|
روزها
بود که بخش عمده ای از فعالیت مجموعه های فرهنگی شهرستان جهت برنامهریزی جشنواره انجیر
دوسیران بسیج شده بود... اتفاقی
نو و مبارک در شرف به وقوع پیوستن بود.
روز
موعود فرا رسید. استقبال خوبی از جشنواره انجیر با حضور چند هزار نفری مردم رقم خورد
که شاید خارج از انتظار برگذارکنندگان نیز بود.
غرفه
هایی که برخی انجیر می فروختند و برخی کتاب. صنایع دستی هم جایی برای خودش
دست و پا کرده بود و
البته غرفه فروش انجیر بسیار پر طرفدارتر از سایرین بود.
و
چه دردناک که برای برخی کتاب ها با عنوان سرودهای کازرون و حماسه سازان جنوب و غیره،
تحریم قومیتی اعمال شده بود... و برخی، دوستان شان را تشویق
به نخریدن کتاب های با موضوع کازرون می نمودند!! و این درد جانکاه همین بس که
اندک سرمایه غرفه کتاب و صنایع دستی هم به
یغمی رفت.
مدیران
محترم ادارات شهرستان هم قدم رنجه نموده بودند و با حضور خود بنا بود جشن را شکوهی
دیگر ببخشند؛ اما دریغ که کسی برای استقبال از جاماندگان کاروان مدیران حضور نداشت
... و البته
ایشان هم به لطف دوستان صندلی خالی و فرصتی برای آرمیدن نصیب بردند.
پارکینگی
که گویا از کنار خفتگان خاک، راهش را برای دعوت شدگان گشوده بود، تقریبا جوابگوی خودروها
برای ورود بود و البته ما برای خروجش فرصت را مغتنم شمردیم و عطایش را به لقایش بخشیدیم
و فرصتی دست داد تا سنگ های برآشفته خفتگان دیروز دوسیران را بر تپه ای زیارت کنیم.
کوچه
سنگ فرشی دوسیران به همراه چند ساختمان سنگی زیبا که بازسازی شایسته ای بر اندام خود
شاهد بودند، مایه غرور و بالندگی را فراهم آورد و ما نیز از لذت بردن در سفر بی نصیب
نماندیم.
جای
خالی موسیقی زیبای محلی به همراه رقص و پایکوبی لری در این بزم زیبا بسیار احساس می شد.
و
این اتفاق مبارک و میمون به همراه جشنواره گردوی بافت در کشور، نویدبخش فرداهای روشن
تر است؛ هرچند که جشن انجیر دوسیران ساعاتی از پخش شبکه سوم را بسان گردوی بافت به خود اختصاص نداد...