|
آن
روز که مبارزه با رژیم شاه در سرلوحه کار مبارزان بود. یکی از برجستهترین شعارها
و باورها این بود که نظام شاهنشاهی از امکانات و منافع ملی و عمومی سوءاستفاده میکند
و یا در یککلام دزدی میکنند و نباید این عمل انجام پذیرد و اصلاح این امر بهجز
انقلاب و سرنگونی رژیم راه دیگر ندارد؛
البته
نبود آزادی و فضای آزاد، عدالت، سوءاستفاده از منابع نفت، ظلم و دیکتاتوری و شکنجه
مبارزان نیز از موارد دیگر بود و درواقع عنوان میشد که حاکمان با دزدان و اختلاس
کنندگان یکی هستند.
و
این شعار در کنار بیعدالتی اجتماعی و اقتصادی و ... توانست به خواست عمومی تبدیلشده
و حضور مردم در اعتراضات به بالاترین اوج خود خصوصاً روزهای منتهی به پیروزی
انقلاب برسد.
عدالت
شعار پایهای بود تا جایی که در قانون اساسی نیز در مواد مختلف از آن نامبرده شد.
ابتدا برای جلوگیری از آن سوءاستفادهها انقلابیون درجهیک وارد مسئولیتها و پستها
شدند. تا اینکه حاکمیت مسیر قانونی به خود گرفت و کمکم قرار شد برای جلوگیری
ازاینگونه خلافکاریها به قانون عمل شود وعدهای نیز مجری این قوانین شوند؛ و
نهادهای نظارتی و مسئول و ... در واگذاری این مسئولیتها دخیل بوده و هستند که
هرکدام در واگذاری و تأیید افراد سختگیریهای زیادی داشته و دغدغه آنان این است
که اتفاقی نیفتد و افراد بد و دزد و ... به مسئولیت نرسند و راه سوءاستفاده از پست
و مسئولیت را بگیرند.
اما
امروز اینان که مورد اتهام دزدی و فیش نجومی و اختلاس و ... میباشند هیچکدام قبل
از مسئولیت و پست، آن ویژگیهای بد را نداشتهاند و بهمرور در مسیر کار و پست و
مسئولیت به این درجه از سوءاستفاده رسیدهاند.
سؤال
اینجاست آیا بعدازاین اتفاقات چندین ساله، هنوز به فکر اصلاح قوانینی که بتواند
قبل از سوءاستفاده از آن با خیر شویم نیفتادهایم؟ کاری که کشورهای پیشرفته کردهاند
که شاید کمتر به قیامت و خدا اعتقاد داشته باشند و اینگونه مسائل کمتر اتفاق میافتد.
آیا
وقت آن نرسیده که همهچیز شفاف و قابلدسترسی، قانون واضح و روشن، گردش آزاد
اطلاعات مطبوعات آزاد و درنهایت نظارت عمومی و ... ایجاد شود تا از نگرانی و عدم
اعتماد مردم جلوگیری گردد، روزی که اولین متهم به اختلاس و رشوه (که نه شاکی خصوصی
داشته و نه کسی از ایشان شکایت کرده باشد) روانه زندان شود و همه خوشحال از اینکه
مفسد اقتصادی دستگیرشده و از این به بعد اقتصاد مسیر درست خود را طی خواهد کرد.
سری
به سن و سال یکی از متهمین زدم و به این نتیجه رسیدم که ایشان از اول ابتدایی تا
تحصیلات بعدی در نظام جمهوری اسلامی تحت آموزش و تربیت بوده است و اینگونه بزرگ
شده و رشد کرده است.
حال
باید دید این چه آموزش و تربیتی بوده است که ایشان را برای رسیدن به مقاصدش به این
راه هدایت کرده است؛ و جالب اینکه کسی به این نقطه کور مشکل پی نبرده (اگر هم پی
برده بودند به دنبال چاره کار نیفتادند) و به دنبال تصحیح این رفتارها نبودند.
اینجاست
که به جمله آن ظریف بزرگ میرسیم که حبس و محاکمه و زندان آخرین راه مبارزه با این
حلقه از زنجیره فساد است.
و
جلوی این مسیرهای منتهی به دزدی و تخلف و اختلاس و ... باید با قوانین شفاف و
مناسب گرفته شود.
دوباره
تأکید میکنم اگر فقط به این چند نفر با فیشهای نجومی و تعداد اختلاس کننده بسنده
کنیم بازهم این اتفاقات تکرار خواهد شد.
و
این آخر کار نیست!