چکیده:
جهانی شدن تأثیر شگرف و غیر قابل انکاری بر تمامی جنبه های زندگی انسان ها گذاشته است. فرهنگ، اقتصاد، سیاست و ... از حوزه هایی هستند که زیر این تأثیر قرار دارند. کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) و به ویژه کشورهای اسلامی از این تأثیر بی نصیب نیستند. این تأثیر در حوزه های مختلف، متفاوت است.
از مهم ترین دغدغه کشورهای اسلامی، تأثیر جهانی شدن بر فرهنگ مردم مسلمان است. فرهنگی که با فرآیند جهانی شدن دستخوش تغییرات قابل توجهی شده و بیم آن می رود این تأثیر بر تمام ابعاد فرهنگی جامعه سایه افکند.
يكي از نمادها و جلوه هاي فرهنگي در كشورهاي اسلامي مسأله پوشش افراد و به ويژه پوشش و حجاب زنان است. به نظر مي رسد طي دهه هاي اخير و همزمان با گسترش بحث جهاني شدن اين مسأله در كشورهاي اسلامي قدري رنگ باخته و حساسيت هاي گذشته نسبت به آن وجود ندارد.
در اين مقاله كوشش شده است ضمن معرفي حجاب در كشورهاي اسلامي، ارتباط آن را با پديده جهاني شدن مورد بررسي قرار دهيم.
مفاهیم کلیدی: جهانی شدن، نظام جهانی، کشورهای اسلامی، فرهنگ حجاب،
مقدمه:
يكي از مهم ترين مسايلي كه از ضروريات و شعائر اساسي دين مبين اسلام محسوب مي شود و در روايات مربوط به آخرالزمان چهره بسيار نامطلوبي براي آن ترسيم شده است مساله «حجاب» در جامعه و در ميان نامحرمان است و عواقب بسيار وخيمي همچون: ضعف روحيه ايمان و تقوا، شهوت سالاري، تسلط ظالمين بر ممالك اسلامي، كاهش بركات آسماني، افزايش مرگ هاي ناگهاني و زودهنگام، نبود امنيت لازم براي زنان حتي از دست محارم و پدران و برادران خود و غيره همگي از پيامدهاي منفي آن در آيات و روايات اسلامي معرفي شده اند. (احمدی جلفایی، 1384: 9)
متأسفانه ما از ديرباز در كشور خودمان هم شاهد يك حركت منفي در اين خصوص بوده و هستيم و به ويژه در سال هاي اخير، اين انحطاط شتاب بسيار زيادي به خود گرفته است.
به نظر مي رسد عاملي كه مي تواند در اين حركت موثر باشد و در كشور ما و ساير كشورهاي مسلمان آن را احساس كرد همزماني كم رنگ شدن فرهنگ حجاب (veil culture) و مسأله جهاني شدن (globalization) باشد.
با بررسي تاريخي اين مسأله در ايران و همچنين در بسياري از كشورهاي اسلامي ديگر همچون: مصر، الجزاير، تركيه و ... به وضوح مي بينيم كه دست كم تا دوره محمد شاه قاجار در ايران، مسأله حجاب در غالب اين كشورها در كامل ترين شكل خود يعني در قالب چادر و نقاب و روبند رايج بوده است. (همان، 10)
اولين انگيزه اي كه از اين دوره به بعد كشورهاي غربي را متوجه مبارزه با حجاب در كشورهاي اسلامي نمود، يافتن بازارهايي مناسب براي فروش توليدات پوشاك آنها بود، آنها براي اين كه بتوانند انواع توليدات خود را در اين كشورها به فروش برسانند ناچار بودند اين التزام به چادر و نقاب را در ميان زنان و دختران ايراني درهم شكنند و آنها را به تنوع طلبي در امر پوشش، مخصوصاً از نوع غربي و اروپايي عادت دهند. (همان، 11)
بعدها علاوه بر اين مسأله، متوجه تأثير اين ارزش هاي اسلامي در قوام سياسي و اجتماعي و اقتصادي كشورهاي اسلامي شدند.
يكي از جاسوسان انگليسي به نام «مستر همفر» كه در دوره ناصرالدين شاه مرتبط با همين موضوع درايران فعاليت مي كرد در گزارشي چنين مي نويسد:
«در مسأله بي حجابي زنان بايد كوشش فوق العاده اي به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها كردن چادر مشتاق شوند؛ بايد با استفاده شواهد و دلايل تاريخي اثبات كنيم كه پوشيدگي زن از دوران بني عباس متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نيست، مردم، همسران پيامبر را بدون حجاب مي ديده اند و زنان صدر اسلام در تمام شوون زندگي دوش به دوش مردان فعاليت داشته اند ... پس از آن كه حجاب با تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفه مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازي و روابط نامشروع با زنان تشويق كنند و بدين وسيله فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند ...». (مویدی به نقل از همفر، 93)
اخيراً «ريون كركت» صهيونيست كه مسوول سابق شبكه جاسوسي سياه در ايران بود چنين گفته است:
«چادر نمادي است كه وجود انقلاب را در سر هر چهار راه به نمايش مي گذارد، با چادر مي توان اين احساس را پديد آورد كه انقلاب اسلامي هنوز زنده و جاويد است». (احمدی نقل از هفته نامه فیضیه، 1)
اكنون هم اين تأثيرات در گسترده ترين شكل خود و به وسيله رسانه هايي مثل تلويزيون، سينما، دانشگاه ها، ماهواره و اينترنت كه از ابزارهاي مدرنيته و جهاني شدن هستند در جوامع اسلامي و ايران ديده مي شود.
تعاريف:
جهانی شدن(globalization): گسترش روابط اجتماعی (social relations) و اقتصادی (economic) در سراسر جهان در دوران کنونی. جنبه های متعددی از زندگی مردم از سازمان ها و شبکه های اجتماعی ای تأثیر می پذیرد که هزاران مایل دورتر از جوامعی که در آن زندگی می کنند قرار دارند. یکی از جنبه های اصلی مطالعه جهانی شدن ظهور یک نظام جهانی است. یعنی از برخی جهات ما می باید جهان را به صورت یک نظم اجتماعی واحد در نظر بگیریم. (گیدنز، 1379: 787)
جهانی شدن: جهانی شدن ترکیب یا فرایندی از تحول است که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کمرنگ می کند. جهانی شدن ارتباطات را گسترش می دهد و به تعاملات فرهنگی می افزاید.
اگر چه تعاریف متعددی از این فرایند شده، اما می توان تعریف مربوط به کمیته بین المللی در سال 1995 را که دربرگیرنده تمامی تعاریف است به عنوان تعریف جامع ذکر نمود: «جهانی شدن عبارت است از درهم آمیزی اقتصاد، جامعه شناسی، سیاست، فرهنگ و رفتارها از طریق نفی مرزها و حذف پیوستگی های ملی و اقدام های دولتی. (تسخیری،1382: 71 )
جهان شدن یک پدیده چند بعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فن آوری است. و همچنین فعالیت های اجتماعی همچون محیط زیست را نیز متأثر می کند.
در کنار واژه «جهانی شدن»، واژه های نسبتاً مترادف دیگری نیز وجود دارد که روشن ساختن نسبت و تفاوت آن ها با واژه «جهانی شدن» بی فایده نخواهد بود. واژه «جهانی کردن» یا «جهانی سازی»، گرچه به فرایندهای وابستگی و همگونی جهانی معطوف است، اما بر این دلالت دارد که قصد، برنامه و آگاهی معینی پشت این فرایندها نهفته است. به بیان دیگر، «جهانی سازی» دربرگیرنده این معنا و مفهوم است که نیروهای توانمند در قالب دولت ملت و یا شرکت چند ملیتی، در راستای علایق و منافع خود به کار همگون و یکدست سازی جهان پرداخته اند و به همین دلیل باید سخن از جهانی سازی گفت نه جهانی شدن. ولی واژه جهانی شدن متضمن این معناست که بسیاری از نیروهای جهانی ساز و همگونی آفرین، غیر شخصی و فراتر از کنترل و قصد هر فرد یا گروهی از افراد هستند.) گل محمدی،1383: 25)
کاربرد اصطلاح «جهانی شدن» به دو کتابی برمی گردد که در سال 1970 منتشر شد. کتاب نخست، جنگ و صلح در دهکده جهانی، تألیف «مارشال مک لوهان» و کتاب دوم، نوشته «برژینسکی» مسوول سابق شورای امنیت ملی امریکا بود. مباحث کتاب اول، حول پیشرفت وسایل ارتباطی و نقش آن در تبدیل جهان به «دهکده واحد جهانی» متمرکز بود؛ در حالی که کتاب دوم، در مورد نقش امریکا در رهبری جهان و ارایه نمونه جامع مدرنیسم صحبت می کرد. (عادل عبدالحمید، 1382 : 24-23)
بیشتر توافق های سیاسی و اقتصادی که پس از دو جنگ جهانی میان کشورهای جهان انجام گرفته و به نوعی زمینه ساز همزیستی و همکاری بین المللی شده است، طلایه دار پدیده ای بوده اند که «جهانی شدن» نامیده می شود. تأسیس سازمان ملل متحد در سال 1945، توافق های سیاسی و اقتصادی مهم پس از آن، تأسیس صندوق بین المللی پول، انجام موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت یا «گات gatt» و نخستین دور مذاکرات آن با شرکت 23 کشور در سال 1947، پایان جنگ سرد در 1989، اتحاد پولی یازده کشور اروپایی در 1998، تشکیل سازمان «تجارت جهانیwto» همگی از پیش زمینه های بروز فرایند جهانی شدن هستند.
فرايند جهاني شدن تاكنون خود را به صورت امواجي در تمام عرصه ها نشان داده است، اما در زير اين امواج سهمگين، قوي و پر تحرك، چهار جريان بنيادين وجود دارد:
1. حوزه اقتصاد: سيال شدن سرمايه، رواج الگوهاي سرمايه داران توأمان با ايده هاي ليبراليستي.
2. حوزه سياست: تمركز زدايي و پويايي در ساختار، منابع و عناصر قدرت و حاكميت.
3. حوزه فرهنگ: تحول در الگوهاي زندگي اجتماعي و وفاداري هاي سنتي.
4. حوزه ارتباطات و رسانه ها: سرعت، سهولت و حجم فزاينده ارتباطات بين افراد، گروه ها، ملت ها و دولت ها در پرتو نوآوري هاي شگرف در فن آوري اطلاع رساني.
در پي جهاني شدن اقتصاد، شركت هاي جهاني و چند مليتي حضور گسترده اي در فرايند جهاني شدن پيدا كرده اند و ارتباطات ماهواره اي و شبكه هاي اطلاعاتي، بازارهاي مالي و سرمايه گذاري، تكنولوژي و غيره به طور شتابان در كليه صحنه هاي ملي و فراملي حضور يافته اند و تعاريف، مفاهيم و معيارهاي گذشته را تا حد زيادي تغيير داده اند.
جهاني شدن بيش از آن كه آغازي باشد بر روندي نوين، تثبيت و نهادينه شدن هنجارها در حيطه هاي فردي، ملي و فراملي است. اين هم پويشي به مفهوم استنباط همسو، در حيطه فرهنگي (در روابط انسان ها)، در حيطه سياسي(در اعمال قدرت)، و در حيطه هاي اقتصادي (در حوزه توليد و توزيع) است. اين هم سازي حيطه ها، تجلي همان اصل مشهور «هماهنگي چيزهاي تميزناپذير» لايپ نيتس است. اگر چند جوهر وجود داشته باشد كه در تمامي خواص خود مشترك باشد، آن جوهرها عين يكديگر مي شوند، و اين يعني اين كه آنها تميزناپذير مي شوند. جهاني شدن به مفهوم همسويي در حيطه هاي متفاوت است كه كاملاً در تعارض با نظرات وبر در خصوص مقيد بودن فعاليت هاي انسان، به واسطه چشم اندازهاي متعارض و حيطه هاي متفاوت زندگاني اوست. انسان در محدوده هاي مختلف زندگي كه هر كدام از آنها بر اساس يك چارچوب متفاوت عمل مي كند، فعاليت دارد. همسويي در سطح جهاني بر اين منطق استوار است كه وجوه مختلف زندگي نه تنها در سطح فردي با زمينه اي مشترك مي باشند، بلكه در سطح بين انسان ها هم مخرج مي باشند. در هر سويي چيزها مداوماً شبيه يكديگر مي شوند، همان گونه كه ساختار ترجيحات در جهان به سوي همساني پيش مي رود. جهاني شدن به مفهوم دركي واحد در حيطه متفاوت فعاليت انساني است، دركي كه چارچوب هاي رفتاري و افكاري را در طول فرايند مشخص مي كند و تمام مقاصد، معناها و رفتارها در بطن آن شكل مي گيرد. حيطه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي به مانند دايره هايي هستند كه مجزا از يكديگر اما هم محور مي باشند. تك محوري تحليلي است كه جهاني شدن را داراي مفهوم مي سازد. قوانين حاكم بر اين دايره ها از تسلسل و هماهنگي محتوايي برخوردار مي باشند كه همگي ريشه در مشروعيت انگيزه اساسي؛ يعني رقابت در حيطه سياسي – انتخابات، رقابت در حيطه اقتصادي – بازار، و رقابت در حيطه فرهنگي – گونه گوني تجليات ذهني دارند. پذيرش تقريباً همه گير اين مشروعيت نشانگر حركت بر روي طيفي است كه به طور غير قابل تصوري ما را به سوي جهتي رهنمون مي باشد كه استيلاي يك جهان بيني خاص را طبيعي جلوه گر مي سازد.
جهاني شدن به عنوان يكي از موضوعات حساس محافل علمي است كه در حال حاضر گستره مناظره ها و بحث هاي ميان موافقان و مخالفان آن از حيطه دانشگاهي خارج و به حلقه بزرگ تر رسانه هاي ارتباط جمعي كشيده شده است.
«جهانی شدن» از جمله مسائل مهمی است که در پرتو پیشرفت روز افزون تکنولوژی و ارتباطات، کشورهای در حال توسعه را به چالش جدی کشانده است. جهانی شدن زنجیره ای از دگرگونی هاست که عرصه های گوناگون فرهنگ، سیاست و اقتصاد کشورهای جهان را در بر گرفته و گمان می رود، در نهایت به ایجاد یک نظام واحد جهانی بینجامد. انفعال و استحاله فرهنگ های دیگر در اصطکاک با فرهنگ غربی، با توجه به توانایی های برتر تبلیغاتی این فرهنگ اهمیت این فرایند را دو چندان کرده است. شناخت جهانی شدن برای کشورهایی که بر حفظ ارزش های فرهنگی خود اصرار دارند، برای شناخت تهدیدها و بحران هایی که این پدیده برای آنها به دنبال خواهد داشت، بسیار مهم است.
رشد شگفت آور تکنولوژی در اموری مانند حمل و نقل، مخابرات و از همه مهم تر انقلاب انفورماتیک در دهه 80 که جایگاه رفیعی به صنعت رایانه بخشید و در پی آن گسترش شبکه اینترنت، ابزار عملی را جهت پیشبرد این پدیده فراهم ساخت. (مالک، 1382 : 25-24 (
این تحولات و امکانات ارتباطی، زمینه ساز شکل گیری و افزایش روابط و نهادهایی هستند که اجزا و عناصر اصلی جامعه های فراملی را در راستای اهداف مجریان این پروژه تشکیل می دهند. گسترش جریان های جهانی و شکل گیری جامعه فراملی، بحران هویت را نیز به دنبال خواهد داشت. با فرسوده و نفوذپذیرتر شدن مرزهای ملی، حد و مرزهای هویتی در هم می ریزد و سلطه بلامنازع هویت و فرهنگ ملی مخدوش می شود، و در این عرصه جدید نهادهای ملی یا مذهبی چندان محلی از اعراب نداشته و تلاش برای بازسازی هویت ملی راه به جایی نمی برد. (گل محمدی، 1383 :91-90 )
نتیجه فرایند جهانی شدن، شکل گرفتن جامعه ای فراملی است که اگر در تمام ابعاد آن تحقق یابد، نقش سیاسی و فرهنگی دولت ها در آن کاهش یافته و قوانین و ارزش هایی فراملی بر ساختار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن حکمفرما خواهد بود.
فرهنگ
فرهنگ نیز بنا بر تعریف، جوهره، خصیصه و سرشت جمعی توارث گونه ای است که در حیات اجتماعی یک جامعه سیالیت داشته و در هنجارهای مذهبی و اخلاقی، روش و منش اجتماعی، تفکرات علمی و فلسفی و سرانجام نمادها و نمودهای هنری تجلی پیدا می کند. به موجب این تعریف عناصر تشکیل دهنده فرهنگ عبارتند از: مذهب، اخلاقیات، فلسفه، هنر در تمامی اشکال آن چون معماری، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، ادبیات و ... ؛ و در یک جمله می توان فرهنگ را انعکاس دهنده ارزش ها، سنت ها و هنجارهای پایدار یک جامعه تلقی کرد. (کاظمی، 1382 :46)
بنابراین جهانی شدن فرهنگ به معنای، جهانی شدن ارزش ها، سنت ها و هنجارهای پایدار یک یا چند فرهنگ است.
در مورد اهمیت بُعد فرهنگی جهانی شدن می توان به ارتباطات فرهنگی اشاره نمود. به عقیده جهانی گرایان، امروزه سطح، شدت، سرعت و حجم ارتباطات فرهنگی جهانی بی سابقه است. به عنوان نمونه، ارزش صادرات و واردات فرهنگی بارها طی دهه های گذشته افزایش یافته، داد و ستد محصولات تلویزیون، رادیو و فیلم گسترش زیادی داشته، نظام های ملی پخش برنامه، تحت سلطة رقابت شدید بین المللی و کاهش میزان مخاطبان هستند، و همچنان که الگوهای ارتباطی به طور روزافزونی از مرزهای ملی فراتر می رود، ارقام اتصال به اینترنت و کاربران آن به طور تصاعدی در حال رشد است. (یونسکو 1950،1986، 1989، به نقل از دیوید هلد ، 53-52 (به گونه ای که تعداد کاربران اینترنتی از 2/6 میلیون نفر در سال 1990 به 500 میلیون در سال 2002 رسیده است. (دیوید هلد، جدول 3 .1)
انتشار پرشتاب، گرچه نابرابر رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و فنآوری های دیجیتالی، ارتباط همزمان میان بخش هایوسیعی از جهان را ممکن ساخته است. در نتیجه بسیاری از کنترل های ملی اطلاعات بی اثر شده اند. در همة نقاط، مردم به طرز بی سابقه ای در معرض ارزش های دیگر فرهنگ ها قرار گرفته اند. یک مثال این امر عبارت است از تعداد افرادی که سریال Baywatch را تماشا می کنند. برآورد شده که بیش از دو میلیارد نفر هر قسمت از این سریال را نگاه کرده اند.) همان، 53-52(
نکته جالب درباره جهانی شدن فرهنگی معاصر، سوای گسترة آن، این است که محرک این پدیده ها شرکت ها هستند نه کشورها. به باور جهانی گرایان، شرکت ها به عنوان تولیدکنندگان و توزیع کنندگان اصلی جهانی شدن فرهنگی، جایگزین دولت ها و حکومت های دینی شده اند. نهادهای خصوصی بین المللی پدیده های جدید نیستند، ولی تأثیر شدید آنها جدید است. بنگاه هایخبری و موسسات انتشاراتی در اعصار قبلی نسبت به کالاهای مصرفی و محصولات فرهنگی شرکت های جهانی معاصر، تأثیر بسیار محدودتری بر فرهنگ های محلی و ملی داشتند. (دیوید هلد، 55-53(
واکنش های فرهنگی در برابر جهانی شدن
نوع واکنش فرهنگی در مقابل جهانی شدن، بستگی زیادی به غنای فرهنگ بومی و میزان اثرگذاری آن در هویت بخشی به افراد، و سایر شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد و در طیف گسترده ای از انفعال مطلق تا ستیزه جویی در مقابل جهانی شدن فرهنگ را در بر می گیرد. با این وجود می توان واکنش های فرهنگی به این فرایند را در قالب سه دستة کلی طبقه بندی کرد: خاص گرایی فرهنگی، آمیزش و تحول فرهنگی و همگونی فرهنگی.
خاص گرایی فرهنگی: برخی نظریه پردازان مدعی هستند که واکنش فرهنگی در برابر فرآیند جهانی شدن، در بیشتر موارد با مقاومت و حتی مقابلة پرتنش همراه است که معمولاً در قالب توسل به عناصر هویت بخشی زبانی، دینی، قومی و نژادی نمود می یابد. به بیان دیگر فرآیند جهانی شدن در عین حال که جنبه هایی از زندگی در دنیای مدرن را یکدست می کند، تفاوت های فرهنگی و هویتی را نیز تقویت و احیا می کند. از این رو منتقدین تجدد، جهانی شدن را آغاز عصری جدید می دانند که با فرهنگی شدن زندگی و برجسته تر شدن هویت های گوناگون اجتماعی ویژگی می یابد. مدافعان تجدد هم در قالب مفاهیمی مانند ضدیت با دموکراسی، احیای قبیله گری و بنیادگرایی به این واقعیت اعتراف می کنند.) گلمحمدی،1383 : 84 (
آمیزش و تحول فرهنگی: این نوع واکنش که معمولاً تحت عناوینی مانند روش پیوندی (Hybridization) تحولی Translation) ) و غیردفاعی (Offensive)توصیف می شوند، بر این نکته دلالت دارند که نمی توان گفت در عصر جهانی شدن، فرهنگ ها یا باید به خلوص و ریشه خود توسل جویند یا ادغام شوند، به عبارت دیگر دنیای پیچیده و متنوع فرهنگی صرفاَ عرصه تسلیم یا ستیز نیست، بلکه آنها می توانند با متحول شدن و آمیزش با فرهنگ و هویت های دیگر به حیات خود ادامه دهند. در این رهیافت بر داد و ستدهای بین فرهنگی و آمیزش فرهنگی برای ایجاد اشکال فرهنگی ترکیبی تاکید می شود. چنین روش و واکنشی بیشتر توصیف گر هویت ها و انسان هایی است که از مرزهای طبیعی و معین و زادگاه خود فراتر می روند، ولی تعلق خود را به میهن خود حفظ می کنند بدون آن که دچار توهم بازگشت به گذشته شوند. آنان مجبورند با فرهنگ های جدید محل زندگی خود کنار بیایند بدون این که هویت های اصلی خود را کاملاً از دست بدهند. در واقع آنان به فرهنگ های پیوندی تعلق دارند و باید بیاموزند که دست کم با دو فرهنگ زندگی کنند. هویت سیاهپوستان در آمریکا و ملی گرایی کبک در کانادا را می توان نمونه های برجسته چنین واکنش و رهیافتی به شمار آورد. (همان، 89)
در روایت خاص تری از این دیدگاه می توان به تعامل فرهنگ ها اشاره نمود که در استفاده از مزایای سایر فرهنگ ها و جذب ارزش های مثبت آنها، امور ناسازگار با فرهنگ خود را طرد نموده و با غنی کردن فرهنگ بومی مانع نفوذ عناصر محوری فرهنگ های دیگر شود، به بیان دیگر در این واکنش، ارزش ها، باورها و سایر امور زیر بنایی از فرهنگ بومی اخذ و ابزار و داده های فرهنگ های دیگر در چارچوب ارزش های بنیادین فرهنگ بومی مورد پذیرش واقع می شوند.
همگونی فرهنگی: برخی نظریه پردازان عقیده دارند که فرایند جهانی شدن نوعی همگونی فرهنگی را به همراه میآورد و این همگونی فرهنگی در مسلط و جهانگیر شدن تجدد یا فرهنگ و تمدن غربی نمود می یابد. مثلا نظریه پردازانی مانند گیدنز و رابرتسن جهانی شدن را گسترش تجدد از جامعه (غربی) به جهان و گسترش ویژگی های محوری تجدد در مقیاس جهانی می دانند. (گل محمدی، 1383: 101)
بنابراین همگونی فرهنگی عبارت از نوعی انفعال و استحاله است. در چنین واکنشی معمولاً فرهنگ ها در برابر جهانی شدن منفعل می شوند و حتی ضمن پذیرش فرهنگی که جهانی شدن اقتصادی حامل آن است (فرهنگ غربی)، ویژگی های خود را از دست می دهند. به بیان دیگر برخی نظریه پردازان برآنند که جهانی شدن زیر سلطه نظام جهانیسرمایه داری و شرکت های قدرتمند چند ملیتی قرار دارد و در حقیقت جهانی شدن اقتصاد، نوعی جهانی شدن فرهنگی را نیز به دنبال میآورد. این برداشت از جهانی شدن، همان نظریه امپریالیسم فرهنگی است که فرآیند جهانی شدن را در خدمت گسترش نوعی فرهنگ مصرفی می داند .
از این دیدگاه جهانی شدن عبارت است از اراده معطوف به همگون سازی فرهنگی جهان. بنابراین بهتر است از جهانی کردن یا به عبارت درست تر، غربی کردن جهان سخن گفت. جهانی شدن نه یک فرایند تابع نیروهای ساختاری و غیر ارادی، بلکه نوعی تحمیل فرهنگ غرب بر جهان غیر غرب است که توسط عوامل و اراده های اقتصادی سیاسی نیرومند انجام می شود.
نظریهپردازان پایبند به نظریه امپریالیسم فرهنگی معتقدند که تردیدی در گسترش و سلطه فزاینده یک فرهنگ در جهان وجود ندارد، ولی این فرهنگ همان ارزش ها، هنجارها و باورهای قوم محور غربی است که در ظاهری عام و غیرقومی عرضه می شود. و در عبارتی دیگر، غرب به واسطه گفتمان های قدرت و غیرسازی، دست اندرکار نوعی امپریالیسم و استعمار فرهنگی است.
بر پایه نظریه امپریالیسم فرهنگی، گرچه جهانی شدن فرهنگی چونان پدیده ای فراتاریخی و فراملی یا نیرویی متعالی و جهانی نمودار می شود، ولی در واقع چیزی جز صدور کالاها، ارزش ها و اولویت های شیوه زندگی غربی نیست. (گل محمدی،1383 :102)
فرهنگیکه شاخصه های اصلی آن را فردگرایی، لیبرالیسم، قانونگرایی، حقوق بشر، آزادی، برابری زن و مرد، سیاست دموکراتیک و اندیشه سکولار، بازار آزاد و اقتصاد سود محور بازار تشکیل می دهد. (کاظمی، 1382 :47(
روایت خاص تری از همگونی و یکپارچه سازی فرهنگی، آمریکایی کردن فرهنگ جهانی است. محور بحث در این روایت، همگونی فرهنگی به واسطه رسانه های آمریکایی است. نظریه پردازان پایبند به چنین دیدگاهی بر این نکته تاکید می کنند که آمریکایی ها بر منابع اصلی تولید و توزیع فرهنگ، از جمله سیستم های ماهواره ای، ساخت فن آوری اطلاعات، بنگاه های خبری، صنعت تبلیغ، تولید و توزیع برنامه های تلویزیونی و صنعت فیلم سازی سلطه ای بلامنازع دارند. بنابراین ایالات متحده آمریکا فرهنگ خود را به صورت گسترده ای در اقصی نقاط جهان رواج می دهد. (گل محمدی، 1383 :82 و83)
ابزارهای همگونی فرهنگی
فرایند همگونی فرهنگی که توسط نظریه پردازان و عوامل دولت های غربی در حال انجام است، نیازمند بسترها و ابزارهایی است تا این فرایند به پیش رود. این ابزارها در درجه نخست شبکه های اطلاع رسانی جهانی و رسانه های ارتباط جمعی مانند «رادیو، تلویزیون ماهواره ای، اینترنت» و بستر سازی جهت نشر آن در قالب گسترش زبان انگلیسی است. امروزه نقش رسانه ها و میزان نفوذ آنها در ساخت فرهنگی جوامع بر کسی پوشیده نیست. برخی از نظریه پردازان ارتباطات معتقدند که امروز جهان در دست کسی است که رسانه ها را در اختیار دارد. (بگدیکیان،1374: 5) نقش عمده رسانه ها در شکل دهی به افکار عمومی باعث شده که اهمیت رسانه ها تا این حد مورد توجه قرار گیرد.
در نظر صاحب نظران غربی، در اختیار داشتن وسایل ارتباط جمعی و فن آوری های جدید ارتباطی، مساوی با در اختیار داشتن استیلای فرهنگی است. به باور برخی (ادگار موران) استعمار در دو شکل مستقیم و غیر مستقیم (یا استعمار نو) ظهور یافته و پس از تبدیل استعمار مستقیم به استعمار غیر مستقیم، وادی فرهنگ به عنوان ابزار این استعمار به خدمت گرفته شده و از این پس هر فردی که بر روی زمین متولد می شود، فکر و اندیشه او تخدیر می گردد و از این رو استعمار، دائمی و همیشگیشده و به محدوده های صرفاً جغرافیایی نیز ختم نمی گردد و ضرب و زور نظامی نیز در آن جایی ندارد. مهم ترین ابزار این تخدیر فرهنگی نیز، رسانه است.
در بررسی برنامه های تلویزیونی تولید شده در جهان، که توسط دو محقق فنلاندی تاپیوواریس و کارل نوردن استرنگ از سال 1971تا سال 1973 انجام شده، روشن شده که جریان مسلط تولید، در اختیار کشورهای غربی است که در این میان بیشترین سهم متعلق به کشور آمریکاست و سپس با تفاوت بسیار زیاد، کشورهای انگلستان، آلمان و فرانسه قرار دارند. خریداران عمده برنامه های تولید شده غربی نیز کشورهای در حال توسعه هستند که بنیان های تولید بالای برنامه هایتلویزیونی را دارا نیستند.تاپیوواریس یکی از این دو محقق، ده سال بعد، یعنی در سال 1983، نیز در مقاله ای با عنوان«روندهای جریان بین المللی برنامه های تلویزیونی» مجدداً این موضوع را اثبات کرده و اعلام داشت که پس از گذشت یک دهه، همچنان جریان حاکم و مسلط، بر مبنای یافته های پیشین است، اما ارقام حجم تولید بسیار بالا رفته است. آنچه که در جریان این تسلط و حاکمیت تکنولوژیک و به اذعان ایشان عدم تعادل اطلاعات اتفاق می افتد، حاکمیت عناصر مسلط فرهنگ غربی است، به بیان دیگر، نظام حاکم در این کشورها بیشتر عناصر فرهنگ غربی است و آنچه که به مردم ارائه می شود، به قول ادگار موران جامعه شناس فرانسوی مصرف گرایی، ستاره پرستی، شهرت طلبی، زیبا پرستی، لذت جویی و ... است. هدف اصلی برنامه ها نوجوانان، جوانان و زنان هستند که بیشتر از دریچه عاطفه، هدف برنامه ریزی های تولیدکنندگان غربی قرار می گیرند. هربرت شیلر، استاد سابق دانشگاه کالیفرنیا، در خصوص نفوذ فرهنگی کشورهای غربی در دیگر کشورهای جهان معتقد است که از سال های جنگ جهانی دوم، در همان حال که ایالات متحده آمریکا با کمک نظامی انگلستان و فرانسه، برای از پا درآوردن آلمان و به دست گرفتن رهبری جهان تلاش می کرد، برنامه ها و سیاست هایی نیز در جهت استیلایفرهنگی و ارتباطی بر جهان تدارک می دید. در این زمان، استفاده از نظریه جریان آزاد اطلاعات به منظور گسترش نفوذ فرهنگی و تسهیل سلطه جویی اقتصادی بر جهان و به کار گرفتن نظریه توسعه اقتصادی و اجتماعی از طریق وسایل ارتباطی برای جلوگیری از راه رشد غیر سرمایه داری کشورهای جهان سوم و گرایش آنها به سوی سوسیالیسم، از اهمیت فراوان برخوردار است. (معتمد نژاد، نقل از نقیب السادات، 42-39)
سلطه رسانه های آمریکایی به حدی است که تقریباً سه چهارم نمایش های تلویزیونی که به سرتاسر جهان صادر می شود، از ایالات متحده می آیند و از هفت رهبر صنعت رسانه ای جهان که در تقریباً همه چیز مداخله می کنند، چهار رسانه آمریکایی هستند. در صنعت فیلم سازی اگر چه هند فیلم های بیشتری (855 فیلم در سال 2000) نسبت به هالیوود (762 فیلم) تولید می کند، اما بیشتر آنها برای تماشاگران داخلی هستند، ژاپن و هنگ کنگ نیز فیلم های فراوانی تولید می کنند، اما معدودی از آنها در خارج دیده می شوند. هالیوود نه تنها بازار سینمای جهان را در سیطره خود دارد، بلکه تولیدات محلی را هم در خود غرق می کند. حتی در ژاپن، سهم آمریکا بیش از نیمی از بازار را تشکیل می دهد. فیلم های ایالات متحده 63 درصد از درآمد فروش را در اتحادیه اروپا در سال 1996، با 53 درصد در فرانسه و 81 درصد در بریتانیا به خود اخصاص دادند) فیلیپ لگرین،1382: 44-35)
در دهه 1980 میلادی ، ایالات متحده آمریکا کمتر از 5% برنامه های تلویزیونی خود را وارد کرده است، در حالی که بیشتر کشورهای دیگر در اروپا و آمریکای لاتین، بیش از 25% برنامه های خود را فقط از ایالات متحده آمریکا وارد کرده اند. (گل محمدی، 1383 : 83-82)
در حالی که تولیدات فرهنگی برای ارتباط هر چه بیشتر با مخاطبین خود نیازمند زبان مشترک هستند، تفاوت های زبانی همچنان سدی در برابر گسترش برنامه های تلویزیونی و دیگر محصولات فرهنگی به شمار می رود، از این رو سلطه جهانی زبان انگلیسی زیر ساختی زبانی را برای این ارتباط فراهم می کند که به اندازه هر نظام تکنولوژیکی برای انتقال آرا و فرهنگ ها اهمیت دارد. (دیوید هلد، 53( گسترش زبان انگلیسی راه را برای انتقال متون و پیام های فرهنگی هموار می نماید و ابزارهای قدرتمند اطلاع رسانی و آموزشی مدرن در خدمت این فرایند قرار می گیرد. طبق برآوردی زبان اول حدود 380 میلیون نفر از مردم دنیا زبان انگلیسی است و 250 میلیون نفر آن را به عنوان زبان دوم خود صحبت می کنند .یک میلیارد نفر در حال یادگیری آن هستند و حدود یک سوم جمعیت جهان با آن آشنا هستند و حدس زده می شود تا سال 2050 نیمی از جمعیت جهان کم و بیش در آن ورزیده خواهند بود.( فیلیپ لگرین، 1382 : 437)
تسلط آمریکا بر رسانه ها و جهانی سازی فرهنگ آمریکایی، در درجه نخست از توان مالی عظیم شرکت های آمریکایی و سلطه این کشور بر صنایع فرهنگ ساز سرچشمه می گیرد. در جهان کنونی بزرگ ترین و قدرتمندترین شرکت هایی که در تولید و توزیع فرهنگ فعالیت می کنند، در مالکیت آمریکایی هاست. گرچه برخی کشورهای پیشرفته صنعتی نیز در این حوزه فعال هستند، اما سلطه آمریکا بر سیستم های ماهواره ای، ساخت فن آوری اطلاعاتی، بنگاه های خبری، تبلیغات، تولید برنامه های تلویزیونی و صنعت فیلم سازی به صورت جدی تهدید نمی شود.
شرکت های آمریکایی با در اختیار داشتن منابع عظیم مالی، گوی سبقت را از رقبای خود می ربایند و پیش تازی خود را در این عرصه حفظ می کنند. افزون بر این، دولت آمریکا نیز می کوشد با هرگونه اقدام و تحولی که سلطه فرهنگی این کشور را تهدید کند به مقابله برخیزد. سیاستمداران و برنامه ریزان آمریکایی می کوشند با توسل به شگردها و ابزارهای مختلف، از اقدام ها و تلاش های گوناگون به منظور فراهم کردن بستری مناسب برای تجارت آزاد اطلاعات و تولیدات فرهنگی جلوگیریکنند .
در مواردی دولت آمریکا با هرگونه سانسور و کنترلی که در کشورهای مختلف به منظور حفظ فرهنگ ملی در برابر نفوذ و رواج فرهنگ آمریکایی اعمال می شود، مبارزه و مقابله می کند. تلاش های انحصار شکنانه کشورهای دیگر نیز معمولاً با مخالفت و سنگ اندازی آمریکایی ها روبرو می شود. همچنین هرگونه اقدام در راستای ایجاد چارچوبی برای ارتباطات جهانی دارای اولویت ها و اهداف غیر تجاری توسط دولت آمریکا و دیگر نهادها و شرکت های ذینفع آمریکایی خنثی میشود. (گل محمدی، 1383 : 112- 113) از این رو آمریکا توانسته است گوی سبقت را از رقیبان خود ربوده و با امکانات گسترده اطلاعاتی و ارتباطی، نقش مهمی در فرایند جهانی سازی فرهنگی ایفا نموده و همگونی فرهنگی را در راستای فرهنگ خود هدایت نماید، اگر چه نشانه هایی از خاص گرایی فرهنگی و تحول فرهنگی نیز در سطح جهانی به چشم می خورد که سلطه بلامنازع فرهنگ غرب و آمریکا را به چالش می کشاند .
کشورهای اسلامی(islamic countris): به کشورهایی اطلاق می شود که بیش از نیمی از جمعیت آن را مسلمانان تشکیل داده باشند و دین اسلام دین رسمی آنان است. مهم ترین و اصلی ترین معیار تشخیص کشورهای اسلامی و جهان سوم جنبه اقتصادی – مذهبی آن است. در حال حاضر 55 کشور جهان را کشورهای اسلامی تشکیل می دهند. با مشاهده پراکندگی جغرافیایی کشورهای مسلمان متوجه می شویم که بیشتر آنها در خاورمیانه یا آسیا و قاره آفریقا هستند. تعداد زیادی از مسلمانان دارای مذهب تسنن و تعداد محدودی شیعه هستند. (باصری، 1383)
یکی از نکته های مهم و اساسی در رابطه با کشورهای اسلامی بحث نفوذ فرهنگی بیگانگان در جوامع مسلمین است که این امر از صدر اسلام وجود داشته و تا امروز پایدار مانده است. در کنار نفوذ فرهنگی بیگانگان مشکلات اقتصادی نیز مطرح می شود.
امروز یکی از پارامترهای مهم و اساسی در رابطه با اقتصاد بحث تکنولوژی یعنی فن شناسی است که این خود می تواند یکی از معیارهای توسعه اقتصادی به شمار آید و در نهایت در جهت اهداف کلی کشورهای مسلمان و اسلامی حرکت کند که این تکنولوژی باید متناسب با اهداف کلی جوامع اسلامی باشد و بتواند پاسخ گوی نیازهای فرهنگی آن جوامع باشد.
یکی از مفاهیمی که در رابطه با پدیده های اقتصادی و اجتماعی مطرح است بحث توسعه است. هنگامی که جوامع را به دو دسته توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم می نمایند در بین اینها نیز یک سری از کشورهای اسلامی همچون ایران و پاکستان و ... جزو کشورهای در حال گذار (در حال توسعه) به حساب می آیند که در رابطه با آن کشورها باید شاخص های اقتصادی و غیر اقتصادی مد نظر قرار می گیرد.
کشورهای شمال – کشورهای جنوب: یکی دیگر از طبقه بندی ها راجع به کشورها عبارت است از کشورهای شمال و کشور های جنوب؛ که کشورهای در حال گذار و در حال توسعه و بیشتر کشورهای اسلامی و مسلمان را در جنوب قرار می دهند و کشورهای پیشرفته و اروپایی جزو شمال محسوب می شوند.
یکی از خصوصیات مهم و اساسی در رابطه با کشورهای اسلامی و مسلمان وابستگی اقتصادی این کشورها به کشورهای صنعتی پیشرفته و مدرن است. بدین معنا که اغلب این کشورها معمولاً در گذشته جزو کشورهای مستعمره یا وابسته بودند و با توجه به سابقه و پیشینه تاریخی کماکان نیازهای اقتصادی – تکنولوژیکی خود را از این کشورها تأمین می کنند.
یکی از مباحثی که در رابطه با خصوصیات اقتصادی کشورهای اسلامی مطرح می شود فقر عمومی و ساخت اقتصادی آنها که (سنتی یا کشاورزی سنتی) است که اکثراً با دریافت کمک های مالی و اجتماعی برای آینده خود سرمایه گذاری می کنند. بین کشورهای اسلامی و جهان سوم کشورهایی هستند که در مقام مقایسه با کشورهای پیشرفته صنعتی و مدرن در سطح پایین قرار دارند( مثل کشورهای جنوب آفریقا)
مفهوم و ابعاد حجاب
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلهی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است: یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما (ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.) جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.
علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفه حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله تزکیه نفس و تقوا به دست میآید:
ِانَّ اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقاکُم (حجرات؛ 13) بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛
اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی جهالت و گمراهی بودند.
از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیه نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون :
قُل لِلمُومِنینَ یَغُضُّوا مِن اَبصارِهِم وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم ذلِکَ اَزکی لَهُم (نور؛ 30)؛ ای رسول ما به مردان مومن را بگو تا چشم ها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است.
حجاب چشم
قُل لِلمُومِنینَ یَغُضُّوا مِن اَبصارِهِم (نور؛ 30) ای رسول ما به مردان مومن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.
قُل لِلمُومِنات یَغضُضنَ مِن اَبصارِهِّن (نور؛ 31) ای رسول به زنان مومن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.
حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
فَلا تَخضَعنَ بِالقُولِ فَیَطمَعَ الَّذی فی قَلبِه مَرَض (احزاب؛ 32) پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار هوا و هوس است به طمع افتد.
حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی؛ حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونه ای راه نروند که با نشان دادن زینت های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.
وَلا یَضرِبنَ بِاَرجُلِهِنَّ لِیَعلَمَ ما یُخفِینَ مِن زینَتَهِنَّ (نور؛ 31) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.
از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوهی پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است. بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلهی یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشهی لغوی عفت نیز وجود دارد.
حجاب و عفت
دو واژهی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیهی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب در کشورهای اسلامی
آن چه در مورد حجاب در كشورهاي اسلامي قابل ذكر است تفاوت هاي شكلي، قانوني و عرفي در ميزان رعايت و نوع حجاب زنان است. در برخي كشورهاي مسلمان، پوشش زنان از نظر شكلي كامل تر از ديگر كشورها است. زنان در اين كشورها چهره و دست ها را از نامحرم مي پوشانند. در حالي كه در كشورهاي ديگر ميزان و شكل آن متفاوت است. قانون رعايت حجاب نيز در كشورها متفاوت است. در برخي كشورها الزامات قانوني براي رعايت حجاب وجود دارد و در برخي كشورها اين الزامات وجود ندارد. از نظر عرفي نيز اين تفاوت قابل مشاهده است. به عنوان مثال در کشور اسلامی ترکیه به رغم قوانین بازدارنده حجاب، زنانی که حجاب اسلامی را برگزیده اند آن را به صورت کامل رعایت می کنند. زنان مسلمان در این کشور، آن چه در شرع مقدس معین شده است را معیار پوشش خود قرار داده اند لباس های بلند و پوشیده با روسری هایی که موهای آنها را به طور کامل می پوشاند. این در حالی است که در برخی از کشورهای عربی، پوشش زنان مسلمان عبارت است از چادرهای بلند به همراه روبندهایی که حتی چهره آنها را از نامحرم می پوشاند. در کشورهای دیگر چون ایران پوشش زنان گونه های مختلفی را شامل می شود. برخی از چادرهای بلند و برخی دیگر از لباس های کامل و روسری استفاده می کنند. این امر تحت تأثیر عوامل مهمی چون قوانین جاری، احکام شرع، عرف و میزان پایبندی و علاقه مندی زنان قرار دارد.
تأثير جهاني شدن بر فرهنگ حجاب زنان:
جهانی شدن و ابزارهای موثر آن تأثیر فوق العاده و زیادی بر جنبه های زندگی فردی و اجتماعی انسان ها و از جمله زنان گذاشته است. جاذبه های فراوان رسانه ها و تکنولوژی های مدرن و ارایه الگوهای رفتاری و شخصیتی موجب شده بسیاری از زن ها علاقه مند به همسان سازی خود با الگوها باشند. موارد زیر از جمله تأثیرهای فرایند جهانی شدن بر فرهنگ حجاب زنان در کشورهای اسلامی است:
1. مد گرایی و توجه به تنوع پوشش های جدید
2. جذابیت پوشش های جدید از طریق تبلیغ در رسانه ها و ماهواره ها
3. کم ارزش یا بی ارزش جلوه دادن پوشش سنتی و مذهبی
4. مشاهده رفتارهای متفاوت و تصور این که آنها مطلوبیت بهتری دارند.
5. تأثیر رسانه ها بر تغییر ذائقه مردان
6. تغییر در شیوه اشتغال زنان
7. نقش تحصیلات دانشگاهی در تغییر پوشش زنان
8. دوگانگی هویت
9. رواج و توسعه روزافزون ورزش بین زنان
10. استفاده از ابزار جدید و مدرن (مانند رانندگی اتومبیل توسط زنان)
11. مسافرت آسان به کشورهای غربی و تأثیرپذیری از رفتار دیگران
12. قوانین جهانی مانند حقوق زنان (محصول جهانی شدن) موجب تغییر نگاه زنان
13. قوانین بازدارنده برخی از کشورهای اسلامی
14. تساهل و تسامح مردان و الگوپذیری از فرهنگ غرب
15. توسعه هنر مدرن مثل سینما، نمایش، نقاشی و موسیقی
نتيجه گيري:
حجاب اگرچه داراي ريشه و سابقه طولاني در فرهنگ ملي برخي از كشورها و از جمله ايران است و در آيات و روايات اسلامي نيز تأكيد فراواني بر حفظ آن شده است با اين حال فرآيند جهاني شدن و ابزارهاي قدرتمند آن مي توانند تأثير فوق العاده و غير قابل انكاري بر آن بگذارند و در زماني نه چندان طولاني اصالت و ارزش آن با خدشه مواجه شده و زنان مسلمان نسبت به رعايت آن بي انگيزه شوند. به نظر مي رسد برنامه ريزي كشورهاي مسلمان به منظور حفظ حريم حجاب و عفاف زنان از ضروريات غير قابل چشم پوشي است. در اين خصوص شناخت فرايند جهاني شدن، تأثير ابزارهاي آن و ارايه مدل هاي متناسب با شرايط جديد و عدم پافشاري بر نوع پوشش خاص و تقويت باورهاي دروني زنان در مورد حجاب، پرهيز از جزمي نگري و تعصبات بي مورد و افراطي گري و تدوين قوانين مناسب مي تواند تا حدودي از اين تأثير بكاهد و فرهنگ حجاب زنان را در مقابل اين فرايند مقاوم كند.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
احمدی جلفایی، حمید، احکام حجاب و عفاف، زائر، قم، 1384.
باصری، جزوه جامعه شناسی کشورهای اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز، 1383.
بن. اچ بگدیکیان، انحصار رسانه ها، ترجمه داود حیدری، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، تهران، 1382.
تسخیری، مجموعه مقالات جهانشمولی اسلام و جهانی سازی، سید طه مرقاتی، مجمع تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1382.
توحید فام، محمد، مجموعه مقالات فرهنگ در عصر جهانی شدن، چالش ها و فرصت ها، روزنه، تهران، 1382.
دیوید هلد و آنتونی مک گرو، جهانی شدن و مخالفان آن، ترجمه عرفان ثابتی، ققنوس، تهران، 1382.
عادل عبدالحمید علی، جهانی شدن و آثار آن بر کشورهای جهان سوم، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1382.
فیلیپ لگرین، جهان باز، ترجمه فریدون دولتشاهی، اطلاعات، 1382.
گل محمدی، احمد، جهانی شدن فرهنگ، هویت، نشر نی، تهران 1383.
گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1379.
مالک، محمد رضا، جهانی شدن اقتصاد، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1382.
معتمد نژاد، کاظم، مطالعات انتقادی در وسایل ارتباط جمعی، فصلنامه رسانه، ش، 9ص3.
هامفری، خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی، امیرکبیر، تهران، 1386.
مقاله ی جامع و کاملی بود و با نگاه و زاویه ای خوب . استفاده کردم .
یا علی