جای
بسی تاسف است در عصری که توسعه و پیشرفت ارتباطات فضای مجازی جهان به دهکده ای
کوچک تبدیل شده است، قلم زنان دیار کازرون سنگ طایفه گری و روستایی و شهری را بر
سر هم می کوبند !
انگلیسی
های نانجیب گرچه با همت والای ناصر دیوان ها، صولت الدوله ها و رییس علی ها با خفت
شکست را پذیرفته و گورشان را گم کردند، اما دو چیز برای ما بر جای گذاشتند، (توهمات
دایی جان ناپلونی) و (تفرقه بیانداز و حکومت کن)!!
برادران
عزیز، قلم زنان، روزنامه نگاران، مدیران، دکترها، پروفسورها، اساتید دانشگاه ها و
پژوهشگران کازرونی و بخش های این شهرستان! ناصر دیوان یک دلیر مرد وطن خواه بود؛
یک رادمرد ایران دوست بود. ناصر دیوان قشون انگلیس را نه به خاطر تعرض به کازرون
درهم مغلوب کرد، او انگلیسی ها را به دلیل قدم گذاشتن در خاک ایران زمین تار و مار
کرد. ناصر دیوان امیرعضدی "خان زنیان" را گورستان انگلیسی ها نمود.
چرا
امروز یک بال قبای ناصر دیوان در دست قلم به دستان کازرونی و یک بال دیگر قبایش در
دست قلم زنان چنارشاهیجان و کوهمره ای ها می باشد و به این سو و آن سو می کشانندش؟!
نام
مقدس ناصر دیوان را ما باید در آنجا به زبان آوریم که سخن از مردی و مردانگی باشد، سخن از ایثار و
فداکاری باشد، سخن از جوانمردی و رادمردی و عیاری و یاری دهنده های مستمندان و
گیرنده دست بینوایان باشد؛ نه
اینکه در دعوی حقوقی ساده و گفتمان های خودمانی بین کازرون و چنارشاهیجان هر دو
جناح شمشیر ناصر دیوانیشان را از غلاف در آورده و به جنگ با یکدیگر پرداخته اند!!
جریان
اخیر کازرون با چنارشاهیجان بی شباهت به یک نزاع حقوقی خانوادگی نیست؛ چنارشاهیجان
و یا هر بخش دیگر شهرستان پاره های تن کازرونند. کازرون پیر و مظلوم با خون
دل، نهال های بخش های 5 گانه را در دامن خود آبیاری نمود تا که امروز که هر بخش به
سرحد بلوغ رسیده و خود ادعای شهرستتان شدن دارند و کازرونی ها امروز خرسند می باشند
که نهال های کوچکشان بارور شده و آبستن استفلالند. اما انتظار از بخش های خود
دارند که آستین همت بالا زنند پیراهن عافیت بر تن کازرون پیر بپوشانند؛ بدین معنی
که تا جامه فرمانداری ویژه بر تن دایه خود ننمایند، دعوی استقلال نداشته باشند و
انصافا این حقوق
حقه کازرون است که به استناد مقاله ای به قلم استاد و پژوهشگر تاریخ آقای مطهری
زاده در سایت کازرون نما، کهنسال تر از بیشاپورمی باشد! (البته لازم به ذکر است که
استاد مطهری که خود معترض دکتر دشمن زیاری بوده که گفته هایش فاقد هرگونه منبعی می
باشد، در فرمایشات خودشان حتی در انتشارات کازرونیه هیچ اشاره ای به هیچ منبعی
نشده است که لازم به توضیح از سوی ایشان است).
و
اما روی سخنم به دوستان نویسنده و اساتید محترم شهرستان است:
دوستان
در این ماجرا بنده از مطالعه مطالب ارزشمند شما در سایت کازرون نما و بعضی از
مطبوعات محلی، از بلاغت و شیوایی قلم فرساییتان غبطه می خوردم که چرا این دوستان
قلم ها را در رابطه با آن همه معضلات و مشکلات اعم از بیکاری، معیشتی، کشاورزی،
جاده ای، بهداشتی، دانشگاهی، بن بست، طلسم شدن نونل جنوبی و خروج کازرون از بن بست
و صدها حقوق بر باد رفته شهرستان به کار نمی گیرند؟
در
رابطه با خصیصه "اختلاف بیانداز و حکومت کن" که از انگلیسی ها در این
دیار بر جای مانده و متاسفانه مردم عامی و ساده این شهرستان هنوز نا آگاهانه فریب
مکاران این فن را می خورند از قدیم الایام رایج و کارساز بوده و اکنون نیز با وجود
سایه مشت ارتباطات فضای مجازی هنوز به قوت خود پا برجاست.
کازرون
قرن ها بود که در آتش بدون دود طایفه گری و دو دستگی می سوخت؛ تا اندکی قبل از
انقلاب کازرون دو شقه بود، محل علیا و محل مصلی، سران هر دو طایفه خیلی خوب درسشان
را حفظ بودند، نوچه هایشان هم با سبیل های چرب و نرم و دستمال یزدیشان تعزیه گردان
های خوبی بودند .
دو
بازاری کازرونی از دو محله که دکانشان در بازار روبروی هم بود سال های متمادی با
هم قهر بودند و حتی ورثه های آنها هم یکدیگر را در دود تفنگ می دیدند. محله بالایی
ها با محله مصلایی ها خیلی کم با هم زن و زن خواست می کردند.
تفرقه
اندازها که از جنس خود مردم بودند به خاطر حفظ منافعه شان یک لحظه از گل آلود کردن
آب غافل نمی شدند. به
نظر نگارنده عامل اصلی عقب ماندگی کازرون همین تفرقه ها و دو دسته گی های حاکم بر
شهر بوده است، زیرا درگیری ها، زد و خوردها، کینه توزی ها و کش مکش های محله ای
مجال نمی داد که مردم به نداشته هایشان فکر کنند. به خصوص در دهه اول محرم ها که
درگیری های شبانه دسته های سینه زنی بی شباهت به جنگ های پیاده نظام کشورهای
متخاصم نبود.
دوستان
متاسفانه امروز علی رغم سایه گسترده ارتباطات و رسانه ها، تفکرات مان همچنان محدود
و سربسته و عینک هایمان همچنان نزدیک بین است که تا بیش از نک بینیمان را نبینیم.
بیایید
تا عینکهای نزدیک بینمان را برداریم و عینک های دور بین بر چشم بگذاریم و ببینیم
امروز که ما درون شهرستانمان بر سر ناصردیوانمان دعوایمان است، نمایندگان شهرستان های
استان های همجوار سرگرم ربودن پروژه های پتروشیمی و یا کارخانجات تبدیلی و تولیدی
برای حوزه های انتخاباتیشانند.
هفت
شهر عشق را خیام گشت
ما
هنوز اندر خم یک کوچه ایم
جنانب زارع عزیز ضرب المثلی است که می گویند یک دیوانه سنگی داخل چاه می اندازه صدتا عاقل درش نمی یاره این سنگ را آقای رضازاده توی چاه انداخت بنظر شما باید چشم روی هم گذشت تا هرچی می خواد سرکازرون بیاد وعینک کوری به چشم بزنیم کازرون هرچه بلا کشیده از همین قلم بدستان وبه ظاهر نمایندگان بود دیگه دور اینکه خان محله بالا ومحله دومن باهم تو یه مجلس نشسته باشند کرم عیش ونوش ومردم به طرفداری آنها تو سر هم بزنند گذشت دیگه زمان اینکه کازرونی که تا بابا میدان ویاسوج بود به شکل فعلی درآمد گذشت دیگه سکوت شکست هرچه سر کازرون و کازرونیها اومد بسه همه به مشکلات شهرستان کازرون واقفند وبسیاری مشکلات را در مطلبتان گفتید این خواسته ما مردم کازرون است که کازرون از بن بست بیرون بیاید والسلام
ممون آقای زارع