اشاره: 23 فروردین ماه، سالروز درگذشت شیخ عبدالله بحرانی(متخلص به مرآت)،
یکی از چهرههای فرهنگی، ادبی و مذهبی کازرون و از پیشگامان و همکاران تاسیس و
تدریس مدارس نوین در این شهر است؛ که سهم بزرگی در گسترش فرهنگ و ادب مبتنی بر
آموزههای اسلامی در این شهر دارد. اما برای بیان جامع، و ادای حق مطلب در مورد
این چهره فرهنگی، به حق، هیچ مطلبی گویاتر، باصفاتر، صادقانهتر و سادهتر از
یادداشت مرحوم منوچهر مظفریان دیگر چهره فرهنگی – ادبی و نویسنده و پژوهشگر
کازرونی که 34 سال قبل با عنوان "یادی از یک معلم قدیم و صمیمی"
در نشریه رشد آموزش ادب فارسی در مورد شخصیت مرآت نگاشته، نمیتوان یافت؛ از آنجهت
که مرحوم مظفریان هم افتخار شاگردی مرحوم بحرانی را داشته و طبق گفته خودش "دورهی
اول دبیرستان را با خوشه چینی از خرمن دانش او پربار ساخته"، هم سالها در
کسوت فرهنگی و معلمی با مرآت در اداره آموزش و پرورش همکار بوده و هم چون او
شخصیتی ادبی، فرهنگی و پژوهشگر بوده است.
برهمین اساس،
در گرامیداشت سالروز درگذشت این چهره ادبی و فرهنگی، باز نشر متن این یادداشت به
قلم منوچهر مظفریان از شماره 10 نشریه رشد آموزش و ادب فارسی مربوط به تابستان
1366 تقدیم مخاطبان همیشه همراه کازروننما میگردد.
منوچهر مظفریان:
در یکی از روزهای فروردین ماه سال ۱۳۳۸، در دبیرستان بهبهانی شهرستان کازرون،
حادثهای تألمانگیز روی داد و جامعهی فهمیده و فرهنگی شهر را به عزا نشاند. این
ضایعهی تاسفآور نمایشی بود از عروج روح یک عارف به حق پیوسته و انسان وارسته؛ و
نشان داد که مردان خداپرست و حق دوست که مراحل سلوک را طی کرده، از خلق به حق
رسیده و مشتاقانه به خدمت خلق درآمدهاند مرگشان نیز همچون حیاتشان آسمانی، روحانی
و دلانگیز است.
در ساعت 5/2 بعدازظهر آن روز
این معلم در دبیرستان در نشئه عالیترین لذایذ معلمی یعنی تلاوت و آموزش قرآن،
ناگهان خاموش گردید و سر پر شورش به آرامی و متانت بر سینه خم شد و شاگردان کلاس،
که دستخوش شیطنتهای بی خبرانهی کودکی بودند لحظهی حساس سکوت معلم و سقوط او را
دیدند و ناگهان عظمت فاجعه را حس کردند.
جوانان امروز ولایت ما،
عبدالله بحرانی یا به اصطلاح شاگردانش مرحوم (مرآت) را نمیشناسند. اما مردان نسل
پیش، آنهایی که این روزها، نیم قرن دوم عمر خود را آغاز میکنند مقام معنویت و
عرفانی این معلم قدیم و صمیمی را حس کرده از محضر پرفیض دانش و عرفان او بهرهها
بردهاند. گستره و شعاع معلمی مرحوم مرآت تا بدانجا بود که در سال وفاتش هیچ خانهای
در کازرون از وجود یک یا چند شاگرد او خالی نبود؛ شاگردانی که از هر قشر و گروه و
طبقهای بودند. علم، عرفان و شخصیت او را میستودند و نامش را با احترام بر زبان
میآوردند.
نگارنده که دورهی اول
دبیرستان را با خوشه چینی از خرمن دانش او پربار ساخته، هنوز بیان گرم و آرام او را
در گوش جان دارد و قیافه معصوم و نورانیاش را که به صفا و معنویت چهرهی اولیاء
خدا بود، چون بهترین منظرهی مطلوب خود، هیچگاه از یاد نمیبرد و همواره کوشیده
است تا در کار معلمی، به این الگوی ممتاز حیات تحصیلی خود اقتدا کند. او فرزند شیخ
محمدحسین فرزند حاج شیخ یوسف مجتهد بحرانی کازرونی بود که نام والایش در ردیف موجدین
اولیه آموزش و پرورش کازرون میدرخشد و حیات معنوی مردم این شهر از وجودش تأثیر
پذیرفته است. در سال 1267 هجری شمسی متولد شد. پس از تحصیل علوم متداول در خدمت
پدر و جدش و سایر علمای شهر، برای تکمیل معلومات به شیراز آمد و سالها در مدرسه
منصوریه در سالک طلاب علوم متسلک بود.
پس از کسب مدارج مطلوب، به
زادگاه خود آمد و در صف خدمتگزاران علم و دانش قرار گرفت و به همکاری با موسس
اولیه فرهنگ این شهر، مرحوم قدسی در مدارسی که جدیدا احداث شده بود به کار پرداخت.
اول مرداد سال 1334 شمسی به
افتخار بازنشستگی رسید و از آن روز تا لحظه مرگ، هیچگاه مدرسه و کلاس را ترک نگفت
و بدون توقع، همچنان به خدمت در فرهنگ این شهر گذرانید. روزها از پگاه تا دیر وقت
در ادارهی آموزش و پرورش حضور مییافت و رایگان در انجام دادن کارهای اداری و
آموزشی همکاری می کرد. در نظام فرهنگ اسلام که هدف الله و مسیر خدمت به مردم است،
همواره اساس کار بر خدمت صادقانه و توقع کم است. اجر همه با خداست و تنها مزدی که
او مقرر میدارد مطلوب همهی خدمتگزاران است. مرآت، انسانی بود که از خدمات فرهنگی
خود احساس لذت میکرد و کوشش برای آشنا ساختن جوانان به موازین اسلامی را رسالت مطلوب
خود میشمرد. ساده میزیست و بی توقع و صادقانه خدمت میکرد. او با همهی ضعف جسم
و ریزی اندام، کوهی از عزم، جوهر و اخلاص و اعتقاد بود. از مفهوم منحطِ کلمهی
بازنشستگی که از کار افتادگی و ناتوانی باشد بیزار بود. گویا میدانست که وجود
سرشار از معنویت و دانش او نباید عاطل بماند و حرکت او برای نبرد با جهل و نادانی دستخوش
رکود گردد. مرگ مرآت، آرام، در غوغای مدرسه و در حال تدریس قرآن اتفاق افتاد.
عبدالله بحرانی، علاوه بر مقام علمی و تعلیم، در سرودن انواع شعر از قصیده و غزل
دست داشت و مرآت تخلص میکرد. از مجموعهی اشعار وی کتابی فراهم است که جرعهالسلسبیل
نام دارد، اما هنوز به چاپ نرسیده.
روانش شاد و با اولیا خدا
همنشین باد.