به عنوان کسی که 25 سال است هر بامداد آدینه به عشق دیدار با
زیباترین جلوه های آفرینش خداوند از خواب بر می خیزم و کوله پشتی بر دوش می گیرم به
خود بالیده و افتخار می کنم که نام خود را کوهنورد می نامم.
اما یک کوهنورد واقعی کیست؟ و کوهنوردی چه آداب و رسومی در خود
دارد؟ آیا به صرف حضور گاه و بی گاه ما در کوهستان و رفتن و رسیدن به قله و برگشتن
می توانیم نام کوهنورد را بر خود بنهیم؟
کوهستان را باید نمادی واقعی از قدرت آفرینش پروردگار دانست. یک تابلوی بی نظیر از خلقت.
تابلویی سر شار از زیبایی، مملو از هماهنگی و هارمونی میان عناصر طبیعت؛ از شاخ و برگ
های درختان با رنگ های متنوع شان گرفته تا آواز دلنشین پرندگان کوهی. از رویش گل های
وحشی در لابه لای سنگ ها گرفته تا رویش یک بلوط کهنسال از دل تخته سنگی سترگ. این ها
هر کدامشان درسی از زندگی برای ما دارند، یکی نرمی و لطافت را به ما می آموزد و دیگری
سرسختی و از پای ننشستن را. آری طبیعت با همه ی وجود سراسر درس است برای ما رهگذران؛
پس باید خوب دید و خوب اندرز گرفت.
اگر کوهنورد واقعی هستی باید وقتی که از کوه برگشتی، چیزی جز
رد پایت از خود در کوه جا نگذاشته باشی. باید به سنگ سنگ کوه احترام بگذاری، باید پایت
را آهسته بر سنگ ها بگذاری، باید باور کنی که این طبیعت جان دارد؛ باید برشاخ و برگ
درختان بوسه بزنی. باید خدا را در برگ های سبز بلوط ها ببینی؛ در آواز چکاوک ها و بلبل
ها که مستانه آمدنت را خوش آمد می گویند. گاهی
وقت ها باید سکوت کنی تا آواز پرندگان را با تمام وجود درک کنی. صدای پیچش باد را در
لابلای شاخه های درختان خوب بشنوی و رقص زیبای برگ های زرد و قرمز درختان سپیدار را
همراه با نسیم باد پائیزی به تماشا بنشینی. گاهی وقت ها باید پرواز زنبورها را بر فراز
شاخه های پر از عطر شکوفه های بادام به نظاره بنشینی و گاهی عشق بازی مستانه دو روباه
شیدا را که در میان صخره ها جست و خیز کنان به این سو و آن سو می دوند تماشاگر باشی
و از همه زیباتر لبخند زیبای خورشید را به زمین آن گاه که پرتوهای زرینش از لابه لای
ابرهای قرمز و خاکستری بیرون آمده تا تابلوی نقاشی خداوند را جلو چشمان سحرخیز شما
کامل نماید پاسخگو باشی و اینجاست که باید سر به سجده بیاوری و به خاطر این همه شکوه
و زیبایی خداوند را ستایش کنی.
اینها همه موهبت هایی ست که خداوند نصیب ما کوهنوردان می کند.
بی مزد و منت، بی عذر و بی بهانه. طبیعت خالصانه و رو راست آنچه را که دارد در طبق
اخلاص می گذارد و پیشکش ما می کند. این طبیعت پاک و بی ریاست؛ بخشنده و سخاوتمند، اما
ما چطور؟ آیا ما نیز در حق طبیعت و کوهستان مهربانانه برخورد می کنیم؟ آیا به آرامش طبعت احترام می گذاریم؟ آیا شکر نعمتش
را به جای می آوریم؟ آیا برگ برگ درختان را نوازش می کنیم؟ نمی خواهد با دست، باید
با چشمان مان برگ ها را نوازش کنیم، با نگاه مان. آیا زیر شاخه های سبز درختان آتش
می افروزیم؟ یا روی سبزه های نورسته؟ اصلا کی و چگونه در دامن طبیعت آتش می افروزیم؟
آیا می دانیم که یک بی احتیاطی ساده می تواند این تابلوی زیبای آفرینش را برای همیشه
به زشتی بکشاند؟ و ما و دیگران برای همیشه از نعمت دیدنش محروم بمانیم؟
آیا پیش از بازگشت دور و برمان را خوب پاکیزه می کنیم تا رهگذرانی
که بعد از ما می آیند احساس لذت و سرخوشی داشته باشند؟ آیا با جنبندگان طبیعت مدارا
می کنیم؟ آیا می دانیم کوهستان خانه ی آن هاست؟ آیا می دانیم که آن ها میزبانند و ما
میهمان؟... و ده ها و شاید صدها آیا و امای دیگر.
خوشبختانه نیک می دانم که بیشتر مردان و زنانی که در زادگاه
پدری و مادری ام، کازرون عزیز نام کوهنورد بر خود نهاده اند به درستی شایسته چنین عنوانی
هستند. نیک می دانم که همه ی آن ها به فرهنگ بالایی در زمینه پاسداشت محیط کوهستان
رسیده اند و بسیاری از آنان حق استادی و پیشکسوتی نسبت به نگارنده دارند. کسانی که
نه تنها خودشان کوهنوردند، بلکه دیگران را تشویق و ترغیب می کنند که این ورزش سالم
و مفرح را پیشه ی خود قرار دهند. از این رو با تمام وجود دست همه ی کسانی را می بوسم
که در سرما و گرما به شوق بودن در دامن پاک کوهستان از خواب برمی خیزند و از زیبایی
های کوهستان جز قاب تصویری زیبا در گوشی همراه یا دوربین خود چیزی با خود بر نمی گردانند.