سعدی شیرازی شاعر پرآوازه قرن هفتم هجری قمری
است که به احتمال بسیار در سال ۶۰۶ در شیراز به دنیا آمد و در سال ۶۹۰ یا ۶۹۱ درگذشت.
شرح احوال و آثار و تأثیر او بر زبان و ادبیات فارسی در این مقال نمیگنجد و میتوان
به کتب مربوط مراجعه کرد. آنچه اکنون درصدد آنیم رابطه سعدی با کازرون است.
در این که سعدی در شیراز متولد شده است شکی
نیست اما بعضی از منابع قدیم و جدید اجداد و اصلیت او را کازرونی نوشتهاند از جمله
مرحوم دکتر زرینکوب در کتاب «حدیث خوش سعدی» در این باره می نویسد: «در شیراز بزرگ
شده بود و هر چند خاندان مادریش ظاهراً از کازرون برخاسته بود، تا او چشم باز کرده
بود خود را در زیر آفتاب آفتاب نوازشگر و آسمان جادویی فام شیراز یافته بود. »(ص
۴۱۱).
«همراه
قافله ها سفر می کرد… با عربیزبانان قافله به عربی سخن می گفت٬ با فارسی زبانان به
فارسی حرف میزد و با همشهریان به زبان شیرازی یا کازرونی گفتوشنود میکرد.» (ص
۳۱۱).
همچنین شادروان علینقی بهروزی در این باره
آورده است: «اجداد سعدی اهل کازرون بودهاند ولی خود شیخ در شیراز متولد شده است و
دلایل این امر بسیار است که ار آن جمله است قرابت او با علامه قطبالدین شیرازی که
به تصریح تواریخ در دو تنگ کازرون متولد شده است و او دایی سعدی میباشد. (در ص
۱۴۷ جلد ۲ کتاب فارسنامه ناصری به نقل از کتاب سلّمالسماوات نوشته شده است که مولانا
مسعود کازرونی والد علامه شیرازی جد شیخ سعدی بود و چون شیخ سعدی تولد یافت نام والد
خود را که شیخ مصلح بود بر او گذاشت.)» (خانه سعدی در شیراز٬ مقالاتی درباره زندگی
و شعر سعدی٬ ص ۴۵۶).
به هرحال نام کازرون چه به دلیل سرزمین اجدادی
بودن سعدی و چه به دلیل نزدیکی به شیراز و… چند بار در کلیات آثار وی آمده است که با
استفاده از آنها میتوان اطلاعاتی درباره این سرزمین به دست آورد.
سعدی در رباعیات خویش افراد کازرونی را جزء
خوبان عالم می داند:
هر چند که هست عالم از خوبان پر
شیرازی و کازرونی و دشتی و لر
مولای منست آن عربیزاده حُر
کآخر
به دهان حُلو می گوید مُر
(کلیات سعدی٬ رباعیات٬ص۶۱۸)
از جمله مکانهایی که در آثار سعدی چند بار
نامش ذکر شده «تنگ ترکان» است. این تنگ که در جاده کازرون به بوشهر قرار دارد، در قدیم
محل دزدان و راهزنان بوده است و بدین دلیل شهرت یافته. «تنگ ترکان: تنگی در فارس که
چون از کازرون دو فرسخ بگذرند بدان تنگ رسند و در میان دو کوه قرار دارد و محل دزدان
است و قوافل را که به دشتستان و بوشهر روند در آن تنگنا خطر است.» (انجمنآرا به نقل
از لغتنامه)
پییر لوتی جهانگرد فرانسوی و صاحب سفرنامه
«به سوی اصفهان» با عبور از این تنگ آن را این گونه توصیف میکند: «احساس میکنیم که
در فضای پهناوری تنها هستیم. در دهستانها و ییلاقهای اروپا ممکن نیست طی چندین قرن٬
این اندازه فضای خالی و ساکت وجود داشته باشد. ضمناْ ناگهان به خاطرمان میرسد که این
محل به ناامنی مشهور است.»
ذکر این نام در کتب قدیمی از جمله آثار سعدی
نشاندهنده حضور و زندگی قوم ترک در کنار دیگر اقوام در این منطقه است. اما اشارت سعدی
به این تنگ:
در هنگام جوانی سعدی٬ وی به دلیل آشفته شدن
دیار فارس به دلیل جنگ های داخلی و همچنین حمله قوم تتار به عزم سوادآموزی از شیراز
به قصد بلاد عرب حرکت کرد و از طریق کازرون و تنگ ترکان بدانجا رفت:
وجودم به تنگ آمد از جور تنگی
شدم در سفر روزگاری درنگی
جهان زیر پی چون سکندر بریدم
چو یأجوج بگذشتم از سدّ سنگی
برون جستم از تنگ ترکان چو دیدم
جهان در هم افتاده چون موی زنگی…
(کلیات سعدی٬ ص ۶۹۶)
و یا در جایی دیگر داستانی زیبا نقل میکند
که در این تنگ اتفاق افتاده و با استفاده از تنگ ترکان ایهامی لطیف میسازد:
در این شهر باری به سمعم رسید
که بازارگانی غلامی خرید
شبانگه مگر دست بردش به سیب (سیب:زنخ٬چانه)
به بر درکشیدش به ناز و عتیب
پری چهره هرچ اوفتادش به دست
ز رخت و اوانیش در سر شکست (اوانی:جمع آینه به معنی ظرف)
نه هر جا که بینی خطی دلفریب
توانی طمع کردنش در کتیب
گوا کرد بر خود خدای و رسول
که دیگر نگردم به گرد فضول
رحیل آمدش هم در آن هفته پیش
دل افگار و سربسته و روی ریش
چو بیرون شد از کازرون یک دو میل
به پیش آمدش سنگلاخی مهیل (مهیل:ترسناک)
بپرسید کاین قله را نام چیست
که بسیار بیند عجب هر که زیست
کسی گفتش این راه را وین مقام
بجز تنگ ترکان ندانیم نام
برنجید چون تنگ ترکان شنید
تو گفتی که دیدار دشمن بدید
سیه را بفرمود کای نیکبخت
هم اینجا که هستی بیانداز رخت
نه عقل است و نه معرفت یک جوم
اگر من دگر تنگ ترکان روم
(بوستان٬ تصحیح مرحوم دکتر یوسفی٬ص ۱۶۶)
در مصراع آخر تنگ ترکان ایهام دارد: یکی نزدیک
و در آغوش ترکان و دوم تنگ مورد بحث در کازرون.
سعدی در جای دیگر نیز هنگامی که آرزوی رسیدن
به شیراز و تنگ الله اکبر را در سر می پروراند خدا را به حق بزرگانی سوگند می دهد که
این شهر را از دست ظالم و کافر نگه دارد و یکی از آن بزرگان شیخ کبیر روزبهان مصری
است که اصالتی کازرونی دارد:
خوشا سپیده دمی باشد آنکه بینم باز
رسیده بر سر الله اکبر شیراز
بدیده بار دگر آن بهشت روی زمین
که بار ایمنی آرد نه جور قحط و نیاز…
هزار پیر دلی بیش باشد اندر وی
که کعبه بر سر ایشان همی کند پرواز
به ذکر و فکر و عبادت به روح شیخ کبیر
به حق روزبهان و به حق پنج نماز
که گوش دار تو این شهر نیک مردان را (گوش دار:نگه دار)
ز دست ظالم بددین و کافر غمّاز…
(کلیات سعدی٬ ص ۶۶۹)
منظور از شیخ کبیر:
«شیخ
روزبهان معروف به شیخ کبیر عارف بزرگ سده ششم هجری است. وی کازرونی الاصل است ولی در
مصر اقامت داشته و از مریدان ابوالنجیب هروی است. نجم الدین کبری هم به صحبت او رسیده
است. کتاب «تحفه البرره» از اوست. » (کازرون در آینه فرهنگ ایران٬ مرحوم منوچهر مظفریان٬ص۳۹۹)
البته منظور از روزبهان در همان بیت شیخ روزبهان
بقلی فسایی است.
( از آن جمله است قرابت او با علامه قطبالدین شیرازی که به تصریح تواریخ در دو تنگ کازرون متولد شده است و او دایی سعدی )
ماجرای تولد علامه قطبالدین در «دو تنگ کازرون» در کتاب شرح حال و آثار علامه قطبالدین محمود شیرازی و نیز حواشی فارسنامه ناصری و آثار عجم آمده و بنده عجالتاً نمیدانم که به کجای کازرون اطلاق میشده است. در کتب جغرافیایی و تاریخی مربوط به کازرون هم چیزی نیافتم. پیروز باشید.