصفهانی) امام جماعت مسجد آهنگران و دبیر
دبیرستان های کازرون از روحانیونی بود که سالها در کسوت معلمی و امام جماعت مساجد
خدمات معنوی بسیاری را به مردم کازرون ارزانی داشت . مرحوم سید محمد نبوی زاده نیز
یکی دیگر از روحانیونی است که در این زمان در کنار مرحوم پیشوا وارد عرصه ی سیاسی
شده بود و از مبارزات حضرت امام پشتیبانی می نمود. وی فرزند سید محمد کاظم در سال
1304 شمسی در کازرون به دنیا آمد. پس از یادگیری خواندن و نوشتن به فراگیری علوم
اسلامی روی آورده ، پس از طی مدارج عالیه ی علوم اسلامی به نشر و تبلیغ معارف دینی
پرداخت. وی سال ها امامت مسجد سید ابراهیم را برعهده داشت. ساواک در باره ی وی می
نویسد:« سید محمد نبوی زاده از روحانیون افراطی شهرستان کازرون است که به طور ضمنی
از خمینی طرفداری می نماید.» وی در سال
1349 شمسی به شیراز رفت و تا پایان عمر در کسوت روحانیت به رتق و فتق امور دینی
پرداخت. امضاهای وی در برخی اعلامیه های جامعه ی روحانیت شیراز علیه رژیم شاه
موجود است.همچنین مرحوم نبوی زاده از سوی حضرت امام خمینی ، اجازه در امور حسبیه و
شرعیه داشت.
همانطور
که آمد از هنگام حادثه ی مدرسه فیضیه ی قم تا قیام 15 خرداد روحانیون کازرون از
جمله آیتاله پیشوا به بیدارسازی مردم کازرون و تشریح تحولات پیش آمده از طریق
سخنرانی و پخش اعلامیه ها اقدام نمودند که این امر به ترس نیروهای امنیتی از اوضاع
سیاسی کازرون منجر گردید. پس از حمله ی نیروهای امنیتی به مدرسه ی فیضیه حضرت امام
در هر مراسم و سخنرانی به افشای استبداد و استعمار می پرداخت و رژیم شاه را مورد
حمله قرار می داد . حضرت امام در چهلم شهدای مدرسه فیضیه سخنانی را ایراد نمود و
در آن خطر بهایی گری و نزدیک شدن به اسراییل را متوجه حکومت نمود. سخنرانی های
اعتراضی امام که رژیم شاه را مستآصل نموده بود سرانجام منجر به دستگیری وی شد. این
امر نه تنها به سود رژیم شاه رقم نخورد بلکه نقطه ای شد برای آغاز حرکتی که
سرانجامش در سال 57 منجر به فروپاشی حکومت شاهنشاهی در ایران شد.
با
دستگیری امام در سحرگاه 15 خرداد و شنیدن خبر آن ، موجی از خشم و نفرت مردم ایران
را فراگرفت. این امر موجبات تظاهرات خونینی در تهران ، قم ، ورامین و چند شهر دیگر
ایران را فراهم نمود . حرکت اعتراضی مردم کازرون با تعطیلی بازار کازرون همراه
بود. متنفذین بازاری کازرون پس از خبر دستگیری حضرت امام ، با پخش این خبر در میان
بازاریان آنان را به بستن درب مغازه ها تحریک نمودند. شهربانی کازرون در نامه ای
به فرمانداری خبر از شایع بودن تعطیلی بازار کازرون می دهد و مدعی می شود که فقط
چند نفر مغازه های خود را باز نکرده اند.
در
این میان اما یکی از واکنش های تاثیر گزار از سوی آیتاله پیشوا به نمایندگی از
جامعه روحانیت کازرون انجام گرفت. پس از
دستگیری امام خمینی ، عده ای از علماء جهت استخلاص امام و دیگر زندانیان به تهران
مهاجرت کرده، تلگراف های زیادی به تهران- زندان قصر- خدمت امام خمینی و نیز به
مجامع دولتی جهت آزادی ایشان از سوی مردم و علمای شهرها ارسال گردید. از کازرون مرحوم آيتالله سيد احمد پيشوا به نمایندگی از طرف روحانیت ومردم کازرون و در
واکنش به دستگیری حضرت امام (ره) همگام با علمای دیگر نقاط ایران به تهران مهاجرت
نمود .
روحانیون
مهاجر که جهت استخلاص امام به تهران آمدند از شهرهای ذیل بودند. قم، مشهد، نجف
آباد، اصفهان، اهواز، خمین، همدان، تبریز، خرم آباد، رشت، زنجان، شیراز، یزد،
اردکان، کازرون، کرمان، داراب، رفسنجان، کرمانشاه. وجود این مهاجرین در شهر ری »باغ
ملک« و خانه علماء در تهران
و همچنین حضور طلاب زیادی از تهران و قم و بعضی از شهرهای اطراف و دستجات بازاری و
دانشگاهی در اطراف آنها و انعکاس اخبار مربوطه، همراه با ترس ناشی از تحقق حادثه
ای ناگوار- اعدام حضرت امام- در مجموع جوی را بوجود آورده بود که در جهت منافع
رژیم نبود. به دیگر سخن این که مهاجرت علما و در پی آن صدور اعلامیه های مختلف از
سوی آنان، تأثیر خود را در جلوگیری از اقدامات رژیم نسبت به حضرت امام خمینی بر
جای گذاشت یکی از این اعلامیه ها ،
تلگرافی بود که علمای اعلام شهرستان هاى
حاضر در تهران به محضر حضرت امام ارسال نمودند. متن این اعلامیه که امضای مرحوم
پیشوا نیز در آن درج شده است چنین بود :»محضر مبارك آيهاللّه العظمى آقاى خمينى مرجع
عاليقدر تقليد، رونوشت حضرت آيهاللّه محلاتى، رونوشت حضرت آيهاللّه قمى دامت
بركاتهم .روحانيون شهرستانهاى ايران پس از تقديم سلام به جناب عالی و ابراز تأثر
از پيش آمدهاى ناگوار و اهانت به مقام شامخ روحانيت و مرجعيت براى اظهار همدردى و
پشتيبانى از هدف مقدس روحانيت از شهرستانها به تهران حركت نموده، استخلاص حضرتعالى
و كليه محبوسين حوادث اخير و موفقيت شما را براى اعلای كلمه اسلام از خداوند متعال
خواستاریم.«
در
تاریخ دوم مردادماه 1342 شمسی از سوی علمای مهاجر، اعلامیه ای دیگری در اعتراض به
بازداشت امام و جمعی از علما صادر گشت. در این اعلامیه علمای مهاجر بر مرجع تقلید
بودن حضرت امام تأکید نمودند و بار دیگر پشتیبانی خود را از ایشان ابراز داشتند.
در این اعلامیه که مرحوم پیشوا از امضا
کنندگان است ، آمده است:»
ملت مسلمان ایران البته همه توجه دارید یکی از امتیازات مذهب جعفری آن است که در
زمان غیبت کبری حضرت ولی عصر(عج) علمای اعلام و مراجع تقلید سمت نیابت عامه آن
حضرت را دارا هستند و بر مسلمین واجب است از آنان تقلید کرده و به قول آنها عمل
نمایند و بر حسب احادیث معتبره عمل به فتوای مراجع تقلید عمل به فرمایش امام
زمان(ع) و رد آنها در حکم، رد بر امام و پیغمبر خداست و در حد شرک و کفر است و از
حضرت نبی اکرم(ص) رسیده است که »اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و
الا فعلیه لعنت الله« لذا بر حسب وظیفه شرعیه
روحانیون شهرستان ها به پشتیبانی از هدف های عالیه مراجع تقلید و آیات عظام در این
موقع به تهران آمدند تا راجع به رفع اختلافات اخیر که موجب تشنج عمومی و شکاف عمیق
بین دولت و ملت مسلمان ایران شده است به شور و تشریک مساعی اقدام و هیات حاکمه را
با مذاکرات مسالمت آمیز متوجه سازیم که مملکت ایران بیش از نیم قرن است مشروطه شده
و قانون اساسی حقوق و حدود طبقات را معین و احکام مقدسه اسلام را از خطر تغییر و
تبدیل تضمین نموده است. دولت ها موظفند قانون اساسی را سرمشق خود قرار داده و با
تصویب نامه های خلق الساعه و دیکتاتوری، قانون اساسی و اساس مشروطیت را متزلزل
نکنند و حکومت اجتماعی و مشروطه را به حکومت فردی تبدیل نمایند و سلب آزادی از
مردم ننمایند و به حقوق و آزادی آنها تجاوز نکنند. حضرت آیت الله خمینی (مدظله
العالی) از مراجع مسلم تقلید هستند و به شرح فوق آیین مذهب شیعه فتوای ایشان مانند
فتاوی سایر مراجع تقلید از قبیل فتاوای مرحوم آیت الله بروجردی(ره) و فتاوی حضرات
آیات عظام مراجع تقلید فعلی (مدظلهم) لازم الاتباع و هدف و نظرات حضرت آیت الله
خمینی مطابق هدف و نظریات کلیه مراجع و آیات عظام است. حکومت فعلی، آیت الله خمینی
و آیتین قمی و محلاتی (دامت برکاتهم) را که همه مسلمین می دانند از باتقوی ترین
فقهای موجود هستند، فقط به جرم حق گویی و انجام وظیفه روحانی و دینی، مدتی است
زندانی کرده و در این مدت آنچه سعی شده که هیات حاکمه به استخلاص آقایان و اعاده
حکومت مشروطه و آزادی مسلمین در استیفای حقوق حقه خودشان اقدام نمایند، متاسفانه
تذکرات و نصایح علما در رویه هیات حاکمه تاثیری نکرده است و این که به وسیله
مامورین؛ ما را تحت فشار قرار داده اند که از تهران خارج و به شهرستان های خود
برگردیم. در صورتی که جامعه روحانیت که در همه شرایط وظیفه خود را انجام داده است
در این مورد نیز به حول قوه الهی تا سرحد قدرت و توانایی وظیفه خود را در دفاع از
حریم قرآن و اسلام انجام خواهد داد و یقین دارند که قدرت بی پایان خداوند تبارک و
تعالی پشتیبان آنها است و پیوسته مشمول عنایات و توجهات حضرت ولی عصر (ارواحنا
فداه) خواهند بود.»
علمای
مهاجر پس از چندی با صدور اعلامیه ای دیگر به غیرقانونی بودن انتخابات دوره ی بیست
و یکم مجلس پرداخته و با اشاره به اعمال خلاف قانون دولت وقت در زمینه تعطیلی
مجلسین برخلاف قانون اساسی و در دست گرفتن قوای سه گانه و نیز طرح و تصویب لوایح
خلاف شرع و قانون و... آورده اند :»اعتراض
خود را به این رویه به سمع مردم ایران و جهان می رساند و استخلاص محبوسین وقایع
اخیر و آزادی انتخابات و اجتماعات و الغای حکومت نظامی را که بدون تصویب مجلس
قانونیت ندارد، خواستار و اعلام می نماید که انتخابات با این آئین نامه و
این اختناق و خفقان غیر قانونی است و قهراً مجلس و قوانین مصوبه ی آن نیز که متکی
به این آئین نامه باشد، ارزش قانونی نخواهد داشت.«
امضای مرحوم پیشوا در پای این اعلامیه نیز دیده می شود.
در
ادامه علما و روحانیون شهرستان ها اعلامیه ی دیگر خود را در تحریم انتخابات مجلس
بیست و یکم با عنوان»جامعه ی روحانیت ایران شرکت در انتخابات
فرمایشی را جایز نمی داند«صادر کردند. در ابتدا علما در این اعلامیه در
پاسخ به سؤالات متعدد مردم پیرامون انتخابات تأکید داشتند :»
با توجه به این که حکومت ایران مشروطه و متکی به قانون اساسی است در نتیجه تعطیلی
مجلسین از نظر قانون جرم است از این رو علما بر حسب وظیفه ای که دارند با تبدیل
حکومت مشروطه به استبدادی مخالفت کردند و خواستار انتخابات آزاد با نظارت مردم
هستند ولی هیأت حاکمه با انجام اقداماتی درصدد استقرار نظامی مستبدانه و سلطه گر
است که از جمله ی این اقدامات اجرای تصویب نامه هایی است که از این طریق به تغییر
برخی از مواد انتخابات پرداخته است که برحسب اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی،
تصویب نامه هایی که به تصویب مجلسین و علمای طراز اول نرسیده باشد، ارزش قانونی
ندارد. از طرفی دولت به تدوین آیین نامه ای پرداخته است که کمترین نظارتی از طرف
دولت بر آن ممکن نیست و از طرفی ورقه های آراء باید قانوناً بی نشان باشد ولی
برحسب آیین نامه ی جدید، مارک وزارت کشور بر پشت آنها چاپ و به مهر هیئت سه نفری
ممهور است و رأی دهنده رأی خود را منحصراً روی این اوراق نشاندار باید بنویسد که
از این طریق درصدد بوده اند که مانع از این شوند که مأمورین دولت و کارگران آرای
واقعی خود را محرمانه در صندوق بریزند.«همچنین در این اعلامیه تأکید شده است که از
دیگر اقدامات دولت در راستای اجرای برنامه های خود سلب هرگونه آزادی و برقراری
حکومت نظامی است و اجازه ی هیچ گونه اجتماع و سخنرانی آزاد به کسی داده نمی شود و
مراجع و علما تحت مراقبت شدید هستند و از ملاقات مردم با آنها جلوگیری می کنند در
حالی که از اصول انتخابات صحیح در هر جامعه ای ایجاد محیط آرام و آزاد است. در این
اعلامیه نتیجه چنین انتخابات و شرکت در آن
به این صورت آمده است:»با این وضع حاضر هم اکنون نتیجه ی انتخابات
معلوم است و به طور یقین پیش بینی می شود صد درصد افراد فاسد و مزدور از صندوق ها
بیرون خواهند آمد و شرکت مسلمانان و متدینین در انتخاباتی که با اعمال نفوذ توأم و
در محیط وحشت و خفقان انجام می شود ، جز تضییع وقت ثمری نخواهد داشت. بلکه برادران
دینی متوجه باشند که در وضع حاضر هر نوع فعالیت انتخاباتی از قبیل شرکت در تظاهرات
و اجتماعات ساختگی، کاندیدا شدن، رأی دادن و عضو انجمن های فرمایشی شدن موجب تقویت
دستگاه دیکتاتور و جبار و سرپوشی بر جرائم و قانون شکنی آنان قرار دارد و مسلماً
مخالف دستورات شریعت اسلام است.« در
پایان این اعلامیه نیز امضای مرحوم پیشوا
آمده است.
سرانجام
با پافشاری علما رژیم ناچار به عقب نشینی شد و حضرت امام خمینی آزاد شدند. با
آزادی حضرت امام ، ایران را موجی از شادی و سرور فرا گرفت . به مناسبت بازگشت حضرت
امام خمينى به قم و همزمان با تهران و قم
، به دستور روحانيون كازرون، مغازههاى بازار اين شهر با نصب پرچم و عكس حضرت امام
خمينى، به ابراز شادمانى پرداختند. در گزارشات ساواک از اوضاع کازرون پس از آزادی
حضرت امام آمده است:» جناب آقای استاندار
محترم فارس - محرمانه ، مستقیم ، فوری- طبق گزارش پادگان کازرون در روز 18 / 1 /
1343 به دستور روحانیون کازرون کلیه ی دکاکین بازار کازرون به مغازه های خود پرچم
و عکس آیت الله خمینی نصب و آن طوری که شایع شده این مراسم به مناسبت آزادی و
مراجعت مشارالیه به قم بوده است . فرمانده ی تیپ فارس سرتیپ مهدوی.«
در
گزارش دیگری از ساواک آمده است :»
موضوع روحانیون کازرون. نامه ی واصله از تیپ 23 فارس حاکی است طبق گزارش پادگان
کازرون در روز 43/1/18 به مناسبت مراجعت آقای خمینی به قم به دستور روحانیون
کازرون کلیه دکاکین بازار کازرون به مغازه های خود پرچم و عکس آقای خمینی نصب
نموده اند. از طرف رییس سازمان اطلاعات و امنیت فارس.«
چاپ
و انتشار کارت تبریک به مناست آزادی حضرت امام یکی دیگر از اقدامات مردم کازرون و
بویژه بازاریان و فرهنگیان بود. در همین رابطه در گزارشات ساواک آمده است:» یک قطعه کارت تبریک به مناسبت مراجعت آقای خمینی که وسیله عناصر
محلی بین اهالی کازرون بخصوص طبقه کسبه و دانش آموزان توزیع گردیده به پیوست ایفاد
. خواهشمند است مقرر فرمایند شهربانی شهرستان کازرون نسبت به نحوه ی پخش و ارسال
کارت های مذکور اقدام لازم معمول و نتیجه را به این ساواک اعلام دارند. رییس
سازمان اطلاعات و امنیت فارس«.ساواک
همچنین به حضور مرحوم پیشوا در اردیبهشت 43 در مسجد مولای شیراز اشاره می کند که
همراه با تعدادی از علمای فارس جهت مشورت و سخنرانی و تبادل نظر نسبت به دستگیری
آیت الله دستغیب تجمع نموده بودند.
همچنین
ساواک از احتمال پخش اعلامیه های حضرت امام در کازرون خبر داده و برای جلوگیری از
توزیع آن ها در کازرون خواستار مراقبت بیشتر دستگاه های امنیتی شده است:» طبق اطلاع واصله قرار است اعلامیه ای به امضای آیت الله خمینی
مورخه ی 3/3/ 43 در شهرستان های کازرون ، جهرم ، فسا ، لار پخش گردد . خواهشمند
است دستور فرمایید به شهربانی های تابعه تلگرافی اعلام دارند که شدیداً مراقبت
نموده چنانچه اعلامیه ای پخش گردید فوراً مسببین آن را دستگیر و با اعلامیه ی
مربوطه به این سازمان اعزام دارند.«
تصویب
قانون کاپیتولاسیون ، امام و آیت الله پیشوا
اگر
چه سابقه قانون کاپیتولاسیون (اعطای مصونیت به مستشاران نظامی بیگانه) در ایران به سال ها قبل از تاریخ
1343 شمسی برمی گردد و آخرین بار در دوره ی پهلوی اول بود که الغای آن در ایران
اعلام شد، با این حال در این سال محمدرضا پهلوی که تحت فشار دولت آمریکا قرار
گرفته بود ، مصمم شد این قانون را در ایران احیا نماید. لایحه مصونیت مستشاران
نظامی و تبعه آمریکا، در سیزدهم مهرماه 1342 در کابینه علم، در مجلس شورای ملی به
تصویب رسید و پس از چندی که مجلس تشریفاتی سنا نیز آن را تصویب کرد، در زمان نخستوزیری
منصور در بیست و یکم مهرماه 1343 دوباره در مجلس شورای ملی مورد تصویب قرار
گرفت.
با
تصویب این قانون ، اما رژیم شاه به واسطه ی جلوگیری از واکنش مردمی ، تصویب آن را
رسانه ای نکرد. با این وجود حضرت امام پس از چندی از تصویب این قانون ، از محتوای
آن باخبر شد. به روایت مرحوم مهندس طاهری از فعالین سیاسی قبل از انقلاب و نیز
اولین نماینده ی مردم کازرون در مجلس شورای اسلامی ، حامل خبر تصویب این قانون به
حضرت امام ، مرحوم پیشوا بود. وی در خاطرات خود می نویسد: »
یکی از نمایندگان مجلس به نام طباطبایی ( نماینده ی وقت کازرون در مجلس شورای ملی)
، از طریق حجت الاسلام پیشوا خبر تصویب کاپیتولاسیون را به گوش امام رساند و
محتوای آن را توضیح داد. از دیگر مطالبی که در این زمان مجلس تصویب کرد و اسناد آن
از طریق آقای طباطبایی و آقای پیشوا به دست امام رسید ، وام دویست میلیون دلاری
امریکا به ایران و بازپرداخت سیصد میلیون دلاری آن بود. بر اساس این قرارداد ،
یکصد میلیون دلار از بودجه بیت المال به عنوان سود، به جیب آمریکایی ها ریخته می
شد.«
پس
از شنیدن خبر تصویب قانون کاپیتولاسیون ، واکنش شدیدی از سوی حضرت امام صورت گرفت
. وی در سخنرانی تاریخی خود در روز 4 آبان ماه 1343 ، تصویب این قانون را محکوم کرد و با جمله ی آغازین خود - انالله و
انا الیه راجعون- این قانون را مصیبتی برای مردم ایران خواند. وی در این سخنرانی
آمریکا و اسراییل را مورد حمله قرار داد و شاه و نمایندگان مجلس را خیانتکار
نامید. پس از این سخنرانی رژم شاه حضرت امام را دستگیر و وی را ابتدا به ترکیه و
سپس به عراق تبعید نمود.
تبعید
حضرت امام ، واکنش اعتراضی علما و مردم را در پی داشت. عدم برگزاری نماز جماعت در
مساجد یکی از راه های اعتراضی از سوی روحانیون بود. مرحوم پیشوا از روحانیون
کازرون بود که به گزارش شهربانی کازرون برای ادای نماز جماعت حاضر نشد.
ارتباط
مرحوم پیشوا با حضرت امام در دوران تبعید
از
ابتدای آغاز مبارزات حضرت امام ، مرحوم پیشوا باوی ارتباط نزدیک داشتند و وی یکی
از معتمدین حضرت امام بود. مرحوم پیشوا از سوی حضرت امام صاحب اجازه در امور حسبیه
و شرعیه بودند. در اجازه نامه حضرت امام به مرحوم پیشوا آمده است: » بسم الله الرحمن الرحیم/ الحمدالله رب العالمین و الصلواه و
السلام علی محمد و آل الطاهرین و لعنه الله علی اعدایهم اجمعین/ و بعد جناب مستطاب
عمادالاعلام و ججت الاسلام آقای حاج سید احمد پیشوا کازرونی دامت افاضاته و
کثرالله امثاله. از قبل حقیر مجازند در امور حسبیه و شرعیه که تصدی آن در عصر غیبت
ولی امر عجل الله تعالی فرجه الشریف از مختصات فقیه جامع الشرایط است فله التصدی
لما ذکر مع مراعات الاحتیاط و نیز جناب ایشان مجازند در اخذ سهمین مبارکین و دست
گردان نمودن و امهال به قدر متعارف و ایصال سهم سادات عظام را به محل مقرر آن و
صرف سهم مبارک امام علیه السلام را در اعاشه خود به نحو اقتضا و صرف نصف از بقیه
را در ترویج دیانت مقدسه ی اسلام و علو کلمه ی حق و ایصال نصف دیگر را نزد احقر
برای حوزه های علمیه صانهاالله تعالی عن المحدثان و اوصیه ایده الله تعالی به
تأییده بما اوصی به السلف الصالح من ملازمه اتقوی و النجنب عن الهوی و ااتمسک
بعروه الاحتیاط فی الدین والدنیا و ارجو منه ان لاینسانی من صالح دعواته انساه
انشاالله تعالی . والسلام علیه و علی اخواننالمؤمنین و رحمه الله و برکاته. بتاریخ
غره شهر ذی الحجه الحرام 1383 هجری. روح الله الموسوی الخمینی. «
در
یکی دیگر از مکاتبات حضرت امام با مرحوم پیشوا قبل از تبعید حضرت امام و در تاریخ
20/ 5/ 1343 آمده است: »
بسمه تعالی/ خدمت ذیشرافت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید احمد پیشوا دامت
برکاته/ به عرض می رساند مرقومه شریفه که حاکی از صحت مزاج شریف و حاوی تفقد آن
جناب بود موجب تشکر گردید. مساعی جمیله آن جناب در ترویج شریعت مقدسه اسلام و
استعانه از مجامع دینی برای این منظور مورد کمال تقدیر و تشکر است و امید است ان
شاالله مورد توجه حضرت ولی عصر عجلالله تعالی فرجه الشریف واقع شده و مأجور باشید.
مبلغ پانصد تومان وجه ارسالی توسط بانک صادرات واصل و سه قطعه قبض همانطور که
مرقوم فرموده بودید صادر و جوفاً ارسال گردید . از خدای متعال دوام موفقیت آن جناب
را در اعلا کلمه ی طیبه اسلام خواستارم. جواب مسأله مرقومه در ذیل داده شد و ارسال
گردید. مرجویم که مظان استجابت دعوات حقیر را فراموش نفرمایید. .السلام علیکم
و
رحمه الله و برکاته. بتاریخ 3 ربیع الثانی 84. روح الله الموسوی الخمینی. «
با
تبعید حضرت امام به عراق ارتباطات مرحوم پیشوا با وی قطع نگردید. به گزارش شهربانی
فارس- شیراز در سال 1344 مرحوم پیشوا که
از » مخالفین دولت « به شمار می آمد، چندین مکاتبه را با حضرت امام خمینی داشته است که
جهت ایشان از کازرون به نجف ارسال شده است. در سال 1345 مرحوم پیشوا به عتبات
عالیات سفر و با حضرت امام چندین بار دیدار می کند. ساواک به همین منظور پس از
عزیمت مرحوم پیشوا به ایران وی را بازداشت می کند. وی با ارایه جواز تحصیل خود در نجف و این که در
حال تحصیل در نجف بوده است ، عوامل ساواک را منحرف می سازد و در نتیجه آزاد می
گردد. ساواک بعدها به این مسأله اذعان می کند و در گزارشی دیگر مرحوم پیشوا را » روحانی افراطی ، طرفدار خمینی و مخالف دولت در استان فارس « می نامد که »
با سایر روحانیون مخالف اقداماتی علیه مصالح کشور انجام داده » و به طور غیر مجاز
به عراق سفر و با امام دیدار نموده است.
مکاتبات
مرحوم پیشوا با امام خمینی تا آستانه ی پیروزی انقلاب در 22 بهمن سال 57 همچنان
ادامه داشت. نامه ای از حضرت امام در دست است که در مهرماه 1357 جهت مرحوم پیشوا
ارسال شده است.در این نامه آمده است:»
باسمه تعالی/ 23 شوال 98/ خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام آقای پیشوا دامت افاضاته.
مرقوم شریف واصل ، سلامت و توفیق جنابعالی را خواستار است. نمی دانم اکنون جناب
عالی در چه حال هستید و در این فضای آزاد شما و سایر آقایان که به جرم آزادی خواهی
و مخالفت با خیانت ها در زندان بسر می برید یا مثل سایر محرومین ملت در زندانی
بزرگ تر با چه صدماتی مواجه و با چه جنایت کارانی سر و کار دارید. اکنون دستگاه به
جایی رسیده است که بدون حکومت نظامی نمی تواند به زندگی مجرمانه ی خود ادامه دهد.
از خداوند اصلاح حال مسلمین را خواستار است. والسلام علیکم و رحمه الله. روح الله
الموسوی الخمینی.«
صرف
نظر از ارتباطات مکاتبه ای و دیداری آیت الله پیشوا با حضرت امام ، مبارزات مرحوم
پیشوا همچنان در حمایت از نهضت امام خمینی ادامه داشت. او می گوید:» به گمانم من اولين کسی بودم که مردم شهر را متوجه آيتالله خمينی
کرده و در مسجد فتواهای ايشان را با عنوان حاجآقا نقل کرده و غالب مردم و جوانان
را به تقليد از ايشان سوق دادم و همين امر باعث شده بود كه توجه جوانها و بچههاي
انقلابي به اين جلسات جلب بشود.«
مرحوم
پیشوا با خطابه های خود در مساجد و محافل کازرون ، زمینه های آشنایی جوانان را به
قیام حضرت امام آماده نمود. وی برای شتاب حرکت های انقلابی در کازرون با روحانیون شیراز نیز ارتباطات تنگاتنگ داشت .
این ارتباطات گسترده سرانجام منجر به اسکان وی در شهر شیراز شد.وی می گوید:» در سال 1348 برای چند ماه اقامت تابستان به شيراز آمدم و شبها
نماز جماعت را در مسجد جامع نو ( شهدای کنونی ) برگزار می کردم. در اين ميان آيت
الله سيد حسين يزدی که سالها امام جماعت
مسجد بود, بيمار شد و از من تقاضا کرد که در ايامی که در شيراز هستم , اقامه جماعت
کنم. پس از مدتی که من در شبهای شنبه در مسجد سخنرانی میکردم و مردم بسياری شرکت
میکردند ايشان برخاسته و فرمودند: اگر در سن جوانی هم بودم , شما بيش از من شايستگی
امامت اين مسجد را داشتيد چه رسد به اکنون که پير و بيمارم. من ديگر به مسجد نمی
آيم.در اين بين تعدادی از مردم کازرون برای رمضان همان سال با تعدادی اتوبوس به
شيراز آمدند و از مرحوم آيتالله محلاتی تقاضای بازگشت مرا به کازرون کردند. من
طبق دستور ايشان ماه رمضان را به کازرون رفتم و پس از آن به شيراز مراجعت نمودم.«
آیت
الله پیشوا و مرجعیت امام
ایام
حضور مرحوم پیشوا در شیراز مصادف بود با فوت مرحوم آیت الله حکیم. بدین ترتیب
روحانیون فارس از جمله مرحوم پیشوا در این هنگام تلاش خود را برای معرفی حضرت امام
به عنوان مرجع تقلید آغاز نمودند. جامعه روحانیت شیراز که مرحوم پیشوا نیز از
اعضای فعال آن به شمار می آمد ، در همان ابتدا با این عنوان »
مرجع عالی قدر جهان تشیع «
نامه ای را جهت حضرت امام ارسال داشتند و در آن ارتحال آیت الله سید محسن حکیم را
تسلیت گفتند. در همین حال شهربانی شیراز نیز از جلسه روحانیون شیراز خبر داد که در
آن شرحی برای تأیید مرجعیت حضرت امام نوشته شده و برخی از اعضا از جمله مرحوم
پیشوا آن را امضا نموده اند. همچنین ساواک گزارش می دهد که پس از فوت مرحوم حکیم ،
مرحوم پیشوا با برخی از روحانیون شیراز حضرت امام را به عنوان مرجع معرفی کرده
اند. با این حال ،اعلام مرجعیت حضرت امام از سوی روحانیون شیراز در مراسم یادبود
مرحوم آیت الله حکیم در مسجد نو آشکار شد . سخنران این مراسم ، مرحوم پیشوا بود که
بعد از سخنرانی ،اعلامیه ی مرجعیت حضرت امام توسط سید علی محمد دستغیب خوانده شد
که با صلوات حضار همراه شد. این مسأله موجب شد که مأموران نظامی که مسجد را در
محاصره ی خود داشتند به تجمع کنندگان حمله ور شده و عده ای را دستگیر سازند. پس از
این تاریخ مرحوم پیشوا ممنوع المنبر شد. در همین رابطه چندی بعد با وساطت آیت الله
خوانساری و رایزنی وی با مقامات ، ممنوع المنبری مرحوم پیشوا لغو شد.
حمایت
مرحوم پیشوا از مرجعیت و مبارزات حضرت امام همچنان ادامه داشت. بر اساس اسناد
موجود، ساواک همواره مرحوم پیشوا را تحت نظر داشته است. به دیگر سخن این که ساواک
حتی سخنرانی های عادی و غیر سیاسی وی را به مقامات بالاتر منعکس می کرده است.
ساواک
همچنین از دعوت آیت الله دستغیب به کازرون که از سوی مرحوم پیشوا پیشنهاد شده بود
گزارش کاملی را آماده ساخت. در حدود سال 1350 شمسی مرحوم پیشوا که اکنون به یکی از
روحانیون متنفذ فارس تبدیل شده بود، با همراهی جامعه روحانیت شیراز ، نامه ای را
به مرحوم فلسفی که چندی پیش در یک سخنرانی از شخصیت
حضرت امام دفاع کرده بود نوشته و از سخنان
وی حمایت حضرت امام دفاع کرده بود نوشته و
از سخنان وی در حمایت و پشتیبانی می کنند. ساواک اعلام می کند که همگی روحانیونی
که پای این نامه را امضا کرده اند ، دارای»
سابقه ی مضره « هستند. اندک زمانی پس
از این واقعه مراقبت های شدید امنیتی موجب گرفتاری برخی از انقلابیون متعلق به
گروه های سیاسی از جمله سازمان مجاهدین خلق شد. ضربه به این گروه از سوی ساواک با
دستگیری عده ای از آن ها همراه بود که پس از بازجویی ها برخی از آن ها به اعدام
محکوم شدند. در این میان مرحوم پیشوا و علمای فارس نیز از خود واکنش نشان دادند.
این روحانیون با ارسال نامه هایی به علما و مراجع وقت از جمله آیت الله
شریعتمداری، میلانی ، خوانساری و گلپایگانی ، از آن ها خواستند با واکنش خود ، از
اعدام آن ها جلوگیری به عمل آورند. مرحوم پیشوا در جلسه ای که به همین منظور تشکیل
می شود، مأمور می گردد که نامه ها به دست مراجع برساند. در پی این اقدام، ساواک
مرکز طی گزارشی به ساواک شیراز ، روحانیون امضا کننده را »
افراطی« خواند و نوشت:» امضاکنندگان چگونه جرأت کرده اند چنین نامه ای را بنویسند«. واز ساواک فارس می خواهد که در ارتباط با این موضوع شدت عمل نشان
دهد.
اعتراض
به جشن هنر شیراز
فعالیت
های سیاسی مرحوم آیت الله پیشوا سرانجام منجر به ممنوع الخروج شدن ایشان از کشور
شد. مرحوم پیشوا قبل از سال 55 شمسی نیز بارها ممنوع الخروج شده بود. در سال 1355
شمسی ساواک طی یک گزارش ، ممنوع الخروج
بودن چند تن از روحانیون شاخص شیراز از جمله مرحوم پیشوا را ضروری می داند.
یک
سال پس از این واقعه ، تحرکات و برنامه ریزی های رژیم شاه تحت عنوان جشن هنر شیراز
، روحانیون فارس و از جمله مرحوم پیشوا را به کانونی علیه این برنامه مبدل ساخت.
از سال 45 شمسی با مدیریت فرح پهلوی مراسمی تحت عنوان »جشن هنر شیراز«
در این شهر برگزار می شد. هدف از این برنامه »
بالا بردن سطح هنر ایران و بزرگداشت هنر هنرمندان ایران و شناساندن هنر و هنرمندان
خارجی در ایران«بود.اگر
چه این مراسم در شیراز تا سال 56 شمسی با واکنش های آرام روحانیون مواجه شد ؛ با
این حال در این سال نمایشی غیر دینی و به دور از اخلاق و عواطف ایرانیان مسلمان به
نام »خوک
، بچه ، آتش« واکنش شدید روحانیت
شیراز را به دنبال داشت. روحانیت شیراز از حضور در مساجد و منابر خودداری نمودند و
با ارسال نامه به مقامات ، اعتراض خود را بیان داشتند. سید احمد پیشوا به عنوان
یکی از معترضان نه تنها به امضای نامه ها اقدام نمود ،بلکه علیه برنامه غیر اخلاقی
جشن هنر سخنرانی نمود. به گزارش ساواک »
روز پنجشنبه سید احمد پیشوا درباره هنرمندان صحبت کرده و گفته بود:هنرمندان این
زمان افرادی مانند گوگوش هستند ، مفاخر ملی این دوره هم افرادی مانند گوگوش می
باشند مردم در این جشن ها نباید شرکت کنند تا مجبور شوند این قبیل جشن ها را بر پا
نسازند.« در این گزارش از مرحوم
پیشوا به عنوان یکی از »
وعاظ اخلالگر و ناراحت شیراز«
یاد شده است. حرکت اعتراضی روحانیون شیراز موجب شد که در سال بعد رژیم عقب نشینی
نموده و برای جلوگیری از تحریک بیشتر مردم ، این جشن را تعطیل کند.
واکنش
آیت الله پیشوا به خبر ارتحال فرزند امام
همزمان
با این اعتراضات، انتشار خبر ارتحال فرزند حضرت امام خمینی، واکنش سوگوارانه ی
علما و مردم را درپی داشت. به همین منظور از سوی علما و روحانیون شیراز ، پس از یک
روز تعطیلی بازار ، مجلس یادبودی در مسجد مولای شیراز برگزار شد. در این مراسم
مرحوم پیشوا در کنار دیگر روحانیون در این مجلس شرکت نمود. متعاقب شرکت در این
مراسم، وی در یکی از سخنرانی های خود برای سلامتی حضرت امام دعا کرد. ساواک گزارش
این سخنرانی را این طور بیان می کند: »
پس از خاتمه نماز در مسجد نو شیراز آقای سید احمد پیشوا به منبر رفته، ضمن سخنان
خود اظهار میدارد اگر ما هدف داشته باشیم از آزار و شکنجه ترسی نداریم. در مملکت
ما خیلی از سیاستمداران و تیمسار و سرلشگرها هستند، خیلی از کارگر و عمله هستند،
به زحمت کار میکنند یک من نان و گوشت و نخود فراهم کرده، شب میخورند و هنوز سرش
به بالش خواب نرسیده که به خواب رفته و صبح روز بعد با روی خوش و شاداب برمیخیزد
؛ ولی ثروتمند ما از این زندگی خوب استراحت ندارد. برای اینکه فکر مردم را از بین
برده شب باید قرص خوابآور میل کند. چرا تیمسار مقربی با این زندگی خوب و ریاست،
جاسوس و خرابکار شد؟ با این همه حقوق و مزایا و ماشین و راننده، برای این که هدف
ندارد. در خاتمه به شرح زیر دعا نموده است: خدایا زندانیان ما را نجات بده و خدایا
آیتالله العظمی خمینی مرجع عالیقدر ما را به سلامت بدار و جمعیت با صدای بلند
آمین میگویند.«
در همین روز در کازرون نیز مراسم یادبود حاج آقا
سید مصطفی در مسجد جوی برگزار شد. این مراسم توسط حجت الاسلامان شیخ حسن مهاجر و
شیخ عبدالرحیم دانشجو ،دوتن از روحانیون متنفذ کازرون که ارتباط نزدیکی با مرحوم
پیشوا داشتند ، برگزار شد. به روایت ساواک در این مراسم »
تقریباً تمام افراد جوان و عده ای از بازاری ها «شرکت داشتند و مقرر شد مراسم چهلمین روز نیز
در کازرون برگزار گردد.
آیت
الله پیشوا و جرقه ی انقلاب
با
پیش آمد توهین روزنامه ی اطلاعات به حضرت امام در 17 دی ماه 1356 و در پی آن
اعتراض مردم قم که منجر به کشته و زخمی شدن بسیاری از مردم قم در این روز شد، موجی
از خشم نیز روحانیون فارس را در برگرفت. آیت الله محلاتی و آیت الله دستغیب با
سخنرانی های خود کشتار مردم قم را محکوم کردند. آیت اله پیشوا نیز در مسجد نو در
همین ارتباط سخنرانی و حادثه ی قم را محکوم نمود. همچنین پس از سخنرانی مرحوم
پیشوا ،مقرر گردید که امامان جماعت مساجد بدون اطلاع قبلی به منظور انزجار و تنفر
مردم به منبر رفته و مردم را در جریان کشتار مردم قم قرار دهند. به همین منظور در
29 دی ماه 56 همزمان با دیگر شهرها، اغلب بازار شیراز تعطیل شد و مراسم هفتمین روز
کشتار مردم قم نیز در مساجد برگزار گردید. به مناسبت چهلمین روز قیام خونین مردم
قم ، همزمان با دیگر علمای شیراز ، آیت الله پیشوا در مسجد نو ضمن اشاره به واقعه
کشتار مردم قم ، و اعلام فتوای علما و مراجع مبنی بر عزای عمومی در 29 بهمن، از
مردم خواستند تا در مراسم ترحیم در مساجد شرکت کنند.
آغازین
روزهای سال 1357 شمسی مصادف شد با اعلام عزای عمومی به مناسبت کشتار مردم تبریز.
در دو اعلامیه صادر شده از سوی حوزه ی
علمیه قم و نیز جمعی از فضلای قم به مبارزات مردم شیراز و کازرون اشاره شده است.
نیز در استان فارس، از سوی آیت الله محلاتی اعلام عزای عمومی شد. همزمان با این
امر ، مأموران نظامی شیراز سه تن از روحانیون را که از طی اعلامیه ای از مردم
خواسته بودند در روز دهم فروردین ماه با تعطیلی مراکز عمومی ، قیام خونین مردم
تبریز را گرامی دارند، دستگیر نمودند.
یک
نکته ی انتقادی
در
پی تحولات خونین مردم ایران ، شهرهای فارس نیز علیه کشتارهای پی در پی رژیم از خود
واکنش نشان دادند. یکی از این شهرستان ها کازرون بود که زادگاه مرحوم آیت الله
پیشوا نیز محسوب می گردید. وی هر چند حضور فیزیکی در کازرون نداشت ؛ با این وجود
ارتباطات نزدیکی با فعالین دینی ، اجتماعی و سیاسی کازرون داشت. همزمان با تحولات
پیش آمده ، کازرونی ها نیز در19 و 20 اردیبهشت ماه 57 ، شهر کازرون را به کانونی
علیه رژیم شاه مبدل ساختند. تظاهرات مردم کازرون با مقابله ی شدید نیروهای امنیتی
و نظامی مواجه شد تا آنجا که در این دو روز به ترتیب یک و دو نفر از اهالی قربانی
خشونت مأموران رژیم شدند. در این دو روز بسیاری از مردم نیز مجروح و دستگیر
گردیدند. متعاقب این امر در روز 20 اردیبهشت ماه ، آزمون - استاندار فارس - آسیمه
خود را به کازرون رساند تا بتواند مردم معترض را آرام و ساکت نماید. استقبال مردم
کازرون از استاندار فارس آن چنان غیر منتظره برای نیروهای امنیتی و نیز استاندار
بود که وی با ناراحتی و بدون نتیجه ای ،کازرون را ترک نمود.به گزارش ساواک ، مردم
کازرون در پاسخ این سؤال استاندار که به من بگویید از من چه می خواهید تا آن را
برای شما انجام دهم ؟ همگی با فریاد گفته بودند : »
ما فقط شاه را نمی خواهیم«.
اعتراض مردم کازرون به حضور استاندار فارس درکازرون و در میدان خیرات ( شهدای فعلی
) مصادف و همزمان شد با حضور مرحوم پیشوا در مسجد نو و میدان خیرات. این امر
موجبات سوتفاهماتی را برای برخی از مردم فراهم آورد. سوتفاهماتی که سال ها بر
ارتباط کازرونی ها با مرحوم پیشوا سایه افکند. این اشخاص مرحوم پیشوا را متهم به
همکاری با استاندار نمودند که برای ساکت نمودن مردم و همچنین جلوگیری از قیام مردم
کازرون به این شهر مسافرت نموده است. حال آن که حضور مرحوم پیشوا به گفته ی خودش ،
ربطی به سفر استاندار به کازرون نداشت. او در همین رابطه می گوید:» پس از غوغاي مسجد نو كه در جريان آن چند نفر شهيد و زخمي شده
بودند، نظر به تماس هاي مكرر همشهريان و از جمله آقاي حاج محمد معنويان، با
صلاحديد آقاي بهاءالدين محلاتي به همراه همين آقاي اميني - حاضر در جلسه گفتوگو
- به كازرون آمده و در مسجد نو سخنراني كردم. آمدن من اتفاقاً همزمان شد با آمدن
آقاي آزمون- كه ظاهرا براي ساكت كردن مردم آمده بود. - ، در صورتي كه من هرگز
ايشان را حتي تا زمان اعدامش نديده بودم.«
صرف
نظر از سخنان مرحوم پیشوا که حجت را بر شک کنندگان تمام می کند ، اصولاً ارتباط
علما در مواقع ضروری با مقامات دولتی در آن زمان ، امری طبیعی به شمار می آمد. به
دیگر سخن این که هر گاه علما و بزرگان قوم متوجه خطری برای جان و مال مسلمین می
شدند ، نه تنها به نامه نگاری با مقامات برای جلوگیری از هرگونه کشتاری اقدام می
نمودند ، بلکه اگر لازم بود با آن ها هم دیدار می کردند. مواردی وجود دارد که
علمای سرشناس فارس برای جلوگیری از خشونت نیروهای نظامی که به کشتار مردم بی دفاع
منجر می شد، از استاندار فارس تقاضاهایی کرده اند.
تداوم
مبارزات آیت الله پیشوا
از
ابتدای سال 57 شمسی ، مسجد نو شیراز به کانون تجمع معترضان مردمی تبدیل شد. سخنان
مرحوم پیشوا که امامت این مسجد را برعهده داشت ، در حضور و تجمع های مردمی بسیار
تأثیرگذار بود. مرحوم پیشوا در حین امام جماعتی این مسجد، در جلسات روحانیون شیراز
که در این حال برای هدایت تحولات انقلابی تشکیل می شد ، شرکت فعال داشت.از آن جا
که مسجد نو شیراز از ازدحام جمعیتی برخوردار بود، لذا ساواک مراقبت شدیدتری بر آن
اعمال می کرد. مرحوم پیشوا در ادامه مبارزات خود ، طی دو اعلامیه به همراه دیگر
علمای شیراز ، از تبعید نمودن برخی روحانیون شیراز ابراز تأسف و انزجار نموده ، به
رژیم اخطار داده شد که »
چنانچه در اسرع وقت از آقایان رفع مزاحمت نشود ..........نفرت عموم از هیأت حاکمه
شدیدتر خواهد شد و شاید به عواقب وخیمی منتهی شود«.
مرحوم آیت الله پیشوا همچنین همراه با دیگر علمای شیراز در تذکر به دولت وقت -
جمشید آموزگار- در ارتباط با مخالفت با برگزاری جشن هنر شیراز شرکت نمود . بر اساس
این تذکر چنانچه این جشن»
نفرت انگیز« همچون سال های گذشته در
شیراز برگزار شود » خدای نخواسته ممکن است
منجر به حوادثی ناگوار گردد که موجب پشیمانی هیأت دولت شود.«
صرف
نظر از موارد فوق اما، یکی از تاثیرگزارترین رویداد در تداوم حرکت مردمی شیراز،
توسط آیت الله پیشوا و در مسجد نو کلید خورد. از آن جا که ساواک و نیروهای امنیتی
نسبت به تحرکات در مسجد نو حساسیت و مراقبت شدیدی داشتند ، لذا در روز 13 مرداد
ماه 57 ، پس از سخنرانی آیت الله پیشوا ، دامنه ی اعتراضات مردمی افزایش یافت.
ساواک درگزارشی با عنوان »
سخنرانی تحریکآمیز سیداحمد پیشوا و تظاهرات اخلالگرانه در شهر شیراز«چنین
می نویسد:»در
مجلسی که با حضور قریب پنج هزار نفر در مسجد نو شهر شیراز برگزار گردیده، سیداحمد
پیشوا یکی از روحانیون افراطی و سرشناس این شهر به منبر رفته و ضمن بحث پیرامون
فتوای علما به ویژه روحاله خمینی در مورد احکام روزه و انتقاد از آزادی که در
جوامع غربی مطرح است، اظهار داشته: حالا که به تمدن بزرگ رسیدهایم ،گندم را از
آمریکا، پنیر و گوشت را از بلغارستان و استرالیا وارد می کنیم، در صورتی که تا
دیروز صادرکننده بودیم و امروز مصرفکننده هستیم. اگر مانند دنیای غرب بمب و
هواپیما می ساختیم و جشن هنر داشتیم خوب و بد آن با یکدیگر تطبیق می کرد،اما ما
حتی نمی توانیم یک سوزن بسازیم. ناطق افزوده: جوانان نباید از تبعید و شکنجه هراس
داشته باشند، همانطوری که امام موسیابن جعفر در تبعید هارون بود، شما نیز باید
پیرو ایشان باشید. جمعیت شرکتکننده در مجلس مذکور با خاتمه آن از مسجد خارج و با
دادن شعار به نفع روحاله خمینی به وسیله مواد آتشزا و سنگ مأمورین انتظامی را
مورد حمله قرار دادهاند که مأمورین با استفاده از گاز اشکآور و ماشین آبپاش به
مقابله با آن ها پرداخته و آنان را متفرق کردهاند. در این حادثه چادر یکدستگاه
نیرو بر ارتش شاهنشاهی که در اختیار شهربانی بوده و همچنین یک شعبه بانک صادرات
ایران توسط اخلالگران به آتش کشیده شده که خاموش گردیده است. در حادثه مورد بحث
راننده نیرو بر ارتش شاهنشاهی مجروح و یکنفر پاسبان نیز از ناحیه چشم بشدت مصدوم و
چشم
بشدت مصدوم و شش نفر از اخلالگران دستگیر گردیدهاند.«
حرکت
انقلابی مردم در مسجد نو شیراز به امامت آیت الله پیشوا خاموش شدنی نبود. دو روز
بعد یعنی روز 16 مردادماه 57 بار دیگر ساواک با عنوان »
تظاهرات اخلالگرانه در شهر شیراز«
از سخنرانی آیت الله پیشوا در تحریک مردم برای قیام عمومی سخن می راند:» پس ازخاتمه سخنرانی سیداحمد پیشوا درمسجد »نو«
شهر شیراز، حدود 200 نفرازجوانانی که درمسجد حضور داشتهاند، پس ازخروج، در سه
نقطه شهر شیراز به تظاهرات خیابانی مبادرت کرده و یک باب مغازه اغذیه فروشی را به
آتش کشیده، وخسارات مختصری نیز به سه دستگاه اتومبیل نیروبر ارتش شاهنشاهی وارد
کردهاند. آتشسوزی مغازه مذکور بلافاصله توسط مامورین آتش نشانی خاموش شده است.
مامورین انتظامی اخلالگران را متفرق و چهارنفر ازآنان را دستگیر کردهاند. دراین
حادثه دونفراز مامورین انتظامی جراحات مختصری برداشتهاند.«
همچنین
ساواک در روز 17مردادماه 57 از مسجد نو چنین گزارش می دهد:»
پس ازسخنرانی مذهبی سیداحمد پیشوا در مسجد»نو«
شهر شیراز، حدود 500 نفرازجوانان شرکت کننده درمجلس سخنرانی، پس ازخروج ازمسجد،
درخیابان های اطراف آن به تظاهرات اخلالگرانه پرداخته و با سنگ و دو بطری موادآتشزا
به مامورین مستقر در محل حمله و چند جام از شیشههای سینما مهتاب و یک شعبه بانک
صادرات ایران را شکستهاند. مأمورین مذکور با استفاده ازماشین آبپاش، گازاشکآور
و شلیک 5 تیرهوایی اخلالگران را متفرق و 4نفر از آنان را به اسامی مشروحه زیر در
رابطه با حادثه مذکور دستگیرکردهاند.«
یک
روز بعد نیز همین حوادث در مسجد نو تکرار شد. ساواک در گزارش خود از مسجد نو در
روز 18 مرداد 57 آورده است:» پس از خاتمه سخنرانی سیداحمد پیشوا در مسجد نو شیراز حدود 300 نفر
از جوانان شرکت کننده در مجلس سخنرانی، از مسجد خارج و سپس شروع به دویدن کرده و
پس از گذشتن از شاهچراغ و مسجد جامع شهر شیراز در کوچههای اطراف متفرق و سپس در
فلکه آستانه شهر شیراز اجتماع و به تظاهرات خیابانی و دادن شعارهای ضد میهنی و
پرتاب سنگ بطرف مأمورین مبادرت کردهاند. مأمورین انتظامی با استفاده از ماشین آبپاش
و گاز اشکآور، اخلالگران را متفرق و هفت نفر از آنان را ........دستگیر نمودهاند.«
اما
شاید بتوان گفت شدیدترین و خشونت آمیزترین برخورد نیروهای امنیتی با مردم یک روز
پس از این تاریخ یعنی 19 مرداد ماه 57 در مسجد نو اتفاق افتاد.اقدامی که در تحولات
انقلابی مردم شیراز تا این تاریخ ، بی سابقه بود. نیروهای امنیتی این بار مردم را
در داخل مسجد محاصره و به گلوله بستند. در این شب مردم شیراز برای اظهار همدردی با
مردم کازرون و اصفهان در مسجد نو حضور یافته بودند که مأموران نظامی بر روی آن ها
آتش گشوده بودند. ساواک در گزارش خود می نویسد:»
جمعیتی در حدود 8000 نفر پس از خاتمه سخنرانی سیداحمد پیشوا در مسجد نو از مسجد
خارج و با انجام تظاهرات به پلیس حمله نمودند. مأمورین به منظور جلوگیری از حرکت
آن ها در خیابان اقدام به تیراندازی نموده که در نتیجه تعداد 15 نفر از اخلالگران
مورد اصابت گلوله واقع و یک پسر بچه 14 ساله هم براثر پرتاب سنگ کشته شده است. در
این برخورد 83 نفر از اخلالگران دستگیر و یازده نفر از مأموران انتظامی مصدوم
گردیدهاند. در حال حاضر تظاهرات بصورت پراکنده ادامه دارد.«
رجبعلی
طاهری در خاطرات خود می نویسد:»
از آنجایی که او و افراد گروهش در توزیع اعلامیه جهت برگزاری مراسم مزبور و در
تدارکات آن نقش داشتند ، دستگیر و به سه ماه زندان محکوم شدند.«
انعکاس
خبر هجوم مآموران انتظامی، واکنش های وسیعی در پی داشت. یک روز بعد آیت الله پیشوا
همراه با روحانیون شیراز در اعلامیه ای تحت عنوان »
استیضاح از رژیم غیر قانونی ایران «
کشتار مردم بی دفاع در مسجد نو را محکوم کردند . همچنین در اطلاعیه دیگری از سوی
آنان روز 21مردادماه نیز به مناسبت شب هفت کشته شدگان ، عزای عمومی اعلام شد. از
سوی دیگر جوامع روحانی نیز کشتار مردم شیراز را محکوم نمودند. حضرت امام خمینی نیز
به مناسبت کشتار مردم شیراز و اصفهان پیامی را برای مردم ایران ارسال نمودند.
تعطیلی
مسجد نو و دستگیری آیت الله پیشوا
پس
از این وقایع عوامل رژیم دو هدف را دنبال نمودند. یک تعطیلی مسجد نو و نیز دستگیری
انقلابیون. در همین رابطه مهندس رجبعلی طاهری و عده ی بیشماری از مردم دستگیر
شدند. شورای هماهنگی استان نیز تصمیم گرفت دو مسجد نو و جامع را تعطیل نماید. در
گزارشات ساواک از افراد دستگیر شده ، آمده است که یکی از عاملین تحریکات افراد
دستگیر شده ، سید احمد پیشوا بوده است.
با
وجود بسته شدن مسجد نو ، آیت الله پیشوا با مردم و روحانیت شیراز در تحولات دینی و
انقلابی همراه بود. وی در روز عید فطر که به همین مناسبت اجازه ی برگزاری نماز عید
فطر در مسجد نو داده شده بود، شرکت جست و پس از برگزاری نماز با هدایت مردم به سوی
مسجد جامع ، یکی از بزرگترین راهپیمایی مردم شیراز را رقم زد. همچنین وی به سرودن
اشعاری در مدح حضرت امام اقدام نمود که ساواک با این عنوان »
اشعار سیداحمد پیشوا روحانی افراطی به مناسبت عید فطر و طرفداری از خمینی« به آن این گونه واکنش نشان داد:»
طبق اطلاع سیداحمد پیشوا یکی از روحانیون افراطی طرفدار روحاله خمینی در شهر
شیراز، اخیراً به مناسبت عید فطر، اشعاری در مدح روحاله خمینی و تنقید از حکومت
ایران سروده که بشرح زیر میباشد: از من مخواه گفتن تبریک ای عزیز / این عید با
مصائب ما سازگار نیست، نیست - عیدی که با پلیس و مسلسل شود بپا /جز از برای مردم
بیننگ و عار نیست، نیست - پندارهای نیک خمینی چراغ ماست / ما را بجز خدای خمینی
گواه نیست، نیست- ای آفتاب و ماه بر ایران زمین متاب / ایران محیط تابش خورشید و
ماه نیست، نیست- ای ابر، آب رحمت خود را دریغ دار/ از ملتی که قیمت او پر کاه
نیست، نیست- در بارگاه عدل خدا روز رستخیز روئی / چو روی دولت ایران سیاه نیست،
نیست .«
اندک
زمانی پس از عید فطر مآمورین امنیتی برای دستگیری روحانیون شاخص شیراز به اقداماتی
دست زدند. یکی از این روحانیون که در لیست دستگیر شدگان قرار داشت ، آیت الله
پیشوا بود. مأمورین نظامی ، اما موفق به دستگیری وی نشدند. ساواک در گزارش خود می
نویسد:» سه تن از روحانیون
افراطی و سرشناس شهر شیراز که در حوادث و وقایع اخلالگرانه اخیر این شهر نقش مؤثر
داشتهاند و با ایراد سخنرانی های خلاف مصالح مملکتی و انتشار اعلامیههای ضد
میهنی، موجبات تحریک قشریون مذهبی را به اقدامات اخلالگرانه فراهم کردهاند، در
شهر شیراز دستگیر گردیدهاند. دستگیرشدگان عبارتند از: 1- صدرالدین حائری. 2-
سیدعبدالحسین دستغیب. 3- مجدالدین مصباحی. با توجه به مقتضیات منطقه متهمین
ردیفهای 2 و 3 به تهران اعزام شدهاند. ضمنا در نظر بوده که یک نفر دیگر از
روحانیون افراطی این شهر بنام سیداحمد پیشوا نیز دستگیر گردد که به علت مسافرت یاد
شده به شهر قم، دستگیری او به بعد موکول شده است.«با این حال پس از چندی ،آیت الله محلاتی با
صدور اعلامیه ای خبر از دستگیری سید احمد پیشوا داد و نسبت به این مسأله اعتراض
نمود.
با
توجه به اسناد مرحوم پیشوا پس از آزادی تا پیروزی انقلاب اسلامی ، در کنار قیام
مردم بود و پس از پیروزی انقلاب به عنوان اولین امام جمعه ی شیراز معرفی گردید. وی
همچنین ریاست انجمن نظارت بر انتخابات همه پرسی جمهوری اسلامی در فارس را بر عهده
داشت.
مرحوم
پیشوا نه تنها در طول زندگی اش به امور دینی و سیاسی و رسیدگی به این دو امر
پرداخت؛ بلکه او خدمات اجتماعی و فرهنگی را از نظر خود دور نمی داشت. وی در سال
های اقامتش در کازرون و حتی پس از آن پیوسته برای ارتقای سطح اجتماعی و فرهنگی
مردم کازرون از هیچ کوششی دریغ نورزید.
تأمین
آب شرب کازرون
یکی
از مشکلات مردم کازرون در اوایل دهه ی چهل شمسی ، فقدان آب شرب بهداشتی بود. یکی
از روزنامه های کشوری در مقاله ای به وضعیت غیر بهداشتی آب شرب مردم کازرون در
اوایل سال 42 شمسی اشاره کرده و می نویسد: »
در حال حاضر مشکل ترین بلایای کازرون ، کم آبی است.مردم کازرون برای یک قطره آب چه
مرارتی می کشند و تابستان ها برای یک جرعه آب آلوده که بیاشامند ، جان می دهند و
تشنه می مانند. نهر اداره ی آبیاری کازرون تا یک فرسنگی جنوب غربی شهر آمده است.
مدت هاست که اداره ی آبیاری کازرون با آگاهی و وقوف به خواسته های حیاتی شهر ،
پیشنهاد جاری ساختن آب و انجام لوله کشی در خور هشتاد هزار نفر جمعیت و مشروب
ساختن شهر و مزارع اطراف شهر را به فرمانداری داده است. اما مگر می گذارند؟ سال
هاست که متنفذین و مداخله کنندگان مغرض و خدانشناس از انجام این امر حیاتی جلو
گیری کرده اند و با هزار رنگ و حیله از آن ممانعت به عمل آورده اند«.
در
همین حال مرحوم آیت الله پیشوا ، آستین همت را بالا زد و موفق شد با تأسیس شرکت
کوثر ، آب شرب بهداشتی مناطقی از کازرون را تأمین نماید. او خود می گوید:» به خاطر وضعيت بد آب شرب مردم كه در واقع همان آبي بود كه هم در
آن شنا ميكردند و خود را ميشستند و هم در آب بردكهاي بين راه، رخت و ظروف را
ميشستند و بديهي بود كه اين آب آلوده چه بيماريها و گرفتاريهايي را در آن زمان
براي مردم ايجاد ميكرد، با همکاری آقای غلامحسين اميرعضدی که در دارايي کازرون
بود و نيز آقای حسن فرهمند, شرکت سهامی کوثر را تأسيس کرديم و در ميدان خيرات با
حفر چاهی عميق، آب را به مخزنی هدايت کرده و بخش قابل توجهی از محل را لوله کشی
کرديم.«
مرحوم
پیشوا در یکی از نامه های خود در سال 1341 شمسی که در آن حال در مراسم حج بسر می
برد ،پیگیری مسأله آب شرب کازرون را به دوستان خود یادآور شده و آورده است:» امید است تا حال با سابقه ای که در پشتکار و فعالیت شما دارم ،
وضع چاه کوثر رو به اتمام بوده باشد و بدین وسیله سرافرازی دنیا و فوز اخروی تحصیل
نموده باشید.«
آیت
الله پیشوا منادی وحدت
یکی
از ویژگی های اجتماعی کازرون در دهه ی سی و اوایل دهه ی چهل ، وجود دودستگی و
اختلافات محلی بود. یکی از پژوهشگران در سال 42 شمسی در همین ارتباط می نویسد: »از
قدیم شهر کازرون به دو قسمت بالایی و پایینی تقسیم می شده که هر قسمتی عده ای
زورمند و آقای محل حاکم قادر و مطلق العنان بوده اند. «
متنفذین کازرون ، به اختلافات میان محلات و مردم
برای رسیدن به مطامع خود دامن می زدند. این اختلافات در ماه محرم و هنگام
انتخابات تشدید می شد و گاه به زد و خوردهای شدید نیز می انجامید. یکی از وقایع
ناشی از این اتفاقات در ماه محرم سال 41 شمسی اتفاق افتاد که در مقبره شاه حمزه ،
عزاداران کوی مصلی و محله ی علیا با هم درگیر شدند که این رقابت خشونت آمیز چندین
مجروح را در برداشت . شهربانی کازرون در گزارش خود می نویسد که چنانچه نیروهای
انتظامی وارد عمل نشده بودند ، چندین نفر در این واقعه کشته می شدند. مرحوم آیت
الله پیشوا می گوید:» مهمترين مشکل کازرون در
آن دوره ( دهه چهل ) اختلافات شديد محلی بود. اين اختلافات بهويژه در ايام
عزاداری و مواقع انتخابات انجمن شهر و انتخاب وکلا بروز بيشتری پيدا می کرد. اصلاً
اهالی اين محل با محل ديگر هيچ رفت و آمد و مراودهای نداشتند. برای رفع اين مسئله
در شبهای پنجشنبه و جمعه، جلساتی در تفسير و اخلاق تشکيل داده شد به گونهای که
هر هفته اين جلسه در يکی از محلات شهر تشکيل می شد. با اين کار تلاش کردم تا ميان
مردم شهر و بهويژه جوانان ارتباط بيشتری ايجاد شود و از دامنه اختلافات کاسته
شود. این جلسات تا آخرين سالهايی که در کازرون بودم ادامه يافت.«
تآسیس
کتابخانه قایم کازرون
کتاب
خانه قائم آل محمد ، گام دیگر تحرکات فرهنگی مرحوم پیشوا با همکاری انجمن امور
دینی کازرون در راستای رسیدن به اهدافش بود. مکان این کتابخانه آب انباری بود که در ضلع شرقی مسجد نو قرار داشت. این آب
انبار در آبان ماه سال 1345 از سوی اداره کل اوقاف فارس و بنادر برای ایجاد
ساختمان کتابخانه و قرائت خانه عمومی در اختیار مرحوم آیت الله پیشوا که در آن زمان امامت مسجد نو را عهده دار بود
قرار داده شد . ابتدا قرار بود این کتابخانه ظرف مدت شش ماه ساخته شود ، اما
ظاهراً ساخت آن چندین سال طول کشید. با
این وجود تا قبل از سال 1355 که زمان افتتاح آن بود، مدتی چند به صورت غیررسمی به
خدمات فرهنگی مشغول بود. از اعضای هیات مدیره این کتابخانه می توان به مرحوم پیشوا
، مرحوم معنویان ، مرحوم هوشداران ، آقای محمد کشتکاران، اصغر مکارم و............
اشاره نمود. این کتابخانه پس از افتتاح ، با برخی از ناشران عمدتاً دینی برای تهیه
ی کتاب ارتباط برقرار می نمود. از کسانی که در تجهیز این کتابخانه ،انجمن امور
دینی را یاری می رساند مرحوم فرخی پدر شهیدان فرخی بود که در آن زمان ایشان در
خرمشهر به کتابفروشی مشغول بود.
اگرچه
قبل از انقلاب نیروهای امنیتی با اعلام قبلی مدیریت کتابخانه ، کتاب های موجود در
این کتابخانه را مورد کنکاش قرار می دادند؛ با این وجود اتفاق می افتاد که این
کتابخانه بطور سرزده ، مورد بازرسی قرار می گرفت که به برچیده شدن برخی کتاب های
انقلابی منجر می شد. کتابخانه قائم در مدت عمر پربارخود توانست نوجوانان و جوانان
بسیاری را بسوی خود جذب کند تا آن جا که درآستانه ی قیام مردم علیه حاکمیت پهلوی
به کانون تجمع نیروهای انقلابی مبدل شده بود.
مرحوم
پیشوا می گوید:» در ضلع شرقي مسجد هم
آبانباری قديمی موسوم به آبانبار ميرعبدالله بود, شبها خودم و گروهي از مردم
آثار مخروبه (ناغلهها) را در آب انبار ميريختيم و سطح آن را بالا آورديم. بعداً
همانجا کتابخانة قائم را
تأسيس کرديم که در آنزمان از کتابخانههای مهم شهر، بهويژه در حوزة کتابهای
مذهبی و انقلابی بود.«
تجدید
بنای مسجد نو کازرون
یکی
از اقدامات آیتالله پیشوا بازسازی مسجد نو در سال 1378 هجری برابر با 1338 شمسی
بود. وی این امر را مهمترین اقدام خود در کازرون می داند و می گوید:« به ياد دارم در يكي از روزهاي
ماه رمضان، پس از نماز ظهر و عصر، وقتي مشغول سخنراني بودم و جمعيت بسياري نيز
حضور داشتند، ضلع شرقي شبستان مسجد فرو ريخت. اين مسئله موجب شد تا با کمک و همت
مردم ساختمان
قديم تخريب و مسجد نو از نو ساخته شود. مسجد نو اولين مسجد آجر و کاشی کازرون است
و اساتيد شيراز و اصفهان را برای همکاری دعوت کرديم.» مرحوم عبدالله بحرانی متخلص
به مرآت از شاعران معاصر کازرون در قطعه شعری که به مناسبت خاتمه ی بازسازی مسجد
نو سروده و هم کنون در قالب کتیبه ای در این مسجد نصب شده است ، از تلاش مرحوم
پیشوا یاد کرده است:»از برای وعظ و خطبه جناب پیشوا/ ساختمانی دلکش
و خوش مرکزی آماد شد«.
پیگیری
گورستان فردوس
آیت
الله پیشوا در این رابطه می گوید:»
به منظور احداث گورستان، با همت مردم شهر 300 هزار متر زمين در منطقه سنگبريده با
عنوان باغ فردوس خريداری شد. وقفنامة اين قطعهزمين به خط آقای آقا
شيخ لطفالله توکلی است. البته اكنون به خاطر توسعة شهر و مشكلات بهداشتي، چون
ايجاد گورستان در اين منطقه به مصلحت نبود، اكنون به ايجاد دانشكدة فنيحرفهاي
اختصاص يافته است و در حال انجام است.«
آیت
الله پیشوا در شهر شیراز نیز منشأ خدمات فرهنگی و اجتماعی بودند که سخن گفتن پیرامون آن را به فرصتی دیگر وامی نهیم.وی در
بهمن ماه سال 1384 کسوت عاریتی تن را تسلیم خاک نمود و در بیتالمهدی شیراز مدفون
شد.
دست مریزاد
خداوند رحمت کند عالم گران سنگ مرحوم آیت الله پیشوا.
و به شما توفیق روز افزون عنایت فرماید.