رفتار مصرفي يكي از شايع ترين، بارزترين و فراگيرترين رفتارهايي است كه از افراد يك جامعه سر مي زند. اگر بخواهيم تعريفي ساده از رفتار مصرفي ارايه دهيم مي توانيم آن را "مجموعه فعاليت هايي كه به طور مستقيم در جهت كسب، مصرف و دور انداختن كالا و خدمات صورت مي گيرد"بناميم.
طي سال هاي اخير الگوي مصرفي جامعه ايران در بسياري كالاها و خدمات دستخوش تغيير جدي شده و نرخ مصرف از رشد بالايي برخوردار بوده به طوري كه در برخي از كالاها و خدمات ايران بين سه كشور برتر جهان قرار گرفته به گونه اي كه موجب نگراني جامعه شناسان و اقتصاد دانان شده است.
نگاهي كوتاه و گذرا به آمارهاي ارايه شده از سوي سازمان هاي مختلف نگراني ها را در اين زمينه افزايش مي دهد. به عنوان نمونه طبق آمارهاي رسمي، سريع ترين نرخ رشد مصرف حامل هاي انرژي در جهان مربوط به مصرف كنندگان ايراني است؛ يا تعداد زيادsms هاي رد و بدل شده در شبكه تلفن همراه كشور كه بيشتر آنها در ساعت 23 شب انجام مي شود.
مصرف بالاي ايرانيان تنها به حامل هاي انرژي و تلفن همراه محدود نمي شود بلكه به نامتعادل بودن مصرف در انواع خوراكي ها و نوشيدني ها و لباس و پوشاك و دارو نيز سرايت كرده است.
افزايش بي رويه مصرف كالاها و خدمات در كشور واقعيت تلخي است كه كم كم تبديل به فرهنگي در سطح جامعه شده است و بيم آن مي رود به مرور زمان هويت فرهنگي ما را زير تأثير مخرب خود قرار داده و به دنبال كسب هويت تازه خود را به شكل كالاهاي مصرفي بنماياند.
در ميان متغيرهاي اقتصادي، شايد هيچ كدام به اندازه «مصرف»، براي عموم مردم مهم نباشد، به گونه اي كه بسياري بر اين باورند كه هدف از ساير فعاليت هاي اقصادي مانند پس انداز، سرمايه گذاري، توليد و توزيع نيز در نهايت مصرف است. اقتصاد دانان رفتار مصرفي انسان را از نظر بررسي در درجه اول اهميت و فعاليت هاي توليدي را در درجه دوم قرار مي دهند.
در همين ارتباط، «كينز» بر اين باور است كه مصرف، نهایت مقصود و مراد هر فعاليت اقتصادي به شمار مي آيد. «روستو»، اقتصاد دان دهه 1960، به هنگام بيان سير تكامل نظام سرمايه داري، آخرين مرحله از مراحل رشد و توسعه را «مرحله مصرف انبوه» مي نامد. در اين مرحله از توسعه اقصادي، هركس مي تواند از عرضه فراوان كالاها و خدمات به بهترين شكل، بهره گيري كند. بدين ترتيب از نظر «روستو» ميزان بالاي مصرف در جامعه، از مشخصه هاي مهم آخرين مرحله رشد و توسعه است.
«ژان مارسل ژانني»، مصرف را اتلاف يك ثروت به منظور ارضاي يك احتياج مي داند. انسان براي اين كه بتواند به نيازها و خواسته هاي خود جامه عمل بپوشاند، متقاضي به دست آوردن كالاها و خدمات مي شود. مصرف كالاها و خدمات، ضمن ارضاي نيازهاي فرد، به او خشنودي مي بخشد.
مصرف گرايي نوين به شكل بي رويه يك آسيب اجتماعي است كه مستلزم شناخت علمي و سپس درمان اساسي، يا به عبارت ديگر برنامه ريزي است. مصرف گرايي بي رويه پديده اي بين المللي است و چارة آن بايد در دو بعد خرد و كلان صورت گيرد.
انواع مصرف:
مصرف واقعي: منظور مصرف به اندازه، متعادل و مورد نياز است كه بالاترين ميزان مطلوبيت را براي افراد فراهم مي كند.
مصرف غير واقعي: منظور مصرف نامتعادل و غير ضروري است كه نه تنها ميزان مطلوبيت را افزايش نمي دهد كه ممكن است موجب كاهش ميزان مطلوبيت مصرف كننده شود.
مصرف تظاهري: منظور تظاهر مصرف كننده به مصرف بيشتر كالا و خدمات است. اين عمل بيشتر براي تفاخر بخشيدن به ديگران است كه اثرات سوء فراواني بر سايرين دارد و ممكن است موجب سبك زندگي و گونه اي از رفتار مصرفي شود.
ظهور مصرف گرايي نوين و پيدايش فرهنگ خاص آن
در غرب، گسترش زندگي شهري و شهرنشيني با جنبه هاي رواني و اجتماعي خاص خود زمينه را براي مصرف گرايي به عنوان سبكي خاص از زندگي به وجود آمد. نخست در ابتداي قرن بيستم، اين سبك خاص با الگوهاي فرهنگي جديد در ميان افراد طبقه بالا و متوسط شهري رواج پيدا كرد. در شهرها فروشگاه هاي بزرگ تأسيس شدند و فرهنگ مصرف گرايي را القاء كردند. در اين فرهنگ ويژه يك شعار اصلي رواج پيدا كرد و آن اين كه تا ميتواني بخر و هر چه بيشتر مصرف كن. بر پايه همين شعار بود كه رقابت در خريد و مصرف به عنصر اصلي اين فرهنگ تبديل شد. افراد در خريد بيشتر و مصرف بيشتر از يكديگر سبقت مي گرفتند و تقريباً مصرف گرايي به نوعي وجهه اجتماعي تبديل شد.
در جوامع در حال توسعه فرهنگ مصرفگرايي به شكل هاي زير نمايان ميشود:
1-الگوهاي مصرفي كشورهاي توسعه يافته عيناً نعل به نعل به كشورهاي در حال توسعه منتقل مي شوند.
2-وسايل ارتباط جمعي، مسافران و ديگر عوامل شديداً به اين انتقال كمك ميكنند.
3-افراد براي نشان دادن اين كه از وجهه بالايي برخوردارند، در مصرفگرايي، افراطيتر از خارجيان عمل ميكنند.
4-به تدريج مصرف گرايي افراطي جزيي از فرهنگ جهان سومي مي شود.
معمولاً در كشورهاي در حال توسعه، مصرف گرايي با عدم امنيت اقتصادي توأم ميشود. در نتيجه، عدم امنيت اقتصادي، مصرف گرايي را تشديد مي كند. نگراني از كمبودها باعث انبار كردن اجناس مي شود. انبار كردن اجناس به مصرف گرايي بي رويه تبديل مي شود. در نهايت همان رفع نيازهاي غير واقعي به وجود آمده است. البته يك مسأله در اين كشورها به انبار كردن كالاها كمك مي كند و آن تبديل كالاهاي مصرفي به كالاهاي سرمايهاي است. همين امر باعث مي شود كه افراد با زمينه هاي اجتماعي متفاوت به پنهان كردن برخي از كالاها بپردازند تا اين كه در آينده از طريق افزايش قيمت، منفعتي داشته باشند. به عبارت ديگر مصرفگرايي به نوعي فعاليت اقتصادي تبديل ميشود.
برنامهريزي براي الگوهاي مصرف گرايي نوين بايد در چند بعد صورت گيرد: