اما از اين تحريف عجيبتر، تحريف عجيب ديگري است كه توسط بعضي از افراد ناآْگاه خودي صورت پذيرفته است و متأسفانه اين تحريف جاهلانه در سطح وسيعي از كشور و حتي جهان اسلام تبليغ ميگردد و از آن تأسف برانگيزتر آنكه آنرا به عنوان شعار خود انتخاب كردهاند؟!!
چندي پيش چند كشور عربي در اقدامي هماهنگ و تحريك آميز دست به تحريفي عجيب زدند آنها در راستاي خواست استعمار و حس ناسيوناليستشان به صورت رسمي نام خليج فارس را به خليج عرب تغيير دادند تا مجبور نباشند يك منطقهي بسيار مهم استراتژيك را با نام فارسي استعمال كنند!!!
اما از اين تحريف عجيبتر، تحريف عجيب ديگري است كه توسط بعضي از افراد ناآْگاه خودي صورت پذيرفته است و متأسفانه اين تحريف جاهلانه در سطح وسيعي از كشور و حتي جهان اسلام تبليغ ميگردد و از آن تأسف برانگيزتر آنكه آنرا به عنوان شعار خود انتخاب كردهاند؟!!
هنوز زمان زيادي از انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام نميگذرد اما ما شاهد آن هستيم كه در جاي جاي اين شهر و حتي بر سر برگ اوراق ادارات جملهي «اصفهان شهر سلمان محمدي» به چشم ميخورد. گذشته از اينكه مستندات بسيار زيادي وجود دارد كه ثابت ميكند سلمان فارسي از اصفهان نيست و اصفهاني بودن وي مستندات بسيار ضعيفي دارد چرا نام وي را تغيير دادهاند؟ نكند اصفهانيهاي به اصطلاح زرنگ، شخصي ديگر كه نامش سلمان و فاميلي وي محمدي است را دارند كه به وجود وي افتخار ميكنند؟!
از مزاح كه بگذريم چه دليلي دارد كه اين تغيير ايجاد گردد؟ سلمان فارسي نامي بسيار آشنا ميباشد كه در تمامي روايات ما به اين نام آورده شده است و محبوب همهي ايرانيها و حتي همهي مسلمانها است. شايد اصفهانيهاي زرنگ ديدهاند كه پسوند فارسي معلوم ميكند كه وي اصفهاني نيست لذا براي چسباندن خود به اين وجود پاك بهتر است آنرا برداشته و چون نميتوان گفت سلمان اصفهاني، پسوند محمدي را انتخاب كردهاند! يا اينكه ديدهاند نام فارسي در كشورهاي عرب پذيرفته نيست و اين تحريف را براي خوشآمد آنها انجام دادهاند.
اما شايد كسي اشكال كند كه اين برگرفته از زبان اهل بيت(عليهم السلام) است؛ آنجايي كه فرمودند«سلمان منّا اهل البيت» يا به فرمودهي نبي اكرم اسلام استناد كردهاند كه در مقابل استهزاء عربها گفتند: «سلمان محمدي» اما با كمي دقت مشخص ميشود كه اين استدلال بسيار ضعيف است چراكه اين گفتهي پيامبر خدا (صل الله عليه و آله) براي ناديده گرفتن نژاد و اصليت وي نبوده بلكه از آنجايي كه اعراب، عرب بودن خود را افتخار دانسته و فارس بودن سلمان را مايهي سرافكندگي وي ميدانستهاند لذا پيغمبر با اين فرمايش به كجفهمان فهماندند كه سلمان فارسي منتسب به ما است نه اينكه از اين به بعد فارس نيست و عرب است! اما ظاهراً هنوز هم اصفهانيها كلمهي فارسي را مايهي ننگ ميدانند!!!
يكي از علما به مزاح ميفرمودند اگر اصفهانيها ميتوانستند، ميگفتند كه پيغمبر خدا و اهل بيتش از اهالي جي اصفهان هستند! براي روشن شدن قضيه و مشخص شدن اصليت سلمان فارسي فقط كافي است به نامهاي كه پيامبر خدا براي اقوام سلمان نوشتهاند مراجعه فرماييد. نامه به خوبي گويا است.
اين نامه را ميتوان در كتب زير ديد. (ما براي راحتي قسمتي از آن را همراه با ترجمه ميآوريم)
مستدركالوسائل، جلد 11، صفحه 99
بحارالأنوار، جلد 18، صفحه 134
بحارالأنوار، جلد 22، صفحه 368
المناقب، جلد 1، صفحه 111
«كتب (صل الله عليه و آله) عهداً لحيّ سلمان بكازرون هذا كتاب من محمد بن عبد الله رسول الله سأله الفارسي سلمان وصية بأخيه مهاد بن فروخ بن مهيار و أقاربه و أهل بيته و عقبه من بعده ما تناسلوا من أسلم منهم و أقام على دينه سلام الله أحمد الله إليكم إن الله تعالى أمرني أن أقول لا إله إلا الله وحده لا شريك له أقولها و آمر الناس بها و الأمر كله لله خلقهم و أماتهم و هو ينشرهم و إليه المصير ثم ذكر فيه من احترام سلمان إلى أن قال و قد رفعت عنهم جز الناصية و الجزية و الخمس و العشر و سائر المؤن و الكلف فإن سألوكم فأعطوهم و إن استغاثوا بكم فأغيثوهم و إن استجاروا بكم فأجيروهم و إن أساءوا فاغفروا لهم و إن أسيء إليهم فامنعوا عنهم و ليعطوا من بيت مال المسلمين في كل سنة مائتي حلة و من الأواقي مائة فقد استحق سلمان ذلك من رسول الله ثم دعا لمن عمل به و دعا على من أذاهم و كتب علي بن أبي طالب و الكتاب إلى اليوم في أيديهم و يعمل القوم برسم النبي ص فلو لا ثقته بأن دينه يطبق الأرض لكان كتبه هذا السجل مستحيلاً» (بحارالأنوار، ج 18، ص 135)
همانطور كه در ابتداي نامه فوق به سادگي مشهود است، پيغمبر اكرم (صل الله عليه و آله) چنين فرمودهاند: «اين عهدنامهاي است به بازماندگان سلمان در كازرون. اين نوشته از محمد بن عبد الله رسول الله وصيتي است به برادر سلمان مهاد بن فروخ بن مهيار و نزديكانش و اهل بيتش و فرزندان ايشان هر چه نسل باشد...»
از اين نوشته به راحتي ميتوان فهميد كه انتساب سلمان فارسي به اصفهان گرچه بيمدعا نيست اما ادعايي است ضعيف بلكه...