|
من
سن و سال زیادی نداشتم و
به تازگی نقل مکان کرده بودیم به خانه ای که یک کوچه با استادیوم فاصله داشت؛ شاید
یکی از دلایلی که جذب ورزش شدم همین اتفاق خوب بود.
کم
کم از طرف مدرسه ی امیرکبیر هم که زمین ورزشی نداشت اما نزدیک به استادیوم بود، بیشتر
در آن فضای ورزشی قرار گرفتم و فکر می کنم که اولین بار با آن مرحوم در زمین خاکی فوتبال
استادیوم تختی کازرون آشنا شدم. در دروازه ی فوتبال دیدمشف یعنی گلر بود. همان دروازه
بان سال
های بعد که جذب رشته والیبال شدم و بیشتر با او برخورد داشتم. حتی مدتی که در تیم والیبال
طالقانی شهرستان بودم مربی ام بود. کشتی
گیر و فوتبالیست و والیبالیست بود. روز
و شب در استادیوم بود و نقش بسیار سازنده و موثری در اجرا و ساخت زمین چمن استادیوم
داشت. حتی در ساخت و ساز سالن شهید حسن اعتمادی.
اگر
کسی نمی دانست، فکر می کرد که او کارمند اداره تربیت بدنی است یا حداقل پیمانکار ساخت
و ساز اماکن ورزشی. من خودم شاهد بودم که قسمتی از کف سالن شهید حسن اعتمادی را سیمان
کاری و ماله کشی می کرد. حالا از خط کشی زمین والیبال و ساخت میله و جایگاه داور گرفته
تا نصب تور و... به جای خودش. شاید
باور کردنی نباشد، اما یک دوره بازی های والیبال شهرستان یا روستاها را برگزار کرد
و خودش سوت داوری به عنوان داور اول و دوم می زد و جدول میز منشی هم می نوشت.
اعجوبه
ای بود که خیلی زود از بین ما رفت و فقدانش بدون شک تاثیر بسیار منفی بر گسترش والیبال
و حتی دیگر رشته های ورزشی شهرستان گذاشت؛ از بس که فعالیت داشت و بی ریا بود و عاشق
ورزش و یک دلسوز به تمام معنا. مرحوم
"کرامت اله فضل الهی" را می گویم
همه
ی رشته های سالنی را می فهید و فوتبالیست بود. اما والیبال کازرون را زنده نگه داشته
بود. بسیار
خوش رو و خوش تعریف و خنده رو بود، اما عصبانیتش هم دیدنی بود؛ وقتی که برای ورزش داد می کشید!
روزی
که بر اثر سانحه ی دلخراش تصادف جان را به جان آفرین تسلیم کرد، ورزش کازرون عزادار
شد.
روحش
شاد و یادش گرامی که قهرمان ورزش و والیبال کازرون بود. هم در امر سرپرستی تیم ها،
هم در بُعد داوری و هم در رده ی مربیگری. اصلاً یک انسان ورزشی استثنایی بود که کم
تر کسی را می توان به آن مرحوم در کارهای ورزشی و تلاش و پشتکارش شبیه دانست