در قرآن کريم آيات بسياري در مورد قيامت و حوادث مربوط به آن بيان شده است.ما در اينجا مضمون آن آيات را به طور فشرده ذکر مي کنيم:
وضع زمين و درياها و کوهها
در زمين، زلزلهي عظيمي پديد ميآيد[1] و آنچه در اندرون آن است بيرون ميريزد[2] و اجزاي آن، متلاشي ميگردد[3] و درياها شکافته ميشوند[4] و کوه ها به حرکت درميآيند[5] و درهم کوبيده ميشوند[6] و مانند تلّ شني ميگردند[7] و سپس به صورت پشم حلاجي شده در ميآيند[8]و آنگاه در فضا، پراکنده ميشوند[9] و از سلسله کوههاي سر به آسمان کشيده، جز سرابي باقي نميماند[10].
وضع آسمان و ستارگان
ماه[11] و خورشيد[12] و ستارگان عظيمي که بعضي از آنها ميليونها بار از خورشيد ما بزرگتر و پرفروغتر است به تيرگي و خاموشي ميگرايند[13]، و نظم حرکت آنها به هم ميخورد[14]، و از جمله ماه و خورشيد به هم ميپيوندند[15] و آسماني که همچون سقف محفوظ و محکمي بر اين جهان، احاطه کرده است سست و متزلزل ميشود[16] و ميشکافد و از هم ميدرد[17]و طومار آن در هم ميپيچيد[18] و اجرام آسماني به صورت فلز مذابي در ميآيد[19] و فضاي جهان پر از دود و ابر ميشود[20].
شيپور مرگ
در چنين اوضاع و احوالي است که شيپور مرگ، نواخته ميشود و همهي موجودات زنده ميميرند[21] و در جهان طبيعت، اثري از حيات نميماند، و وحشت و اضطراب بر جانها سايه ميافکند[22] مگر کساني که از حقايق و اسرار هستي، آگاهند و دلهايشان غرق معرفت و محبت الهي است.
شيپور حيات و آغاز رستاخيز
سپس جهان ديگري که قابليت بقاء و ابديت را داشته باشد، برپا ميشود[23]، و صحنهي گيتي با نور الهي روشن ميگردد[24]، و شيپور حيات به صدا در ميآيد[25] و همهي انسانها (بلکه حيوانات نيز)[26]در يک لحظه، زنده ميشوند[27] و سراسيمه و هراسان[28] همانند ملخها و پروانگاني که در هوا منتشر ميشوند[29] با سرعت[30] به سوي محضر الهي روانه ميگردند[31] و همگي در صحنهي عظيمي فراهم ميآيند[32] و غالباً ميپندارند که توقفشان در عالم برزخ به اندازهي يک ساعت يا يک روز و يا چند روز بوده است[33].
ظهور حکومت الهي و انقطاع سببها و نسبها
در آن عالم، حقايق آشکار ميشود[34] و حکومت و سلطنت الهي، ظهور تام مييابد[35] و چنان هيبتي بر خلايق، سايه ميافکند که هيچکس را ياراي بلند سخن گفتند نيست[36]، و هر کسي به فکر سرنوشت خويش است و حتي فرزندان از پدر و مادر، و خويشان و نزديکان از يکديگر، فرار ميکنند[37] واساساً رشتهي نسبها و سببها ميگسلد[38] و دوستيهايي که بر پايهي منافع و معيارهاي دنيوي و شيطاني بوده تبديل به دشمني ميگردد[39]، و حسرت و پشيماني از تقصيرهاي گذشته، دلها را فرا ميگيرد.[40]
محکمه عدل الهي
آنگاه دادگاه عدل الهي، تشکيل ميشود و اعمال همهي بندگان، حاضر ميگردد[41] و نامههاي اعمال، توزيع ميشود[42]و انتساب هر کاري به فاعل آن، چنان آشکار است که ديگر نيازي نيست که از کسي بپرسند چه کردهاي؟[43]
در اين دادگاه، فرشتگان و پيامبران و برگزيدگان خدا به عنوان شهود حضور دارند[44] و حتي دست و پا و پوست بدنها گواهي ميدهد[45]و حساب همهي مردم به دقت رسيدگي با ميزان الهي سنجيده ميشود[46] و بر اساس عدل و قسط دربارهي ايشان داوري ميگردد[47] و هر کس نتيجهي سعي و کوشش خود را مييابد[48] و به نيکوکاران، ده برابر پاداش داده ميشود[49] و هيچکس بار ديگري را نميکشد[50] اما کساني که ديگران را گمراه کردهاند علاوهبر گناهان خودشان، معادل گناهان گمراهشدگان را نيز بر دوش ميکشند.[51] (بدون اينکه از گناهان آنان کاسته شود) همچنين عوض و بدلي از کسي پذيرفته نميشود[52] شفاعت کسي مقبول نميگردد مگر کساني که از طرف خداي متعال، مأذون باشند و بر اساس معيارهاي مرضي خدا شفاعت کنند[53].
بسوي اقامتگاه ابدي
سپس حکم الهي اعلام شده[54] نيکوکاران و تبهکاران از يکديگر جدا ميشوند[55] و مؤمنان، روسفيد و شاد و خندان بسوي بهشت[56] و کافران و منتقدان، روسياه و اندوهگين و با ذلت و خواري به سوي دوزخ، روانه ميگردند[57] و همگي از دوزخ، عبور ميکنند[58] در حالي که از چهرهي مؤمنان، نور ميتابد و راهشان را روشن ميسازد[59] و کافران و منافقان در تاريکي به سر ميبرند.
منافقاني که در دنيا با مؤمنان، اختلاط داشتند آنها را صدا ميزنند که رو به سوي ما کنيد تا از نور شما استفاده کنيم، و پاسخ ميشنوند که بايد براي اکتساب نور، به عقب (به دنيا) برگرديد! باز ميگويند: مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟ و پاسخ ميشنوند: چرا، در ظاهر با ما بوديد ولي خودتان را گرفتار کرديد و دلهايتان دچار شک و ترديد و قساوت شد و امروز، کارتان يکسره شده و از شما و از کافران، عوضي پذيرفته نميشود و سرانجام، کافران و منافقان در کام دوزخ فرو ميروند.[60]
هنگامي که مؤمنان به بهشت، نزديک ميشوند درهاي آن گشوده ميشود و فرشتگان رحمت به استقبال آنان ميآيند و با سلام و احترام، مژدهي سعادت ابدي به ايشان ميدهند[61].
و از سوي ديگر، هنگامي که کافران و منافقان به دوزخ ميرسند درهاي آن باز ميشود و فرشتگان عذاب، با خشونت آنان را مورد سرزنش قرار داده به ايشان وعدة عذاب ابدي ميدهند[62].
بهشت
در بهشت، باغهاي وسيع به پهناي آسمانها و زمين[63] و پوشيده از انواع درختها با همه گونه ميوهي رسيده و در دسترس[64] و ساختمانهاي با شکوه و نهرهاي آب زلال[65] و شير و عسل و شراب طهور[66] و از هر چيزي که مورد ميل و رغبت بهشتيان باشد[67] و فوق خواستههاي آنان وجود دارد.[68]
بهشتيان با لباسهاي حرير و پرنيان و انواع زينتها آراسته[69] و رو در روي يکديگر بر تختهاي مرصّع و بسترهاي نرم، تکيه ميدهند و به حمد و سپاس الهي ميپردازند[70] و سخن بيهودهاي بر زبان نمي آورند و نميشنوند[71]. نه سرما ايشان را ميآزارد و نه گرما[72] نه رنج و خستگي و ملالي دارند[73] ونه ترس و اندوهي[74] و نه در دل، کينه و کدورتي[75].
پيش خدمتان زيبا در اطرافشان حرکت ميکنند[76] و جامهاي شراب بهشتي به آنان مينوشانند که لذت و نشاط زايدالوصفي ميبخشد و هيچگونه آفتي ندارد[77]. و از انواع ميوهها و گوشت مرغان، تناول ميکنند[78] و از مصاحبت همسران زيبا و مهربان و ناآلوده بهره ميبرند[79] و از همه بالاتر، از نعمت روحي رضوان الهي برخوردار ميشوند[80] و لطفهايي را از پروردگارشان دريافت ميدارند که ايشان را غرق سرور مي سازد و هيچکس نميتواند تصوري از مرتبهي آن سرور، داشته باشد[81] و اين سعادت بيمانند و نعمتهاي وصف ناشدني و رحمت و رضوان و قرب الهي براي هميشه ادامه خواهد يافت[82] وپاياني نخواهد داشت.[83]
دوزخ
دوزخ، جايگاه کافران و منافقاني است که هيچ نور ايماني در دلهايشان وجود ندارد[84] و گنجايش آن، چنان است که پس از در بر گرفتن همهي تبهکاران، باز هم «هل من مزيد» ميگويد[85]، سراسر آتش است و آتش، عذاب است و عذاب!!
شعلههاي آتش از هر سو زبانه ميکشد و صداي گوشخراش و خشم آلود آنها بر وحشت و اضطراب ميافزايد[86]، قيافهها عبوس و درهم کشيده و سياه و زشت و چروکيده است[87]و حتي در چهرهي فرشتگان دوزخيان هم اثري از مهر و عطوفت و نرمي ديده نميشود[88].
دوزخيان با غل و زنجير و بندهاي آهنين، بسته شدهاند[89] و آتش سراپاي آنان را فراگرفته[90]، و خودشان آتش گيرهي آنند[91]. در فضاي دوزخ جز آه و ناله و ضجه و فرياد دوزخيان و نهيب دوزخبانان، صدايي به گوش نميرسد[92]. بر سر و روي تبهکاران، آب جوشان ميريزند که اندرون آنان را نيز ذوب ميکند[93] و هر گاه از فرط عطش و التهاب، درخواست آب کنند، آب داغ و آلوده و گنديدهاي به آنان با حرص و ولع مينوشند[94]، و غذايشان از درخت «زقّوم» است که از آتش ميرويد و خوردن آن بر سوزش اندرونشان ميافزايد[95]و لباسشان از مادهي سياه و چسبندهاي است که خود، موجب عذابشان ميگردد[96] و همنشينان شياطين و جنيان گنهکارند که آرزوي دوري از آنان را ميکنند[97] و نسبت به يکديگر نيز لعن و نفرين ميفرستند[98]
همين که بخواهند زبان عذرخواهي به درگاه الهي گشايند فرمان دورباش و ساکت باش، خاموششان ميکند[99] پس به دوزخبانان پناه ميبرند که شما را از خدا بخواهيد که اندکي از عذاب ما بکاهد، پاسخ ميشنوند: مگر خداي متعال، پيامبرانش را مبعوث نفرمود و حجت را بر شما تمام نکرد؟[100]
بار ديگر، درخواست مرگ ميکنند و جواب ميشنوند که شما براي هميشه در دوزخ خواهيد ماند[101] و با اينکه مرگ از هر سوي بر ايشان ميبارد نميميرند[102] و هر چه پوستبدنشان بسوزد بار ديگر پوست نوي ميرويد و عذابشان ادامه مييابد[103].
از بهشتيان درخواست اندکي آب و خوراک ميکنند و پاسخ ميشنوند که خداي متعال نعمتهاي بهشتي را بر شما حرام کرده است[104] و بهشتيان از آنان ميپرسند: چه چيز موجب بدبختي شما شد و به دوزختان کشاند؟ ميگويند: ما اهل نماز و عبادت خدا نبوديم و به مستمندان کمک نمي کرديم با تبهکاران هم سو ميشديم سو ميشديم و روز قيامت را تکذيب ميکرديم.[105]
آنگاه به ستيز با يکديگر ميپردازند[106]، گمراهشدگان به گمراهکنندگان ميگويند: اين شما بودنيد که ما را گمراه کرديد، آنان پاسخ ميدهند: شما به دلخواه از ما پيروي کرديد[107]
زيردستان به زبردستان ميگويند: اين شما بوديد که ما را به اين بدبختي کشانديد، آنان پاسخ ميدهند: مگر به زور، شما را از راه راست بازداشتيم؟[108]
سرانجام، به شيطان ميگويند: اين تو بودي که موجب گمراهي ما شدي، و او پاسخ ميدهد: خدا به شما وعدهي راستين داد و نپذيرفتند، و من و عدهي دوزخ دادم پذيرفتند، پس به جاي سرزنش من، خويشتن را سرزنش کنيد، و امروز هيچکدام نمي توانيم به فريادديگري برسيم[109]. و بدينسان چارهاي جز تن دادن به کيفر کفر و نافرماني خودشان نميبينند و جاودانه در عذاب ميمانند[110].
منبع:آموزش عقايد آيت الله مصباح يزدي
پی نوشت ها :
[1] - زلزال/ 1، حج/ 1، واقعه/ 4، مزمل/ 14
[2] - زلزال/ 2، انشقاق/ 4
[3] - الحاقه/ 14، فجر/ 21
[4] - تکوير/ 6، انفطار/ 3
[5] - کهف/ 47، نحل/ 88، طور/ 10، تکوير/ 2
[6] - الحاقه 4، واقعه/ 5
[7] - مزمل / 14
[8]- معراج/ 9، قارعه/ 5
[9] - طه/ 105- 107 مرسلات / 10
[10] - کهف/ 8، نبأ/ 20
[11] القيامه/ 8
[12] - تکوير/ 1
[13] -تکوير/ 2
[14] - اتفطار/ 2
[15] - القيامه/ 9
[16] - طور/1، الحاقه/ 16
[17] - الرحمن/ 37، الحاقه/ 16، مزمل/ 18، مرسلات/ 9، نبأ/19، انفطار/ 1، انشقاق/ 1
[18] - انبياء/ 104، تکوير/ 11
[19] - معراج/ 8
[20] - فرقان/ 25، دخان/ 10
[21] - زمر/ 68، الحاقه/ 13، يس/ 49
[22] - نمل/ 87-89
[23] - ابراهيم/ 48، زمر/ 67، مريم/، ق/ 32 38
[24] - زمر/ 69
[25] - زمر/ 68، کهف/ 99، ق/ 20، 42،نبأ/ 18 ، نازعات/ 13- 14، مدثر/ 8، صافات/ 19
[26] - انعام/ 38، تکوير/ 5
[27] - کهف/ 47، نحل/ 77، قمر/ 50، نبأ/ 18
[28] - ق 20
[29] - قارعه/ 4، قمر/ 7
[30] - ق/ 44، معارج/ 43
[31] - يس/ 51، مطففين/ 30، القيامه/ 12، 30، و نير رجوع کنيد به آيات «حشر» و «نشر» و «لقاءالله» و «رجوع الله» و «رذالي الله»
[32] - کهف/ 99، تغابن/ 9، نساء/ 87، انعام/ 12، آلعمران/ 9، هود/ 103
[33] - روم/ 55، نازعات/ 46، يونس/ 45، اسراء/ 52، طه/ 103،- 104، مؤمنون/ 113، احقاف/ 35
[34] - ابراهيم/ 21، العاديات/ 10، الطارق/ 9، ق/ 22، الحاقه/ 18
[35] - حج/ 65، فرقان/ 26، غافر/ 16، انفطار/ 19
[36] - هود/ 105، طه/ 108، 111، نبأ/ 28
[37] - عبس/ 34- 37 شعراء/ 88، معارج/ 10- 14، لقمان/ 33.
[38] - بقره/ 166، مؤمنون/ 101
[39] - زخرف/ 67
[40] - انعام/ 31، مرمي/ 39، يونس/ 54
[41] - آل عمران/ 30، تکوير/ 14، اسراء/ 49
[42] - اسراء/ 14- 14، 71، الحاقه/ 19، 25، انشقاق/ 7، 10
[43] - الرحمن/ 39
[44] - زمر/ 69، بقره/ 143، آل عمران/ 140، نساء/ 41ف 69، هود/ 18، حج/ 78، ق/ 21، نحل/ 84، 89
[45] - نور/ 24، يس/ 65، فصلت/ 20- 21
[46] - اعراف/ 8، 9، انبياء/ 48، مؤمنون/ 102- 1-3، قارعه/ 6-8
[47] - يونس/ 54- 93، جاثيه/ 17، نحل/ 78، زمر/ 69، 75
[48] - النجم/ 40- 41، بقره/ 281- 286، آل عمران/ 25، 161، انعام/ 70، هود/ 111، ابراهيم/ 51، طه/ 15، غافر/ 17، جاثيه/ 22، طور/ 21، مدثر/ 38، يس/ 54، زمر/ 24
[49] - يس/ 54، زمر/ 24
[50] - النجم/ 39، انعام/ 146، فاطر/ 18، زمر/ 7
[51] - النحل/ 25، عنکبوت/ 13، ضمناً از اينجا ميتوان حدس زد که کساني هم که موجب هدايت ديگران شدهاند ثواب مضاعف خواهند داشت چنان که صريحاً در روايات آمده است.
[52] - بقره/ 48- 123، آل عمران/ 91، لقمان/ 33، مائده/ 36، حديد/ 15
[53] - بقره/ 48، 123، 254، مدثر/ 48
[54] - انبيا/ 28، بقره/ 255، يونس/3، مريم/ 87، طه/ 109، سبأ/ 23، زخرف/ 86، النجم/ 26
[55] اعراف/ 44
[56] - انفال/ 37، روم/ 14- 16، 43، 44، شوري/7 هود/ 105- 108 يس/ 59
[57] - زمر/ 73، آلعمران/ 107، مرمي/ 85، القيامه/ 42- 24 مطففين/ 24، غاشيه/ 8، عبس/ 38- 39
[58] - زمر/ 60- 71، آل عمران/ 106، انعام/ 124، يونس/ 27، مريم/ 86، طه / 101، 126 – 124، ابراهيم/ 43، قمر/ 8، معارج/ 44، غاشيه/ 2، اسراء/ 72، 97، عبس/ 40، 41
[59] - مريم/ 71- 72
[60] - حديد/ 12
[61] - زمر/ 73، رعد/ 22، 24
[62] - زمر/ 71/ 72، تحريم/ 6، انبياء/ 103
[63] - ال عمران/ 133، حديد/ 21
[64] - الحاقه/ 23، الدهر/ 6، 18، 21، مطففين/ 28
[65] - بقره/ 25، آل عمران/ 15 و دهها آيه ديگر
[66] - محمد/ 15، الدهر/ 6، 18، 21، مطففين/ 28
[67] - نحل/ 31، فرقان/ 16، زمر/ 34، فصلت/ 31، شوري/ 22، زخرف 71، 70، ق/ 35
[68] - ق/ 35
[69] - کهف/ 31، حج/ 23، فاطر/ 33، دخان/ 53، دهر/ 21، اعراف/ 32
[70] - اعراف/ 43، يونس/ 10، فاطر/ 34، زمر/ 74
[71] - مريم/ 62، نبأ/ 35، غاشيه/ 11
[72] - دهر/ 13
[73] - مريم/ 62، نبأ/ 35، غاشيه/ 11
[74] - اعراف/ 35، حجر/ 48
[75] - اعراف/ 43، حجر/ 47
[76] - طور/ 10، واقعه/ 17، دهر/ 19
[77] - صافات 45- 47، ص/ 51 طور/ 23، زخرف/ 71، واقعه/ 18- 19، دهر/ 5- 6- 15- 19، نبأ/ 34، مطففين 25- 28
[78] - ص/ 51، طور/ 22، الرحمن/ 52، 68، واقعه/ 20- 31 مرسلات/ 42، نبأ/ 32
[79] - بقره/ 25، ال عمران/ 15، نساء/ 57، صافات/ 48- 49ف ص/ 52، زخرف/ 70، دخان/ 54، طور/ 20، الرحمن/ 56- 70- 74، واقعه/ 22-23-34-37، نبأ/ 33
[80] - آل عمران/ 15، توبه/ 21- 72، حديد/ 20، مائده/ 119، مجادله/ 29، بينه/ 8
[81] - سجده/ 17
[82] - بقره/ 25- 82، آل عمران/ 107- 36، 198، نساء/ 13، 57، 122ف مائده/ 85، 119، اعراف/ 42، توبه/ 22، 72، 89، 100، يونس/ 26، هود/ 23، 108، ابراهيم/ 23، حجراً/ 48، کهف/ 3، 108، طه/ 76، انبياء/ 102، مؤمنون/ 11، فرقان/ 16، 76، عنکبوت/ 58ف لقمان/ 9، زمر/ 73، زخرف/ 71، احقاف/ 14، ق/ 34، فتح/ 5ف حديد/ 12، مجادله/ 22، تغابن/ 9، طلاق/ 11، بينه/ 8
[83] - دخان/ 56، (فصلت/ 8، انشقاق/ 25، تين/ 6)
[84] - نساء/ 140 و دهها آيه ديگر
[85] - ق/ 30
[86] - هود/ 106، انبياء/ 100، فرقان/ 12، ملک/ 7- 8
[87] - آل عمران/ 106، ملک- 27، مؤمنون/ 104، زمر/ 60
[88] - تحريم/ 91
[89] - رعد/ 5 ابراهيم/ 49، سبأ/ 33، غافر/ 71، 72، الحاقه/ 32، دهر/ 4
[90] - ابراهيم/ 50، فرقان/ 13، انبيا/ 98، جن/ 15، تحريم/ 6
[91] - بقره/ 24، آل عمران/ 10، انبياء/ 98، جن/ 15، تحريم/ 6
[92] - فرقان/ 13- 14، انشقاق/ 11
[93] حج/ 19، 20، دخان/ 48
[94] - انعام/ 70، يونس/ 4، کهف/ 29، واقعه/ 42- 44، 55، محمد/ 15
[95] - صافات/ 62- 66، ص / 57، دخان/ 45- 46، واقعه/ 52- 53، نبأ/ 25، غاشيه/ 6- 7
[96] - ابراهيم/ 17 طه/ 74 فاطر/ 36
[97] - زخرف/ 38- 39 شعراء/ 94- 95، ص / 85
[98] - اعراف/ 37- 39 عنکبوت/ 25، مرسلات/ 35- 36
[99] - مؤمنون/ 108، روم/ 57، غافر/ 52، مرسلات/ 35- 36
[100] - غافر/ 49- 50
[101] - زخرف/ 77
[102] - ابراهيم/ 17، طه/ 74، فاطر/ 36
[103] نساء/ 56
[104] - اعراف/ 50
[105] - مدثر/ 39- 47
[106] - ص/ 59- 69
[107] - اعراف/ 38- 39، صافات/ 27- 33، ق / 27- 28
[108] - ابراهيم/ 21، سبأ/ 31- 33
[109] - ابراهيم/ 22
در رابطه با نظر خواننده عزیزی که نظر داده اند باید بگویم:
اولا:مسئله قیامت و توجه به مرگ و رستاخیز ،مسئله ای است که همیشه جوامع بشری به آن نیاز شدید دارند.و خیلی از مشکلاتی که در جوامع وجود دارد و من جمله جامع ما همین غفلت از مرگ و قیامت است.پس اگر خوب بیاندیشید خواهید در یافت که این مسئله یکی از مشکلات جامعه هست.
ثانیا:شما می توانید نگاهی به وبلاگ حقیر بیاندازید تا متوجه شوید تمام مطالبی که بنده نوشته ام چیزی جز مسائل اجتماعی و مشکلات و سوالات جوانان نیست.
ثالثا:اگر فرصت ندارید به وبلاگ حقیر نگاه کنید لااقل به مطلب قبلی من با عنوان مشکلی به نام خود ارضایی که در همین سایت منشر شده نگاهی کنید.
رابعا:بحمدلله بنده رابطه ام با جامعه مخصوصا جوانان بسیار زیاد است و خدا را از این بابت همیشه شاکرم.
موفق باشید
علی سهراب پور
از تذكر شما صميمانه تشكر مي كنم
علي سهراب پور