هدف
از لغو كردن كنسرتها چيست؟
در
حالى كه چند هفته اى است بحث لغو كنسرت ها در كشور بالا گرفته و كمى هم بيشتر از
لغو، بلكه به عدم اجرای هميشگى در برخى شهرها انجاميده است، مى طلبد كه دليل اين
حركت سياسى، اجتماعى را بيشتر مورد كنكاش قرار دهيم.
آموخته
ايم كه هر معلولى، علتى دارد؛ اما علت و معلول لغو كنسرتها چيست؟ به زبان عاميانه
تر چرا كنسرت ها را لغو مى كنند و لغو كردن ها چه نتايجى براى لغو كننده و لغو
شوندگان در پى دارد؟ همان طور كه مى دانيد انتخابات رياست جمهورى كشور نزديك است و
دولت يازدهم آخرين سال چهار ساله اول خود را طى مى كند و اين امر مهم باعث شده است
كه همه افراد، گروه ها، سازمان ها، احزاب و دیگر جریانات فعال در حوزه هاى گوناگون،
براى به دست آوردن اين كرسى براى تفكر و شخص مورد نظر خود به تكاپو افتاده و حركتى
كنند؛ تا به تاثير گذارى و موفق شدن فرد مورد نظرشان بينجامد.
اما
لغو كردن كنسرت ها چگونه به موفق شدن برخى تفكرها و افراد در انتخابات مى انجامد؟
همانطور كه مى دانيد در همه جوامع، خوانندگان، هنرمندان و اهالى فرهنگ و هنر
افرادى هستند كه تاثير عميق و گسترده اى بر افراد جامعه دارند و به همين دليل در
همه دنيا سياسيون با سعى به جذب كردن اين افراد، از اين ظرفيت در حد امكان به نفع
خود استفاده مى كنند كه در ايران نيز اين رويه تقريبا صورت مى پذيرد. اما استفاده
از اين ظرفيت و به دست آوردن منافع براى برخى افراد و گروه ها به شكل معكوس عمل مي
كند و به همين علت سعى بر دفع هنرمندان و اهالى هنر دارند. اما مهندسى معكوس و دفع
هنرمندان چگونه به اين جريان كمك مى كند؟ مى دانيم كه هنرمندان و اهالى فرهنگ و
هنر از كسانى بودند كه حمايت هاى عالى و گسترده اى در انتخاب رئيس دولت يازدهم از
خود نشان دادند و مى دانيم يكى از مطالبات و درخواست هاى همه گير و گسترده عموم
مردم و هنرمندان، بها دادن، فعاليت بيشتر، آزادى و توسعه حوزه فرهنگ و هنر از دولت
يازدهم بود كه جناب دكتر روحانى هم در زمان انتخابات، تبليغات و قول هايى جهت
مساعدت بيشتر اين بخش دادند. اما به دلايل عديده (كه در اين مقال مجال پرداختن به
آن نيست) نه صد در صد! اما با توان و محدوديت هاى گوناگون و فراوانى كه دولت داشت،
درصد قابل قبولى از اين مطالبات تحقق پيدا كرد؛ اما بي گمان آن سطح از انتظاراتى
كه از دولت ميرفت محقق نشد. كه نتيجه گرفتن كم دولت در اين بخش از انتظارات و خواست
هاى گروه هاى مخالف دولت مى باشد، كه لغو كنسرت ها و محدوديت ها اينگونه به
دلواپسان كنسرت و طرفداران شان كمك مى كند كه با لغو كردن ها، ناتوانى دولت آقاى
روحانى در انجام اين مطالبه قوى و پر احساس جامعه را القا كنند و در نتيجه نااميدى
هنرمندان عرصه هاى گوناگون و جامعه را به ثمر نشانند، تا با حساب مهندسى خويش،
آراء دكتر روحانى را پايين بكشانند تا يار خويش بر كرسى نشانند. اما با نا اميدى و
دلسردى مردم از اين دولت و به طور كل اعتداليون و اصلاح طلبان و نرفتن پاى صندوق هاى
راى، آرزو و هدف آنها تحقق مى يابد و افراد، نيروهاى وفادار و ذي نفعان به آنها كه
هر چه بخواهند چشم و گوش بسته انجام مى دهند، به پاى صندق هاى راى رفته و با همان
نمونه راي هاى پايين و سيصد هزار تايى كه در تهران و شهرستان ها برخى نمايندگان را
راهى مجلس نهم كردند، رئيس جمهورشان را نيز راهى پاستور مى كنند.
اما
در توضيح بيشتر راجع به لغو كنسرت ها، طرح دو سوال اساسى لازم است و به روشن شدن
مساله كمك مى كند: اول در رابطه با اين موضوع مگر مى شود گفت در يك نقطه از زمين
اين مساله حرام باشد و در نقطه اى ديگر حلال؟ اگر حرام است بايد دستور لغو كنسرت ها
در سراسر ايران صادر شود، نه تنها نقاط خاصى از ايران. حتى شايد بتوانيم دستور لغو
كنسرت كشورهاى دوست و هم پيمانمان در منطقه و جهان را هم بدهيم. سوال دوم آيا
كنسرت هايى شبيه و مانند كنسرت هايى كه اكنون و در دولت يازدهم لغو مى شوند و همه
در چهارچوب قوانين حاكم بر نظام جمهورى اسلامى است در طول تاريخ جمهورى اسلامى
برگزار شده است يا خير؟ كه جواب و آمار آن را جامعه هنرى و آرشيوهاى هنرى، خبرى در
دسترس دارند و مى توانند به راحتى ارائه دهند و اگر از اين نمونه كنسرت ها برگزار
شده است و آن هم امرى حرام بوده است، متاسفانه بايد گفت دلواپسان مذهبى سياسى و
مقامات، دچار كم كارى و سهل انگارى بوده اند كه در آن زمان موضع گيري هاى مشابه
حال حاضر ننموده اند. اما تا آنجا كه ذهن اينجانب يارى مى دهد، جشن ها و كنسرت هاى
شادتر و بزرگتر از اين كنسرت ها هم در جشن هاى بيست دوم بهمن ماه جهت پيروزى
انقلاب، و جشن هاى ملى ديگر به ياد دارم كه متاسفانه آرشيوى جهت ارائه در اختيار
ندارم.
پس
نتيجه مى گيريم اگر كنسرت هاى مشابه، آن زمان حرام نبوده و اشكال شرعى نداشته است،
و اكنون حرام و اشكال دار شده است. عكس العمل امروزى برخى، سياسى و منفعت طلبانه
است. سنگر گرفتن در پشت سپر دين و استفاده از ابزار دین براى پيشبرد اهداف سياسى،
اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و ... امرى است كه نه امروز بلكه قرن ها، نه در كشور ما
بلكه درهمه جهان و اديان بوده است و خواهد بود. و اين راهكارى است كه با محقق نشدن
خواست مردم و جامعه هنرى افزايش نارضايتى و دورى مردم از دولت يازدهم را رقم زنند
تا اهداف سياسى خود را محقق سازند.