همانگونه که همه مطلع هستیم چند روزی کازرون حال و هوای
خاصی به خود گرفته. برنامه ای بزرگ تحت
عنوان دهه ی فرهنگ در کازرون کلید خورده که با برنامه های شاد و متنوع و فرهنگی
خود قرار است عطر فرهنگ را در ده شب از دومین ماه بهار مهمان کازرونی ها کند. حضور
افراد سرشناس و چهره های محبوبی چون محمود پاک نیت در این مراسم سنتی جلوه های
ویژه ای را به همراه داشته است.
از آنجا که هنوز این برنامه ی فرهنگی به پایان خود نرسیده
در پی تحلیل و بررسی آن نیستیم ، موضوع مورد بحث در این سیاهه چیزی بسیار فراتر و
مسئله ای بسیار اساسی تر از دهه ی فرهنگ است .مبحثی که شاید بنای فرهنگ بر آن
استوار شده باشد و آن چیزی نیست جز آزادی بیان و نظر که ظاهرا در کازرون به
صلاحدید افراد و سلیقه ها معنا می شود.
بدون مقدمه چینی های دلگزا و طویل به سراغ اصل مطلب و جان
مایه ی کلام می روم.جان مایه ی کلام من چیزی نیست که در قرن 21 دیگر جای بحث داشته
باشد. امروز که در سراسر ایران و جهان هر منتقدی در موضوعات سیاسی، اقتصادی و
فرهنگی از طریق رسانه های مختلف بانگ انتقاد بر می دارد و اگر انتقاد او در چار چوب قانون و اخلاق عمومی
باشد، در جنبه ی مثبت موضوع اثر گذار واقع می شود و یا در جنبه ی بد موضوع با انتقاد و واکنش متقابل پاسخ داده می شود به
جنجال می انجامد و معمولا کمتر مشاهده می شود که نظرات انتقادی یک جبهه با تخطئه و
سرکوب جبهه ی مقابل مواجه شود جز در برخی مسائل سیاسی حاد.
اما شاید برای عموم مردم بسیار جالب و در عین حال تاسف بر
انگیز باشد که در کازرون ما بحث محیط زیست انگار از هر خط قرمزی، قرمز تر شده و برخوردهایی
که با مواضع طرفداران محیط زیست در دیار ما می شود نه تنها درخور موضوع عام الشمول
و خطیر محیط زیست نیست بلکه در شان هیچ نوع موضع سیاسی و اجتماعی دیگر هم نخواهد
بود.
در هفته ی گذشته که مراسم دهه ی فرهنگ کازرون تازه افتتاح
گردیده بود. جامعه ی فعالین محیط زیست کازرون هم مثل دیگر اقشار فعال در عرصه های
اجتماعی باساختن المانی از دریاچه ی مفلوک پریشان و چند بنر و غرفه، گوشه ای از
گلیم دهه ی فرهنگ را به خود اختصاص داده بودند. یکی از بنر های فعالین محیط زیست
که بر تارک اداره ی فرهنگ کازرون می درخشید این مطلب را در خود جای داده بود:
آیا بهتر نیست بجای پیگیری کارخانه ی سیمان، پیگیر جدی
احیای تالاب پریشان باشیم؟
پیش از این که از حاشیه زنی ها بر این بنر داد
سخن دهم لازم است اندکی در ماهیت آن جمله ی منقوش بر بنر و فضای درگیری حاکم بر موضوع
کارخانه ی سیمان صحبت کنم.
اصولا هر اقدامی که در حوزه ی صنعت و عمران بخواهد انجام
شود، برای آنکه نام پروژه و طرح بر آن استوار شود و افکار
تخصصی و عمومی آن را جدی بگیرند، باید دارای یک مطالعه ی مدون و جامع باشد که آن
اقدام را توجیه کند و مدافعان آن طرح به استناد آن مطالعات بتوانند از پروژه ی
عمرانی یا صنعتی خود دفاع کنند. اما مسئله اینجاست که کارخانه ی سیمان کازرون مثل
بسیاری دیگر از رخداد های شگفت انگیزی که در این قطعه از زمین رخ می دهد، تافته ای
جدا بافته است. از یک طرف ما فعالین محیط زیست به استناد هزاران تجربه ی تلخ و
نمونه ی بارز آن در سراسر کشور و همچنین با تکیه بر هزاران ادله ی متقن علمی سعی
بر رد و مخالفت با آن را داریم و بار ها در نگارش های متعدد با ارائه ی آمارهای
مختلف نشان داده ایم که منفعت ناپایدار این صنعت آلوده به نابودی هزاران نفع
پایدار نمی ارزد؛ و البته اگر در اینجا با یک رویکرد سلبی با موضوع مواجهه نموده
ایم، در قبالش ده ها راهکار ایجابی و سازگار با توسعه ی پایدار ارائه کرده ایم. اما
از طرف دیگر قشری وجود دارند که با تمام وجود از ایجاد کارخانه ی سیمان در این دشت
دفاع می کنند و دست آویز و توجیهشان برای این صنعت فقط و فقط اشتغال زایی است و بس.
و هرگاه با انتقاد های مخالفان مواجه می شوند، یا از در سرکوب و تخطئه بر آمده و
یا با یک چهره ی حق به جانب و نگاهی عاقل اندر سفیه، صورت مسئله را پاک می کنند و
می گویند: نفس شما از جای گرم در می آید.
بی شک این حضرات نمی دانند بسیاری از فعالین محیط زیست در
شهرستان را جوانانی تشکیل می دهند که همچون بسیاری از همسالان خود دغدغه ی کار و
شغل دارند، اما نه کاری که از شیره ی جان نسل ها بمکد و به قیمت نابودی زمین تمام
بشود.
گروه موافقان کارخانه ی سیمان را در کازرون اغلب مسئولان
بلند پایه ای تشکیل می دهند که چه از روی خیرخواهی و چه غیر آن، به دنبال آنند تا
با احداث این غول صنعتی، اشتغال زایی برای چند صد نفر و افزایش تولید داخلی را در
کارنامه ی خود بگنجانند. همچنین در کنار این مسئولان بلند پایه، سرمایه داران یا
به تعبیر بهتر سرمایه خوارانی سنگر گرفته اند که آنچه دارند را با کشیدن شیره ی
جان زمین و کوه ها گرد آورده و معمولا از مجوز هایشان بوی های نامتبوعی به مشام می
رسد.
با این مختصر تفسیر از وضعیت کشاکش صنعت سیمان در این دشت
زرخیز باز می گردیم به ماجرای بنر فعالین محیط زیست در دهه ی فرهنگ کازرون. ظاهرا
ماجرا از این قرار بوده که در روز اول دهه ی فرهنگ مخالفت هایی از طرف مسئولان
برگزاری دهه به گوش می رسیده، اما پس از آن، مخالفت ها بالا می گیرد و از تشکل های
محیط زیستی حاضر در محل خواسته می شود تا بنر را پایین آورده و جمع کنند که البته
با مخالفت این دوستان و کارشناس اداره ی محیط زیست روبرو می شوند. اما پس از گذشت
دو روز از افتتاح دهه ی فرهنگ دیده می شود که بنر مذکور به طرز مشکوکی به پایین
افتاده است. اگر چه در همان زمان ادعا شده که بنر را باد پاره کرده.
به هرحال با شناختی که فعالین محیط زیست از مسئولان برگزاری
دهه فرهنگ دارند، این فرضیه که این دوستان از طرف خود به مخالفت با این مطلب
برخواسته باشند کاملا مردود به نظر می رسد؛ چرا که اگر آن ها می خواستند مخالفتی
از جانب خود بروز دهند، بی شک همان روز اول و پیش از افتتاح دهه مخالفت می کردند.
حال نکته اینجاست که چرا آتش مخالفت ها پس از افتتاح مراسم و پس از بازدید مقامات
عالی اجرایی و دولتی شهرستان از غرفه ها شعله ور شده است.
به هر حال مخالفت از ناحیه ی هر شخص اعم از حقیقی و حقوقی و
همچنین از ناحیه ی هرجریانی که باشد، البته محکوم و خجالت آور است.
محکوم است، چرا که فرد یا افرادی که تحمل یک انتقاد به
کوچکی یک سوال در مورد دریاچه و کارخانه ی سیمان را ندارند، هیچ جایگاهی در نظام
مقدس جمهوری اسلامی ایران که آزادی بیان و عقیده به صراحت در اصول قانون اساسی آن
آمده ندارند.
از وجه دیگر خجالت آور است، چرا که معمولا کسانی در مقابل مخالفان
خود از این رویکرد قاهرانه و سرکوب گرانه استفاده می جویند که بهره ای از منطق
نبرده و در فرایند جدال احسن محلی از اعراب ندارند.
در واقع شاید تعبیر فوق از برخورد مذکور یک تعبیر خوشبینانه
باشد که مخالفان این جمله ی ساده که یک مطالبه ی منطقی بوده است را بی منطق بدانیم
و آن ها را مصداق آن کس که نداند و نداند که نداند قلمداد کنیم، تعبیر بدبینانه تر
این است که شاید مخالفان بنر مذکور این گونه اندیشه های محیط زیستی را مخل منافع و
کسب و کار خود می دانند که اگر این گونه باشد بسی اسف بار تر است.
بنده در این نگارش در پی محکوم کردن شخص یا اشخاص مشخص و
معلوم الحال نیستم؛ چرا که این اشخاص در تاریخ کازرون به وفور یافت شده و هر از
چندی جای خود را با بعدی ها عوض می کنند؛ بلکه در پی محکوم کردن اندیشه ای هستم که
که بر اذهان تار عنکبوت بسته ی افرادی احاطه دارد که هیچ گاه نخواسته اند باور
کنند که عدالت در جامعه وقتی ظهور می یابد که افراد بتوانند نظرات مختلف و البته
منطقی خود را در چارچوب رعایت قانون و اخلاق اظهار نمایند و با برقراری یک جدال به
نحو احسن نتایج مطلوب حاصل گردد.
باید به افراد ضعیف النفسی که با مطلب کوتاه منقوش بر بنر
فعالین محیط زیست کازرون تنشان لرزید و از در مخالفت بر آمدند عرض کنم که اگر
واقعا در دفاع از صنعت سیمان که آن را دروازه ی خوشبختی و سعادت مردم این شهر می
خوانند مدرک و ادله ی علمی و منطقی دارند، همچون ما در جراید و رسانه ها منتشر
کنند و منتظر بنشینند تا مردمی که هم نظرات فعالان محیط زیست را خوانده و شنیده
اند و هم نظرات ایشان را، خود قضاوت کنند که آیا این دروازه ی غبارگرفته ی توسعه
به باغ سعادت گشوده می شود یا کویر نابودی.
از همین جا این را فریاد می زنم که ما نه با تخطئه و مغالطه
و استفاده ی نا مشروع از ابزاری که در دست داریم بلکه با دلایل و مستندات علمی و
منطقی حاضریم پای هر میز و در هر محفلی حضور یابیم و ثابت کنیم که احداث کارخانه ی
سیمان در دشت کازرون بدون رعایت آن مطالعات و جوانب لازم، خیانت به معنای واقعی
کلمه است و گتوندی دیگر را در کازرون رقم خواهد زد.
قلمم را بیش از این در این راه بس پاکوب شده نمی فرسایم و
فقط در پایان کلامم افسوس می خورم به حال افرادی که از بدیهی ترین اصول انسانی، اسلامی
و قانونی غافل اند، اما داعیه ی دفاع از حقوق مردمی را دارند که فراموش کرده اند
خود و آن مردم همه سوار بر یک کشتی اند... اگر سوراخش کنند همه با هم غرق می شوند ...
همه... با ...هم!!... .
جان کلام را گفته ای و جانا از زبان ما سخن رانده ای . آری آنانی که فقط و فقط در پی رنگین کردن رزومه کاری خویش در طول دوران تصدی شان در این شهرند نیک باید بدانند که این کرسی ها موقتی و رفتنی است و آنچه می ماند مردمان این شهرند که باید تا دهها سال چوب بی درایتی آنان را بخورند و خود و فرزندان شان تا ابد خاک خورده و رنجور و بیمار باقی بمانند.
به خاطر همینه که جوونا هر روز دارن از این شهر میرن و با این وضعیت کازرون تا چند سال اینده یکی از کوچکترین شهرهای ایران میشه
مي گويند ما ايرانيها در دو چيز صاحبنظر هستيم، يكي در طب و ديگري در سياست !! و به راحتي در اين دو مورد اظهار نظر مي كنيم .
داستان ناصرالدين شاه را همه شنيده ايم كه خود را به تمارض زد و هر كس كه مي رسيد براي بيماري شاه نسخه اي مي داد و دارويي تجويز مي كرد و شاه به حاذق بودن اطرافيان در اين علم پي برد! ! اما ظاهرا اين مسئله فقط به طبابت خلاصه نمي شود و متاسفانه دامن ساير تخصص ها و اخيرا هم محيط زيست را گرفته است، به طوري كه بدون دانش و تخصص و يا لااقل پرسيدن از اهل فن به راحتي به خود اجازه مي دهيم همه فعاليتهاي گروه متخصص را با ذكر كلمات مردم فريب به زير سوال ببريم . هميشه گفته اند ندانستن عيب نيست، نپرسيدن عيب است . شما را بخدا اگر مي خواهيد با اقدامي مخالفت كنيد با آگاهي بزنيد . ”چو دزدي با چراغ آيد، گزيده تر برد كالا ”و مسائلي را مطرح كنيد كه مضحكه و موجب تمسخر اكثريت خوانندگان نشود . در هر حال، موضوع كارخانه سيمان، موضوعي است كه گروهي اندك كه شايد هنوز نمي دانند قرار است در كجا احداث شود و مشخصات آن چيست، فرياد وا ايمانا سر داده اند كه شهرمان رفت و طبيعت مان رفت و ... هدف من به هيچ وجه توجيه اين كارخانه نيست، بلكه هدف ارائه توضيحاتي براي شفاف سازي مسئله مطرح شده است.
جناب دكتر برخي در مخالفت احداث كارخانه سيمان در كازرون، آلودگي منابع آب كازرون را مورد اشاره قرار مي دهند. نظرتان در اين باره چيست؟
بله،گفته اند كه احداث اين كارخانه باعث آلودگي منابع آب شهر مي شود . البته اين نكته بايد از سوي رنيس محترم اداره آب توضيح داده شود كه منابع آب شهر در دامنه جنوبي كوه شمالي شهر در سفره هاي آهكي سازند آسماري قرار دارد كه از نظر زمين شناسي، شيب لايه هاي آن به سمت جنوب است . جايگاه در نظر گرفته شده براي كارخانه، به فاصله حدود 5 كيلومتر از اين منابع در شمال و بر روي لايه هاي رسي مارني سازند پابده گورپي واقع است كه از نظر زمين شناسي در سراسر رشته كوه زاگرس، سنگ هايي بي آب و مطلقا نفوذناپذير به شمار مي آيند . نكته بسيار مهم تر اين است كه شيب لايه هاي زمين در اين نقطه به سمت شمال است . پس امكان نفوذ هيچ آبي در هيچ شرايطي به سمت منابع آب وجود ندارد.
منبع : هفته نامه بیشاپور – ش 148-ص 2