هفتم خرداد ۱۳۲۲ شمسی در کوی گنبد شهر کازرون نوزادی متولد گردید که پدر باسوادش مرحوم محمدرضا نام او را جعفر گذاشت. فقر بهداشتی و درمانی که در آن دوران دامن گیر عموم مردم شهر و کشور بود باعث می گردید گاهاً یکی از امراض میکروبی و ویروسی که معمولاً علل و اسباب بیماری و درمانش ناشناخته بود گربیان مردم را بگیرد، بالطبع هجوم بیماری های واگیر و عالم گیر (اپیدمی)، به نوزادان و کودکان آسیب جدی تری وارد می کرد لذا جعفر افقهی که طفل شش ماهه ای بود هم چون اغلب نوزادان زمان خود دچار یکی از همان بیماری های اپیدمی گردید و به جهت شدت و حدت بیماری، دیدگان خود را از دست داد اما از آن جا که خدای مهربان برای بندگانش تقدیر و سرنوشت و عاقبت بدی رقم نمی زند نقص ایجاد شده در بدن این نوزاد چند ماهه با درایت و بصیرت خانواده به ویژه تلاش برادر فرهیخته اش مرحوم محمدتقی افقهی باعث گردید آقاجعفر افقهی به عالمی دانا و ذاکری دل سوختۀ توصیف کنندۀ مناقب اهل بیت عصمت و طهارت و واعظی روشن دل و روشن ضمیر تکامل یابد که کلامش لاجرم بر دل ها نشیند و اثر گذارد و موجب هدایت و چراغ راه انسان ها گردد.
- شیخ جعفر افقهی از وعاظ مشهور شهر کازرون که آوازۀ کلام و اخلاصش موجب می گردید در دهه های چهل و پنجاه یکی از خطبای اصلی منابر باشد و در مراسم روضه و سوگواری های محرم و صفر و فاطمیه و نیز ایام مبارک رمضان و اعیاد و سایر مراسم مذهبی از ایشان دعوت به عمل می آوردند. به همین جهت حق بزرگی بر اهالی شهر و شهرستان کازرون دارند و لذا در راستای وظایف ذاتی جراید محلی، بر آن شدیم تا از این عالم فرهیختۀ روشن دل یادی و ذکری کرده باشیم. به همین منظور در یک صبح زیبای پاییزی در منزل، خدمت جناب افقهی رسیدیم و ایشان هم با وسعت نظر و رویی گشاده ما را به حضور پذیرفتند و با حوصله به سؤالات ما پاسخ فرمودند که ماحصل این گفتگو به شرح زیر می باشد:
حاج آقا، لطفا از دوران کودکی خود، تعریف کنید؟
از سن هفت سالگی به آموزش قرآن و دعا و شعر پرداختم و برای یادگیری نزد مرحوم فاضل و دختر فاضله اش می رفتم و تلمذ می کردم به این صورت که آنها ضمن قرائت قرآن و دعا، من همه را حفظ می شدم و در مناسبت های مختلف مثل محرم و صفر و اعیاد و یا در مدح و تمجید بزرگان و یا در مصادیق صفات نیکو اشعاری می سرودند و من با گوش دادن در همان وهلۀ اول همۀ مطالب و اشعار و نکات را حفظ می کردم.
پس معلوم است اشعار زیادی حفظ دارید؟
بله از سن ده دوازده سالگی اشتیاق زیادی به حفظ کردن اشعار و نکات ادبی داشتم در محلۀ گنبد جنب مسجد دشتک آدم با سواد و فرهیخته و باذوقی به نام کربلایی ابوالقاسم صرافان ساکن بود که در همان جا به کسب و کار اشتغال داشت آن مرحوم از شعرا و مفاخر بنام، کتب فراوانی داشت و علاوه بر سواد قرآنی و دینی به قرائت اشعار عربی و فارسی از شاعران معروف هم می پرداخت. از همان کودکی نزد ایشان رفته و برایم شعر فارسی و عربی قرائت می کرد و من هم فقط با یک بار گوش دادن همه را حفظ می کردم. بعدها به تدریج با گوش دادن به قرائت شعر توسط افراد مختلف، اشعار فراوانی حفظ کردم به طوری که اکنون ده ها هزار بیت از سروده های شاعران معروف در خصوص موضوعات و مفاهیم مختلف به عربی و فارسی در حافظه دارم و در منابر متناسب با هر موضوعی از آن اشعار استفاده می کردم. در مدرسۀ علمیه هم با طلاب به مشاعره می پرداختم که همیشه من غالب می شدم به طوری که معمولاً آنها کم می آوردند و متوسل به کتاب و روخوانی می شدند! گاهی چند ساعت على الدوام مشاعره می کردیم. اساساً به شعر علاقۀ خاصی داشته ام اشعاری که در آن حروف ابجد به کار می رفت و نیز به اشعار معماگونه علاقۀ زیادی داشته و ابیات زیادی را حفظ می کردم. البته شعر و ادبیات در محاورات و مباحثات تداعی و ماندگاری می یابد لذا برخی طلاب از حوزه های شیراز و کازرون برای کسب شعر و معما به من مراجعه می کنند.
چطور شد به سمت منبر و خطابه روی آوردید؟
در سن 14 سالگی مرحوم برادرم که حدود ده سال از من بزرگتر بود و در کسوت معلمی به تدریس اشتغال داشت مرا به حوزۀ علمبه کازورن پای درس آیت ا... حاج شیخ عبدالکریم مختاری برد لذا علم صرف و نحو را نزد ایشان آموختم اما قانع نشده و دروس بالاتر را مثل سیوطی و مغنی و مقداری فقه را نزد آقا سید محمد طبیبی آموختم ضمن این که ایشان طبابت هم می کردند بعد از آن خدمت مرحوم سید عبدالنبي نمازی (جعفری صادقی) تلمذ کردم البته ایشان دفتر ثبت ازدواج هم داشت. شب ها بعد از نماز مغرب و عشا نزد آیت ا... حاج شیخ لطف ا... توکلی منطق و فلسفه می آموختم. یعنی از صبح على الطلوع تا شب بدون وقفه به دنبال کسب علم بودم و چون اساتیدم هر کدام مشغول شغل و حرفه ای خاص بودند مجبور می شدم ساعات معینی نزد آنها بروم و محدودیت زمانی داشتم لذا صبح ها تا طلوع آفتاب نزد حاج سید محمد طبیبی تلمذ کرده و سپس نزد آیت ا... مختاری می رفتم و درس می خواندم ظهر به مدرسه علمیه باز می گشتم و پس از استراحت با طلاب به مباحثه می پرداختم عصرها نزد مرحوم نمازی و بعد از نماز مغرب و عشا هم که خدمت مرحوم توکلی می رسیدم و درس می خواندم. جابجا شدن در کوچه پس کوچه های قدیم کازرون با چشمانی نابینا و عبور از موانع مختلف و چاله چوله های زیاد، کاری بس دشوار بود اما به جهت شوق و علاقه به کسب دین و دانش و معرفت با گرفتن دیوار معابر، طی مسیر می کردم! در ادامه فقه را نزد استادی به نام حاج غلامحسین انصاری که از برازجان آمده بود تکمیل کردم.
منبر و خطابه را از چه زمانی آغاز کردی؟
در همان دوران طلبگی گهگاهی منبر می رفتم اما سال 1342 در سن بیست سالگی معروف شدم و برای مراسم مختلف از من دعوت به عمل می آمد.
برای آموختن مطالب جدید چگونه به مطالعه می پرداختید؟
کتاب های متعددی داشتم لذا مطالب و اخبار و احادیث از روی کتاب توسط دوستانم مانند محمدحسن ذاکر و نیز توسط برادرم قرائت می شد و من با گوش دادن به حافظه می سپردم. پای منابر بزرگان هم می نشستم بعدها هم که فرزندانم بزرگ شدند در خواندن کتاب به من کمک می کردند.
گاهی اتفاق افتاده که هنگام وعظ و خطابه، تپق بزنی و مطلب را فراموش کرده باشی؟
اصلا اتفاق نیفتاده است من هم مانند سایر خطبا و وعاظ قبل از منبر مطالب و موضوعات مورد بحث را در ذهن خود مرور و تدوین و آماده می کنم. لذا با آمادگی کامل به منبر می رفتم. در سال 1345 ایام رمضان برای سخنرانی در مجلس ختم یکی از اعیان شهر در مسجد ابوالفتح بازار از من دعوت به عمل آورده بودند در آن مجلس برخی مسؤولان شهر مثل فرماندار هم حضور داشتند بعد از اتمام سخنرانی، آقای فرماندار گفت: هر چه دقت کردم یک کلمه یا جمله ای غلط در مطالب تان بیابم نتوانستم و همه نکات را صحیح بیان می کردی «لذا در همان مجلس پنج تومان (که برای آن سال ها مبلغ زیادی بود) به من هدیه داد. من حتی حدیث کساء را بدون تپق زدن می خواندم.
به نظر می آید در گذشته روضه های خانگی از رونق بیشتری برخوردار بود؟
همین طور بود، در گذشته علاوه بر ایام محرم و صفر و فاطمیه سایر ایام سال به ویژه شب ها و صبح های جمعه روضه و دعا و خواندن حدیث کاء در منازل مرسوم بود.
کدام روضه شما را بیشتر تحت تاثیر قرار می داده است؟
روضه در مصیبت حضور سر مبارک حضرت اباعبدالله در منزل خولی.
منبع: هفته نامه سلمان، 19 آذر 1392، ش 621، ص 7
تهیه و تدوین: علی اکبر فرشته حکمت، سینا پیروی
حق زیادی بر فرهنگ دینی جامعه دارد
نمی دانستم تحصیلات حوزوی هم داشته کاش مصاحبه کننده سطح این تحصیلات را پرسیده بود که مثلا تا چه کتابی را خوانده است.