به نظر میآید در گذشته، شکل و قاعدهی زراعت و ابزار متنوع و
ساده آن در همهی نقاط کشور تقریباً همگون میبوده است اما به لحاظ تنوع اقلیم آب
و هوایی و توفیر بازهزمانیآنو نیز تفاوت و تنوع کیفی اراضی قابل کشت در نواحی
مختلف کشور باعث میشده که در گذشته زراعین و دهقانان برای کشت و کار بر زمینهای
زراعتی، برنامه و فرهنگ خاصی داشته باشند. اگر کارکشاورزی بهسهدستهیکشت دیم
غلات، کشت دیم و آبی صیفیجات و سبزیجات و حبوبات، باغات درختی و درختچهای تقسیم
گردد منظور نگارنده این مقال همانا بررسی فرهنگ زراعت غلات دیم جو و گندم در
کازرون کهن میباشد. شغل و حرفهی اصلی بخش بزرگی از مردم قدیم، کشاورزی و دامداری
و زراعت و باغداری میبوده است اوایل سدهی اخیر و با ظهور نظام اداری ثبت احوال،
برای تشخیص و تفکیک هویت افراد جامعه نام خانوادگی تعیین و در دفاتر ادارهی ثبت
احوالات ثبت گردید و ایضاً همین مشخصات هویتی فردی در دفترچهی کوچکی به نام
سِجِل(شناسنامه) درج گردید و در اختیار آحاد مردم قرار گرفت. علیالقاعده در آغاز
تشکیل چنین مؤسسهی تشخیص هویتی، نام خانوادگی افراد بر مبنای نوع شغل و حرفه و
اشتهار فرد صورت میگرفت لذا اگر شُهرت خانوارهای قدیم را ملاحظه کنیم بخش زیادی
از نام خانوادگی خاندانها اصالتاً مربوط به شغل کشاورزی میشود. نامهایی همچون:
دهقان، زارع، کشاورز، زراعت پیشه، فلاحو فلاحت پیشه، گندمکار، جوکار، کشتکار،
صیفی، برزگر، بذرپاش و بازیار و بازدار و...( با پسوند و پیشوندهای متعدد) همه
دلالت بر پیشینهی شغلی اصحاب این لغات به کار کشاورزی دارد.
- باری، در گذشته اراضی کشاورزی همه ساله به زیر کشت نمیرفت بلکه
زمینهای زراعی هر سال به سه دسته تقسیم میشد بخشی که به زیر کشت دیم جو و گندم
میرفت زمین کشت میگفتند، بخش دیگر با نزول اولین بارندگی فصل پاییز شخم زده میشد
که زمین شُهم(شُخم) میگفتند، بخش سوم اراضی زراعی بدون کشت و شخم رها میشد که
اصطلاحاً به آن زمین خُو˚د میگفتند( ریشه و وجه تسمیه آنرا نمیدانم) لذا در
گذشته زمینهای زراعی در طول سه سال فقط یک بار به زیر کشت میرفت و هر ساله در
دشت و صحرای اطراف شهرها و آبادیها با سه نوع اراضی کِشت و شُخم و خُو˚د مواجه میشدیم!
اراضی رها شده(خُو˚د) که معمولاً رویشگاه علفزارها بود به چَرای دام اختصاص مییافت
نتیجه این میشد که سالیانه فرصت مناسبی فراهم میگردید که خاک اراضی رها شده و
شخم زده در فرایندی طبیعی به وسیلهی فضولات حیوانی و مواد معدنی ناشی از واکنشهای
شیمیایی جَوّ زمین بر اثر رعدو برق(تخلیهی الکتریکی) و نزولات آسمانی و تخمیر
شیمیایی موجودات ریز خاکی، به لحاظ مواد مُغذی(کود) غنی گردد.
دهقانان از اواخر شهریورماه هر سال با خنک شدن هوا و در ادامه
تا پایان مهرماه و در صورت لزوم تا پایان آبان ماه و گاهاً تا انتهای فصل پاییز
اقدام به شخم زدن اراضی کشاورزی میکردند عمل شخم زنی را خیش کردن میگفتند آنها
با تمهیداتی که در طول تابستان برای تهیه و تعمیر و ترمیم وسایل و ابزار کشت فراهم
میکردند با نیروی اسب و اَستر و الاغ زمینها را شخم میزدند، وسیلهی شخم زنی
تنهی چوبی بلند و درازی داشت که انتهای افقی تحتانی آن گوهای و باریک بود و قطعهی
فلزی گوهای محکمی هم روی آن قرار میگرفت که مجموعهی آن را خیش یا گاو آهن مینامیدند
این دستگاه ساده به وسیلهی دو طناب محکم به دو طرف حیوان میبستند و دهقان شخم زن
با مهار و هدایت گاو آهن همراه با حرکت چارپا بر سطح زمین شیار ایجاد میکرد برای
تسریع در شخم زدن و تنوع و جلوگیری از خستگی کار معمولاً چند شخم زن به طور موازی
و مجاور هم به شخم زنی و شیار زنی میپرداختند دهقان شخم زن در حین کار با ایجاد
صداهایی در دهان و تکرار آن و حتی گفتن کلمه ماشاءا... احشام کَشندهی گاو آهن را
تشویق و هدایت و دلجویی میکرد! صبحگاهان بعد از اذان، دهقانان فریضهی صبح را
به جا میآوردند و با گذاشتن آذوقهی صبحانه و نهار(که معمولاً نان تیری نرم شده
همراه با خرما یا حلوا بود) و مَشک و کوزهی آب در خورجین و بارگیری وسایل شخم زنی
و بذر بر پشت احشام خود به صورت دستهجمعی راهی صحرا میشدند. صدای آهنگ زنگوله و
سُم سُتوران و احشام و سر و صدا و سلام و صلوات و حرف و حدیث و بذلهگوییهای رد و
بدل شده فی مابین دهقانان در آن دقایق اولیهی سپیده دم بسیار دل نشین و خاطرهانگیز
بود دهقانان از صبح زود شروع به کار میکردند و ساعتی بعد از طلوع آفتاب دقایقی به
خوردن صبحانه و استراحت میپرداختند و سپس کار شخم زنی را تا ظهر ادامه میدادند
بعد از ادای نماز ظهر و عصر و صرف نهار و کمی استراحت باز هم کار شخم زنی تا عصر
ادامه مییافت و به گونهای از صحرا باز میگشتند که قبل از غروب آفتاب به منزل
برسند. در منزل چارپا را در مکانی خاص به نام طویله (آغل و یا اِصطَبل) جای میدادند
و ضمن دادن غذا و آب به حیوان پوشش مخصوص روی بدن آن(زین=پالان) را برمیداشتند و
به وسیلهی ابزار دندانه دار کوچک فلزی به نام قَشو سطح بدن چارپا را مالش(ماساژ)
میدادند و به این صورت خستگی و کوفتگی بدن حیوان را با نوازش دادن برطرف میکردند
این عمل را قَشُو کردن حیوان مینامیدند!
-زارعین، اراضی قابل کشت را به دو روش، زیر کشت میبردند اگر
قبل از بارندگی اقدام به کشت میکردند به علت سفتی خاک در یک راستا بر سطح خاک، با
خیش کردن زمین شیار ایجاد میکردند و بعد از پاشیدن بذر در راستای عمود بر شیارهای
قبلی مجدداً شخم میزدند تا بذرها کاملاً زیر خاک قرار گیرد و تا رسیدن باران طعمه
پرندگان و حشرات نشود.
همان طور که در سطور قبل توضیح دادم شیار زنی و شخم زنی اولیه
معمولاً در پاییز سال قبل صورت میگرفت. کاشت غلات قبل از نزول باران و در زمین
خشک را کِشت رَنّه(رَنده) مینامیدند اما در روش دوم کشاورزان بعد از نزول اولین
بارندگی پاییزی اقدام به بذر پاشی و شخم زنی روی آن میکردند که این نوع کشت را
نَم کاری(نَم کال) مینامیدند علیالقاعده اگر در سال زراعی بارندگی پاییز زود
هنگام میآمد کشتها بیشتر نم کار صورت میگرفت به هر حال متناسب با کیفیت و کمیت
خاک اراضی کشاورزی و بارندگی به لحاظ کمی و کیفی و تقویمی، روشهای کشت فوق محاسن
و معایب خاصی داشتند.
-نیمهی آذرماه تا پایان آن اولین مرحلهی سال زراعی برای
دهقانان تمام شده بود و لذا آنان چشم به آسمان دوخته به امید فضل و کرم الهی برای
نزول باران به موقع و تداوم آن تا پایان سال زراعی دست به دعا برمیداشتند. بعد از
اولین بارندگی و نرم شدن خاک اراضی و قبل از سبز شدن غلات، کشاورزان اطراف زمینهای
زیر کشت خود را برای مصون ماندن از چرای احشام به وسیلهی شاخههای بلند درخت
کُنار حصاری میکشیدند که به آن تَرچین(پرجین)
و عمل حصار کشی را پرجین کردن میگفتند دهقانان با ابزاری به نام کُوَک در
مرز اراضی خود(بست زمین) در فواصل چند ده سانتیمتری، حفرههایی به عمق پانزده
سانتیمتر ایجاد میکردند و با فرو بردن ساقهی کُنار به درون سوراخ و قرار دادن
قطعات خُرده سنگ در اطراف آن، شاخهی خاردار را در زمین محکم برپا میداشتند.
کُوَک میلهی چوبی است که در انتهای باریک آن جسم مخروطی فلزی نوک تیزی نصب میشود
و با فرو بردن بر سطح خاک زمین حفرهای مخروطی ایجاد میکردند. از نیمه تا اواخر
زمستان و گاهی تا نیمهی فروردین، ایام سبزی و طراوت بوتههای قد کشیدهی غلات جو
و گندم بود اغلب اراضی قابل کشت اطراف کازرون به لحاظ کیفیت عالی خاک آن، رویشگاه
انواع گیاهان وحشی بود بوتههای عَلَفی خودرو که آنرا علف هرز مینامیدند علاوه
بر این که مانع رُشد کافی بوتههای غلات میگردید در فصل برداشت محصول کار درو را
سخت میکرد نیز دانههای علف هرز مخلوط دانهی غلات میگردید و کیفیت آنرا کاهش
میداد زمینهایی که علف زیادی داشت به لحاظ کیفیت عالی خاک آن بود لذا دهقانان
این زمینها را چاق میگفتند. در این هنگامه سال کار دوم دهقانان که وِجین کردن و
کندن علفهای هرز غلات بود آغاز میگردید
اصطلاحاً کار کندن علفهای هرز را پِت کردن میگفتند البته علف هرز وِجین شده را
جمعآوری و به شهر حمل میکردندو بررویهم وبه صورت دستههای بزرگی دور هم میپیچیدند
و به شکل کلافه درمیآوردند تا خشک شود به این کلافههای علف خشک بُرمه میگفتند
بُرمهها را در جایی انبار میکردند تا در فصل تابستان و پاییز به مصرف خوراک
احشام و حیوانات اهلی برسانند.
- در فصل بهار با گرم شدن و توقف بارندگیها کم کم بوتههای
خوشهدار غلات به زردی و خشکی میگرایید در گذشته به لحاظ کاشت بذرهای محلی و بومی
معمولاً بوتههای جو زودتر از گندم به ثمر مینشست و خشک میگردید چنانچه سال
زراعی به لحاظ تقویمی و حجمی از بارندگی خوبی برخوردار بود دانههای گندم و جو
درشتتر و مغزدار(چاق) میگردید در صورت کمبود بارندگی دانهها ضعیف و لاغر میشد
اراضی سفت و سنگلاخی و فاقد خاک نرم و گیاهخاک که معمولاً محصولات خوبی ببار نمیآورد
زمین دِرک میگفتند و به اراضی صاف و برخوردار از خاک نرم و ضخیم و مغذی زمین چاق
و پاریو(پارآب = پاراُو) میگفتنداز اردیبهشت ماه دهقانان خود را برای برداشت
محصولات غلات و درو کردن آماده میساختند لذا از قبل داسهای بزرگ فلزی با دستهی
چوبی مخصوص دِروی غلات را نزد کارگاههای آهنگری شهر تعمیر و ترمیم و تیز میکردند
و سایر ابزار لازم مثل تورهای طنابی حمل غله و چنگالهای چوبی بزرگ مخصوص زیر و رو
کردن غله(او˚شون) فراهم میساختند. نکتهی جالب این که کلیهی ابزار و وسایل
کشاورزی در کارگاههای نجاری و آهنگری و طناب بافی(علاقه بندی) واقع در بازارهای
کازرون ساخته و تهیه میگردید در برخی کارگاههای خانگی و بازار با رشتههای بوتهی
گیاه کَنَف و یا موی بُزغاله و یا رشتههای درخت خرما(لیف خرما)، طنابهای باریک و
قطور محکمی بافته میشد که با همین طنابها تورهای مُشبک(با شبکههای کوچک و بزرگ
بنا به کاربرد آن) به نام بَنِه یا کاه کَش یا کَهکَشان میبافتند و در دو سر آن
چوب بلندی قرار میدادند. دستههای بزرگ بوتههای خشک شده و درو شدهی غلات که به
آن بافه میگفتند درون بنه قرار میدادند و دو سر چوبی آن را به هم
میبستند و لذا دو محمولهی بزرگ این بنهها که حاوی بافهها و بوتهی جو یا گندم
یا حاوی کاه متراکم شده بود به وسیلهی طناب به هم وصل و به صورت موازی و همطراز
بر پشت چارپا(اسب یا قاطر یا الاغ) قرار میدادند و به محل مورد نظر به نام خَرمن
گاه(جا خَرمنی) حمل میکردند خرمن گاهها قطعه زمینی سفت و صاف و خالی از خاک و
سنگ بود که در نزدیکی اطراف شهر قرار داشت.
-دهقانان به کمک همدیگر و برخی اعضای خانوادهها و گاهاً با
اجیر کردن کارگر روزمرد، بوتههای غلات را درو میکردندو به صورت دسته جات بر سطح
زمین میگذاشتند دستههای بوتهی غلات را بافهی گندم یا جو مینامیدند هر از چندی
به کمک داس، دستههای کوچک بافهها را به بافهی بزرگتری تبدیل و در نقطهای از
مزرعه به صورت دورانی و استوانهای روی هم تَلنبار میکردند و بر سطح آن چند قطعه
سنگ قرا رمیدادند تا وزش باد بوتهها را پراکنده نکند این استوانهها را پِر˚ میگفتند
از فاصله دور تعداد زیاد این استوانهها چشم انداز طلایی زیبایی داشت. در پایان
روز متناسب با ظرفیت و توان احشامی که در اختیار داشتند خوشههای غلات درو شده را
درون بنهها(کهکشانها) جاسازی کرده و به وسیله چارپایان به خرمن گاههای اطراف
شهر حمل میکردند. فصل درو و برداشت غلات را فصل جیلُم کردن میگفتند در این ایام
گاهاً زارعین در صحرا و مزرعه شبها بیتوته میکردند تا با استفاده از ساعات خنک
صبحگاهان و عصرگاهان و حتی شبهای مهتابی زودتر محصول غلات خود را برداشت کنند با
اتمام برداشت و حمل غلات خشکیده به خرمن گاهها این مرحله سال زراعی(فصل جیلم) هم
پایان مییافت. لازم به ذکر است که در خرمنگاهها نیز دسته یا بافههای گندم و جو
به شکل استوانههای وسیع و بلند بر روی هم تلنبار میکردند به گونهای که در وسط
آن فضای گِرد نسبتاً بزرگی ایجاد میشد. اطراف خرمنگاهها ر با شاخههای خاردار
کُنار میپوشاندند که به آن گاخه میگفتند خرمن غلات در جا خَرمنی تا نیمه پایان
مردادماه نگهداری و گاهاً با گماردن نگهبان از آن در برابر هجوم گله و رمه و احشام
متفرقه و یا آتش سوزیهای عمدی و غیر عمدی محافظت به عمل میآوردند. از نیمه مرداد
تا پایان شهریورماه آخرین مرحلهی سال زراعی که همان کوبیدن بوتههای خشک غلات و
جدا کردن دانه از برگ است، انجام میگرفت برگ و ساقهی کوبیده و ریز شدهی غلات را
کاه(کَه) میگفتند دراین مرحله زارعین به صورت انفرادی و یا به کمک اعضای خانواده
و با همیاری یکدیگر به طور شبانه روزی در محل خرمنگاهها مستقر میشدند و کار
خرمنکوبی را انجام میدادند. خرمنکوبی به دو شکل صورت میگرفت. یک روش با
گرداندن و راندن چندین رأس الاغ یا استر بر روی بوتهها و بافههای غلات انجام میشد
یعنی دو یا سه یا چند رأس چارپا را موازی و مجاور هم قرار میدادند و با بستن طناب
به گردن آن، حیوانها را با هم مهار میکردندبا چرخاندن و دواندن چارپا درون محفظهی
استوانهای خرمن گاه و بر روی بوتههای خشک، دانههای غلات جدا و ساقه و برگ آن
خُرد میگردید. دهقان به وسیلهی چنگاه چوبی بزرگ سه یا پنج انگشتی( به نام
او˚شون=افشون)، بافههای غله را زیر پای چارپا پهن میکرد عمل خرمن کوبی را آخون
کردن میگفتندروش دوم برای کوبیدن بافههای غلات در خرمن گاه استفاده از دستگاه
خرمن کوب بود این دستگاه اَرابهای چوبی است که در قسمت تهتانی آن چرخهای فلزی
دندانه دار متعددی بر روی دو یا چند محور موازی تعبیه شده است ابعاد ارابه در حد
یک متر و به وسیله دو طناب به طرفین اسب یا الاغ بسته میشد دهقان بر روی ارابه مینشست
و با راندن چارپا بر روی بافهها و بوتههای غله حرکت میکرد و چرخش چرخهای دانه
دار اَرابه بر روی غله، دانهها را از هم جدا و چوب و برگ آن را خُرد میکرد. این
ارابهها را بُرّا مینامیدند و عمل خرمن کوبی با دستگاه بُرا را آخون کردن میگفتند. بعد از کوبیدن
کامل خرمن، آنرا به شکل مخروطی تلمبار میکردند. وزش بادهای فصلی بعد ازظهرهای
شهریورماه، فرصت مناسبی بود تا دهقانان دانه و کاه غلات را از هم جدا کنند به این
صورت که با او˚شون غله کوبیده شده را تا ارتفاع یکی دو متری در معرض وزش باد به
سمت بالا پرتاب میکردند در نتیجه دانههای سنگین غله تقریباً در فاصله چند ده
سانتی متری و ذرات کاه همراه باد در فاصلهی چند متری دورتر از دانهها بر سطح
زمین رسوب میکرد این عمل را بادوسی(باد دادن غله) میگفتند در انتها دانههای
گندم یا جو توسط فردی به نام رَزّاز و با استفاده از غربالهای بزرگ کاملاً تمیز
میشد و ذرات خار و خاشاک و بذر علفهای هرز و سنگریزه آن جدا میگردید. این عمل
را رزازی میگفتند. دانههای غله تمیز شده، درون کیسههای ضخیمی به نام جُوال یا
درون گونیهای کَنَفی میریختند دهانهی کیسهها به وسیلهی سوزن بزرگی به نام
جُوالدوز و نخهای نازک کنفی دوخته میشد. و به وسیله چارپایان به انبار منازل
حمل میکردند.
برای حمل کاه غلات از همان بَنههای توری شکل( با شبکههای
متراکمتر) استفاده میگردید و باز هم به وسیلهی چارپایان به انبار درون منازل
حمل میگردید محل انبار کاه را کاهدان میگفتند که معمولاً در سرداب یا زیر زمین
منازل قرار داشت با انبار کردن کاه و دانهی غله، سال زراعی پایان مییافت و روز
از نو سال زراعی جدید برای دهقانان با شخم زنی آغاز میگردید.