به گزارش کازرون نما، پنجشنبه گذشته زمانی که استاندار فارس
جهت دیدار با مردم کازرون که طی تجمعات اعتراضی به طرح تفکیک این شهرستان در طول
هفته های گذشته کاملا واضح و مشخص خواستار حضورش در کازرون جهت پاسخگویی در خصوص
چرایی شکل گیری روند غیرقانونی این طرح بودند به کازرون سفر کرد، در سخنرانی خود
در جمع مشتاق مردم این شهرستان در مصلی نماز جمعه که برای شنیدن خبر توقف طرح
تجزیه و حفظ تمامیت ارضی و معنوی شهرستان تاریخی کازرون حضور پرشوری داشتند، تنها
به صورت مبهم به وعده عدم جداشدن دو دهستان دشت برم و انارستان که در زرورق وعده
تسریع در پروژه های عمرانی کازرون از قبیل تونل محرم و بیمارستان امام علی و احداث
تونل دیکانک کادو پیچ شده بود اکتفا کرد که این امر با مهندسی شبه دولتی برگزاری
جلسه و خط دهی به شعارها در حمایت از سخنان استاندار، منجر شد تا هم جلسه برای
مردم کازرون اقناع کننده نباشد و هم حاشیه های این مراسم پررنگ تر از متن آن باشد.
ازجمله آنکه جمعی از مردم کازرون مهندس حمیدرضا بادآهنگ شهردار اسبق و محبوب
کازرون و کسی که چندین دوره برای انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی از کازرون
رد صلاحیت شده را بر روی دستان خود بلند کرده و در حمایت از وی شعارهایی دادند که
این مساله در فضای رسانه ای و اذهان گروه ها و فعالین سیاسی – اجتماعی بسیار مورد
انتقاد واقع شد و از آن به موج سواری سیاسی و تبلیغاتی بر موج احساسات مردم و
شرایط حاکم تعبیر شد.
با این حال اما یکشنبه گذشته 16 اردیبهشت ماه، مهندس
حمیدرضا بادآهنگ شهردار اسبق کازرون با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به استاندار فارس
در مورد طرح تفکیک شهرستان کازرون و سفر وی به این شهر، تلاش کرد تا مساله خواسته
اصلی مردم کازرون یعنی توقف کامل طرح تجزیه شهرستان کازرون با انتزاع دو بخش مهم
چنارشاهیجان و کوهمره نودان را از حاشیه به متن بازگرداند و سیر تلاش های خود در
کنار سایر فعالین سیاسی – اجتماعی را در مسیر اصلی دنبال نماید.
متن کامل نامه سرگشاده مهندس حمیدرضا بادآهنگ به شرح زیر
است:
به نام خدای مظلومان
استاندار محترم فارس جناب آقای مهندس تبادار
با سلام و احترام
جناب استاندار
مردم می گویند در روز حضور شما در کازرون ما در شعارها گم شده
بودیم و سرمست از حضور شما و سرخوش از وعده های جور واجور شما در عجب، ولی زمانی که
هوشیار شدیم فهمیدیم که چه ها بر ما خواهد رفت.
جناب استاندار
مردم شهرم می گویند آمدید، خوش آمدید. قدمتان برچشم؛ ولی ندانستیم
چرا آمدید. این وعده هایی که دادید و رفتید وعده هایی است که وزیران و وکیلان و استانداران
قبل نیز داده بودند و سال ها همه ما سرکار و انتطار شروع. اما پاره تن شهرمان را به
کجا می برید.
جناب استاندار
مردمم می گویند شما را مهربان دیدیم. شما را کاری دیدیم؛ ولی
در شما راه چاره درمان تجزیه شهرمان را ندیدیم.
جناب استاندار
مردم می گویند آمدید و گفتید که طرح تجزیه کازرون از هیئت دولت
برگشت داده شده، اما نگفتید برای همیشه بلکه گفتید برای اصلاح طرح و تجدید نظر؛ چه
طرحی؟ چه تجدید نظری؟ چه می گویید؟ اصلا ما از ریشه با این طرح مشکل داریم. اولویت
شهرستان ما که این نبوده. فریاد ما یکپارچگی "کازرون بزرگ" بوده. مگر به
ما چه اضافه شده که می خواهید گوشت تنمان را از بدنمان جدا کنید.
جناب استاندار
مردمم می گویند در این وادی وانفسا گم گشته ایم و شما ما را
در پیچ و خم های وعده هایتان بیشتر گم کردید.
جناب استاندار
مردم ما می گویند قصه پر غصه ما تنها قصه دیروز و امروز نیست،
بلکه قصه غمناک فردائی است که وقتی چشمانمان را باز می کنیم هویتمان را به تاراج رفته
می بینیم.
جناب استاندار
مردم ما می گویند سخن از راه و کوره راه نیست، که این حق چهل
ساله ماست؛ بلکه سخن از خدای نخواسته معامله وزیر و وکیل است و شما توجیه گر آن.
جناب استاندار
مردم شهرم می گویند میخواهید دلمان را با یک تابلو [فرمانداری]
ویژه خوش کنید؟ که با این قدمت و تاریخ مان مرکز استان غربی فارس شدن حقمان است، اما
دلمان را به توقف کامل طرح تجزیه خوش نکردید.
جناب استاندار
مردمم می گویند ما طفل
بهانه جو و گریانی نبودیم که جواب بهانه هایمان را با چند وعده دلخوش کنید. گریه ما
از سر بی کسی است؛ از تنهائیست، از رنجیست که می بریم.
جناب استاندار
در یک کلام مردم ما می گویند: سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است.
اگر فقط می خواهید توجیه کنید، گوش ما پراست از این توجیحات؛ حرف دلمان را بزنید که
می گوئیم ما نمی توانیم پاره تنمان را جدا شده ببینیم. "کازرون" را بدون
هیچ تغییر و تفکیکی از شما می خواهیم "این خواسته اصلی ماست".
من قاصد کوچکی از صفوف هزاران نفری مردمم هستم که صدای فریادشان
را در این شرایط بحرانی کشور رسا به گوش شما رساندم. شما انسان با شعوری هستید و ما
نیز، ما شما را نماینده بین خود و دولت می دانیم. پس خوب میدانید پاسخ درد و غریو فریاد
یک ملت اصیل را با داروی مسکن چاره نیست؛ بلکه مرهمی برای نجات از مرگ تدریجی آن است.
"من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم. توخواه از سخنم پند
گیر و خواه ملال" .خلاص
۹۷/۲/۱۶
با تجدید ارادت
حمیدرضا بادآهنگ