سلامی به پهنای دشت برم و به بلندای تنگ تیکاب و عمق چاه نفت و به سختی صخره ها ی حجاری شده و به لطافت گل نر گس و به نرمی حلوای کازرونی بر رئیس جمهور محترم ایران اسلامی جناب آقای دکتر احمدی نژاد.
با احترام و عرض ادب به محضر حضرتعالی ابتدا اجازه بدهید که شما را دوست خودم صدا بزنم .
دوست خوب من بگذارید از طرف مردم همیشه قهرمان و صبور و مظلوم شهرستان از شما تشکر کنم که منتی دوباره بر سر ما گذاشتید و ما را شرمنده ی محبت گرمتان نمودید که با حضور سبزتان شکو فایمان کردید که سبز باشید و سربلند .
اجازه می خواهم خودم را به جنابعالی معرفی کنم هرچند که که مرا خوب میشناسید که از خصوصیات حضرتعالی همین اشراف بر امور کشور است البته جسارت مرا می بخشید که قبلا مرا به حضور جنابعالی معرفی کرده اند اما از زبان خودم مرا بهتر بشناسید.
من دشت سرسبز جنوبم ، کوه سر به فلک کشیده ی استوارم ، دریای در خود پریشانم ، بیشابور بزرگم ، من گل شقایقم ، بوی گل نرگسم ، نسترنم ، یاسم ، بابونه ام ، من گل خود روی بابو یم .
من چشمه ی ساسانم ، مجسمه ی شاپورم ، قدمگاه خضر نبی ام ، من آب خیراتم ، گندم زار و شالیزارم ، من شهر سبز سلمانم .
من نرگس زار فامورم ، دشت برمم ، جره ام ، بالاده ام ، خشت و کمارنجم ، من بلوطم ، سرو بلند آزادم ، من دوسیرانم ، دوست ایرانم .
من رایحه ی گل شب بویم ، آب بار انم ، آفتابم ، باغم ، انارم ، خرمایم ، من گردو و انجیر سمغانم ، انگور دوانم من برگ کنارم ، برگم ، سبزم ، بهارم ، درختم ، مهرم ، ماهم ، صبحم سپیدم ، عشقم ، شعرم ، شورم ، مردَم .
من عاشورایم ، رمضانم ، من مسجد شهدایم ، سید محمدم ، زیدم ، سید حسینم ، حوضه ی علمیه ام ، من شاه محمدم ، پیر مهلتم ، من تنگ ترکانم .
شمشیرم ، تفنگم ، من آرشم ، سیاوشم ، من سهرابم و رستم را خوب میشناسم من ناصردیوانم .
من از نوادگان کورش کبیرم ، من نتیجه ی داریوش بزرگم ، نوه ی شاپور دلیرم ، فرزند سلمان فارسی ام ، من بچه ی کازرونم .
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد و ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله من عاشق حسینم و دست به سینه ی ابو الفضل علمدارم ، من چشم انتظار مهدی ام .
من ابو اسحاقم ، شیخ بلیانی ام ، شیخ امین الدّینم ، مجدالدّینم ، من مادر سعدی ام ، مام حافظم ، من اصل ادبیاتم .
من کوی علیایم ، محله ی مصلایم ، پتک آهنگرانم ، گنبدم ، چاه آبی ام ، بازارم ، محله ی فخارانم .
من فرزند شهیدم ، عمویم جانباز است ، من برادر آزاده ام ، من رزمنده ی انقلابم ، بسیجی بی ادعایم من مادر شهیدم ، من قاری قرآنم ، حافظ نمازم و مهد اذانم .
من زاده ی این مرزو بو مم ، متولد این دیارم ، فرزند این آب و خاکم ، متعلق به این بلادم ، من کازرونی ام ، چون ایرانی ام .
با من در حوض بید مشک وضوی عشق بگیرید تا زیر محراب آسمان شهر نماز شوق بخوانیم و بر خاک مقدس این دیار سجده ی شکر بجای آوریم .
مرا رها مکن که از طایفه ی احرار جنوبم ، من کازرون قهرمانم ، همان دلاور زمان حکومت نظامی ، همان دلاور دفاع مقدس ، همان شیر بیشه ی سازندگی ، همان دانشمند عرصه ی علم و فنا وری.
مرا تنها مگذار که پیرو ولایتم و دوستدار رهبرم .
دوست خوب من دستانم را بگیر و به اوج قله ی سربلندی ایران برسان ، لیاقتم را بشناس و مرا ارج بنه ، توانمندی هایم را ببین ، پزشکانم را ، وزیرانم را ، روئسای دانشگاهای ایرانم را ، مهندسین با کفایتم را ، سرداران سپاهم را ، فرهیتخه گانم را ، دانشمندانم را ، مسئولین رده بالای کشوریم را هنرمندانم را، دوست خوب من ، من کازرونم و آماده ی جانفشانی در راه میهن .
پس مرا دریاب و ماهیهای دریاچه ام را از راه بناف به دریا برسان که در کم عمقی دریاچه از پریشانی نمیرم !
دوست خوب من سری هم به نرگس زار فامور بزنید مطمئنا قسمتی از بهشت را مشاهده خواهید کرد و این گل سرسبد ایران را که سنبل شهر است برای رهبر فرزانه به سوغات ببرید که تحفه ایست ناقابل .
خوشحال میشوم به باغ نظر من بیایید و ببویید رایحه ی بهار نارنج را تا بوی خوش کازرونی ها همیشه در مشامتان دل انگیز و خاطره ساز باشد.
کاش از دم کرده ی گل بابونه ی کازرون می خوردید که آرامشی بی حد به قلب می دهد آنهم دلی که برای مردم می تپد.
حال با من بیا تا بیشابور ، کنار تنگ چوگان ، بغل چشمه ی ساسان ، و استنشاق کن نسیم فروردین و جاری شو در رو د شاپور و دیده بگشای بر کوهستان و لمس کن عظمت مجسمه ی شاپور را و برقص با نسیم باد صبا و بکش کمان جنگ جویان را و نظاره کن شکوه ایمان را و حماسه ی دلیران را و ببین سر دشمنان زیر پای ستوران را و بخوان نام اهور مزدا یگانه پروردگار عالم را بر بلندای کوهستان سر به فلک کشیده ی زاگرس و حجاری کن ماندگاری پیشینیانم را بر دل صخره های همیشه استوار حاشیه ی شهر باعظمت و تاریخی بیشابور و بشنو صدای اذان هخامنشیان را در پندار و کردار و گفتار نیک و قربانی کن در پای ستون نذورات به شکرانه ی رحمت خداوندی در حضور الهه ی آب در معبد آناهیتا که من کازرون قهرمانم و دلیر در گذر زمانم .
من اجانب ستیزم ، من خطه ی سرسبز و مقاوم چسبیده به خلیج همیشه فارسم ، من نخل بلند شب سکوتم ، مهتاب راه نورم ، خورشید بی فروغم ، از سیاهی به دورم ، از دیو و دَد ملولم ، من شعر و شوق و شورم ، من آن یل جنوبم ، و دوست رئیس جمهور خوبم .
پس دوست خوب من کمکم کن تا دوباره سر پا باشم ، آبیاریم کن تا شکوفا گردم ، یاریم کن تا از بن بست خارج شوم ، حمایتم کن تا پل ارتباطی جنوب و بنادر خلیج فارس با دیگر نقاط ایران عزیز باشم ، دستان توانمندت را بر سرم بکش که مظلوم افتاده ام ، من دوستانه از تو می خواهم که در حقم دوستی کنی که دوست خوبی برای شما هستم .
کاری کنید تا اینبار در قطار و بر مسیر راه آهن به پیشوازتان بیایم و با کاسه ای از آب دریاچه ام و برگ سبز درخت نارنج در فرودگاه خودم به بدرقه اتان حاضر شوم .
چون من کازرون مَردم .
باید اعتراف کنم که این نامه به احتمال زیاد به دست رئیس جمهور بعدی هم خواهد رسید پس از همین الان اعلام میدارم تا فردا مورد اتهام از سوی برخی از دوستان قرار نگیرم که برای سر فرازی کازرون و احقاق حقمان به همه ی مسئو لین کشوری رو میزنم و امیدوارم که بالاخره یکی پیدا شود و کازرون عزیز را دریابد.
خاک پای مردم کازرون
بی حد و اندازه دلم برات تنگ شده پریشان من.