|
درس وعبرت های عاشورا بی شمار است
عبرتها در پشت پديدهها و حادثهها كمين كردهاند تا آدمي
آنها را ببيند و بشناسد و گرفتار بيكاري، كمكاري، دوباره كاري، كندكاري و خرابكاري
نشود. پس عبرت بين باشيم؛ حتي اگر هم كور مادرزاد آفريده شده باشيم و اگر عبرت
نگيريم خودمان مقصريم نه خدا که در هر عبرت گرفتنی چشم باز شدنی هست.
عاشورا یک اتفاق نيست، بلكه یک جريان روان زنده است كه
ادامه دارد و مثل روز حسين هيچ روزى نيست و سلام بر آنها که با او بودند و هستند و
نفرین بر آنان که در مقابلش ایستادند و به هیچ رسیدند، به هیچ.
دیدگاه متفکران و نویسندگان و سخنرانان درباره امام حسین
(ع) و فلسفه قیام و آنچه درعاشورا گذشت همچنان شیرین و البته مختلف است و یکی درس
مبارزه و حماسه و بعضی دیگر هم احسان، فتوت و جوانمردي، غيرت، وفا، رضا، آزادمردي
و خلاصه این که هر کسی درس ها و پیام ها و عبرت هایی را از این نهضت گرفت و انتقال
داد اما هنوز ناگفته ها از حقایق عاشورا بسیار هست که اگر روزگار و زمان آن فرا
برسد به ما خواهد رسید .
یک طرف عربده ها بود و فتنه ها و مفتون ها و یک طرف هم باصر
و بصیرت و آرامش ها و این امام حسین علیه السلام بود که از خود و فرزندان خود و از
تمامی هستی خود بخاطر انتخاب خویش گذشت و ماندگار شد و آنها که انتخاب و هدفشان،
قدرت و ثروت بود و نتوانستند عشق به پست ها و مقام های پست دنیا را پنهان کنند به
هیچ رسیدند و هم از گندم ری افتادند و هم از خرمای بغداد.
شهادت انتخاب امام حسین (ع) بود و آنچه از عاشورا باید
بدانیم تنها تعداد یاران و دشمنان حضرت نیست بلکه ریشه ها و اهداف و زمینه های به
وجود آورنده ی این قیام همیشه جاوید است که می تواند برای همه ادیان و مذاهب و حتی
بی دین ترین آدم ها وکشورها در جهان هم پر ثمر باشد.
هدف قیام امام حسین (ع) ریاست نبود که عبودیت بود و او
فرزند همان پدری است که می گفت دنیای شما برای من از آب دماغ بز و یا یک لنگه کفش
کهنه وصله دار هم کم تر است مگر اینکه بخواهم حق را به حق دار برسانم و براى خدا و
دین و جامعهى مسلمین کاری کنم و باطلی را کنار بزنم و در آخر بخاطر این
شهید شد.
عبرت های عاشورا بی شمار است و این شوخی نیست، آنها
که دستشان را با خون حسين شستند، همان هايى هستند كه در زندگینامه و کارنامه خود
قبل از این جریان از يك لقمه چرب و نرم نگذشتند. از صندلی نگذشتند.از لیوان آب سرد
و گرم نتوانستند بگذرند. از زیبا رویان نتوانستند یوسف وار بگذرند. از اول شدن
نگذشتند.از خشم برطفلکی نگذشتند. تا آنجا كه نتوانستند از گندم ری و خون دل حسین
هم بگذرند.