پایگاه خبری کازرون نیوز | kazeroonnema.ir

به‌روز شده در: ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۱۹۳۳۷
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۴
به بهانه هفته بسیج
اگر کازرون بودی صبح که از خانه بیرون می‌آمدی تا نگاه می‌کردی می‌دیدی وارد بسیج شده‌ای. اصلا همه مسیرها به بسیج ختم می‌شد. می‌دیدی خیلی‌های دیگر مثل تو یکی‌یکی وارد بسیج می‌شدند. جمع بچه‌ها همیشه جمع بود. ساعات شبانه‌روز فرق نمی‌کرد کسی هم از تو سوال نمی‌کرد برای چه آمده‌ای. این‌قدر بزرگ بود که برای همه جا داشت. هرکس هرکاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.

پیش از انقلاب، مرکز پیشاهنگی بود. دانش‌آموزان در آن‌جا آموزش می‌‌دیدند و بعد در مراسم‌ مختلف با لباس‌های فرم پیشاهنگی شرکت می‌دادند. رژه می‌رفتند و شاید آن‌ها را آماده می‌کردند که از علاقه‌مندان ‌و جان‌نثاران شاه باشند. 

کمی پس از پیروزی انقلاب، این ساختمان تغییر هویت داد. همان بچه‌هایی که قرار بود از جان‌نثاران شاه باشند پای‌شان به بسیج باز شد. همه چیز رنگ و بوی دیگر گرفته بود. از لباس‌های پیشاهنگی خبری نبود. لباس‌های خاکی و رنگ و رو رفته جای لباس‌های شیک و سوت‌دار پیشاهنگی را گرفته بود. ظاهر و باطن آدم‌ها تغییر کرده بود. اگر پیش‌تر برای شاه سرود می‌خواندند الان دعای توسل می‌خواندند. 

اگر کازرون بودی صبح که از خانه بیرون می‌آمدی تا نگاه می‌کردی می‌دیدی وارد بسیج شده‌ای. اصلا همه مسیرها به بسیج ختم می‌شد. می‌دیدی خیلی‌های دیگر مثل تو یکی‌یکی وارد بسیج می‌شدند. جمع بچه‌ها همیشه جمع بود. ساعات شبانه‌روز فرق نمی‌کرد کسی هم از تو سوال نمی‌کرد برای چه آمده‌ای. این‌قدر بزرگ بود که برای همه جا داشت. هرکس هرکاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد. 

جنگ که شد اینجا شد مقر عاشقی. دوشنبه‌ها موعد اعزام به جبهه بود. یا با اتوبوس سپاه با رانندگی عبدالرحمن یزدانی، یا با اتوبوس ستاد پشتیبانی و یا با اتوبوس اداره‌های دیگر. فرق نمی‌کرد مهم این بود که تو را می‌رساندند آنجایی که می‌خواستی. از کازرون یک‌سر تو را تا بهشت می‌بردند. چه عکس‌ها که در سایه نخل شهادت گرفته شد و این نخل به پاکی و عشق بچه‌ها شهادت داد. مگر می‌شد به بسیج بیایی و عاشق نشوی. مگر می‌شد به بسیج بیایی و دل نبندی. دل که می‌بستی دیگر کارت تمام بود. همین ساختمان رنگ و رو رفته با نمای سنگی و سیمانی محل عبور فرشتگان شد. چه قلب‌ها که در این ساختمان به تپش افتادند و چه چشم‌ها که در آن گریستند و چه وداع‌ها که جان‌ها را آتش زدند. بلیت‌های یک طرفه برای سفرهای بی‌بازگشت و اسفندهایی که دود شدند تا مسافران را به آرامش برسانند.

جنگ که تمام شد نه از عاشقی خبری بود و نه از اسفندهایی که جهان را خوشبو می‌کردند. دنیا از هیاهو افتاد و تنها چشم‌هایی می‌توانستند ردپای عاشقان را ببینند که روزی طعم عشق را زیر سایه‌های درختان توت چشیده بودند. چشم‌هایی که این‌جا گریسته بودند و دل‌هایی که لرزیده بودند. 

آن‌ها که بی‌خبر بودند گوش‌شان از هیاهو خالی بود و می‌خواستند دنیایی نو بسازند که خالی از هیاهو باشد. بی‌خبری درد بی‌درمانی است و تیشه زدن بر دار و ندار عده‌ای عاشق نه تنها جرم نیست که بهترین راه فراموشی است. و فراموشی و خاموشی آه! چه درد بزرگی است.


نویسنده: مهدی تقی‌نژاد
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مخاطبین محترم؛
۱) کازرون نما، معتقد به آزادی بیان و لزوم نظارت مردم بر عملکرد مسئولان است؛ لذا انتشار حداکثری نظرات کاربران روش ماست. پیشاپیش از تحمل مسئولان امر تشکر می کنیم.
۲) طبیعی است، نظراتي كه در نگارش آنها، موازین قانونی، شرعی و اخلاقی رعایت نشده باشد، یا به اختلاف افكني‌هاي‌ قومي پرداخته شده باشد منتشر نخواهد شد. خواهشمندیم در هنگام نام بردن از اشخاص به موازین حقوقی و شرعی آن توجه داشته باشید.
۳) چنانچه با نظری برخورد کردید که در انتشار آن دقت کافی به عمل نیامده، ما را مطلع کنید.
۴) در صورت وارد کردن ایمیل خود، وضعیت انتشار نظر به اطلاع شما خواهد رسید.
۵) اگر قصد پاسخ گویی به نظر کاربری را دارید در بالای کادر مخصوص همان نظر، بر روی کلمه پاسخ کلیک کنید.
مشاركت
آب و هوا و اوقات شرعی کازرون
آب و هوای   
آخرين بروز رساني:-/۰۶/۰۲
وضعيت:
سرعت باد:
رطوبت:%
°
كمينه: °   بیشینه: °
فردا
وضعيت:
كمينه:°
بیشینه:°
کازرون
۱۴۰۳/۰۹/۱۳
اذان صبح
۰۵:۱۸:۱۹
طلوع افتاب
۰۶:۴۲:۴۲
اذان ظهر
۱۱:۵۴:۰۱
غروب آفتاب
۱۷:۰۳:۵۹
اذان مغرب
۱۷:۲۱:۲۸