پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

کد خبر: ۱۵۹۷۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۳

به نظر می­آید در گذشته، شکل و قاعده­ی زراعت و ابزار متنوع و ساده آن در همه­ی نقاط کشور تقریباً همگون می­بوده است اما به لحاظ تنوع اقلیم آب و هوایی و توفیر بازه­زمانی­آن­و نیز تفاوت و تنوع کیفی اراضی قابل کشت در نواحی مختلف کشور باعث می­شده که در گذشته زراعین و دهقانان برای کشت و کار بر زمین­های زراعتی، برنامه و فرهنگ خاصی داشته باشند. اگر کارکشاورزی به­سه­دسته­ی­کشت دیم غلات، کشت دیم و آبی صیفی­جات و سبزیجات و حبوبات، باغات درختی و درختچه­ای تقسیم گردد منظور نگارنده این مقال همانا بررسی فرهنگ زراعت غلات دیم جو و گندم در کازرون کهن می­باشد. شغل و حرفه­ی اصلی بخش بزرگی از مردم قدیم، کشاورزی و دامداری و زراعت و باغداری می­بوده است اوایل سده­ی اخیر و با ظهور نظام اداری ثبت احوال، برای تشخیص و تفکیک هویت افراد جامعه نام خانوادگی تعیین و در دفاتر اداره­ی ثبت احوالات ثبت گردید و ایضاً همین مشخصات هویتی فردی در دفترچه­ی کوچکی به نام سِجِل(شناسنامه) درج گردید و در اختیار آحاد مردم قرار گرفت. علی­القاعده در آغاز تشکیل چنین مؤسسه­ی تشخیص هویتی، نام خانوادگی افراد بر مبنای نوع شغل و حرفه و اشتهار فرد صورت می­گرفت لذا اگر شُهرت خانوارهای قدیم را ملاحظه کنیم بخش زیادی از نام خانوادگی خاندان­ها اصالتاً مربوط به شغل کشاورزی می­شود. نام­هایی هم­چون: دهقان، زارع، کشاورز، زراعت پیشه، فلاح­و فلاحت پیشه، گندمکار، جوکار، کشتکار، صیفی، برزگر، بذرپاش و بازیار و بازدار و...( با پسوند و پیشوندهای متعدد) همه دلالت بر پیشینه­ی شغلی اصحاب این لغات به کار کشاورزی دارد.

- باری، در گذشته اراضی کشاورزی همه ساله به زیر کشت نمی­رفت بلکه زمین­های زراعی هر سال به سه دسته تقسیم می­شد بخشی که به زیر کشت دیم جو و گندم می­رفت زمین کشت می­گفتند، بخش دیگر با نزول اولین بارندگی فصل پاییز شخم زده می­شد که زمین شُهم(شُخم) می­گفتند، بخش سوم اراضی زراعی بدون کشت و شخم رها می­شد که اصطلاحاً به آن زمین خُو˚د می­گفتند( ریشه و وجه تسمیه آن­را نمی­دانم) لذا در گذشته زمین­های زراعی در طول سه سال فقط یک بار به زیر کشت می­رفت و هر ساله در دشت و صحرای اطراف شهرها و آبادی­ها با سه نوع اراضی کِشت و شُخم و خُو˚د مواجه می­شدیم! اراضی رها شده(خُو˚د) که معمولاً رویشگاه علفزارها بود به چَرای دام اختصاص می­یافت نتیجه این می­شد که سالیانه فرصت مناسبی فراهم می­گردید که خاک اراضی رها شده و شخم زده در فرایندی طبیعی به وسیله­ی فضولات حیوانی و مواد معدنی ناشی از واکنش­های شیمیایی جَوّ زمین بر اثر رعدو برق(تخلیه­ی الکتریکی) و نزولات آسمانی و تخمیر شیمیایی موجودات ریز خاکی، به لحاظ مواد مُغذی(کود) غنی گردد.

دهقانان از اواخر شهریورماه هر سال با خنک شدن هوا و در ادامه تا پایان مهرماه و در صورت لزوم تا پایان آبان ماه و گاهاً تا انتهای فصل پاییز اقدام به شخم زدن اراضی کشاورزی می­کردند عمل شخم زنی را خیش کردن می­گفتند آن­ها با تمهیداتی که در طول تابستان برای تهیه و تعمیر و ترمیم وسایل و ابزار کشت فراهم می­کردند با نیروی اسب و اَستر و الاغ زمین­ها را شخم می­زدند، وسیله­ی شخم زنی تنه­ی چوبی بلند و درازی داشت که انتهای افقی تحتانی آن گوه­ای و باریک بود و قطعه­ی فلزی گوه­ای محکمی هم روی آن قرار می­گرفت که مجموعه­ی آن را خیش یا گاو آهن می­نامیدند این دستگاه ساده به وسیله­ی دو طناب محکم به دو طرف حیوان می­بستند و دهقان شخم زن با مهار و هدایت گاو آهن همراه با حرکت چارپا بر سطح زمین شیار ایجاد می­کرد برای تسریع در شخم زدن و تنوع و جلوگیری از خستگی کار معمولاً چند شخم زن به طور موازی و مجاور هم به شخم زنی و شیار زنی می­پرداختند دهقان شخم زن در حین کار با ایجاد صداهایی در دهان و تکرار آن و حتی گفتن کلمه ماشاءا... احشام کَشنده­ی گاو آهن را تشویق و هدایت و دل­جویی می­کرد! صبح­گاهان بعد از اذان، دهقانان فریضه­ی صبح را به جا می­آوردند و با گذاشتن آذوقه­ی صبحانه و نهار(که معمولاً نان تیری نرم شده همراه با خرما یا حلوا بود) و مَشک و کوزه­ی آب در خورجین و بارگیری وسایل شخم زنی و بذر بر پشت احشام خود به صورت دسته­جمعی راهی صحرا می­شدند. صدای آهنگ زنگوله و سُم سُتوران و احشام و سر و صدا و سلام و صلوات و حرف و حدیث و بذله­گویی­های رد و بدل شده فی مابین دهقانان در آن دقایق اولیه­ی سپیده دم بسیار دل نشین و خاطره­انگیز بود دهقانان از صبح زود شروع به کار می­کردند و ساعتی بعد از طلوع آفتاب دقایقی به خوردن صبحانه و استراحت می­پرداختند و سپس کار شخم زنی را تا ظهر ادامه می­دادند بعد از ادای نماز ظهر و عصر و صرف نهار و کمی استراحت باز هم کار شخم زنی تا عصر ادامه می­یافت و به گونه­ای از صحرا باز می­گشتند که قبل از غروب آفتاب به منزل برسند. در منزل چارپا را در مکانی خاص به نام طویله (آغل و یا اِصطَبل) جای می­دادند و ضمن دادن غذا و آب به حیوان پوشش مخصوص روی بدن آن(زین=پالان) را برمی­داشتند و به وسیله­ی ابزار دندانه دار کوچک فلزی به نام قَشو سطح بدن چارپا را مالش(ماساژ) می­دادند و به این صورت خستگی و کوفتگی بدن حیوان را با نوازش دادن برطرف می­کردند این عمل را قَشُو کردن حیوان می­نامیدند!

-زارعین، اراضی قابل کشت را به دو روش، زیر کشت می­بردند اگر قبل از بارندگی اقدام به کشت می­کردند به علت سفتی خاک در یک راستا بر سطح خاک، با خیش کردن زمین شیار ایجاد می­کردند و بعد از پاشیدن بذر در راستای عمود بر شیارهای قبلی مجدداً شخم می­زدند تا بذرها کاملاً زیر خاک قرار گیرد و تا رسیدن باران طعمه پرندگان و حشرات نشود.

همان طور که در سطور قبل توضیح دادم شیار زنی و شخم زنی اولیه معمولاً در پاییز سال قبل صورت می­گرفت. کاشت غلات قبل از نزول باران و در زمین خشک را کِشت رَنّه(رَنده) می­نامیدند اما در روش دوم کشاورزان بعد از نزول اولین بارندگی پاییزی اقدام به بذر پاشی و شخم زنی روی آن می­کردند که این نوع کشت را نَم کاری(نَم کال) می­نامیدند علی­القاعده اگر در سال زراعی بارندگی پاییز زود هنگام می­آمد کشت­ها بیشتر نم کار صورت می­گرفت به هر حال متناسب با کیفیت و کمیت خاک اراضی کشاورزی و بارندگی به لحاظ کمی و کیفی و تقویمی، روش­های کشت فوق­ محاسن و معایب خاصی داشتند.

-نیمه­ی آذرماه تا پایان آن اولین مرحله­ی سال زراعی برای دهقانان تمام شده بود و لذا آنان چشم به آسمان دوخته به امید فضل و کرم الهی برای نزول باران به موقع و تداوم آن تا پایان سال زراعی دست به دعا برمی­داشتند. بعد از اولین بارندگی و نرم شدن خاک اراضی و قبل از سبز شدن غلات، کشاورزان اطراف زمین­های زیر کشت خود را برای مصون ماندن از چرای احشام به وسیله­ی شاخه­های بلند درخت کُنار حصاری می­کشیدند که به آن تَرچین(پرجین)  و عمل حصار کشی را پرجین کردن می­گفتند دهقانان با ابزاری به نام کُوَک در مرز اراضی خود(بست زمین) در فواصل چند ده سانتی­متری، حفره­هایی به عمق پانزده سانتی­متر ایجاد می­کردند و با فرو بردن ساقه­ی کُنار به درون سوراخ و قرار دادن قطعات خُرده سنگ در اطراف آن، شاخه­ی خاردار را در زمین محکم برپا می­داشتند. کُوَک میله­ی چوبی است که در انتهای باریک آن جسم مخروطی فلزی نوک تیزی نصب می­شود و با فرو بردن بر سطح خاک زمین حفره­ای مخروطی ایجاد می­کردند. از نیمه تا اواخر زمستان و گاهی تا نیمه­ی فروردین، ایام سبزی و طراوت بوته­های قد کشیده­ی غلات جو و گندم بود اغلب اراضی قابل کشت اطراف کازرون به لحاظ کیفیت عالی خاک آن، رویشگاه انواع گیاهان وحشی بود بوته­های عَلَفی خودرو که آن­را علف هرز می­نامیدند علاوه بر این که مانع رُشد کافی بوته­های غلات می­گردید در فصل برداشت محصول کار درو را سخت می­کرد نیز دانه­های علف هرز مخلوط دانه­ی غلات می­گردید و کیفیت آن­را کاهش می­داد زمین­هایی که علف زیادی داشت به لحاظ کیفیت عالی خاک آن بود لذا دهقانان این زمین­ها را چاق می­گفتند. در این هنگامه سال کار دوم دهقانان که وِجین کردن و کندن علف­های هرز  غلات بود آغاز می­گردید اصطلاحاً کار کندن علف­های هرز را پِت کردن می­گفتند البته علف هرز وِجین شده را جمع­آوری و به شهر حمل می­کردندو برروی­هم وبه صورت دسته­های بزرگی دور هم می­پیچیدند و به شکل کلافه درمی­آوردند تا خشک شود به این کلافه­های علف خشک بُرمه می­گفتند بُرمه­ها را در جایی انبار می­کردند تا در فصل تابستان و پاییز به مصرف خوراک احشام و حیوانات اهلی برسانند.

- در فصل بهار با گرم شدن و توقف بارندگی­ها کم کم بوته­های خوشه­دار غلات به زردی و خشکی می­گرایید در گذشته به لحاظ کاشت بذرهای محلی و بومی معمولاً بوته­های جو زودتر از گندم به ثمر می­نشست و خشک می­گردید چنان­چه سال زراعی به لحاظ تقویمی و حجمی از بارندگی خوبی برخوردار بود دانه­های گندم و جو درشت­تر و مغزدار(چاق) می­گردید در صورت کمبود بارندگی دانه­ها ضعیف و لاغر می­شد اراضی سفت و سنگلاخی و فاقد خاک نرم و گیاه­خاک که معمولاً محصولات خوبی ببار نمی­آورد زمین دِرک می­گفتند و به اراضی صاف و برخوردار از خاک نرم و ضخیم و مغذی زمین چاق و پاریو(پارآب = پاراُو) می­گفتنداز اردیبهشت ماه دهقانان خود را برای برداشت محصولات غلات و درو کردن آماده می­ساختند لذا از قبل داس­های بزرگ فلزی با دسته­ی چوبی مخصوص دِروی غلات را نزد کارگاه­های آهنگری شهر تعمیر و ترمیم و تیز می­کردند و سایر ابزار لازم مثل تورهای طنابی حمل غله و چنگال­های چوبی بزرگ مخصوص زیر و رو کردن غله(او˚شون) فراهم می­ساختند. نکته­ی جالب این که کلیه­ی ابزار و وسایل کشاورزی در کارگاه­های نجاری و آهنگری و طناب بافی(علاقه بندی) واقع در بازارهای کازرون ساخته و تهیه می­گردید در برخی کارگاه­های خانگی و بازار با رشته­های بوته­ی گیاه کَنَف و یا موی بُزغاله و یا رشته­های درخت خرما(لیف خرما)، طناب­های باریک و قطور محکمی بافته می­شد که با همین طناب­ها تورهای مُشبک(با شبکه­های کوچک و بزرگ بنا به کاربرد آن) به نام بَنِه یا کاه کَش یا کَهکَشان می­بافتند و در دو سر آن چوب بلندی قرار می­دادند. دسته­های بزرگ بوته­های خشک شده و درو شده­ی غلات که به آن بافه می­گفتند درون بنه قرار می­­دادند و دو سر چوبی آن را به هم می­بستند و لذا دو محموله­ی بزرگ این بنه­ها که حاوی بافه­ها و بوته­ی جو یا گندم یا حاوی کاه متراکم شده بود به وسیله­ی طناب به هم وصل و به صورت موازی و هم­طراز بر پشت چارپا(اسب یا قاطر یا الاغ) قرار می­دادند و به محل مورد نظر به نام خَرمن گاه(جا خَرمنی) حمل می­کردند خرمن گاه­ها قطعه زمینی سفت و صاف و خالی از خاک و سنگ بود که در نزدیکی اطراف شهر قرار داشت.

-دهقانان به کمک هم­دیگر و برخی اعضای خانواده­ها و گاهاً با اجیر کردن کارگر روزمرد، بوته­های غلات را درو می­کردندو به صورت دسته جات بر سطح زمین می­گذاشتند دسته­های بوته­ی غلات را بافه­ی گندم یا جو می­نامیدند هر از چندی به کمک داس، دسته­های کوچک بافه­ها را به بافه­ی بزرگ­تری تبدیل و در نقطه­ای از مزرعه به صورت دورانی و استوانه­ای روی هم تَلنبار می­کردند و بر سطح آن چند قطعه سنگ قرا رمی­دادند تا وزش باد بوته­ها را پراکنده نکند این استوانه­ها را پِر˚ می­گفتند از فاصله دور تعداد زیاد این استوانه­ها چشم انداز طلایی زیبایی داشت. در پایان روز متناسب با ظرفیت و توان احشامی که در اختیار داشتند خوشه­های غلات درو شده را درون بنه­ها(کهکشان­ها) جاسازی کرده و به وسیله چارپایان به خرمن گاه­های اطراف شهر حمل می­کردند. فصل درو و برداشت غلات را فصل جیلُم کردن می­گفتند در این ایام گاهاً زارعین در صحرا و مزرعه شب­ها بیتوته می­کردند تا با استفاده از ساعات خنک صبح­گاهان و عصرگاهان و حتی شب­های مهتابی زودتر محصول غلات خود را برداشت کنند با اتمام برداشت و حمل غلات خشکیده به خرمن گاه­ها این مرحله سال زراعی(فصل جیلم) هم پایان می­یافت. لازم به ذکر است که در خرمن­گاه­ها نیز دسته یا بافه­های گندم و جو به شکل استوانه­های وسیع و بلند بر روی هم تلنبار می­کردند به گونه­ای که در وسط آن فضای گِرد نسبتاً بزرگی ایجاد می­شد. اطراف خرمن­گاه­ها ر با شاخه­های خاردار کُنار می­پوشاندند که به آن گاخه می­گفتند خرمن غلات در جا خَرمنی تا نیمه پایان مردادماه نگهداری و گاهاً با گماردن نگهبان از آن در برابر هجوم گله و رمه و احشام متفرقه و یا آتش سوزی­های عمدی و غیر عمدی محافظت به عمل می­آوردند. از نیمه مرداد تا پایان شهریورماه آخرین مرحله­ی سال زراعی که همان کوبیدن بوته­های خشک غلات و جدا کردن دانه از برگ است، انجام می­گرفت برگ و ساقه­ی کوبیده و ریز شده­ی غلات را کاه(کَه) می­گفتند دراین مرحله زارعین به صورت انفرادی و یا به کمک اعضای خانواده و با همیاری یکدیگر به طور شبانه روزی در محل خرمن­گاه­ها مستقر می­شدند و کار خرمن­کوبی را انجام می­دادند. خرمن­کوبی به دو شکل صورت می­گرفت. یک روش با گرداندن و راندن چندین رأس الاغ یا استر بر روی بوته­ها و بافه­های غلات انجام می­شد یعنی دو یا سه یا چند رأس چارپا را موازی و مجاور هم قرار می­دادند و با بستن طناب به گردن آن، حیوان­ها را با هم مهار می­کردندبا چرخاندن و دواندن چارپا درون محفظه­ی استوانه­ای خرمن گاه و بر روی بوته­های خشک، دانه­های غلات جدا و ساقه و برگ آن خُرد می­گردید. دهقان به وسیله­ی چنگاه چوبی بزرگ سه یا پنج انگشتی( به نام او˚شون=افشون)، بافه­های غله را زیر پای چارپا پهن می­کرد عمل خرمن کوبی را آخون کردن می­گفتندروش دوم برای کوبیدن بافه­های غلات در خرمن گاه استفاده از دستگاه خرمن کوب بود این دستگاه اَرابه­ای چوبی است که در قسمت تهتانی آن چرخ­های فلزی دندانه دار متعددی بر روی دو یا چند محور موازی تعبیه شده است ابعاد ارابه در حد یک متر و به وسیله دو طناب به طرفین اسب یا الاغ بسته می­شد دهقان بر روی ارابه می­نشست و با راندن چارپا بر روی بافه­ها و بوته­های غله حرکت می­کرد و چرخش چرخ­های دانه دار اَرابه بر روی غله، دانه­ها را از هم جدا و چوب و برگ آن را خُرد می­کرد. این ارابه­ها را بُرّا می­نامیدند و عمل خرمن کوبی با دستگاه  بُرا را آخون کردن می­گفتند. بعد از کوبیدن کامل خرمن، آن­را به شکل مخروطی تلمبار می­کردند. وزش­ بادهای فصلی بعد ازظهرهای شهریورماه، فرصت مناسبی بود تا دهقانان دانه و کاه غلات را از هم جدا کنند به این صورت که با او˚شون غله کوبیده شده را تا ارتفاع یکی دو متری در معرض وزش باد به سمت بالا پرتاب می­کردند در نتیجه­ دانه­های سنگین غله تقریباً در فاصله چند ده سانتی متری و ذرات کاه همراه باد در فاصله­ی چند متری دورتر از دانه­ها بر سطح زمین رسوب می­کرد این عمل را بادوسی(باد دادن غله) می­گفتند در انتها دانه­های گندم یا جو توسط فردی به نام رَزّاز و با استفاده از غربال­های بزرگ کاملاً تمیز می­شد و ذرات خار و خاشاک و بذر علف­های هرز و سنگریزه آن جدا می­گردید. این عمل را رزازی می­گفتند. دانه­های غله تمیز شده، درون کیسه­های ضخیمی به نام جُوال یا درون گونی­های کَنَفی می­ریختند دهانه­ی کیسه­ها به وسیله­ی سوزن بزرگی به نام جُوال­دوز و نخ­های نازک کنفی دوخته می­شد. و به وسیله چارپایان به انبار منازل حمل می­کردند.

برای حمل کاه غلات از همان بَنه­های توری شکل( با شبکه­های متراکم­تر) استفاده می­گردید و باز هم به وسیله­ی چارپایان به انبار درون منازل حمل می­گردید محل انبار کاه را کاهدان می­گفتند که معمولاً در سرداب یا زیر زمین منازل قرار داشت با انبار کردن کاه و دانه­ی غله، سال زراعی پایان می­یافت و روز از نو سال زراعی جدید برای دهقانان با شخم زنی آغاز می­گردید.

نویسنده: علی اکبر فرشته حکمت
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
zare
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۸/۱۶
0
0
سال اول گندم سال دوم جو و سال سوم عدس سال چهارم خود یا ایش
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۰۵
اذان صبح
۰۵:۱۲:۴۶
طلوع افتاب
۰۶:۳۶:۲۱
اذان ظهر
۱۱:۵۱:۰۸
غروب آفتاب
۱۷:۰۴:۳۰
اذان مغرب
۱۷:۲۱:۴۸