|
بارها آمد و رفت و دل ما سخت گرفت
گفته بودند که خواهی آمد
شهر من سبزترین واژه ی ادرکنی بود
گفته بودند که خواهی آمد
مادرم ترمه ی نذری به عروسان میداد
گفته بودند که خواهی آمد
پدرم شیرینی و عطر و گلاب و عنبر
گفته بودند که خواهی آمد
حاجیان وعده ی وصلت پیش پای منبر
گفته بودند که خواهی آمد
قاریان صوت مناجات ظهورت دادند
گفته بودند که خواهی آمد
حلوا شربت و عیدی به مردم دادند
گفته بودند که خواهی آمد
***************
دست بردار از این قوم ای دیو جنون
پی کار خود باش
شهر من از دل غوغای سیاهت بیرون
پی کار خود باش
دست بردار دگر از نی و شمشیر آلوده به خون
پی کار خود باش
شهر من شهر شهادت عشق است
پی کار خود باش
جشن من صاحب دردانه ی عشق است
پی کار خود باش
شهر من جشن ظهور است بدان
تو از این قوم بدوری
به زمین و به زمان
شهر من عاطفه ی فاطمة البنت نبی است
در دلش ولوله از عشق علی است
این حضور حجة الباقی عرش ازلی است
پی کار خود باش
باج خواهی ز این ایل محال است محال
در سلحشوری تاریخ به روال است روال
هرکه استد به جفایش به زوال است زوال
پی کار خود باش
شهر من حرمت خاکش باقی است
جشن میلاد حبیبش باقی است
از ازل نشئه ز عشق ساقی است
پی کار خود باش
فاش میگویمت این بار ، خجالت دارد
باج خواهی در این شهر، قباحت دارد
در شب صاحب المری ولایت هیهااااات
شهر من در شب میلاد اصالت دارد
پی کار خود باش
شاید این جمعه بیاید شاید ...
تقدیم به مردم سلحشور شهر سبز مادری کازرون همیشه سرفراز
به مناسبت میلاد منجی عالم بشریت
در برابر آنان که دیانت شهرمان را به یغما می برند
اردشیر رعیت پیشه "شاهرخ بخشایش"