سلمان فارسي از صحابه مشهور پيامبر اسلام و از شخصيتهاي بزرگ اسلام مي باشد.
زندگي
سلمان فارسي که نام اصلي وي روزبه و زادگاهش دشت ارژن در کازرون فارس بوده از فرزندان اشراف پارسي از سلسله «پيشداديان» بود.
پدرش فروخ بن مهيار يکي از روحانيان زرتشتي بود .وي در کودکي بر اثر از دست دادن مادر خود تحت سرپرستي عمهاش در آمد.
روزبه بعد از آنکه دريافت قرار است او را شش ماه با اعمال شاقّه زنداني سازند و پس از آن اگر به آيين نياکانش ايمان نياورد اعدامش کنند، با همکاري عمهاش گريخت .
مدتي به مسيحيت گرائيد و چون از کشيشان شنيده بود که ظهور پيامبر جديد نزديک است، خانه را ترک گفت. در بيابان کارواني ديد که به سوي شام ميرفت؛ پس به مسافران پيوست و رهسپار سرزمينهاي ناشناخته گرديد. مدتي در شام و موصل اقامت جست تا آن که در سرزمينهاي عربي به اسارت قبيله بني کلب در آمد و مردي از بني قريظه او را به بردگي خريد و به يثرب برد.
اسلام
هنگامي که پيامبر اکرم به مدينه هجرت کرد با دعوت پيامبر با دين اسلام آشنا شد. سلمان به نزد ايشان آمد و مسلمان شد و پيامبر با مولاي او قراردادي بست که سلمان کار کند و از درآمدهاي خود، خود را آزاد کند. پيامبر و مسلمانان مدينه او را کمک کردند تا اين که بهاي خود را (به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقيه-هر وقيه معادل چهل درهم) به يهودي پرداخت و آزاد شد
کشّي در حديثي از امام باقر حسب و نسب سلمان را از زبان خودش چنين روايت مي کند:
من سلمان فرزند عبدالله ام. گمراه بودم، خداوند به برکت محمد (صلّي الله عليه و آله و سلم) مرا هدايت کرد، عائله مند بودم به محمد (صلّي الله عليه و آله و سلم) بي نيازم ساخت و بنده بودم به محمد (صلّي الله عليه و آله و سلم) آزادم کرد. و اين، حسب و نسب من است.
در روايات آمده است که نام «سلمان» را پيامبر به او داد.
در ماجراي جنگ خندق، که در سال 5 هجري رخ داد و به پيشنهاد سلمان، پيرامون شهر خندق کندند. هر گروهي ميخواست سلمان با آنها باشد؛ مهاجران ميگفتند: سلمان از ما است. انصار ميگفتند: او از ما است. پيامبر گفت:
سَلْمان مِنّا أهْلَ الْبَيْت»؛ سلمان از اهل بيت ما است.
در سال ? هجري، زماني که پيامبر اسلام ميان هر دو نفر از مسلمانان مهاجر و انصار پيمان برادري برقرار کرد، ميان سلمان و ابودردا (عويمر بن زيد) نيز عقد اخوت بست و در اين ماجرا به سلمان فرمود:
يا سلمان أنت من أهل البيت و قد آتاک الله العلم الاوّل و الاخر و الکتاب الاوّل و الکتاب الاخر : اي سلمان، تو از اهل بيت ما هستي و خداي سبحان به تو دانش نخستين و واپسين را عنايت کرده است و کتاب اوّل (نخستين کتابي که بر پيامبران الهي نازل شده بود) و کتاب آخر (قرآن مجيد) را به تو آموخته است.
پس از رحلت پيامبر، سلمان از معدود کسان معتقد به امامت علي بود. او نزد علي نيز منزلتي بسيار والا داشت. در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد.
سلمان پارسا، حتي حقوق اندک سالانه خود را هم به نيازمندان ميداد و بسيار اندک براي خود برميداشت.
فضايل سلمان
جابر نقل ميکند که رسول خدا فرمود:
همانا اشتياق بهشت به سلمان بيش از اشتياق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به ديدار سلمان عاشقتر از ديدار سلمان به بهشت است.
پيامبر اکرم گفت:
هر که ميخواهد به مردي بنگرد که خداوند قلبش را به ايمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.
او همچنين گفت:
سلمان از من است، کسي که به او ستم کند به من ستم کردهاست و کسي که او را بيازارد مرا آزردهاست
امام صادق گفت:
سَلْمانُ عَلِمَ الإِسْمَ الأَعْظَم»؛ سلمان اسم اعظم را ميدانست.
شيخ مفيد از جعفربن مؤدّب روايت مي کند که سلمان، عمار، ابوذر و مقداد ارکان اربعه هستند.
علم سلمان
پيامبر اسلام گفتهاست:
اگر دين در ثريّا بود، سلمان و پارسيان به آن دسترسي پيدا ميکرد
وسعت و عمق آگاهيهاي سلمان به حدي بود که براي هر کس قابل هضم نيست.
امام صادق فرمود: رسول خدا و علي اسراري را که ديگران قدرت تحمل آن را نداشتند به سلمان ميگفتند و او را لايق نگهداري علم مخزون و اسرار ميدانستند؛ از اينرو يکي از القاب سلمان، «مُحَّدث» است.
سلمان داراي علم بلايا و منايا (حوادث آينده) بود و همچنين از متولّمان (قيافهشناسان) و محدثان به شمار ميرفت. جايگاه علمي سلمان چنان بود که امام صادق در بارهاش فرمود:
در اسلام، مردي که فقيهتر از همه مردم باشد، همچون سلمان، آفريده نشدهاست.
پيامبر اسلام فرمود:
سلمان درياي علم است که نميتوان به عمق آن رسيد.
ابونعيم سلمان را با اين ويژگي ها مي ستايد:
پيشگام ترين فارسيان به اسلام، مِهتر دليران، تلاش گري که آرام نگرفت و دريايي که فرو ننشست، دانشمندي فرزانه و عابدي آگاه.
وفات
سلمان سرانجام، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 هجري وفات يافت. علي پيکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد. همراه ايشان، جعفر بنابيطالب و خضر نبي، بر پيکر سلمان نماز گزاردند. بعضي از راويان چنين نقل کردهاند که علي بر کفن سلمان شعري نوشت که معناي آن چنين است:
بر شخص کريم و بزرگواري وارد شدم، بيآنکه توشه نيک و قلب پاک داشته باشم؛ ولي بردن توشه نزد شخص کريم و بزرگوار، زشتترين کار است.
آرامگاه
آرامگاهش کنار طاق کسري در شهر مدائن عراق، در 5 فرسخي بغداد است. در دوره بعثيها بسياري از نامهاي تاريخي را از جمله سلمان فارسي را به سلمان پاک تغيير دادند.
صدام اين لقب را به او داد يعني اينکه او با اسلام آوردن و عرب شدن از آلودگي مجوسي و فارسي پاک شدهاست اين نام جديد سلمان سياسي شدن نام هاي مذهبي نام دارد. و چون عربها پ ندارند و او را سلمان باک ميگويند و آرامگاه او بنام حي سلمان باک معروف است.
حرم او طي اقدامات تروريستي به دنبال هتک حرمت حرم ائمه اطهار سامراي عراق مورد اصابت خمپاره قرار گرفت.