مهمترین سیرتنامه شیخ ابواسحاق کازرونی(۴۲۶-۳۵۲ ق) کتاب فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه تألیف محمود بن عثمان در سال ۷۲۸ قمری است. با استفاده از این کتاب ارزشمند می توان اطلاعات بسیاری درباره ی گویش٬ تاریخ و جغرافیای منطقه فارس(مخصوصاً کازرون) و ... به دست آورد که مسلماً به برکت شخصیت بزرگ و معنوی شیخ ابواسحاق کازرونیست. در این یادداشت سعی من بر آنست تا به گوشه ای از این میراث گرانبها بپردازم:
●میراث دینی ـ عرفانی
الف .جملات زیبا و حکیمانه مانند:
-در همه کار برادر خود در پیش دار تا حق تعالی تو را در همه ی نیکوئی ها در پیش دارد.(ص ۱۲)
-مردم سه قسمند:اول مرد٬دوم نیم مرد٬سوم نامرد.اما مرد آن باشد که بدهد و نستاند٬ونیم مرد آن باشد که بدهد و بستاند٬و نامرد آن باشد که ندهد و بستاند.(ص۳۲۰)
-بخیل فلاح نیابد و هیچ کس او را دوست ندارد٬پس بر شما باد که بند بر کیسه ننهید و سخی و جوانمرد باشید تا دیگران شما را دوست دارند.(صص۱۲۳-۱۲۲)
-ماهی در دام نیفتد الا به فراموشی نام حق٬و هیچ کس اسیر بلا و غم نشود الا به فراموشی نام حق.(ص۲۹۱)
ب.حکایات زیبا از سرگذشت شیخ ابو اسحاق:
-گویند که سبب ترک کردن خرمای شیخ قدس الله روحه العزیز آن بود که روزی شخصی بیامد و کودکی به خدمت شیخ آورد و گفت:«یا شیخ از بهر خدای نصیحت این کودک بکن تا خرما نخورد که حرارت بسیار دارد و از خوردن خرما زحمت می یابد و به خرما خوردن حریص است و چاره ی وی نمی دانیم.»
شیخ گفت:«برو و فردا این کودک را پیش من آور تا او را نصیحت کنم.»آن مرد برفت.روز دیگر بیامد و آن کودک به خدمت شیخ آورد.شیخ روی به آن پسرک کرد و گفت:«ای پسر با تو می گویم که خرما نخوری.»آن پسرک قول شیخ قبول کرد و از برکات نصیحت شیخ حرص خرما به یکبار از دل وی برفت... چون آن مرد پسرک برگرفت و برفت٬اصحاب از شیخ سؤال کردند و گفتند:«یا شیخ در این چه حکمت بود که این شخص دوش به خدمت تو آمد...تو وعده به امروز دادی و در حال او را نصیحت نکردی؟»شیخ گفت:«حال آن بود که دیگر روز خرما خورده بودم و همچنان رغبت آن داشتم٬اگر بگفتمی با آن پسرک که ترک خرما بگوی قبول نکردی.تآخیر از بهر آن کردم که تا پیشتر نفس خود را نصیحت کنم٬تا دوش با نفس خود گفتم که ای نفس!چه شود گر از برای بنده ای از بندگان حق تعالی تا صحت یابد به ترک خرما بگوئی و باقی عمر خرما نخوری؟! نفس از من قبول کرد٬لاجرم امروز که نصیحت وی کردم از من قبول کرد.»(ص۹۹)
-نقل است از مادر شیخ که گفت:«شیخ در شکم من شش ماهه بودی که ذکر گفتی٬چنان که آواز ذکر وی می شنفتم و چون وقت زادن وی بود کسانی که پیش من نشسته بودند آواز ذکر وی می شنفتند.»(ص۱۲)
همچنین حکایات گندم شدن انبانه خاک(ص۱۵)٬شاگردی که می خواست زودتر از شیخ در کُتاب حاضر شود ولی به اراده حق تعالی خواب بر وی غلبه کرد(ص۱۴)و ... .
ج.احادیثی که شیخ نقل کرده است(باب های ششم تا دهم فردوس المرشدیه دربارهی روایتهای احادیث پیامبر(ص) است که شیخ از مشایخ کازرون٬ شیراز٬ بصره٬ مکه و مدینه نقل می کند).
د.تفسیر های شیخ از آیات قرآن:
شیخ در تفسیر قول الله تعالی «افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربّه» (زمر۲۲٬) گفت:«مؤمن به نور دل ببیند آنچه بالای هفت آسمان است و به چشم صورت نبیند زیرا که آخرت و ملکوت غیب است و نور دل غیب است و غیب جز به دیده ی غیب نتوان دید.»(صص۱۳۰-۱۲۹)
●میراث زبانی
الف. اشعار و جملات زيادي به لهجه ي کازرونی(قرن چهارم) از زبان شيخ در اين كتاب نقل شده که برای پژوهش درباره ی لهجه کازرونی بسیار مفیدند.لازم به ذکر است که چون این جملات از زبان مبارک شیخ بوده٬ برای مریدان در ادوار بعد حالت مقدس داشته و در سیرتنامه ها دست نخورده باقی مانده اند.چون مریدان شیخ تنها کازرونیان نبوده اند مؤلف کتاب آن ها را به فارسی ترجمه کرده است(که این هم حسن دیگر کار است) مانند:
-سه کُن کَش هیز نتوان کردن؟ یعنی بنده ی مسکین چه کند چون هیچ چیز نتواند کردن؟(ص۱۳۷)
-بَهت بَود از تِی من الُست مُخاکِم فَه بَواد بکَمَی ددین
یعنی:
ای بخت بد از طریقت من برخیز مانا که مرا به باد خواهی دادن
(ص۱۳۸)
ب.کلمات قدیمی و محلی:
اِنبار (=این بار٬ص۲۸)٬ کاچکی(=کاشکی٬ص۶۱)٬ همه جا ابراهیم به صورت ابرِهیم است که هم اکنون نیز در کازرون به کار می رود مانند: «بدان رحمک الله که نام شریف شیخ مرشد ابرهیم است».(ص۱۱)٬ باب پانجدهم(ص۱۰۱)٬ هفتدهم(ص۱۰۷)٬هشتدهم(ص۱۱۳)٬ سیهم(ص۳۲۷).
ج.ضرب المثل ها:
-شاهسپرم از دوبرگی پیداست(ص۱۲).
-رنگ گلیم به گیلان کردن(ص۱۳۸).
-نه رسته و نه مانده(لفظ کازرونی یعنی زندگانی بیش از اینت مباد٬نوعی نفرین است).(ص۱۶۰)
●میراث تاریخی
الف.تأثیر تاریخی شیخ:
مسلماْ شیخ ابواسحاق از بزرگترین شخصیت های کازرونی است.او تأثیر بسیار زیادی در تاریخ کازرون(و البته دیگر مناطق)داشته است.با تلاش های او بود که مردم کازرون مسلمان شدند.در این باره به چند جمله از کتاب فردوس المرشدیه اکتفا می کنیم:
-«رحمتی مهداة و نعمتی مسداة بود مر اهل فارس را٬خاصه اهل نواحی کازرون که ایشان را از ضلالت به هدایت خواند و از هلاکت و جهالت ایشان را خلاص داد.»(ص۹)
-«از وی متمتع بودند همه ی بنی آدم٬خاصه از مکه تا نواحی کرمان٬از وی می یافتند تفقد و احسان.»(ص۱۰)
-«بر حوالی مسجد جامع و رباط شیخ خانه ها می ساختند و کازرون معمور شد و پیش از شیخ مرشد کازرون نبود٬دیهی مختصر بود... .»(ص۲۹)
ب.اطلاعات تاریخی و جغرافیایی فراوان درباره منطقه کازرون
نام بعضی از مناطق کازرون مانند:دیه کفو(ص۳۷۱)٬صحرای بال کازرون(ص۳۷۲)٬درک گوران(ص۳۷۲).همچنین نام بعضی از غذاها مانند:طباهج(ص۱۴۲).
این مطالب گوشهی کوچکی از میراث شیخ ابواسحاق کازرونی برای ما از طریق این کتاب ارجمند است. همانگونه که ملاحظه می کنید نثر این کتاب بسیار ساده و شیرین است و به نظر بنده دست کمی از آثار عرفانی منثور و معروف ادبیات فارسی ندارد. اگر می بینیم که آن کتاب ها و عرفا معروف ترند به دلیل تکاهل ما در معرفی این اثر و امثال آن است.اصولاْ یکی از دلایل معروف شدن بزرگان خراسان و سبک خراسانی در برابر مناطق و سبک های دیگر این بود که استادان اولیه ی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بیشتر خراسانی بودند!(ر.ک.کلیات سبک شناسی٬دکتر شمیسا٬ص ۱۴۶)
منابع:
-فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه٬محمود بن عثمان٬به کوشش ایرج افشار٬تهران٬انتشارات کتابخانه دانش۱۳۳۳٬.
-کلیات سبک شناسی٬دکتر سیروس شمیسا٬تهران٬انتشارات فردوس۱۳۷۲٬.
----------------------------------------------
کازرون نما: آرامگاه شیخ بواسحق در محل اداره گردشگری کازرون در خیابان حضرتی است.
باید بگم جای تاسف است که قدر این بزرگوار هیچگاه شناخته نشده است کسی که هنوز در هند پیرو دارد( اسحاقیه ) وسالیانه برای آن نذر ونیاز می کنند اینگونه در شهر ما غریب واقع شده است.
این سوال برای هرکسی پیش خواهد آمد که مگر کازرون را چه کسی باید بزرگ بدارد جز ما کازرونیها آیا این همه کاریست که می توانستیم انجام بدهیم .بی شک اینگونه نیست . واین کم لطفی اصحاب شهرستان ، کازرونمان را ویرانه ای خواهد کرد باستانی تر از تخت جمشید.
با تشکر از مطلب بسیار زیبایتان.بهادران
با سلام و تشكر فراوان
بسيار جاي تاسف است كه اين شخصيت بزرگ به مردم معرفي نمي شود.
به نظر بنده حتما بايد آرامگاه اين بزرگ تعمير و بازسازي شود.
لطفا اقدام فرماييد.
با سلام و تشكر فراوان
در سفرنامه ابن بطوطه نام شيخ آمده
و آمده است كه تاجران چيني و هندي
هر گاه كشتي هاي آنها در دريا به خطر مي افتاد براي شيخ ابواسحق نذر مي كردند و نجات مي يافتند.
در قديم زيارت مرفد شيخ ابو اسحق براي برآورده شدن حاجات بسيار معمول بوده است.