محرم
های این سال ها حسابی با محرم های زمان نوجوانی ماه تفاوت پیدا کرده است. هر ساله
ماه محرم که فرا می رسد، چهره ی شهر دگرگون می شود. خیمه های عزاداری در طرح ها و
سبک ها و سلیقه های مختلف، نمای کلی خیابان های شهر را تغییر می دهند و صدای طبل و
شیپور و نوحه که از لحظه ی غروب خورشید تا پاسی از شب در فضای شهر طنین انداز می
شود، فضا را حسابی عاشورایی و محرمی می نماید. مردان و زنان سیاه پوش می شوند و صد
البته شیشه های عقب اتومبیل ها نیز مزین می گردد به نام مبارک امام حسین و اهل
بیتش؛ و باز این سنت نوین نیز روز به روز گسترده تر و متنوع تر و جالب تر در حال
خود نمایی است. شکل و فرم نذری دادن نیز کم وبیش تغییر کرده است، برای مثال توزیع
شربت در معابر و خیابان ها آن هم در ظروف یک بار مصرف و بعد رها شدن حجم زیادی از
این ظروف در خیابان ها و جوی های آب یک نمونه ساده از تغییر سنت هاست، هرچند در آن
سو نیز گروه های مردمی بی کار ننشسته اند و با جمع آوری ظروف ریخته شده در کف
خیابان ها به کار فرهنگ سازی عمومی مشغول اند.
به هر
روی محرم های این سال ها حسابی در حال
تغییر و تحول و دگرگونی است و هر روز که می گذرد رسم و سنتی جدید به فرهنگ
دیرین عزاداری محرم اضافه می گردد. تنها رسمی که در سال های گذشته تاکنون کمتر
تغییری در آن بوجود آمده، همان نمایش خیابانی کاروان اهل بیت است که به اسارت برده
می شوند.
اگر چه این نوع نمایش ها بسیار ساده و با
دیالوگ های موزون و شعر گونه و هر سال بدون کوچکترین تغییر و با همان سبک و سیاق سال
های قبل اجرا می گردد، ولی باز هم دیدن آن تازگی داشته و بخش عظیمی از تماشاگران
مراسم عزاداری را مجذوب خود می نماید. آنچه از خاطرات دوران کودکی درمورد این
نمایش ها در ذهنم مانده، هق هق گریه انسان های صاف و ساده و پاک نیت قدیمی بود که
با دیدن صحنه های اسارت اهل بیت، اشک ها را جاری می ساختند و بر شمر (شمل) و یزید
لعنت (نعلت) می فرستادند و حتی گاهی اوقات از سر سادگی و باور قلبی، و عشق به اهل
بیت، به شمر و دار و دسته اش حمله ور نیز می گردیدند. اما نسل امروز با تجمع در
خیابان ها، به تماشای این صحنه ها ایستاده و کمتر حزن و اندوهی در سیمایشان دیده
می شود. شاید ترکه نسبتا محکمی که یکی از شمر ها هنگام عکس گرفتن به ساق پایم
کوبید، دستاویزی شد برای پرداختن به این موضوع .
اگر از
محتوای این نمایش های مذهبی بگذریم، کسانیکه
ایفا کننده این نقش ها هستند، همگی از مردم عادی کوچه و بازار بوده که با اعتقادات
قابل احترام خود، هر ساله ایفا کننده همین نقش ثابت هستند. فی المثل، یکی از روز
اول (حاج حیدر رمضانی) نقش امام زین العابدین بیمار و تعدادی دیگر همانند مشهدی
بهادر رحیمی و عبدالحسین و رضا سیروس و حسینعلی چراغ پور و فرشید جوانی همیشه نقش
شمر و اشقیا را بازی می نمایند. در اینجا لازم می دانم یادی نیز کنم از زنده یاد
قربان حمیدپور و غلامعلی استوان که سال های بسیاری نقش آفرین محرم در کازرون
بودند.
انتخاب
نقش ها معمولا بر حسب فیزیک بدنی و بخصوص قیافه صورت می گرفته؛ مثلا کسانیکه دارای
هیکل قوی تر یا سبیلی پر پشت تر بودند، معمولا ایفاگر نقش شمر می شدند و افراد
ضعیف الجثه و کودکان نیز معمولا در نقش اسرا و خانواده ی امام ظاهر می گشتند. اگر
چه لازم به ذکر است که ایفا کنندگان نقش های منفی ذاتا انسان های پاک و خوش فلبی
می باشند که با وجود اعتقاد خاص به ائمه، باز حاضر به ایفای نقش منفی شده اند.
نکته جالب آنکه همین افراد نقش منفی، گاه
با قسم دادن مردم به امام حسین و حضرت
عباس، از آنان می خواهند که راه را برای عبور کاروان باز نمایند. یکی از این نقش
آفرینان محرم در کازرون آقای حمید دریاپیما
می باشد. حمید آقا نیز همچون دیگر نقش آفرینان محرم که نامشان ذکر شد، انسانی بسیار
خوش قلب و مهربان و نیک اندیش است که هر چه از مرام و معرفت و خوبیش بنویسیم، کم
گفته ایم. حمید آقا و همکارانش را باید مردانی با قلب هایی از جنس طلا دانست. حمید
مردی است که جز نیکی و محبت به دوستان و اطرافیان وصله رحم و کمک به نیازمندان و نیکوکاری
چیزی در وجودش یافت نمی شود. این انسان خوش قلب سالهاست که به عشق اباعبدالله حاضر
شده نقش یکی از شمرهای محله ی بالا را در عزاداری های روز تاسوعا و عاشورا بپذیرد.
حمید
آقا در مقابل تواضع و فروتنی و اخلاقت سر تعظیم فرود می آوریم و به تو و همکارانت
که خالصانه و بی ریا حاضر شده اید سال های سال در تعزیه ها و عزاداری های شهر ما
عهده دار این نقش ها باشید و بدین گونه دین خود را ادا نمائید درود می فرستیم .
از میان دسته جات نمایشی محلات، مشخصا کاروان کوی علیاء از شکوه و جلوه بیشتری نسبت
به محلات دیگر بر خوردار است. (البته برای عزاداران سایر محلات سوء تفاهم نشود چرا
که نگارنده خود اهل محل پائین هستم). وجود کجاوه های رنگارنگ، ماشین های سبز پوش
شده ، اسب های زیبا و کاروانی از کودکان کوزه به دست همه و همه از جلوه های این
نمایش خیابانی است که مورد توجه
بسیاری قرار گرفته است .
البته ناگفته نماند که وجود بعضی کاراکترها به
این نمایش مذهبی تا حدود زیادی جنبه ی غیر واقعی و فانتزی بخشیده است. همانند شیری
که در کمال بی سلیقگی طراحی شده و دستان خونین حضرت ابوالفضل العباس (ع) را ساعت
ها بر دست گرفته و به جمعیت نشان می دهد و مدام بر سر روی خود کاه می ریزد. به نظر
می رسد برگزار کنندگان و متولیان هیئت های عزاداری محلات می بایست به حذف بعضی از این کاراکتر ها مبادرت ورزند.
از
دیگر صحنه های قابل تامل در این مراسم، زنان و مردانی است که کودکان خردسال خود را
برای تبرک به دست ایفاگران نقش اهل بیت می دهند تا آنان را برای چند ثانیه ایی در
گهواره گذاشته یا سوار بر اسب نمایند، در حالیکه این طفلان خردسال بادیدن اسب ها و قیافه ترسناک شمر
و دار و دسته اش، بسیار وحشت زده و هراسانند.
به
امید آنکه روز به روز بر درک عمیق ما از تعالیم الهی افزوده گردد و در رفتارمان با دیگران به خصوص
زیر دستان شیوه رافت و گذشت که شیوه ی ائمه و اولیاء الهی بوده است را به کار
بندیم .