|
از 16 آذر سال 32 که آن سه آذر اهورایی به تیر کین حکومت وقت
به خاطر دفاع از ارباب خویش (امریکا – نیکسون) کشته شدند تا الآن، (16 آذر 95)، 63
سال می گذرد و دولت های مختلفی آمدند و رفتند. اما این مناسبت دایم تکرار می شود و
یادآور خاطره آن روز اعتراض دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران تداعی می کند.
همین مناسبت در نزدیکی های پیروزی انقلاب اسلامی نیز کارایی
و اثرات زیادی داشت؛ که می توانست انگیزه مضاعفی برای افشای فساد و ظلم دستگاه رژیم
پهلوی باشد. این حرکت نیز بعد از پیروزی انقلاب تداوم یافت و هر ساله این روز گرامی
داشته می شود.
دانشگاه همیشه جایگاه آگاهی بخشی و بیدارسازی مردم را داشته،
و حتی گاهی نقش احزاب را ایفا نموده است. در واقع همیشه دانشگاه وظیفه نقد و نقادی
و پرسشگری در سر لوحه خویش داشته و با توجه به زمان، این کار را انجام می داده که بعضا
باعث تنش هایی نیز شده است.
"پرسش
گری " و "مطالبه گری" و "پاسخگو" کردن دولت ها و انتقاد و
مسوول بودن در مقام مسوولیت، همه از اندیشه های دانشجویی و دانشگاه است. اما آنچه مرا
واداشت تا چند کلمه ای بنویسم، این است که بعد از چند دهه که از پیروزی انقلاب می گذرد،
سرنوشت سخنرانی ها و جلسات مناظره و مجالس گفتگو و... در دانشگاه به چه سرنوشتی رسیده
است؟
امروز در دانشگاه هیچ اپوزیسونی و حتی مخالف نظام حق حرف زدن
ندارد، و متاسفانه کار به جایی رسیده است که حتی موافقان نظام و اساتید دانشگاه و شخصیت
های مختلف حق اظهار نظر نداشته و جلسات آنان بهم زده می شود. در واقع در 16 آذر 32
یک اعتراض دانشجویی به آن سرنوشت می رسد و امروز بعد از 62 سال، هنوز اندر خم یک کوچه
ایم. در شعار روز دانشجو خیلی پیشرو هستیم، ولی در عمل مخالف روز دانشجو هستیم.
البته اگر سخنران های مجالس دانشجویی آنچه خواسته می شود بگویند،
نه کسی می رنجد و نه اتفاق خاصی می افتد؛ و ممکن است کسی هم آگاه نشود و این بهترین
حالت است که دیگر نیاز به روز دانشجو و گرامی داشتن آن نیست.
به کجا چنین شتابان ؟!