دو شهید رمضان در کازرون
یکی به تیغ احمق جاهل، یکی به تیر منافق
یکی در شب پایان ماه صیام و اتمام روزه رمضان (شب عید فطر)، یکی در پایان شب احیا و شبزندهداری، قرائت قرآن و دعا و مناجات و راز و نیاز و گریه و زاری به درگاه حضرت باری.
هر دو هنگام رفتن از مسجد به خانه!!
یکی برای افطار کردن روزه.
یکی برای گرفتن روزه.
هر دو پاک و مطهر از اشتباه و خطا به وسیلهی روزهداری ماه رمضان و درک شبهای قدر، عبادت و اطاعت، توبه و ندبه.
هر دو در تاریکی و سکوت شب وخلوت کوچه.
یکی در اول شب، یکی در آخر شب (سحرگاهان).
یکی هدف تیرهای پر از کینهی نفاق و نامردی (ناکثین و منافقین).
یکی هدف تیغ پر از کینهی جمود جاهل و متعصبان بی بصیرت (مارقین).
چه افطاری وسحری
یکی با خون سر، یکی با خون سینه
شهید اول
درست 39 سال قبل، مغرب آخرین روز ماه رمضان سال 60 بود که بعد از اقامهی نماز جماعت مغرب و عشاء در حالی که نمازگزاران برای افطار مسجد را ترک میکردند، ناگاه منافقی ناشناخته حاجآقای دانشجوامام جماعت مسجد را صدا میکند: حاجآقا سؤالی دارم؛حاج آقا دانشجو هم با روی خوش ولبخندجواب می دهد بفرماییدوآن منافق برای قصد پلیدی که داشت و می خواست حاجآقا را معطل نماید تا کوچه و خیابان از نمازگزاران خلوت شود سرصحبت را باز کرد.
حاجآقا دانشجو وقتی وارد کوچهی نزدیک منزل شد، منافقین کوردل موتورسوار از تاریکی و سکوت شب و خلوتی کوچه استفاده کرده و از پشت حاجآقا دانشجو را در اوج مظلومیت و لبهای تشنه هدف گلولههای کینه و شقاوت خود قرار دادند و افطاری خونین برای او رقم زدند تا اینکه در راه بیمارستان دعوت حق را لبیک گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد. او به بهترین و بالاترین پاداش خود یعنی شهادت در راه معبودش رسید و با عروج روح بلندش در جواب قرب الهی آرام گرفت.
اما امت حزبالله را داغدار و شهر را عزادار نمود، زیرا که همه دانشجو را میشناختند و مؤمنین و نمازگزاران از او خاطرهها داشتند. زیرا که سالیانی او واعظ شهیر شهر بود و مردم پای منابر و مواعظش مستفیض ، واز خطابههای نماز جمعهاش بهرهها برده بودند. او در امور خیر و تأسیس صندوقهای ذخیره و خیریه قائم همراه دوستانش مؤثر می شناختند. اورا یکی از شاخصترین روحانیون انقلابی و پیشتاز دیدهاند که در روزهای خطر، خطرپذیر بود و شجاعانه مسئولیت مجالس ختم شهید آقا مصطفی خمینی (ره) و مجالس چهلم شهدا در انقلاب پذیرفته و به عنوان صاحب عزا جلو مردم ایستاده بود، او در همهی خطرها و سختیهای انقلاب با مردم همراه بود.
بعد از پیروزی انقلاب هم در همهی عرصههای پایداری و حفاظت از انقلاب و آرمانهایش فعال و شاخص بود. در کمیتهی انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، فدائیان اسلام، دادگاه انقلاب به عنوان قاضی شرع، سخنرانیهای مؤثرش در شهر و روستاها و دفاع از انقلاب و بسیج به جبههها و اقامهی نماز جمعه و خطابههایش و همچنین جانشین و یار و همراه مؤثری برای مرحوم آیتالله ایمانی بود.
و مهمتر، پایگاه مردمی و محبوبیتی که در بین مردم داشت، منافقین و ضد انقلاب او را تحمل نکرده و او را هدف تیرهای کینه خود قرار دارند، البته برکت خون مظلومانهاش باعث افشای بسیاری شاخههای نظامی و تیمهای ترور منافقین در کازرون و تعدادی شهرهای دور و نزدی شد و آنها را از هم پاشید و تعداد زیادی از کسانی که در لیست ترور آنها بودند، جان سالم به در بردند.
شهید دوم
شهید لیلهالقدر، امام جمعهی خدوم و محبوب کازرون را چه کسی کشت؟
این سؤال ابتدا دربارهی شهادت مولای متقیان امیرمؤمنان (ع) که این ایام متعلق به اوست، مطرح شده است و برخی صاحب نظران گفتهاند که امیرالمؤمنین علی (ع) را جهل جامعه به شهادت رساند و یا گفته شده که علی (ع) را افکار کشت و نه افراد.
گروه خوارج متعصب و پرخاشگر و احمق و جاهل و بیبصیرت که نقاب تقوا و دینداری بر چهره داشتند، ولی دچار انحراف فکری و اعتقادی بودند. یعنی اعتقاد خارجیگری و انحراف الگوی حذف امام از جامعه، و این یک تفکر بود که از طرف معاویه و عمروعاص ایجاد شد. در واقع شاید صحیح باشد که گفته شود قاتل علی (ع) اینها بودند، زیرا که وقتی توان روبهرویی با علی (ع) را در خود و لشکریانشان ندیدند، جمود فکر و اندیشه جهال سادهلوح متعصب متحجر متنسک بیبصیرت اهل کوفه را وسیله قرار دادند تا هدف شومشان را دنبال کنند و تیجهی این خدعه و نیرنگ، شکلگیری گروه خوارج شد که روبهروی امیرالمؤمنین قرار گرفتند و معاویه به مقصود خود رسید.
بنابراین مؤمنین باید همیشه به هوش باشند که خطر نفوذ منافقین و دردسرآفرینی جاهلان احمق متعصب وجود دارد.
و قاتل امام جمعهی مظلوم ما هم از قماش همین خوارج بود.
فردی که به قول خودش با امام جمعهی شهید نه اختلافی و نه حساب و کتابی داشته است و خودش هم در بین مردم شهر و کوچه و بازار هیچوقت آدم مطرحی در علم و دین و سیاست نبوده و ظرف چندماه خود را با ادا و اطوار و شکل و هیأت دینی عامیانه و یا در لباس تعزیه بیمناسبت در کوچه و خیابان ظاهر میشود و ادعای امام زمان بودن میکند؛ جز این نمیتواند باشد که او یک ابزار و وسیلهای بیش نبوده که مرتکب چنین جنایت هولناکی بابی رحمی قساوت هر چه بیشتر شد، آن هم در شب لیلهالقدرودر جواب لطف و محبت و احوال پرسی، لابد برای ثواب بیشتر همانطور که ابن ملجم مرادی و دیگر همفکرانش گفتند که در شب قدر بکشند، برای ثواب بیشتر. اگرچه یک سال از این شهادت مظلومانه گذشته است و قاتل هم به سزای اعمالش رسیده، ولی امید است که مسئولین مربوطه کار را تمام شده ندانند و همچنان به دنبال پیدا کردن عقبهی این طرح جنایتکارانه و عقیده و فکر انحرافی باشند.