بر آن شدم که یادی هرچند مختصر و کوتاه از بزرگمرد شعر و ادب پارسی همشهری عزیزم ناصر مردانی داشته باشم. مردانی شاعری بیپیرایه، خاکی و بیادعا و خیلی مخلص بود که با هرکسی برخورد میکرد، شیفتهی او میشد.
بر آن شدم که یادی هرچند مختصر و کوتاه از بزرگمرد شعر و ادب پارسی همشهری عزیزم ناصر مردانی داشته باشم. مردانی شاعری بیپیرایه، خاکی و بیادعا و خیلی مخلص بود که با هرکسی برخورد میکرد، شیفتهی او میشد. مردی که هرگز ادعا نکرد و در حالی که بین شعرای زمان خود، مانند ستارهای فروزان میدرخشید. ابتکارات این شاعر که جداً دارای قرینهی ذاتی و منحصر به فرد بود، قابل دقت و بررسی است.
ذوق خدادادی در سرودن بعضی اشعار در میان دیگر شاعران معاصر، او را متمایز و برجسته مینمایاند. او نه تنها در سرودن اشعار حماسی، بلکه در همهی ابعاد شعری، تسلط و استعداد خاصی داشت. زمانی که تصمیم میگرفت، فلان مجموعه را خلق نماید، تا رسیدن به هدف پافشاری میکرد؛ از جمله در خلق ستیغ سخن که به حق کتابی ماندگار و در نوع خود، بینظیر است. کتابی که نزدیک به پانزده سال، وقت روی آن گذاشت و طی این پانزده سال با سعی و کوششی خستگیناپذیر، صدها کتاب و رسالات شعری را جمعآوری کرد و مورد مطالعه و تحقیق قرار داد تا سرانجام توانست این اثر بسیار فاخر و ارزشمند را خلق و برای فرهنگ و ادب پارسی به یادگار بگذارد. کتابی که از جهات مختلف، ارزش ادبی مختلفی داردو تاکنون مانندی نداشته است. کتابی که هر بیت شعرش بیانگر ابعاد متعدد شعر و شاعری است و به حق این اثر در تاریخ ادب و شعر پارسی یگانه است و بیبدیل.
از دیگر آثار مطرح ناصر، کتاب خوننامهی خاک اوست که آن هم در نوع خود قابل تحسین است.
ناصر در این کتاب چنان اشعاری سروده است که گویی همراه و دوشادوش رزمندگان غیور در همهی عملیات، حضور فیزیکی دارد. چنان با احساس که موجب هیجان و حرکتهای برقآسای رزمندگان به فوج دشمن میشد؛ آنگاه که اشعار ناصر به هنگام حمله به دشمنان بعثی از بلندگوها پخش میشد، بر قدرت رزمندگان میافزود که سهم بسزایی در در پیروزیها نصیب آنان میگردید:
بخوان حماسهی خونین کربلا با ما/ که شد بسیط زمین جمله همصدا با ما.
ای یلان صفشکن اسطوره شد پیکارتان/ کوه آهن آب شد از هیبت بیدارتان.
ناصر نه تنها در سرودن اشعار حماسی تسلط داشت، بلکه در همهی موضوعات روز دارای سرمایه و ذوقی سرشار بود. او در عشق به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اشعاری درخور تحسین داشت؛ از جمله شعری که در سوگ سالار شهیدان عالم حضرت اباعبدا... سروده، اشعاری کاملاً متفاوت با برداشت دیگر شعرا؛ دربارهی عطش امام حسین (ع). همهی شعرا در اشعار خود لبان تشنهی امام حسین را مطرح کردهاند؛ اما مردانی چیز جدیدی ارائه میدهد آن هم برای اولینبار.
او چنین میگوید:
بود لبتشنهی لبهای صد رود فرات/ رود بیتاب کنار تو عطشناک گذشت
مردانی، همهی عالم را تشنهی لب امام حسین معرفی میکند. بد نیست خاطرهای از این سفر بیان شود؛ چند روز بعد از سرودن این شعر، من و مردانی تهران بودیم. مردانی خصوصی جهت دیدار با آقا نزد مقام رهبری رفتند، چون آقا ایشان را خیلی دوست داشت و همیشه او را مورد محبت خود قرار میداد. اشعار مذکور را برای آقا قرائت نمود. آقا آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتند که اشک از چشمان مبارکشان سرازیر شد. چندینبار مردانی را مورد تقفد قرار داد و تعداد پانزده سکهی بهار آزادی به ایشان اهدا کرد. ناصر آن را بخشید برای هزینهی جبهه، در حالی که بنده خبر داشتم منزل مردانی گازکشی ندارد و بچههایش در زمستان از سرما مریض میشوند و به خصوص تنها فرزند پسرش که به خاطر زکام و سرماخوردگی مرتب مریض بودند. اینقدر طبع این مرد بالا بود!!!
اشعار ایشان دربارهی امام خمینی (ره) بسیار عالی است. در ابعاد عرفانی شعر »من واژگون، من واژگون، من واژگون رقصیدهام/ من بی سر و بی دست و پا در خواب خون رقصیدهام/ میلاد بی آغاز من هرگز نمیداند کسی/ من پیر تاریخم که بر بام قرون رقصیدهام.
قصدم این نیست که بخواهم آثار مردانی را به رشتهی تحریر درآورم. هدف یادی از این انسان دلسوخته و عارفپیشه است.
ناصر حق بزرگی بر گردن شعر و شاعران این مرز و بوم در زمان خودش داشته است. او شخصیتی بود که توانست با حضور در جبهه و در قلب همهی هممسلکان آنها بر گرد شمع وجود خویش قرار دهد. او مشوق بزرگی برای جوانان دلبسته و شیفتهی شعر و شاعری بود. با راهاندازی محافل شعر و ادب در تهران و دیگر مراکز استانها توانست بازار شعر و شاعری متعهد و ارزشی را به وجود آورد. به خصوص طی 9 سال مبادرت از شعرای مطرح و اصیل کشور به حضور در کنگرهی علامه طباطبایی کازرون توانست خدمات ارزشمند و ماندگاری در پرورش استعدادهای شعری و شاعری کازرون و فارس به وجود آورد. در تهران و شیراز در حوزهی شعر و ادب به حق فعالیتهایی چشمگیر و ماندگار به یادگار گذاشت. متأسفانه رسانههای فرهنگی ما مدتهاست که نامی و یادی از این شاعر دردآشنای متعهد نداشته و ندارند و متولیان فرهنگی ما در کازرون هم نسبت به ایشان و امثالهم خیلی بیمهری نشان میدهند که به حق جای گلهمندی است که چنین انسانهایی مورد بیمهری قرار میگیرند.
امید است خداوند به همهی ما دیدی عطا فرماید که بتوانیم قدرشناس خادمان وطنمان باشیم و نسبت به آیندهی فرهنگ و ادبمان بیتفاوت نباشیم. و ما توفیقی الا بالله العلی العظیم.